مسافرانِ عشق
🌸🍃 🌺شهید شاهرخ ضرغام (35) 🌺 فداییان اسلام 1 پدر دلسوز (راوی : مير عاصف شاهمرادی) سيد بلند قامتی
🌸🍃
🌺شهید شاهرخ ضرغام (36) 🌺
فداییان اسلام 2
مردم را به غير از زبان به سوی خدا دعوت کنيد..
(راوی : مير عاصف شاهمرادی)
سيد در مورد نحوه نبرد با دشمن، نظرات خاصی داشت. البته برخی از فرماندهان نظر او را قبول نمی کردند، سيد با توجه به دوره های آموزشی که قبل از انقلاب طی کرده بود می گفت: دشمن با پيشرفته ترين سلاح و نيروی کافی به صورت منظم به ما حمله کرده.ما نمی توانيم و نبايد به صورت منظم با دشمن درگير شويم. بلکه بايد به صورت چريکی عملياتهایی را انجام دهيم تا قدرت اين ارتش منظم از بين برود. او در عمل ثابت کرد که اين روش بهترين نوع مبارزه در سال اول جنگ است.سيد با فعاليتهایی که در طی يک سال حضور در منطقه آبادان داشت، مانع از سقوط شهر شد. مديريت سيد بر منطقه به قدری قوی بود که بسياری از فرماندهان عدم سقوط آبادان را مديون فعاليت های گروه فدائيان اسلام می دانند.
سيد مصداق واقعی حديثی بود که می فرمايد: مردم را به غير از زبان به سوی خدا دعوت کنيد. برخورد او با نيروها خصوصاً تازه واردها به قدری با محبت و دلسوزانه بود که همه با اولين برخورد عاشقش می شدند. در بعد شخصی نيز سيد به مصداق يک شيعه واقعی بود، انسانی کامل، مديری شجاع و رزمنده ای توانا. به ياد ندارم که هيچگاه نماز شب او ترک شده باشد. ديگران را هم به بيداری در سحر و نماز شب توصيه می کرد او خوب می دانست كه پيامبر اعظم فرموده اند: برشما باد به نمازشب حتی اگر يک ركعت باشد. زيرا انسان را از گناه باز می دارد و خشم پروردگار را خاموش می كند و سوزش آتش را در قيامت دفع می نمايد.( ۱)كنزالعمال ج ۷ ص ۷۹۱
سيد خود را شاگرد مکتب امام خمينی (ره) می دانست. او پس از آزادی ميدان تير آبادان از تصرف دشمن، نام آن را به ميدان ولايت فقيه تغيير داد. هر چند برخی از فرماندهان نظامی با اينکار مخالف بودند.همزمان با سيد مجتبی هاشمی که در آبادان جنگهای نامنظم را رهبری می کرد. شهيد چمران در کل خوزستان، شهيد_وصالی در سرپل ذهاب، گروه شهيد اندرزگو در گيلان غرب و در بسياری از جبهه ها اين نحوه نبرد گسترش پيدا کرد و تا قبل از فتح خرمشهر ادامه داشت.
13.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 لحظه سقوط در آب و ...💠
#قسمت_اول
*________
@mosaferneEshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 راستی آزمایی حرف های تجربه گر💠
#قسمت_دوم
*________
@mosaferneEshgh
7.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 وضعیت جسم و روح در حین غرق شدن💠
#قسمت_سوم
*________
@mosaferneEshgh
5.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 وضعیت جدا شدن روح بدون درد برای برخی از تجربه گران💠
#قسمت_چهارم
*________
@mosaferneEshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 اشراف داشتن بر همه چیز💠
#قسمت_پنجم
*________
@mosaferneEshgh
مسافرانِ عشق
❕ شهریار رسید نگاهش بهم افتاد یه لبخندی زد راه افتادیم اونروز کلی بهم خوش گذشت البته تا وقتی که نرس
❕
رفتم به گذشته ها که خودم شهریار رو نخواستم و دنبال اون بی خاصیت بودم کاش میشد از اینده باخبر بود چه ازدواجهای که صورت نمیگرفت تا طلاق بگیرن ، تو فکر بودم که انا صدام زد چی گفتیو شنیدی ؟ به انا هم گفتم بزار مامان بیاد ،انا با خنده گفت مبارکه ، بلاخره مامان که برگشت انا همه چیز رو براش تعریف کرد ، مامانمم مثل خودم میترسید ، میگفت هیچ تصمیمی نمیتونم بگیرم ، عمه خورشید هم میگفت من یکبار شرمنده شما شدم با اینکه شهریار اخلاقش با مازیار فرق داره و خیلی اروم و منطقی تر از اونه اما جرات نظر دادن ندارم ، اخرش دایی گفت شهریار پا پیش گذاشت خبرم گنید تا ببینم چی میگه ، همون روزها بود که ساناز بچه دار میشه و خدا بهش یه پسر میده و اسمش رو میزارن هانی ، میگفتن درست مثل بچگیه مازیاره ، یه شب که از مدرسه برگشتم دیدم عمه اینا خونمونن با یه دسته گل بزرگ متوجه شدم اومدن خواستگاری ، هر چه دایی میپرسید شهریار جواب میداد که دایی پرسید شرایط پرستو برات مهم نیست !البته بعدها رو میگم نیای مثل مازیار که شهریار اجازه نداد حرف دایی تموم شه ، با اطمینان گفت کسی که نخواد زندکی کنه بهونه زیاد داره برای طلاق ، من دلم نمیخواد دیگه اسم مازیار رو تو این جریان بشنوم در جواب حرف شما میگم که مگه دختر این خونه رو نبرد نتونست نگه داره و اخرشم رفت یه خانم گرفت که یه ازدواج ناموفق داشت پس این حرفها بهونست ، ادم باید درست باشه شرایط عقلیش رو عرض میکنم ، اینقدر اون شب شهریار قشنگ جواب دایی رو داد که جواب دایی مثبت بود اما گفت تصمیم اخر با پرستو و مادرشه ، همونجا شهریار نگاه مامان کرد وبا مظلومی گفت زندایی قول شرف میدم خوشبختش کنم ، مهمونها رفتن منو مامان تا صبح پلک رو هم نزاشتیم ، همینجوریش ازدواج دوم استرسش بیشتره از اوله ، دیگه شرایط ما هم که ماشالله داشت ،
انا جان چند روزی با خودش کنجار رفت تا اخرش بهم گفت بیا منو ببر روستا با اقات حرف بزنم هر چه باشه اون بهتر میتونه شهریار رو بترسونه که خدای نکرده چند وقت دیگه ولت نکنه از سادگی انا خندم گرفت که ادامه داد میدونم شهریار مرد خوبیه اما محکم کاری کنیم بهتره ، انا جان رو منصرف کردم که اقاجون رو مداخله ندیم بهتره ، انا که حس میکردم خودش دلتنگ شوهرشه گفت من بخاطر خودت گفتم بالاجان ، اما من از اقاجون ناراحتو از زبون بدش فراری بودم ، چند باری شهریار زنگ زد مامان نمیدونست چی بگه جواب ندادیم تا اینکه ...
دانلود+دعای+فرج+با+صدای+فرهمند.mp3
زمان:
حجم:
2.58M
دعای #فرج مولا
«الهی عظم البلاء»
با صدای #فرهمند
بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد🍃
قرار ما هر شب حوالی ساعت ۲۱
التماس دعا🌹
*________
@mosaferneEshgh