eitaa logo
مربی یار
5.6هزار دنبال‌کننده
291 عکس
5 ویدیو
1.6هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ع 🌟حیوان گرسنه امام حسن مجتبی(ع)در مکانی نشسته بود و غذا می¬خورد. در این موقع،سگی جلو آمد و پیش روی حضرت ایستاد.در این هنگام امام حسن(ع)یک لقمه غذا می¬خورد و یک لقمه هم به سگ می¬داد.یکی از دوستان حضرت گفت:اجازه بدهید این سگ را از اینجا دور کنم.امام(ع)به او فرمود:نه!هرگز این کار را نکن!چون دوست ندارم درحالی که غذا می¬خورم جانداری به من نگاه کند و چیزی به او ندهم.بگذار باشد،وقتی که سیر شد خودش می¬رود. • منبع:مجموعه داستان دوستان(مهدی وحیدی صدر) 🌟اول همسایه یکی از شب¬های جمعه امام حسن(ع)بیدار شد و مادرش حضرت زهرا(س)را دید که در حال نماز است و برای همه همسایه¬ها با ذکر نام دعا می¬کند. امام حسن(ع)از مادرش پرسید:مادر جان چرا برای خود دعا نمی¬کنید؟ حضرت زهرا(س) فرمودند:اول همسایه بعد اهل خانه. • منبع:داستانهای بهشتی(دکتر اعظم فعال) ✨مسخره نکردن امام حسن(ع)و امام حسین(ع)در حال بازی بودند که پیر مردی را دیدند که مشغول وضو گرفتن بود اما وضویش اشتباه بود.آنها دست از بازی کشیدند.کنار آب رفتند بدون اینکه او را مسخره کنند و یا اشتباهش را به رویش بیاورند مشغول وضو گرفتن شدند و با صدای بلند (طوری که پیر مرد بشنود)، می¬گفتند وضوی من کامل¬تر است تا پیرمرد نگاه کند.بچه¬ها به پیر مرد گفتند: وضوی کدام¬یک از ما کامل¬تر است؟ وقتی وضوی بچه¬ها کامل شد، پیرمرد گفت : عزیزان من وضوی هر دوی شما صحیح است و من اشتباه می¬کردم. • منبع:داستانهای بهشتی(دکتر اعظم فعال) 🌟کودک خطیب امام حسن(ع)تنها هفت سال داشتند. مادرش فاطمه زهرا(س)او را به مسجد می¬فرستادند. امام حسن(ع)آنچه را از پیامبر می¬شنیدند به خاطر می¬سپردند و وقتی به خانه باز می¬گشتند شنیده¬های خود را برای مادر بازگو می¬کردند.در آن روزها هر وقت حضرت علی(ع)به خانه باز می¬گشتند، می-دیدند حضرت زهرا(س)آیاتی از قرآن را که تازه بر پیامبر(ص)نازل شده بود از حفظ می-خواندند.از او می¬پرسیدند این آیات و علوم را از کجا آموختی؟حضرت زهرا(س)پاسخ می¬دادند از پسرم حسن(ع)آموختم.یک روز امام علی(ع)در خانه مخفی شدند تا ببیند پسرشان حسن(ع)چگونه سخنان پیامبر(ص)را برای حضرت زهرا(س)بازگو می¬کند.امام حسن(ع)طبق معمول وارد خانه شدند تا آنچه از پیامبر شنیده بودند برای مادر تعریف کنند.ولی این بار هنگام سخن گقتن زبانشان گیر می¬کرد.حضرت فاطمه تعجب کردند ولی امام حسن(ع)پرده از راز برداشتند و به مادر گفتند:تعجب نکن!شخص بزرگی سخنم را می¬شنوو از این¬رو زبانم گیر می¬کند. در همین لحظه حضرت علی(ع) از مخفیگاه خارج شدند و حسن(ع)را در آغوش گرفته و بوسیدند. • منبع:بحار ج 43 ص 285 ✨ پسر فاطمه(س) یکی از شرایط صلح امام حسن(ع)با معاویه آن بود که معاویه نباید یاران و اصحاب امام را مورد آزار واذیت قرار دهد.اما برخلاف این شرط ، «زیاد»-مامور سنگدل معاویه- خانه «سعید بن سرح»-از اصحاب امام حسن(ع)- را ویران کرد،خانواده¬اش را به اسارت گرفت و داراییش را به غارت برد. «سعید بن سرح» از دست«زیاد» فرار کرد و به امام حسن(ع) پناه آورد.آن حضرت نامه-ای به«زیاد»نوشت و برای نجات جان سعید، مطالبی را به او گوشزد کرد.او نیز به نامه امام(ع) پاسخ داد و نامه خود را چنین آغاز کرد:«از زیاد پسر ابوسفیان به حسن پسر فاطمه». میان عرب چنین مرسوم بود که افراد را به پدرشان نسبت می¬دادند.مثلا می¬گفتند :حسن پسر علی.اگر کسی را به مادرش نسبت می¬دادند، این کار نوعی توهین به شمار می¬آمد و کنایه از نامعلومی پدر وی بود.زیاد هم برای اهانت به اما م حسن(ع)در نامه خود حضرت را پسر فاطمه خطاب کرد.بعد هم چنین نوشت:نامه تو به دستم رسید که در آن نام خودت را پیش از من نوشته بودی در حالی که تو از من تقاضا داری.ضمنا فرمانروا و حاکم منم و تو جزو رعیتی.امام حسن(ع)که نامه را خواند، از غرور مضحک و رفتار جاهلانه زیاد لبخندی زد و نامه را برای معاویه فرستاد.معاویه هم نامه-ای برای«زیاد»نوشت و به او دستور داد که کاری به کار سعید بن سرح نداشته باشد و برادر و زن و فرزند او را آزاد کند و اموالش را به وی باز گرداند و خانه ویران شده¬اش را نیز دوباره بسازد. در پایان نامه هم نوشت:« اما دیدم در نامه خود حسن را به مادرش نسبت داده بودی نه به پدرش.مادر او دختر رسول خداست، اگر عقلت می¬رسید، می¬فهمیدی که با تو با این کار بیشتر مایه افتخار حسن را فراهم ساخته¬ای!(زیرا او را به دختر پیامبر و در حقیقت به خود پیامبر منسوب کرده¬ای)» • منبع: لبخند ستاره ها(غلامرضا حیدری ابهری) •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @membariha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ ◆ متن سخنرانی استاد ◆ 🍃 🍃 اولیای الهی که سرعتشان به سمت خدا زیاد است ؛ کوچک ترین گناه هم از ایشان پذیرفته نمی شود. مثلا حضرت یُونس که داخل شکم نهنگ رفت؛ مگر گناهش چه بود؟ حضرت یُونس ؛ به مدت سی سال قوم خود را هدایت می کند ولی قوم یُونس راه هدایت نمی پذیرند، به همین دلیل حضرت یُونس از خدا خواست تا قومش را عذاب کند. وعدی عذاب داده شد ومثلا یک ماه دیگر عذاب نازل می شد؛ اما حضرت یُونس تا روز وعده داده شده (موعود)صبر نکرد و خیلی عصبانی شد و قوم خود را ترک کرد. و گناهش همین بود. و خدا فرمود: یُونس ؛ تو ولی خدا هستی ؛ بزرگی و باید این قوم را هدایت بکنی؛چرا زودتر از روز موعود رفتی بیرون!؟ و این آیه ای که در نماز غفیله می خوانیم: «وَ ذَالنُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَی فِی‌الظُّلُمَاتِ أَنْ لَاإِلَهَ‌إِلاَّأَنْتَ سُبْحَانَک إِنِّی کنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» و زمانی که با عصبانیت بیرون می رود و وارد شکم نهنگ می شود؛ وقتی ظلمت رو می بیند ندا می دهد: «خدایا من به خودم ظلم کردم و تو پاک هستی». در قرآن آمده است که: اگر حضرت یُونس در شکم نهنگ تسبیح خدا رو به جا نیاورده بود و توبه نکرده بود؛ تا روز بَرانگیختن در شکم ِ نهنگ می ماند. چون خداوند نمیخواهد بندگان خوبش منحرف شوند. بر نمد چوبی که آن را مَرد زد بر نمــد آن را نَزَد بـَر گـَرد زد زمانی که گلیمی رو چوب می زنیم و تمیزش می کنیم، نمی خوایم گلیم رو اذیتش بکنیم ، بلکه می خواهیم آلودگی هایش را بزدایم. همچنین در روایت آمده است که: مریض شدن را امری منفی نمی دانند؛ بلکه آن را خیلی هم مثبت می دانندو اگر دعا دارید بروید پیش مریض تا دعایتان بکند. بنابراین خدا نمی خواهد بندگانش را اذیت بکند بلکه می خواهد گرد و خاکش را بزداید؛ اگر مرتکب گناهی هم شدی ؛ همینجا پاکت بکند. یکی از یاران امیرالمومنین، روزی بر روی سکوی چوبی نشسته بود، سکو شکست ؛ شخص زمین خورد وسرش هم شکست ؛ امیر المومنین به دوستش کمک کرد و سر او را پانسمان کرد و بعد فرمود: «خدا را شاکریم از اینکه ؛ شیعیان ما را در همین دنیا عذاب می کند. آن شخص گفت : یا امیر مگر من چه کردم که خدا می خواهد به من چوب بزند؟ حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: شما وقتی نشستید بر روی سکو ؛( بسم الله)نگفیتید؛ در روایت آمده است که لحظه ی جان دادن انسان چون خیلی سخت است ؛بنابراین مومنین را همین جا چوب شان می زند و بر آنها سخت می گیرد تا لحظه ی مرگ راحت باشد برای مومنین؛در عوض بعضی از کفار را که در دنیا کارخوبی انجام داده است ؛ خداوند عوض خوبی کفّار را در همین دنیا می دهد. ولی در روز قیامت : به حسابش خوب رسیدگی می شود؛ پس باید انسان همیشه حواس خود را جمع کند و نگوید که حالا یک غیبتی کردیم وطرف هم حق ش بوده وگناه غیبت کردن را خیلی ساده می گیریم، درحالی که غیبت شاخ ودم نـدارد.... •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @membariha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا