فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#با_شهدا
دیدن این کلیپ زیبا رو ازدست ندید 👌
داغ دلمون تازه میشه و..... 😭😭😭
🥀 @morvaridkhaky
مروارید های خاکی
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 📚#رمان #نسل_سوخته🔥 #قسمت_نود_وسوم: مرزهای خیال سرم رو آوردم بالا دی
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
📚#رمان
#نسل_سوخته🔥
#قسم_ نود_وچهارم: 7 سال اعتماد
دایی محسن، اون شب کلی حرف های منطقی و فلسفی رو با زبان بی زبانی بهم زد
تفریح داییم فلسفه خوندن بود و من در برابر قدرت فکر و منطقش شکست خورده
بودم
حرف هاش که تموم شد دیگه مغزم مال خودم نبود گیج گیج شده بودم و بیش
از اندازه دل شکسته حس آدمی رو داشتم که عزیزترین چیز زندگیش رو ازش گرفتن
توی ذهنم دنبال رده پای حضور خدا توی زندگیم می گشتمجاهایی که من، زمین
خورده باشم و دستم رو گرفته باشه
جایی که مونده باشم و ...
شک تمام وجودم رو پر کرده بود
ـ نکنه تمام این سال ها رو با یه توهم زندگی کردم؟ نکنه رابطه ای بین من و خدا
نیست، نکنه تخیلم رو پر و بال دادم تا حدی که عقلم رو در اختیار گرفته؟ نکنه
من از اول راه رو غلط اومده باشم؟ نکنه ...
شاید ...
همه چیزم رفت روی هوا عین یه بمب دنیام زیر و رو شده بود و عقلم در برابر
تمام اون حرف های منطقی و فلسفی به بدترین شکل کم آورده بود ...
با خودم درگیر شده بودم همه چیز برای من یه حس بود حسی که جنسش با تمام
حس های عادی فرق داشت و قدرتش به مرحله حضور رسیده بود ...
تلاش و اساس 7 سال از زندگیم، داشت نابود می شد و من در میانه جنگی گیر کرده
بودم که هر لحظه قدرتم کمتر می شد
هر چه زمان جلوتر می رفت عجز و ناتوانی
بر من غلبه می کرد
شک و تردیدها قدرت بیشتری می گرفت و عقلم روی همه
چیز خط می کشید ...
کم کم سکوت بر وجودم حکم فرما شد
سکوت مطلق ...
سکوتی که با آرامش قدیم
فرق داشت و من حس عجیبی داشتم چیزی در بین وجودم قطع شده بود دیگه
صدای اون حس رو نمی شنیدم و اون حضور رو درک نمی کردم ...
حس خلأ، سرما و درد به حدی حال و روزم ویران شده بود که همه چیز خط خورده بود حس ها، هادی ها، نشانه ها و اعتماد دیگه نمی
دونستم باید به چیز ایمان داشته باشم یا به چه چیزی اعتماد کنم
من شکست خورده بودم ...
#ادامه_دارد...
🥀 @morvaridkhaky
#حرف_قشنگ 🌸
انسان همیشه نیاز به تلنگر داره...
چه خوبه خدا یه رفیق، یا همسر خوب بهت بده که سر بزنگاه، اونجایی که داری چپ میکنی، بهت تلنگر بزنه...
راستش هر کسی از اینا رفیقا نداره، اگه شما دارین خیلی خوش به حالتونه...
🥀 @morvaridkhaky
❣️ #سلام_امام_زمانم❣️
او#حاضر و ما منتظران😔 پنهانیم
هرچند که از#غیبت خود میخوانیم🗣
با این همه ای روشنی جاویدان❤️
تا فجر#فرج منتظرت می مانیم👌
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌹تعجیل در فرج #سه صلوات🌹
🥀 @morvaridkhaky
زن رفتگر محله ، مریض شده بود ؛
بهش مرخصی نمی دادن می گفتن اگه شما بری ، نفر جایگزین نداریم
رفته بود پیش شهردار !!
آقای شهردار بهش مرخصی داده بود و خودش رفته بود جاش....
#سردار_شهید_مهدی_باکری🕊
#سلام_صبحتون_شهدایی
🥀 @morvaridkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عقبنشینی تو کار نیست
سنگر رو حفظ کن...
🌷 ۲۲ اسفندماه روز بزرگداشت شهدا گرامیباد
🥀 @morvaridkhaky
#حرف_حساب
✳ انسان قرآنی
🔻 هر كسى وظيفهاش اين است كه بايد #انسان_قرآنى بشود. انسان قرآنى كسى است كه: «لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»(واقعه، ۷۹) حرف مىزند پاك، غذا مىخورد پاك، مىبيند پاك، خيالش طاهر، ذكرش، عقلش، قلمش، امضايش، شهادتش، كسبوكارش، همه قرآنى است. چون انسان آنچه را مىشنود، آنچه را مىبيند، همه را مس مىكند و انسان قرآنى كسى است كه «لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ».
👤 #علامه_حسن_زاده_آملی
📚 برگرفته از کتاب «گفتوگو با علامه حسنزاده آملی»
📖 ص ۶۵
🥀 @morvaridkhaky
#امام_خامنه_ای 👆👆👆
💥بسیار مهم💥
⭕️توصیهها و دستورات مهربانترین فرمانده جهان برای فدائیان و سربازانش در فضای مجازی.
لبیک...
✍ علیرضا گرائی
#امید_اعتماد
#انتخابات ۱۴٠٠
🥀 @morvaridkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 محمد و یارانش برای ساختن ایرانی مقتدر و آباد و پیشرفته قیام کرده اند . تا تشکیل دولت جوان کارآمد و انقلابی راهی نمانده ، همه باید قیام کنیم.....
🏃♂پیش به سوی دولت انقلابی و جوان
#انتخابات ۱۴٠٠
🥀 @morvaridkhaky
مروارید های خاکی
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 📚#رمان #نسل_سوخته🔥 #قسم_ نود_وچهارم: 7 سال اعتماد دایی محسن، اون شب
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
📚#رمان
#فنجانی_چای_باخدا☕️
#قسمت_نود_وپنجم: و نمازی که قضا نشد
خوابم برد
بی توجه به زمان و ساعت و اینکه حتی چقدر تا نمازشب یا اذان باقی
مونده بود
غرق خواب بودم که یه نفر صدام کرد
ـ مهران
و دستش رو گذاشت روی شونه ام
ـ پاشو الان نمازت قضا میشه
خمار خواب چشم هام رو باز کردم ...
چشم هام رو که باز کردم دیگه خمار نبودم ... گیجی از سرم پرید
جوانی به غایت زیبا غرق نور بالای سرم ایستاده بود
و بعد مکان بهم ریخت در مسیر قبله، از من دور می شد در حالی که هنوز فاصله
مادی ما فاصله من تا دیوار بود تا اینکه از نظرم ناپدید شد ...
مبهوت نشسته توی رختخواب خشکم زده بود یهو به خودم اومدم ...
- نمازم
و مثل فنر از جا پریدم آفتاب طلوع کرده بود و زمان زیادی نبود حتی برای وضو
گرفتن تیمم کردم و الله اکبر ...
همون طور رو به قبله دونه های درشت اشک تمام صورتم رو خیس کرده بود
هر چه قدر که زمان می گذشت تازه بهتر می فهمیدم واقعا چه اتفاقی برام افتاده بود
ـ کی میگه تو وجود نداری؟ کی میگه این رابطه دروغه؟ تو هستی هست تر از
هر هستی دیگه ای و تو از من به من مشتاق تری
من دیشب شکست خوردم
و بریدم اما تو از من نبریدی ...
من چشمم رو بستم اما تو بازش کردی
من ...
گریه می کردم و تک تک کلمات و جملات رو می گفتم به خودم که اومدم تازه
حواسم جمع شد این اولین شب زندگی من بود که از خودم فضایی برای خلوت
کردن با خدا داشتم جایی که آزادانه بشینم و با خدا حرف بزنم فقط من بودم و
خدا ...
خدا از قبل می دونست و همه چیز رو ترتیب داده بود...
#ادامه_دارد...
🥀 @morvaridkhaky
اللَّهُمَّ اكْشِفْ هَذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ....
خداجان، دیگه بس نیست؟!
بذار ببینمش...
بذار باشه...
بذار حالِ دلمون به بودنش خوش باشه...
بگیم غلط کردیم راضی میشی؟!😔
امام زمان...
🥀 @morvaridkhaky
#ســـــلام_امـــــام_زمانـــــم🌿
#مهدے جــــــانم!😘
هر زمـــــان⏰ ڪہ مے گوییم:
العجل یـــــا مولاے یـــــا صاحبـــــ الزمـــــان!😊
زمزمـــــہ هایتـــــ را میشنوم ڪہ مے گویے:🗣
صبر ڪن چشم دلتـــــ نـــــیل شود مے آیم😢
شعر مـــــن حضرتـــــ هابیل شـــــود مے آیـــــم😍
قول دادم ڪہ بیایم بـــــہ خدا حرفے نیستـــــ😌
دل بـــــہ آیینـــــہ ڪہ تبـــــدیل شـــــود مے آیـــــم👌
#اَلٰلهُمَعَجِلِلوَلیِڪَالْفَرَجْ
🥀 @morvaridkhaky
[🍂]
صدا رفټ
تصویر رفټ
یادٺ...؟!
یادٺ اما نمےرود..:)🌙
هـر ثانیھ..!
دلتنگتر از دیروزیم|🖤|
.
#حاج_قاسم'''♥️^
#سلام_صبحتون_شهدایی
🥀 @morvaridkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حسن راهدار پاسدار جانباز قطع نخاعی مدافع حرم اهل باغملک که چندسال پیش در سوریه تیر خورده و نخاعش آسیب دید؛ امروز باکمک کمربند تونست چند دقیقه ای سرپا وایسه و بچههاش از دیدن این لحظه اشک شوق میریزن...
چه قدر حاضری بگیری پدرت رو در همچین حالتی ببینی!؟
🥀 @morvaridkhaky
#حرف_حساب
✳ غیبتکردن زندگی اجتماعی را از هم میپاشد
🔻 فایدهی #غیبت چیست؟ آیا اینکه در مجالس پشت سر یکدیگر غیبت کنیم، سودی برایمان دارد؟ وضعیت چنان شده که نیمی از وقت مجالس و شبنشینیهایمان به غیبتکردن پشت سر این و آن میگذرد. هیچکس را هم از قلم نمیاندازیم!
🔸 وقتی غیبت مرا میکنی، آیا سود کردهای؟ نه، بلکه بر عکس، مرا از دست میدهی زیرا من وقتی قوی هستم که در نظر تو عزیز باشم، اما وقتی با شمشیر و نیزه و تیر، سر و پایم را شکستی و مرا از بین بردی، دیگر با چه نیرویی به تو خدمت کنم؟
🔹 اگر پشت سر تاجری غیبت کردی، او #بیآبرو میشود و در نتیجه، #اقتصاد کشورت ضعیف میشود. همینطور اگر پشت سر کارگری غیبت کردی، دیگر کسی به او اعتماد نخواهد کرد و کسی با او همکار نخواهد شد. و بهتدریج #زندگی_اجتماعی از هم میپاشد و تعطیل میشود و اتحاد مردم از بین میرود.
🔸 ما هزاران و میلیونها نفر هستیم که از یکدیگر جدا زندگی میکنیم و هیچکس به دیگری اعتماد ندارد. این اسمش #امت و #جامعه نیست، این بلاتشبیه و با رعایت ادب، شبیه زندگی حیواناتی وحشی است که در صحرا زندگی میکنند و هیچیک به دیگری #اعتماد ندارند. همهی این مشکلات در نتیجهی غیبت است.
👤 #امام_موسی_صدر
📚 از کتاب #عبادت_یا_عبودیت ؟
📖 صفحات ۶۸ و ۶۹
🥀 @morvaridkhaky
#قسمتی_از_وصیت_نامه📝
✍من با #چشم_باز این را پیمودهام و ثابت قدم ماندهام☝️ امیدوارم این قدمهایی که در #راه_خدا برداشتهام، خداوند آنها را قبول درگاه خودش قرار دهد🤲
✍و ما را از آتش جهنم🔥 نجات دهد. فرزندانم، خوب به #قرآن گوش کنید و این کتاب آسمانی را سرمشق زندگیتان قرار بدهید👌 باید از قرآن استمداد کنید و باید از قرآن مدد بگیرید و متوسل به #امام_زمان باشید.
✍همیشه آیات #قرآن را زمزمه کنید تا شیطان😈 به شما رسوخ پنهانی نکند📛
امروز #سالروزشهادت
#شهید_عبدالحسین_برونسی است🌷
🥀 @morvaridkhaky
مروارید های خاکی
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 📚#رمان #فنجانی_چای_باخدا☕️ #قسمت_نود_وپنجم: و نمازی که قضا نشد خواب
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
📚#رمان
#نسل_سوخته🔥
#قسمت_نود_وششم: فقط تو را می خواهم
دل توی دلم نبود دلم می خواست برم حرم و این شادی رو با آقا تقسیم کنم ...
شاد
بودم و شرمنده، شرمنده از ناتوانی و شکست دیشبم و غرق شادی ...
دیگه هیچ چیز و هیچ کس نمی تونست من رو متقاعد کنه که این راه درست نیست
هیچ منطق و فلسفه ای هر چقدر قوی تر از عقل ناقص و اندک خودم ...
هر چند دلم می خواست بدونم اون جوان کی بود اما فقط خدایی برام مهم بود که اون جوان رو فرستاد
اشک شادی بی اختیار از چشمم پایین می اومد
دل توی دلم نبود و منتظر که مادرم بیدار بشه اجازه بگیرم و اطلاع بدم که می
خوام برم حرم ...
چند بار می خواستم برم صداش کنم اما نتونستم به حدی شیرینی وجود خدا برام
شیرین بود که دلم نمی خواست سر سوزنی از چیزی که داشتم کم بشه ...
بیدار
کردن مادرم به خاطر دل خودم گناه نبود اما از معرفت و احسان به دور بود ...
ساعت حدود 8 شده بود با فاصله ایستاده بودم و بهش نگاه می کردم مادرم خیلی
دیر خوابیده بود ولی دیگه دلم طاقت نمی آورد ...
- خدایا اگر صلاح می دونی؟ میشه خودت صداش کنی؟
جمله ام تموم نشده مادرم چرخی زد و از خواب بیدار شد ...
چشمم که به چشمش
افتاد سریع برگشتم توی اتاق نمی تونستم اشکم رو کنترل کنم دیگه چی از این
واقعی تر؟ دیگه خدا چطور باید جوابم رو می داد؟
برای اولین بار حسی فراتر از محبت وجودم رو پر کرده بود من عاشق شده بودم
...
- خدایا هرگز ازت دست نمی کشم هر اتفاقی که بیوفته هر بلایی سرم بیاد
تو فقط رهام نکن
جز خودت دیگه هیچی ازت نمی خوام هیچی...
#ادامه_دارد...
🥀 @morvaridkhaky