eitaa logo
•|..مستشهدین..|•
672 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3هزار ویدیو
39 فایل
"بسم‌ربـــ‌الشهداوالصدیقین" زنده‌نگه‌داشتن‌یاد‌وخاطره‌ی‌ شهداکمترازشهادت‌نیست... امام‌خامنه‌ای‌‌عزیز🖐🏻🌿 🔺 ارتباط‌باادمین‌کانال: @Amirhossein_retout 🔻 #کپی‌آزادبه‌شرط‌یک‌صلوات‌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
🪴🌿 سالك الى الله كه باشى ، در طريـق قـرب الهـى همسفر آسمانى‌ات را خوب انتخاب میکنی...🌱🕊 يعنى كه "الرّفِیق ثُمّ الطّرِیق" شهید مسلم خیزاب❤️ 🌼 ‌ 🌐 @Mos_tashhadin 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✳ دو ساعت در برف پشت در نشسته بود! 🔻 سیدابوالفضل کاظمی یکی از دوستان می‌گوید: «برف شدیدی باریده بود. وقتی قطار دوکوهه وارد ایستگاه تهران شد، ساعت دو نیمه‌شب بود. با چند نفر از رفقا حرکت کردیم. علی‌اصغر را جلوی خانه‌شان در خیابان طیب پیاده کردیم. پای او هنوز مجروح بود. فردا رفتیم به علی‌اصغر سر بزنیم. وقتی وارد خانه شدیم، مادر اصغر جلو آمد و بی‌مقدمه گفت: «آقا سید شما یه چیزی بگو!» بعد ادامه داد: «دیشب دو ساعت با پای مجروح پشت درِ خانه تو برف نشسته اما راضی نشده در بزنه و ما رو صدا کنه! صبح که پدرش می‌خواسته بره مسجد، اصغر رو دیده!» بله بسیجیان خمینی این‌گونه بودند. مدتی بعد این سرباز دین و میهن در منطقه‌ی عملیاتی شلمچه به شهادت می‌رسد و همچون مادر بی‌نشان سادات، زهرای مرضیه (س) بی‌نشان می‌شود. 📌 پ.ن: از راست: حاج حسین سازور، شهید علی‌اصغر ارسنجانی و سیدابوالفضل کاظمی ❤ 🌼 ‌ 🌐 @Mos_tashhadin 🌷
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ 🔸پنج ماه از شهادت ابراهیم گذشت. هر چه مادر از ما پرسید؛ چرا ابراهیم مرخصی نمی‌آد؟ با بهانه‌های مختلف بحث‌ رو عوض می‌کردیم و می‌گفتیم: الان عملیاته، فعلاً نمی‌تونه بیاد تهران و... خلاصه هر روز چیزی می‌گفتیم تا اینکه یکبار دیدم مادر اومده داخل اتاق و روبه‌روی عکس ابراهیم نشسته و اشک می ریزه، اومدم جلو و گفتم: مادر چی شده؟ 🌸مادر گفت: من بوی ابراهیم رو حس می‌کنم. ابراهیم الان توی این اتاقه، همین‌جا. وقتی گریه‌اش کمتر شد، گفت: من مطمئن هستم که ابراهیم شهید شده. ☘ابراهیم دفعه آخر خیلی با دفعات دیگه فرق کرده بود، هر چی بهش گفتم: بیا بریم، برات خواستگاری، می‌گفت: نه مادر، من مطمئنم که بر نمی‌گردم، نمی‌خوام چشم گریانی گوشه خونه منتظر من باشه. ⚡ چند روز بعد مادر دوباره جلوی عکس ابراهیم ایستاده بود و گریه می‌کرد. ما هم بالأخره مجبور شدیم به دایی بگیم به مادر حقیقت رو بگه. آن روز حال مادر به هم‌ خورد و ناراحتی قلبی او شدید شد و در سی. سی. یو بیمارستان بستری شد. ✨سال‌های بعد وقتی مادر را به بهشت‌زهرا می‌بردیم بیشتر دوست داشت به قطعه ۴۴ بره و به یاد ابراهیم کنار قبر شهدای گمنام بشینه، هر چند گریه برای او بد بود، اما عقده دلش رو اونجا باز می‌کرد و حرف دلش رو با شهدای گمنام می گفت..‌. 🌼 ‌ 🌐 @Mos_tashhadin 🌷
•°• از وقتی فهمیدم "حضرت زهرا(سلام الله علیها)" به خواب اومده بودن و به فرموده بودن: " ما تو رو دوست داریم " . با خودم میگم ای کاش همه ما یک بودیم.. تا می‌رفتیم تو لیستِ مورد علاقه های "حضرت زهرا(سلام الله علیها)" •°• 🌼 ‌ 🌐 @Mos_tashhadin 🌷
مادر شهداي مفقود الاثر (تقديم به مادر شهيد ابراهيم هادي و تمام مادران دلسوخته اين مرز و بوم) ای غم گسار مرگ پسر مادر شهید سنگ صبور خوب پدر مادر شهید هر چند گفته اند كه در خون تپيده است چشمت هنوز مانده به در مادر شهید خم می کند زمانه کمر را زدرد و غم چون کوه استوار مگر مادر شهید بی قامت رشید پسر هم جهنم است هر جا شود بهشت اگر مادر شهید پر مي كشد دلت كه ببينيش يك نظر هر وقت آورند خبر مادر شهید آری زبانزد است شهیدت به خود ببال  عمرت نرفته است هدر مادر شهید داماد می کنی پسرت را نه غم مخور با حوریان تاج به سر مادر شهید ❤️ 🌼 ‌ 🌐 @Mos_tashhadin 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بِســــــم ربّ الشُهدا 🌸 💠 ماموریت غیر ممکن؛ ماموریتی که سرنوشت جنگ را تغییر داد 💠 📙 انگیزه روایت مستند گردان عمار در پیچ انگیزه (فکه) به قلم احسان احمدی خاوه 📚 در بخشی از این ڪتاب میخوانیم : در سراسر مرز ما با عراق، فقط دو منطقه به شکل تنگه وجود داشت که عراق بعد از گذشتن از مرز، باید از آنها عبور می کرد؛ یکی تنگه ابوقریب و دیگری پیچ انگیزه. پیچ انگیزه منطقه مشهوری نبود. منطقه ای در حدود 5 کیلومترمربع که قسمتی از فکه بود اما اهمیت آن منطقه به این بود که از طرف ایران، آخرین تپه ماهورهای ارتفاعات حمرین بود و بعد از این ارتفاعات، نیروهای ما وارد دشت و خاک عراق می شدند. از آن طرف هم اگر عراق ارتفاعات این منطقه را پشت سر می گذاشت وارد دشتی می شد که می توانست بدون دردسر جدی تا کرخه پیش بیاید. اولین مانع طبیعی سر راهشان پس از ارتفاعات تپه ماهوری پیچ انگیزه، کرخه بود... @mos_tashhadin
اگر زن‌ها این را نمی‌پذیرفتند و بھ آن باور نداشتند مطمئناََ انقلاب اسلامی واقع نمیشد +چقدرکلام پرمحتوا و اوج‌زیبایی‌ست:) ‌•🌱• 🌼 ‌ 🌐 @Mos_tashhadin 🌷
نگاهت انــگار همــان راه مستــقیم است... نمی دانم معجــزه نگاهت چیــست... که تا چشمانم به چشمانــتان میخـورد راه حرام برایم بســته می شود... 🌼 ‌ 🌐 @Mos_tashhadin 🌷
برخی از ویژگی‌های شهید ذوالفقاری ۱- همیشه دائم الوضو بود . ۲- مداحی میکرد . ۳- ذکر میگفت . ۴- عاشق امام حسین(علیه السلام)وگریه برای ایشان بود . ۵- اخلاص او زبانزد رفقا بود . ۶- اگر کسی از او تعریف میکرد ، خیلی بدش می آمد . ۷- انرژی اش را وقف هیئت و کار فرهنگی کرده بود . ۸- روی صورتش چفیه می انداخت ومیگفت : اگر به نامحرم نگاه کنیم راه شهادت بسته میشود . ۹- هیچ وقت از اتفاقات نگران کننده حرف نمیزد . آرامش در کلامش جاری بود . ۱۰- نمیگذاشت کسی از دستش ناراحت شود اگر دلخوری پیش می آمد ، سریعا از دل طرف در می آورد . هیچ وقت دوست نداشت کسی با دلخوری از او جدا شود . ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شادی روحشان 🌼 ‌ 🌐 @Mos_tashhadin 🌷 ......................🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
∞☆🦋∞☆ 🌿 همیشه‌ میگفتـــــ : زیباترین‌ شهادتـــــ را میخواهم! یڪ بار پرسیدم: شهادتـــــ خودش‌ زیباسـتـــــ ؛ زیباترین‌ شهادتـــــ چگونه‌ استـــــ؟! در جوابـــــ گفتـــــ : زیباترین‌ شهادتـــــ این‌ استـــــ ڪه جنازه‌اے هم‌ از انسان‌ باقے نماند :) 🥀 🌼 ‌ 🌐 @Mos_tashhadin 🌷
بعد از شهادت تکفیری ها روی بدن و سینه شهید نفت ریختند و آتش زدند، اما فقط لباس های شهید سوخت و بدن سالم ماند. مادر شهید میگفت: قبلا هم به خاطر تصادف دچار سوختگی شده بود اما به خاطر عزاداری و سینه زنی برای امام حسین(ع) هیچ آسیبی به بدنش نرسیده بود. 🌷 🌼 ‌ 🌐 @Mos_tashhadin 🌷
✳ دو ساعت در برف پشت در نشسته بود! 🔻 سیدابوالفضل کاظمی یکی از دوستان می‌گوید: «برف شدیدی باریده بود. وقتی قطار دوکوهه وارد ایستگاه تهران شد، ساعت دو نیمه‌شب بود. با چند نفر از رفقا حرکت کردیم. علی‌اصغر را جلوی خانه‌شان در خیابان طیب پیاده کردیم. پای او هنوز مجروح بود. فردا رفتیم به علی‌اصغر سر بزنیم. وقتی وارد خانه شدیم، مادر اصغر جلو آمد و بی‌مقدمه گفت: «آقا سید شما یه چیزی بگو!» بعد ادامه داد: «دیشب دو ساعت با پای مجروح پشت درِ خانه تو برف نشسته اما راضی نشده در بزنه و ما رو صدا کنه! صبح که پدرش می‌خواسته بره مسجد، اصغر رو دیده!» بله بسیجیان خمینی این‌گونه بودند. مدتی بعد این سرباز دین و میهن در منطقه‌ی عملیاتی شلمچه به شهادت می‌رسد و همچون مادر بی‌نشان سادات، زهرای مرضیه (س) بی‌نشان می‌شود. 📌 پ.ن: از راست: حاج حسین سازور، شهید علی‌اصغر ارسنجانی و سیدابوالفضل کاظمی ❤ #⃣ 🌼 ‌ 🌐 @Mos_tashhadin 🌷
✍ شهید حاج قاسم سلیمانی اغلب ما از یک حس مشترکی برخورداریم و آن،حس مغمومیت است. وقتی انسان چیزی را از دست می دهد، یا برای چیز ارزشمندی تلاش می کند اما قدرت وصول به آن را ندارد، احساس مغمومیت می کند. این مغمومیت نشاط آور است، پیروزی آور است، معنویت آور است... به من خیلی مراجعه می کنند. هرکسی دستش به من می رسد این را میگوید: دعا کن شهید بشوم... من به آنها می گویم دعا کنید خداوند این حال را در شما حفظ کند. وای به روزی که انسان این حالت غم را، این حالت باختن را، این حس جاماندگی را در اثر دنیا از دست بدهد! او خاسر است... کانال بزرگ شهدایی و بصیرتی مستشهدین 👇👇 🌼 ‌ 🌐 @Mos_tashhadin 🌷
🔻زندگی نامه شهید حاج قاسم سلیمانی ✍استان کرمان، شهرستان «رابر»، روستان قنات ملک، خانواده هفت نفره حاج حسن سلیمانی!قاسم فرزند سوم بود و با نان کشاورزی و لقمه حلال بزرگ شد. "نوجوان روستازاده، جهانی شد چون نام بلندی داشت" راهی کرمان شد، بنایی می کرد، درس می خواند، کاراته کار می کرد، برنامه و تدبیر داشت برای زندگیش، هوای برادر کوچکترش و دیگران را هم داشت. مربی رزمی شد؛ مجاهد بود. فرمانده شد، بنده بود. سردار شد، انقلابی بود. شهید شد، عاشق بود. شهر و روستا ندارد. کشور و قاره ندارد. امکانات و... ندارد. آن چه که انسان را می سازد،‌همتی است که خدا به همه داده است. آن چه که زندگی ها را پیش می برد، عزم و اراده ای است که از لطف الهی سرازیر شده است. آن چه که انسان را جاودانه می کند و مؤثر، بندگی خداست. غفلت از خدا تمام آنچه که داریم را می برد. و گناه مانع شهادت! • 🇮🇷 • ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌹🍃 🌼 ‌ 🌐 @Mos_tashhadin 🌷
☫ 💌 🌷شهــید امـیر حاج امــینی: اصلاً دنبال نبود به اين اصل خيلے اعتقاد داشت ڪہ اگه واقعاً ڪاری رو برای خــــود خدا بکنی عــزيزت میکنه. آخرش هم همين خصلتش باعث شد تا عڪس شهادتش اينطــور معــروف بشه. 🌼 ‌ 🌐 @Mos_tashhadin 🌷
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ 🔻شخصی در محله ابراهیم بود و برای این که پول خودش را به دست آورد خیلی خانواده اش را اذیت می کرد برای ترک این آقا خیلی تلاش کرد. وقتی دید که ترک نمی کند، به آن شخص گفت من پول مواد شما را می دهم به شرطی که دست از سر خانواده ات برداری و به همین خاطر خانواده او یک سال راحت بودند. 💶او وقتی مزد کار سخت خودش در بازار را می‌گرفت، قسمتی از آن پول را به جوان معتاد می داد تا خانواده اش را اذیت نکند! 🌻ابراهیم هر چه کرد برای رضای خداوند انجام داد و خدا هم این گونه او را در بین مردم بلند مرتبه کرد. این ماجرای ابراهیم بسیار عجیب بوده و در کمتر خاطرات شهیدی به چنین ماجرایی برخورد کرده ایم. 🌹🍃🌹🍃 🌼 ‌ 🌐 @Mos_tashhadin 🌷