eitaa logo
مسافرانِ عشق
4.4هزار دنبال‌کننده
174 عکس
2.1هزار ویدیو
1 فایل
آغاز ، عاشقی.... پایان ، خدا....
مشاهده در ایتا
دانلود
دانلود+دعای+فرج+با+صدای+فرهمند.mp3
2.58M
دعای مولا «الهی عظم البلاء» با صدای بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد🍃 قرار ما هر شب حوالی ساعت ۲۱ التماس دعا🌹 ___________ با دنیای بعد از مرگ بیشتر آشنا شویم👇 https://eitaa.com/joinchat/4227793163Cdff03b009e 🔴 ♻️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌾 🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 📖هر روز یک صفحه قرآن تلاوت صفحه ۹۷ قرآن کریم روحتان منور به نور الهی🌼 @MosaferaneMarg
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 ترس از مرگ گزارش بررسی و پژوهش پزشک فرانسوی پیرامون زندگی پس از مرگ 🔸 این قسمت: به کدامین هیات تجربه گر: آقای علی فضلی 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 ⚠️برگرفته از کانال رسمی عباس موزون مجری و تهیه کننده ی برنامه ی زندگی پس از زندگی ___ با دنیای بعد از مرگ بیشتر آشنا شویم👇 https://eitaa.com/joinchat/4227793163Cdff03b009e 🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 ممنوع الملاقات آگاهی تجربه گر به بی تاب شدن مادرش در تجربه نزدیک به مرگ 🔸 این قسمت: به کدامین هیات تجربه گر: آقای علی فضلی 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 ⚠️برگرفته از کانال رسمی عباس موزون مجری و تهیه کننده ی برنامه ی زندگی پس از زندگی ___ با دنیای بعد از مرگ بیشتر آشنا شویم👇 https://eitaa.com/joinchat/4227793163Cdff03b009e 🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 تشریح یک تغییر تغییر و تحول شخصیتی تجربه گر پس از تجربه نزدیک به مرگ 🔸 این قسمت: به کدامین هیات تجربه گر: آقای علی فضلی 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 ⚠️برگرفته از کانال رسمی عباس موزون مجری و تهیه کننده ی برنامه ی زندگی پس از زندگی ___ با دنیای بعد از مرگ بیشتر آشنا شویم👇 https://eitaa.com/joinchat/4227793163Cdff03b009e 🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 مهر پدر روایت شنیدنی از محبت و علاقه پدر نسبت به پسرش 🔸 این قسمت: به کدامین هیات تجربه گر: آقای علی فضلی 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 ⚠️برگرفته از کانال رسمی عباس موزون مجری و تهیه کننده ی برنامه ی زندگی پس از زندگی ___ با دنیای بعد از مرگ بیشتر آشنا شویم👇 https://eitaa.com/joinchat/4227793163Cdff03b009e 🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 پشت صحنه سفرها باید بر این گوی خاکی.... 🔸 این قسمت: به کدامین هیات تجربه گر: آقای علی فضلی 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 ⚠️برگرفته از کانال رسمی عباس موزون مجری و تهیه کننده ی برنامه ی زندگی پس از زندگی ___ با دنیای بعد از مرگ بیشتر آشنا شویم👇 https://eitaa.com/joinchat/4227793163Cdff03b009e 🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 تجربیات نزدیک به مرگ در اسپانیا توضیحات و پژوهش های تجربه گر و نویسنده اسپانیائی 🔸 این قسمت: به کدامین هیات تجربه گر: آقای علی فضلی 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 ⚠️برگرفته از کانال رسمی عباس موزون مجری و تهیه کننده ی برنامه ی زندگی پس از زندگی ___ با دنیای بعد از مرگ بیشتر آشنا شویم👇 https://eitaa.com/joinchat/4227793163Cdff03b009e 🔴
با خدا...
مسافرانِ عشق
با خدا...
❕ نگران بودم و دلیل اون دلشوره رو نمیدونستم ولی انگار بی دلیل نبود ...افتاب که بالا اومد همه خبر اوردن که حمید از شب قبل ناپدید شده و پیداش نیست ...اونجا بود که تازه دلشوره من تبدیل به واقعیت شد ...حمید غیب شده بود و هر از گاهی اون صدای خنده به گوشم میرسید حتی میترسیدم به کسی بگم و فقط و فقط ایت الکرسی میخوندم ‌..‌. یه هفته بود که حمید نبود و دیگه پلیس و مردم از گشتن خسته شده بودن ...مادر حمید یه چشمش اشک بود و یه چشمش خون ....بعد ده روز بالاخره خبر اومد که جنازه ای بیرون شهر پیدا شده توسط سگ ها و نصف بیشتر جنازه سوخته .... مراحل قانونی داشت و همه میگفتیم محال حمید باشه و انگار به خودمون دلداری غلط میدادیم ... مامان و من رفتیم خونه حمیدینا و مادرش با دیدنم با دستهاش به سرش میزد و گفت :چرا عروسم باید اینطور بیاد خونم ؟ براش اسفند بزارید ... پاگشاشو بیارید ... حمیدم میگفت باید سرتاپاشو طلا بگیرم .... یدونه پسرم کجاست .... هیچ جوری نمیشد به مادرش دلداری داد ولی انگار با بودن من ارومتر شد و دقتی دید منم گریه میکنم خودشو کنترل کرد ... بهم یه انگشتر داد و گفت :خود حمید خریده بود تا بهت وقتی اومدی خونمون بدیم ..‌ولی امروز قسمتت شد ... انشا‌..که حمیدم پیدا میشه عروسیتون رو میگیرم ‌‌.... ولی بجای چراغ عروسی چراغ حجله رو روشن کردن واون جنازه حمید بود... حیوونا تیکه تیکه اش کرده بودن .... و قبل از اونا سوخته بود ...و دلیلی برای مرگش نبود .‌‌شوک عجیبی بود و همه ناراحت بودن ... مامان انگشتر رو پس داد و دیگه اجازه نداد من حتی تو مراسم هاش برم چون بد میدونستیم دختر تو مراسم ختم حضور پیدا کنه ... ادامه دارد...
دانلود+دعای+فرج+با+صدای+فرهمند.mp3
2.58M
دعای مولا «الهی عظم البلاء» با صدای بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد🍃 قرار ما هر شب حوالی ساعت ۲۱ التماس دعا🌹 ___________ با دنیای بعد از مرگ بیشتر آشنا شویم👇 https://eitaa.com/joinchat/4227793163Cdff03b009e 🔴 ♻️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌾 🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 📖هر روز یک صفحه قرآن تلاوت صفحه ۹۸ قرآن کریم روحتان منور به نور الهی🌼 @MosaferaneMarg
با خدا...
مسافرانِ عشق
با خدا...
❕ یک ماه میگذشت و دیگه خبری از اون صدا نبود و همه هنوز ناراحت بودیم ....بابا برای اینکه حالم بهتر بشه متو با مامان فرستاد خونه عموم تو شهر و گفت یه هفته اونجا بمونیم ...مامان تمام مسیر تو مینی بوس دستمو گرفته بود و میگفت :غصه نخوری مادر تو کم خواستگار نداری حمید نشد یکی دیگه ...قرار نیست مجرد بمونی هزارماشا...صدتا برو رو داری ...معلوم نبوده پسره معتاد بوده ...عرق خور بوده باز خداروشکر که نامزد نشده بودید که نشون اون بشی ...خدا بهمون رحم کرد .... رسیدیم خونه عموم و اونا هم خبر دار بودن که چی شده و همه ناراحت بودن .‌..زنعموم از اقوام مادرم بود و به قدری مهربون بود که جبران تمام اون روزا رو میکرد ...زنعمو برامون چای تازه دم اورد و گفت :حیف شد که من پسر ندارم وگرنه نمیزاشتم رعنا عروس غریبه بشه ...پسرام زن دارن نوه هامم ازت کوچیکترن ...ولی تا اینجایی خودم شوهرت میدم ‌‌‌...مامان لبخندی زد و گفت :ابجی نمیدونی چقدر روحیمون خرابه اگه دختر دسته گلمو داده بودم بهش معلوم نبود چی به سرش میاد اول جوونی بیوه میشد ...خواست خدا بوده ، زنعمو پاهاشو دراز کرد و زیرش بالشت گذاشت و گفت :ولش کن فکر و خیالشم نکن ... تازه چشم هامون گرم خواب بود که صدای لالایی خوندن کسی به گوشم رسید چشم هامو نیمه باز کردم و همون زن سفید پوش بالا سرم نشسته بود صورتش پیدا نبود و موهامو نوازش میکرد ناخن های بلندی داشت و از ترس داشتم میمردم و فقط صدای جیغ هام بود که به گوش خودم میرسید و مامان و زنعمویی که قصد داشتن ارومم کنن ...برق هارو روشن کردن و خبری ازش نبود ...انگار خواب دیده بودم و تازه بیدار شده بودم ...تمام تنم یخ کرده بود و میلرزیدم ادامه دارد...
دانلود+دعای+فرج+با+صدای+فرهمند.mp3
2.58M
دعای مولا «الهی عظم البلاء» با صدای بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد🍃 قرار ما هر شب حوالی ساعت ۲۱ التماس دعا🌹 ___________ با دنیای بعد از مرگ بیشتر آشنا شویم👇 https://eitaa.com/joinchat/4227793163Cdff03b009e 🔴 ♻️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌾 🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 📖هر روز یک صفحه قرآن تلاوت صفحه ۹۹ قرآن کریم روحتان منور به نور الهی🌼 @mosaferneEshgh
مسافرانِ عشق
حر خراسان ” معروف به ” مَندلی طلا ” آبروی پدر را برگرداند از تولید و ساخت عمده شراب تا شهادت در جنگ تحمیلی! محمدعلیِ پورعلی جوان زیبا و سفیدرویی بود که به خاطر طلائی رنگ بودن موهایش در روستای گُراخک شاندیز به "مندلی‌طلا" معروف بود. مندلی‌طلا تا قبل از شهادت، در روستا اقدام به تولید و پخش مشروبات الکلی به صورت بشکه‌ای می‌کرد، تا این‌که توسط کمیته انقلاب اسلامی آن زمان دستگیر و پس از محاکمه به شلاق محکوم شد. وی را جلوی مسجد روستا آورده و روی چهارپایه‌ای خواباندند و در برابر مردم، حدّ شلاق را بر بدنش جاری کردند. بعد از اجرای حد، پدر پیرش به او گفت: "خیر نبینی که آبروی منو بردی و از نمازِ تو مسجد محرومم کردی". بعدها مندلی طلا به یکی از دوستانش گفته بود: "از حرف پدرم خیلی تکون خوردم و دلم خیلی شکست. " موقعی که زیر بغلامو گرفته بودن و از روی چهارپایه پایین میاوردن، رو به خونه خدا (مسجد) کردم و از خدا طلب بخشش کردم. بعد از چند روز هم دلم هوای جبهه کرد. متوسل به ابا عبدالله شدم و تصمیم گرفتم به جبهه برم". اهالی روستا می‌گویند: "مندلی طلا عزم جبهه کرده بود اما بسیج روستا به‌خاطر سابقه خرابش، ثبت‌نامش نکرد!" از پایگاه بسیج شاندیز و اَبَرده هم اقدام کرد، آنها هم ثبت‌نامش نکردند. دوست مندلی‌طلا که از بسیجیان روستای زُشک می‌باشد، او را از طریق پایگاه بسیج روستای زشک ثبت نام کرده و او را به آموزش جبهه اعزام کرد. وی می‌گوید: "مندلی‌طلا بعد از طی دوران آموزش و هنگام اعزام به جبهه به من گفت: *من بیست و هفت روز دیگه شهید می‌شم و بدنم بیست روز تو بیابون می‌مونه! وقتی بعد از چهل و هفت روز جنازمو تو روستا آوردن، تو همون نقطه‌ای که شلاقم زدن، بدنمو رو زمین بذارین و پدرمو بالا سرم بیارین، بگین پدرم کنار سرم وایسه و جلوی مردم حلالم کنه و بگه: مندلی‌طلا توبه کرد تا هم خودش خدایی بشه و هم مایهٔ آبروی پدرش بشه". دقیقا ۴۷ روز پس از اعزام، پیکر مطهر این شهید را به روستا می‌آورند و تشییع می‌کنند! مردم روستا می‌گویند: "با این‌که پیکر این شهید بیست روز تو بیابون رو زمین مونده بود، تو فضای مسیر تشییع جنازه بوی عطری پیچیده بود که همه به هم می‌گفتن تو عطر زدی؟" پدر این شهید می‌گوید: مندلی من زمانی که می خواست به جبهه بره، برای خدافظی پیش من اومد و یک‌ساعت دست و صورتمو می‌بوسید، اما من حاضر نشدم صورتشو ببوسم و الآن تو حسرت یک بوسه‌شَم. من هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم که مندلی من یک روزی طلا بشه. جنازه پسرم بوی خیلی خوشی می‌داد!" تمام اهالی روستای گُراخک در تشییع پیکر این شهید تواب شرکت کرده بودند. الانم قدیمی ها روستا گواهی می‌دهند که تمام کوچهٔ مسیر تشییع را بوی عطر خوشی فرا گرفته بود و تا مدت‌ها این بو را حس می‌کردند! تاریخ تولد: ١٣٣٧/٠١/٠٢ تاریخ شهادت: ١٣۶۵/٠۴/١٢
D1737371T14335426(Web).mp3
2.44M
👆 🎙 حجت الاسلام عالی 🔹 نشاط و صمیمیت در خانه امام علی (ع): زهرا کمک من است در بندگی خدا ‌کمک همسرمان باشیم در بهشتی کردن همدیگر @MosaferaneMarg
با خدا...