جاوید الاثر سردار شهید حاج روزبه هلیسائی
شهادت: ۹۴/۱/۳۱
محل شهادت: درعا سوریه
محل زندگی اهواز
دست نوشته شهید:
ما مامور خدا هستیم...
این جمله را در سن ۱۳ یا ۱۴ سالگی بر روی دیوار سر خیابانشان با خط خوش نوشته بودند...
و واقعاً خودشان مامور خدا بودند. دائماً به طرق مختلف در حال خدمت به خلق الله بودند...
با وجود جانبازی ۷۰ درصد از جنگ تحمیلی، خستگی نداشتند و از سال ۹۲ ۳ بار به درخواست خودشان به عنوان مستشار عالی نظامی به سوریه اعزام شدند.
✨یاد همه شهدا با ذکر صلوات ✨
🌺اللهم صل علی محمد وال محمد عجل فرجهم🌺
🥀 @morvaridkhaky
#حرف_حساب
✳️ قوانین اسلامی در عین آسمانی بودن، زمینی است
🔻 #قوانین_اسلامی بهاصطلاحِ امروز در عین اینکه آسمانی است، زمینی است یعنی براساس #مصالح و #مفاسد موجود در زندگی بشر است، به این معنا که جنبهی مرموز و صددرصد مخفی و رمزی ندارد که بگوید: حکم خدا به این حرفها بستگی ندارد، خدا قانونی وضع کرده و خودش از رمزش آگاه است.
🔸 اسلام اساساً خودش بیان میکند که هرچه قانون من وضع کردهام براساس همین مصالحی است که یا به #جسم شما مربوط است یا به #روح شما، به #اخلاق شما، به #روابط_اجتماعی شما، به همین مسائل مربوط است؛ یعنی یک امور بهاصطلاح مرموزی که #عقل بشر هیچ به آن راه نداشته باشد نیست.
👤 #شهید_مطهری
📚 #اسلام_و_نیازهای_زمان | ج۲
📖 ص ۲۰
#سفیر_روشنگری
@Safir_Roshangari🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 چطور از ماه رمضان بیشتر بهره ببریم؟!
استاد پناهیان
#ماه_خدا
🥀 @morvaridkhaky
مروارید های خاکی
سلام ✋🏻 کانال دوم ما با موضوعی بسیار متفاوت @Safir_Roshangari🇮🇷 خوشحال میشم تو این کانال هم عضو بش
دوستان جدید الورود کانال دوم ما ☝️😉
حتما عضـو بشید
کسانۍ ...
بھ#امامزمانشان خواهندرسید🌿
کھاهلسرعـتباشند-!
واِلاّتاریخِکربلانشاندادھکھ
قافلھ؎حسینۍمعطلکسۍنمۍماند🌤
#شهید_مرتضی_آوینی🌸💞
🥀 @morvaridkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
○•🌱
#نماهنگ|تولد ماه
🎙صابر خراسانی
لحظهها میل بندگی دارند
وقت ادعیهخوانی دل شد
چشم را باید اشکپاشی کرد
فصل خانه تکانی دل شد
بزم عشقی خدا به پا کرده است
همه دعوت شدهاند و مهمانند
خوش نشینان سفره افطار
ریزهخوار بهار قرآنند
#ماه_خدا
🥀 @morvaridkhaky
مروارید های خاکی
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 📚 #رمان #نسل_سوخته 🔥 #قسمت_صدو_بیست_وششم : پیشنهاد عالی توی راه دانشگا
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨
📚 #رمان
#نسل_سوخته 🔥
#قسمت_صدو_بیست_وهفتم: کجایی سعید؟
چهره اش هنوز گرفته بود
ـ ولی بازم خوشم نمیاد بری خونه های مردم.
منظور ناگفته اش واضح بود. چند ثانیه با لبخند بهش نگاه کردم.
ـ فدای دل ناراضیت، قرار شد شاگردهای دختر بیان موسسه. به خودشونم گفتم ترجیحا فقط پسرها. برای شروع دست مون یه کم بسته تره، اما از ما حرکت، از خدا برکت.
توکل بر خدا
دلش یکم آرام شد و رفت بیرون. هر چند،
چند روز تمام وقت گذاشتم تا رضایتش رو کسب کردم. کدورت پدر و مادر صالح، برکت رو از زندگی آدم می بره.
اما غیر از اینها، فکر سعید نمی گذاشت تمرکز کنم. مادر اکثرا نبود و سعید توی سنی که باید حواست بیشتر از قبل بهش باشه و گاهی تا ۹ و ۱۰ شب، یا حتی دیرتر برنمی گشت خونه. علی الخصوص اوقاتی که مامان نبود.
داشتم کتاب های شیمی رو ورق می زدم اما تمام حواسم پیش سعید بود. باید باهاش چه کار می کردم؟ اونم با رابطه ای که به لطف پدرم، واقعا افتضاح بود.
ساعت از هشت و نیم گذشته بود که کلید انداخت و اومد تو. با دوست هاش بیرون چیزی خورده بود. سر صحبت رو باهاش باز کردم.
– بابا میری با رفقات خوش گذرونی، ما رو هم ببر دور هم باشیم.
خون خونم رو می خورد. یواشکی مراقبش بودم و رفقاش رو دیده بودم. اصلا آدم های جالب و قابل اعتمادی نبودن. اما هر واکنش تندی باعث می شد بیشتر از من دور بشه و بره سمت اونها، اونم توی این اوضاع و تشنج خانوادگی.
ـ رفته بودیم خونه یکی از بچه ها، بچه ها لپ تاپ آورده بودن، شبکه کردیم نشستیم پای بازی.
ـ ااا پس تو چی کار کردی؟ تو که لپ تاپ نداری.
ـ هیچی من با کامپیوتر رفیقم بازی کردم. اون لپ تاپ باباش رو برداشت.
همین طور آروم و رفاقتی، خیلی از اتفاقات اون شب رو تعریف کرد. حتی چیزهایی که از شنیدن شون اعصابم بهم می ریخت.
- سیگار از دستم در رفت افتاد روی فروششون، .نسوخت ولی جاش موند بد، گندش در اومد.
ـ جدی؟ جاش رو چی کار کردید؟
اصلا به روی خودم نمی آوردم که چی داره میگه. اما اون شب اصلا برای من شب آرامی نبود. مدام از این پهلو به اون پهلو می شدم. تمام مدت، حرف های سعید توی سرم می پیچید و هنوز می ترسیدم چیزهایی باشه که من ازش بی خبر باشم، علی الخصوص که سعید اصلا با من راحت نبود.
#ادامه_دارد...
🥀 @morvaridkhaky
💚سلام امام زمانم💚
هر صبح،
به شوق عهد دوباره با شما
چشمم را باز میکنم🌿
#عهدمیکنمباشما،
هر روز که میگذرد،
عاشقانه تر از قبل
چشم به راهتان باشم...🧡
✨السَّلاَمُ عليكَ يا وَعْدَ اللهِ الَّذِى ضَمِنَهُ✨
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
🥀 @morvaridkhaky
📸 عکسی از دو سپهبد شهید در یک قاب
🔹"شهید حاج قاسم" همان کاری را با داعش کرد که سالها قبل "شهید صیاد" با منافقین کرده بود.
#سلام_صبحتون_شهدایی
🥀 @morvaridkhaky
من و آقا وحید از طریق دوستان به یکدیگر معرفی شدیم...
اولین دیدار ما در اواخر مردادماه در شبستان حرم حضرت عبدالعظیم بود.
حدود دو ساعت با هم صحبت کردیم و حجب و حیای آقا وحید من را جذب کرد،آقا وحید به قدری خصوصیات مثبت داشت که من به خطرات و شرایط کاری او فکر نمیکردم
ما 5 شهریور ماه 98 نامزد شدیم و بیشتر رفتوآمدهای ما در آن دوران بود؛ چون بعد از عقدمان در 17 آبانماه، شرایط آشوب در عراق پیش آمد که رفتوآمد سردار سلیمانی و آقا وحید به عراق بیشتر شد؛ به همین خاطر ما در دوره عقد زیاد همدیگر را نمیدیدیم.
همسر شهید درباره آرزوی شهادت همسرش میگوید: «در روز عقد، من به آقاوحید گفتم: «در لحظه جاری شدن خطبه عقد هر دعایی کنی مستجاب میشود🤲 .» آقا وحید خوشحال شد و لحظهای به فکر رفت و پرسید: «هر دعایی؟!» گفتم: «بله.»
بعد از شهادت آقا وحید مطمئن شدم که او برای شهادتش دعا کرده بود و دو ماه بعد از عقدمان دعایش به اجابت رسید...
شادی روح تمام شهدای اسلام صلوات❤️
#عند_ربهم_یرزقون
🥀 @morvaridkhaky
#حرف_حساب
حضرت آیتالله ناصری (حفظه الله) :
#ماه_مبارک_رمضان، ماه ضیافت و مهمانی خدا است. معنای #ضیافت چیست؟ ضیافت به معنای بایگانی کردن پروندهها، عفو و بخشش گناهان و نزول رحمت و برکات الهی و کنترل شدن شیطان است. یگانه ماهی که شیطان در آن، غل و زنجیر میشود، ماه مبارک است.
🔷 شیطان و بچههایش را غل و زنجیر میکنند که سراغ ناصری نروند. کسی میپرسید: «شما که میفرمایید شیطان در #ماه_مبارک، غل و زنجیر است، پس این گناهان که در این ماه اتفاق میافتد از کجاست؟» گفتم: «شیطان قبلاً برای اینها سرمایهگذاری کرده است. اینها خودکار شدهاند. قبلاً شارژشان کرده است؛ لذا دیگر خودشان دنبال گناه میروند».
🔶 لکن این کید شیطان و این شارژی که کرده، ضعیف است. همین که فردی واقعاً «یا الله» بگوید، یا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را صدا بزند، درست میشود. به این صحبتها نباید اعتنا کرد و نباید ناامید شد. خدا تمام خطاهای چندین ساله ما را با یک شب که برویم در خانه او و بگوییم اشتباه کردیم، میبخشد.
🔷 این ماه، یک سکوی پرش به سوی حضرت حق میشود که باید آن را غنیمت شمرد. حیف است این ماه با ماههای قبل و بعد، برای ما فرقی نکند. مقتضی موجود است و حضرت حق هم آماده پذیرش میباشد و فقط رفتن ما لازم است تا او هم بفرماید: خوش آمدی.
#ماه_خدا
🥀 @morvaridkhaky
مروارید های خاکی
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 📚 #رمان #نسل_سوخته 🔥 #قسمت_صدو_بیست_وهفتم: کجایی سعید؟ چهره اش هنوز گر
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨
📚 #رمان
#نسل_سوخته 🔥
#قسمت_صدو_بیست_وهشتم:دربست، مردونه
تمام ذهنم درگیر بود، وسط کلاس درس، بین بچه ها، وسط فعالیت های فرهنگی
الهام، سعید، مادر و آینده زندگی ای که من، مردش شده بودم.
مامان دوباره رفته بود تهران، ما و خانواده خاله شام خونه دایی محسن دعوت بودیم. سعید پیش پسرهای خاله بود. از فرصت استفاده کردم و دایی رو کشیدم کنار، رفتیم تو اتاق …
ـ دایی شنیدم می خوای کامپیوترت رو بفروشی، چند؟
با حالت خاصی، یه نیم نگاهی بهم انداخت.
ـ چند یعنی چی؟ می خوای همین طوری برش دار
ـ قربانت دایی، اگه حساب می کنی برمی دارم، نمی کنی که هیچ
نگاهش جدی تر شد.
– خوب اگه می خوای لپ تاپ رو بردار. دو تاش رو می خواستم بفروشم یه مدل بالاتر واسه نقشه کشی بگیرم. ولی خوبیش اینه که جایی هم لازم داشته باشی می تونی با خودت ببری. پولش هم بی تعارف، مهم نیست.
– شخصی نمی خوام، کلا می خواستم یکی توی خونه داشته باشیم.
ایده لپ تاپ دایی خوب بود، اما نه از یه جهت سعید خیلی راحت می تونست برش داره و با دوست هاش برن بیرون. ولی کامپیوتر می تونست یه نقطه اتصال بین من و سعید و سعید و خونه بشه.
صداش کردم توی اتاق
– سعید می خوام کامپیوتر دایی رو ازش بخرم. یه نگاه بکن ببین چی داره؟ چی کم داره؟ میشه شبکه اش کنی یا نه؟ کلا می خوایش یا نه؟
گل از گلش شکفت?
ـ جدی؟
ـ چرا که نه، مخصوصا وقتی مامان نیست. رفیق هات رو بیار، خونه در بست مردونه
#ادامه_دارد...
🥀 @morvaridkhaky
❣ #سلام_امام_زمانم❣
بیا که با تو بگویم غم ملالت دل💔
چرا که بی تو👤 ندارم
#مجال گفت و شنید
بهای #وصل تو💞
گر #جان بود خریدارم
که جنس خوب
#مُبصّر به هر چه دید خرید✅
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
🥀 @morvaridkhaky
چشم گنه کار لایق شهادت نیست
شهید هادی ذولفقاری
#سلام_صبحتون_شهدایی
🥀 @morvaridkhaky
#حرف_حساب
ما از آنچه در دست داریم استفاده نمیکنیم و به آن عمل نمیکنیم
آنقدر راه را گم کردهایم و آنقدر از قرآن و عترت کناره گرفته و دور افتاده و بیگانه شدهایم که نزدیک است به آمریکا و اروپا برویم و از آنها سؤال کنیم که «شما از قرآن و عترت چه فهمیدهاید؟»به ما یاد دهید! علت آن است که ما از آنچه در دست داریم استفاده نمیکنیم و به آن عمل نمیکنیم؛ لذا وقتی کفار که مزایای اسلام را میدانند، چیزی میگویند تصدیق میکنیم و سخنانشان باورمان میآید.
🔻 و دیگر اینکه ما عبید دنیا هستیم؛ لذا ما را با تطمیع از کتاب و عترت منحرف و منصرف کردهاند! میبینیم، ولی گویا نمیبینیم! جلوی ضریح امام رضا علیهالسلام در یک شب، پنج کرامت دیدم: شفای مریض و کرامتهای دیگر. وقتی این مطالب را برای ما نقل میکنند، گویا داستان رستم و افراسیاب میخوانند! ... قرآن و عترت دوای تمام دردهاست. اگر آنها را کنار بگذاریم، در دنیا از این هم ذلیلتر میشویم.
🔻 آیا ذلت از این بیشتر که مسلمانان با این همه قوّت و ثروت نوکر کفار هستند و آنها مالک امرشان هستند؟! یک روز به گرگ پناه میبریم و یک روز به روباه ! برای اینکه از قرآن و عترت به کلی کنار نرویم و آنها را از ما جدا نکنند، از الآن باید در فکر اصلاح باشیم؛ «علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد».
[در محضر بهجت(ره)، جلد2، ص167 و جلد3، ص240 ]
🍃🍃🍃➖➖➖🍃🍃🍃
🥀 @morvaridkhaky