eitaa logo
مربی یار
5.6هزار دنبال‌کننده
291 عکس
5 ویدیو
1.6هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
همراه كه هستي ؟ صله رحم با گنهكار .شهادت امام هادي 97.pdf
246K
با تشکر از کانال منبر آسمانی که مطالب خود را برایمان ارسال کردند، اجرتان با اهل بیت علیهم السلام 📩pdf ✅✅ علیه السلام 👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2642477059C7af752f8f9
🔻اطلاعیه تبلیغی شهادت علیه السلام 🔻 باتوجه به ایام امام هادی علیه السلام ♦️دریافت فیش های منبر مکتوب 👇 http://eitaa.com/joinchat/2398879744Cdd88d0e5af ♦️دانلود سخنرانی های صوتی (کوتاه و کامل )👇 http://eitaa.com/joinchat/3244621837C9bf7fbeeae ♦️روضه های شهادت امام هادی علیه السلام 👇 http://eitaa.com/joinchat/3137929230C4909808008 ♦️دانلود نرم افزار اندروید فیش جامع رجب و شعبان 👇 https://eitaa.com/fishemenbar/7551
🔖داستان از امام هادی علیه السلام 🔖 علیه السلام 📕بسیاری از بزرگان همانند مرحوم کلینی، راوندی، طبرسی، ابن‏ شهرآشوب و... رضوان الله علیهم آورده‏اند: 🔷روزی متوکل عباسی سخت مریض شد و پزشکان از درمان وی عاجز شدند و او در بستر مرگ قرار گرفت، مادرش نذر کرد که چنانچه متوکل شفا یابد، هدیه‏ی قابل توجهی برای حضرت ابوالحسن، امام هادی علیه‏السلام ارسال دارد. در همین اثناء فتح بن خاقان نزد متوکل آمد و اظهار داشت: 🔶اکنون که تمام اطباء از درمان، عاجز مانده‏ اند، آیا اجازه می‏ دهی که با ابوالحسن هادی علیه‏ السلام نسبت به مداوا و درمان مرض و ناراحتی شما، مشورتی کنیم؟ 🧱متوکل پیشنهاد فتح بن خاقان را پذیرفت. پس از آن، شخصی را خدمت حضرت فرستادند، تا موضوع را با وی مطرح نموده و دستور العلمی را جهت درمان متوکل،از آن حضرت دریافت دارد. هنگامی که مأمور نزد امام علیه‏ السلام آمد و موضوع را بیان کرد، حضرت فرمود: مقداری سرگین گوسفند تهیه و آن را با آب گلاب بجوشانند و سپس تفاله‏ی آن را روی زخم چرکین بگذارند، ان شاء الله سودمند خواهد بود. همین که پزشکان معالج، چنین دستورالعملی را شنیدند، مسخره و استهزاء کردند. ▪️فتح بن خاقان گفت: آیا ضرر هم دارد؟ گفتند: خیر، بلکه احتمال بهبودی هم در آن هست. پس دستورالعمل حضرت را اجراء کردند و چون مقداری از آن را روی زخم - دمل - قرار دادند، پس از گذشت لحظاتی کوتاه سرباز کرد و مقدار زیادی خون و چرک از آن خارج شد و متوکل آرام گرفت و با استفاده از طبابت امام هادی علیه‏السلام، سالم گشت. 🛑وقتی که خبر سلامتی متوکل به مادرش رسید، بسیار خوشحال شد و مبلغ ده هزار دینار به همراه یک انگشتر نفیس برای آن حضرت ارسال داشت. پس از گذشت چند روزی، یکی از نوادگان حضرت مجتبی علیه‏السلام به نام محمد بطحائی که نسبت به امام هادی علیه‏ السلام بسیار حسادت می‏ورزید، نزد متوکل رفت و نسبت به حضرت بدگوئی و سخن چینی کرد و نیز نسبت‏هائی را به آن حضرت داد، به طوری که متوکل تحت تأثیر قرار گرفت و معتقد شد بر این که امام هادی علیه‏ السلام برای یک شورش و کودتا مشغول جمع اسلحه و امکانات است. به همین جهت، متوکل به سعید حاجب دستور داد تا شبانه به منزل حضرت هجوم آورند و هر آنچه در منزل او یافتند، جمع آوری کرده و نزد متوکل بیاورند. سعید حاجب گوید: شبانه از دیوار منزل امام علیه‏ السلام بالا رفتم و در آن تاریکی ندانستم چگونه فرود آیم، ناگهان متوجه شدم که حضرت مرا با اسم صدا کرد و فرمود: صبر کن تا برایت چراغ بیاورم، سپس شمعی را روشن نمود و برایم آورد. و من به راحتی از دیوار پائین آمدم؛ و چون وارد بر حضرت شدم، دیدم که لباسی پشمین بر تن کرده و کلاهی بر سر نهاده و روی جانمازی از حصیر رو به قبله نشسته است. هنگامی که چشمش به من افتاد، فرمود: مانعی نیست، برو تمام اتاق‏ها را جستجو کن. 🔻سعید گوید: تمام اتاق‏ها و نیز وسائل حضرت را مورد بررسی قرار دادم و فقط دو کیسه - که یکی از آن‏ها به وسیله مهر و انگشتر مادر متوکل ممهور شده بود - یافتم. بعد از آن که همه جا را جستجو کردم و خدمت حضرت بازگشتم، فرمود: 🔸 ای سعید! اطراف و زیر جانماز و همه جا را به خوبی جستجو بکن. پس چون جانماز را برداشتم، شمشیری در قلاف نهاده بود که آن را نیز به همراه دیگر اموال برداشتم و نزد متوکل آوردم. همین که متوکل چشمش بر آن دو کیسه و مهر مادرش افتاد، از مادر توضیح خواست که این‏ها چیست؟ 🔰مادرش در پاسخ گفت: آن موقعی که مریض شده بودی، این‏ها را برای شفای تو، نذر آن حضرت کردم؛ و چون سلامتی خود را باز یافتی، آن‏ها را برایش ارسال داشتم. ♦️پس متوکل دستور داد تا کیسه‏ های دیگر ضمیمه‏ ی آن‏ها شود و با تمامی آنچه آورده بودیم، برای امام هادی علیه‏ السلام ارجاع و تحویل آن حضرت گردید. 🔷سعید افزود: چون خدمت حضرت هادی علیه‏ السلام بازگشتم، ضمن عذرخواهی و پوزش از جسارتی که کرده بودم، اموال را تحویل ایشان دادم. و سپس حضرت فرمود: ظالمین جزای ستم های خود را به زودی خواهند دید [1] . 📚پی نوشت ها: [1] اصول کافی: ج 1، ص 499، ح 6، الخرایج و الجرایح: ج 2، ص 276، ح 8، اثبات الهداة: ج 3، ص 380، ح 49، اعلام الوری طبرسی: ج 2، ص 119، مناقب بن شهرآشوب: ج 4، ص 415، بحارالأنوار: ج 50، ص 198، ح 10. 🔖منبع: چهل داستان و چهل حدیث از امام علی هادی؛ عبدالله صالحی؛ مهدی یار. منبع : پایگاه داستان منبر http://dastanemenbar.ir/?p=147 ─━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━ @membariha 👈 کانال داستان منبر📕 ─━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
0005.mp3
6.15M
📕سه در خیر رسانی خیر رسانی علیه السلام به غیر شیعیان 👈1⃣♦️ یونس بن یعقوب مسیحی 👈2⃣♦️ عبدالرحمن اصفهانی سنی 👈3⃣♦️متوکل عباسی کافر امام هادی علیه السلام ─━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━ @membariha 👈 کانال داستان منبر ─━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ داستان عنایت امام هادی علیه السلام به یک سنی 🔺🔺🔺🔺🔺 🔖 علیه السلام 🔷سه دعای خیر امام هادی علیه السلام ─━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━ @membariha 👈 کانال داستان منبر📕 ─━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
🔖 علیه السلام قدرت امام هادی علیه السلام ♦️متوکل عباسی از یک مرتاض هندی تقاضا کرد که با جادوگری و طلسم ها بر امام هادی (علیه السلام) غلبه کند و مکتب اهانت را بر تشیع پیروز نماید. 🔷جادوگر ناصبی با اطمینان درخواست خلیفه را پذیرفت، پس جلسه ای تشکیل شد و حضرت هادی (علیه السلام) را به این محفل دعوت کردند. متوکل اسباب ضیافت و صرف طعام تدارک دید و خدام مشغول پذیرایی شدند. ▪️طبق قرار جادوگر ناصبی در نان تصرف کرد، به نحوی که هرگاه امام دست به طعام می برد قطعات نان در هوا معلق شده و از جلوی دست حضرت پرواز می کرد و حاضرین با قصد تحقیر به امام می خندیدند. ♦️این جسارت چند بار تکرار شد، امام که از این توطئه مطلع بود به ناچار به عکس شیری که روی پرده نقاشی شده بود دستی کشید و به عکس امر فرمود: ای شیر، زنده شو این دشمن خدا را بگیر. 🔷 پس ناگهان عکس تبدیل به یک شیر عظیمی گردید و پرده کاخ را درید و جادوگر را در یک چشم به هم زدن بلعید و سپس به امام خیره شد و آماده حمله به حضار شد، امام علی هادی (علیه السلام) مجددا به شیر امر فرمودند به حالت اول برگرد و نقش پرده شو. 🔷مجلس پراکنده شد و عده ای از هوش رفتند، متوکل به حضرت پناهنده شد و عرض کرد: (یابن رسول الله، جادوگر نزد من امانت بود، خواهش می کنم به شیر امر فرمایید که این مرتاض هندی را برگرداند) حضرت فرمودند: والله که دیگر او را نخواهید دید، آیا گمان کرده ای که دشمن خدا بر اولیاء الله مسلط خواهند شد؟ ، سپس حضرت مجلس را ترک فرمودند. 📚منابع : بحار الانوار، جلد 50 صفحه 147 اثبات الهدی، جلد 3 صفحه 347 هدایة الكبرى، صفحه 319 پایگاه داستان منبر 👇 http://dastanemenbar.ir/?p=149 ─━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━ @membariha 👈 کانال داستان منبر📕 ─━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
🔷نمايش لشكر امام در مقابل خليفه علیه السلام 🔶روزى متوكّل عبّاسى جهت ايجاد وحشت و ترس براى حضرت ابوالحسن ، امام هادى عليه السلام و ديگر شيعيان و پيروان آن حضرت ، دستور داد تا لشكريانش كه تعداد نود هزار اسب سوار بودند، خود را مجهّز و صف آرائى كنند. و پيش از آن ، دستور داده بود تا هر يك از آن ها خورجين اسبش را پر از خاك نمايد و در وسط بيايانى تخليه كنند، كه در نتيجه تپّه بسيار عظيمى از خاك ها درست شد. 🔺چون لشكريان در اطراف آن صفّ آرائى كردند، متوكّل با حالتى مخصوص بالاى تپّه رفت ؛ و سپس امام علىّ هادى عليه السلام را نزد خويش احضار كرد، تا عظمت لشكر و قدرت خود را به آن حضرت نشان دهد؛ و به وى بفهماند كه در مقابل خليفه هيچ قدرتى ، توان كمترين حركت را ندارد. همين كه امام هادى عليه السلام كنار متوكّل عبّاسى قرار گرفت و آن صفوف فشرده و مجهّز را تماشا كرد، به او فرمود: آيا ميل دارى من نيز لشكر خود را به تو نشان دهم ؟ 🔻متوكّل اظهار داشت : آرى . بعد از آن ، حضرت دعائى را به درگاه خداوند متعال خواند، پس ناگهان ما بين آسمان و زمين ، از سمت شرق و غرب ، لشكريانى مجهّز صفّ آرائى كرده و منتظر دستور مى باشند. 🔷متوكّل با ديدن چنين صحنه اى مدهوش و وحشت زده گرديد. و چون او را به هوش آوردند، حضرت به او فرمود: ما با شما در رابطه با مسائل دنيا و رياست ، درگير نخواهيم شد؛ چون كه ما مشغول امور و مسائل مربوط به آخرت هستيم ، به جهت آن كه سراى آخرت باقى و أبدى است و دنيا فانى و بى ارزش خواهد بود. 🔻بنابر اين ، از ناحيه ما ترس و وحشتى نداشته باشيد؛ همچنين گمان خلاف و بد درباره ما نداشته باشيد🔻 📚 إثبات الهداة : ج 3، ص 377، ح 46، مجموعة نفيسة : ص 236. پایگاه داستان منبر 👇 http://dastanemenbar.ir/?p=156 ─━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━ @membariha 👈 کانال داستان منبر📕 ─━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━