eitaa logo
ایده های جدید مربیان کودک
78.7هزار دنبال‌کننده
18.4هزار عکس
10.4هزار ویدیو
1.2هزار فایل
✨ مربیان خلاق، معلمان و مامان های با انگیزه و شاد اینستا: https://instagram.com/morabiyan_kodak?igshid =N مدیر: @Ganjipour کپی مطالب کانال در کانال های خصوصی با صلوات برای شادی روح پدرم♥️ تبلیغات : @tabligsg @Ganjipour
مشاهده در ایتا
دانلود
کاربرگ ناشنوایان تعدادی از حرکات و کلمات و اصطلاحات در گفتار ناشنوایان @morabikodak5159
کاربرگ ناشنوایان تعدادی از حرکات و کلمات و اصطلاحات در گفتار ناشنوایان @morabikodak5159
آسیب های خانواده سخت گیر یا مستبد: خصوصیات فرزندان این خانواده👇 خلاقیت کم متکی به دیگران اعتماد بنفس پایین این کودکان معمولاً در کارهای گروهی شرکت نمی کنند چون اعتماد بنفس ندارند. از قبول مسئولیت خودداری می کنند چون خلاقیت ندارند. این نوع از تربیت خودمهارگری را در این کودکان کاهش می دهد. یعنی همیشه باید یک عامل بیرونی باشد تا اینها را کنترل کند. کودکان این خانواده از اراده قوی برخوردار نبوده و نمی توانند در برخورد با محرکهای تحریک کننده بیرونی خود را کنترل کنند و به راحتی دچار آسیب های اجتماعی می گردند. [استاد صادقی] @morabikodak5159
کلاغ شروع کرد به قارقار کردن، درخت پیر گوش‌هایش را گرفت و با صدایی لرزان گفت: «هیس! آرام باش. آواز نخوان. سرم درد می گیرد. حوصله ندارم» کلاغ ساکت شد و آرام روی شاخه نشست. دارکوب نشست روی شاخه‌ی دیگر و شروع کرد به نوک زدن و تق‌تق کردن. درخت پیر شروع کرد به ناله کردن و گفت: «نه! نه! نزن. خواهش می‌کنم نوک نزن. من طاقت ندارم. اعصاب ندارم. زود خسته می‌شوم.» دارکوب ناراحت شد و رفت. پرستو دوستانش را دعوت کرده بود به لانه‌اش که روی یکی از شاخه‌های درخت پیر بود. درخت پیر تا دوستان پرستو را دید، گفت: «خواهش می‌کنم سر و صدا نکنید. من می‌خواهم بخوابم. مریضم. حوصله ندارم.» پرستو هم از درخت پیر دلگیر شد. غُر زدن و زود خسته شدن درخت پیر، کم‌کم همه‌ی پرندگان را ناراحت کرد. پرنده‌ها یکی‌یکی با درخت پیر قهر کردند و رفتند و فقط کلاغ پیش او ماند. کلاغ از بقیه‌ی پرنده‌ها باوفاتر بود و درخت پیر را خیلی دوست داشت. او یادش می‌آمد که از زمانی که یک جوجه کلاغ بود روی شاخه‌های همین درخت زندگی کرده بود. یادش می‌آمد که چقدر همین درخت، که الان پیر و کم‌حوصله شده است، با او مهربان بود و به او محبت می‌کرد. به خاطر همین هیچ وقت حاضر نبود از پیش او برود. کلاغ پیش او ماند اما بدون سر و صدا و وُروجک‌بازی. کلاغ آرام و با حوصله با درخت پیر زندگی می‌کرد. یک روز درخت پیر که خیلی دلتنگ شده بود، به کلاغ گفت: دلم برای پرستو و دارکوب تنگ شده است. ای کاش آن‌ها هم مثل تو کمی مهربان بودند و با من قهر نمی‌کردند. من دیگر پیر شده‌ام و نمی‌توانم سر و صداهای زیاد را تحمل کنم. نمی‌توانم مثل قبل، زحمت بکشم و کار کنم. بیشتر وقت‌ها می‌خواهم بخوابم. اما همه‌ی پرنده‌ها را مثل تو دوست دارم و دلم می‌خواهد هر روز آن‌ها را ببینم. اما آن‌ها خیلی زود از دست من عصبانی می‌شوند و با من قهر می‌کنند. کلاغ حرف‌های درخت پیر را شنید و خیلی غصه خورد. او تصمیم گرفت هر طوری شده به بقیه‌ی پرنده‌ها یاد بدهد که چگونه با درختان پیر با مهربانی رفتار کنند. کلاغ هر روز با پرنده‌ها صحبت کرد و از مهربانی‌های قدیم درخت پیر برایشان خاطرات زیادی تعریف کرد. پرنده‌ها دوباره دلشان برای درخت پیر تنگ شد و پیش او برگشتند؛ اما از این به بعد وقتی پیش درخت پیر می‌آمدند آرام حرف می‌زدند و مراقب رفتارشان بودند تا درخت پیر اذیت نشود. اینطوری دوباره شادی و صفا در بین شاخ و برگ درخت پیر پیدا شد و همه از هم راضی و خوشحال بودند. داستان روز سالمند @morabikodak5159
کاربرگ روز سالمند @morabikodak5159
نمونه الگوی دفتر شطرنجی @morabikodak5159
کاردستی روز سالمند @morabikodak5159
کاردستی روز سالمندان اهداف کاردستی امروز: تعادل و همکاری چشم و دست افزایش سرعت عمل افزایش حس خلاقیت آشنایی با سالمندان ترغیب ظاهر اسلامی و دینی 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 مربی خلاق خانم مفیدی از مشهد مقدس @morabikodak5159