با مداد رنگیام دوباره رنگ میزنم
صبح را
سپیده را
شاد میکشم نسیم را نگاه یا کریم را
پاک میکنم دریچههای خسته را
باز میکنم به روی حرفها و خندهها تمام راههای بسته را
توی دفترم دوباره رنگ میزنم
با مداد رنگی ام شروع را
لحظهی طلوع را
جادههای زندگی اگر چه گاه صاف و گاه سنگی است
روز تازهات چه رنگی است؟؟
#معصومه_مرادی
#شعر_نوجوان
تجربهای شیرین در شهریور ماه ۳
دوره مربی ارشد.
شیراز زیبا.
تا خانهات پر میگشایم
یک شب سوار بال رویا
پر میشوم از خندهی ابر
از خندهی گل، کوه،دریا
میبینمت در آسمانها
چون آفتاب مهربانی
آرام و جاری مثل نوری
یک چشمه از رنگینکمانی
خط میزنی از روی دنیا
هرجا که باشد اخمها را
پر میکنی از نور و خنده
هر شهر را هر روستا را
گم میشوم بین دو دستت
چون موج در آغوش دریا
من خوب میدانم میآیی
ای بهترین بابای دنیا
معصومه مرادی
6.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه جشن تولد غافلگیرانه پیش از تاریخ در کارگاه شخصیتشخصیتشناسی پیشرفته.
شهریور ۳ دانشگاه علمی کاربردی کارگر