نکته دیگه که فراموش کردم که بگم اینکه آدم نقطه ضعف رو به بچه نشون نمیده که بچه به نفع خودش ازش استفاده کنه مثل همین که میگی رو اعصابم نرو شما باید کوه صبر والبته آرامش باشی وبا سیاست و درایت پیش بری باید به گونه رفتار کنی که فقط با یه نگاه که میکنی بچه متوجه بشه اشتباه کرده و باعث ناراحتی شما شده نه اینکه دادوبیدادکنید و کتک بزنید و....این شاید اون لحظه جواب بده اما لحظه بعد واقعا بی اثر وفقط باعث جری شدن فرزندتان میشه وعاملی برای پرخاشگری و شرارت ایشون پس لطفا تا فرصت هست تجدید نظر کنید و رفتارتان رو اصلاح کنید از نکات تربیتی که توی کانال میذاریم هم استفاده کن لطفا ، با سپاس از همراهی شما
سرکارخانم #شمس مشاور خانواده
@onlinmoshavereh
🌺☘🌺☘🌺☘🌺
♡🍓♡🍓
🍓♡🍓
♡🍓
🍓
جمعه تون عالی و بینظیر
روزتون پراز مهربانی
وجودتون سلامت
دلتون گرم از محبت
عمرتون با عزت
و زندگیتون
مملو از خوشبختی
امروزتون زیبا
در کنار خانواده و عزیزانتون
🍓
♡🍓 @onlinmoshavereh
🍓♡🍓
♡🍓♡🍓
✨بِسمـِاللهِالرَّحمنِالرَّحیمِ✨
#من_با_تو 💕
#قسمت_5
بعد از خوردن ناهار با عاطفہ ظرف ها رو جمع ڪردیم و شستیم.
مادرم براے دیدن جهاز و ڪمڪ رفت خونہ ے عاطفہ اینا.
عطیہ خواهر بزرگتر عاطفہ چهار سال از ما بزرگتر بود و نزدیڪ دو هفتہ دیگہ مراسم عروسیش
برگزار میشد.
چند روز بود خانوادہ ے عاطفہ مشغول تدارڪ جهاز و مراسم بودن.
با عاطفہ روے مبل نشستہ بودیم و تلویزیون تماشا ڪردیم.
عاطفہ دستش رو زیر چونہ ش گذاشتہ بود و بے حوصلہ بہ صفحہ ے تلویزیون چشم دوختہ بود.
من هم چهار زانو روے مبل نشستہ بودم،گاهے بہ تلویزیون نگاہ میڪردم گاهے بہ عاطفہ.
فیلم سینمایے جالبے نبود.
نمیدونم چرا آخر هفتہ ها بہ جاے اینڪہ برنامہ هاے تلویزیون جذاب تر باشہ ڪسل ڪنندہ تر بود!
ماهوارہ هم نداشتیم.
نفسم رو بیرون دادم و دوبارہ نگاهم رو بہ صفحہ ے تلویزیون دوختم.
عاطفہ گفت:چقد مسخرہ س!
حرفش رو تایید ڪردم:اوهوم!
دستش رو از زیر چونہ ش برداشت و گفت:بیا بریم بیرون!
با تعجب نگاهش ڪردم و گفتم:مثلا مهمون دارید!
نگاهش رو بہ پاهاش دوخت و گفت:حوصلہ شلوغے ندارم!
مردد گفتم:نڪنہ بخاطرہ رفتن عطیہ ناراحتے؟
بدون اینڪہ نگاهم ڪنہ جواب داد:واااا! چرا ناراحت باشم؟
_چون تنها میشے!
دوبارہ بہ تلویزیون چشم دوخت و گفت:امین چیہ پس!
✍لیلے سلطانے
ادامہ دارد...
✨بِسمـِاللهِالرَّحمنِالرَّحیمِ✨
#من_با_تو 💕
#قسمت_6
مطمئن شدم از رفتن عطیہ ناراحتہ!
با اینڪہ خواهر نداشتم ولے درڪش میڪردم.
با شهریار خیلے صمیمے بودم،براے همدیگہ هم خواهر بودیم هم برادر!
خودم رو بہ عاطفہ نزدیڪتر ڪردم و دستم رو دور شونہ ش حلقہ ڪردم.
_پس من چے ام خل؟مگہ منم آبجیت نیستم؟
بہ صورتم زل زد و با لبخندے ڪہ سعے داشت پنهونش ڪنہ گفت:ابراز احساساتتو بخورم!
صورتش رو برگردوند و ڪشیدہ ادامہ داد:لووووووس!
دستم رو از دور شونہ ش برداشتم و گفتم:اصلا بہ تو محبت نیومدہ!
خواست چیزے بگہ ڪہ صداے زنگ در اجازہ نداد.
از روے مبل بلند شدم و بہ سمت آیفون رفتم.
گوشے آیفون رو برداشتم و گفتم:بلہ؟!
صداے پدرم پیچید:منم.
دڪمہ ے آیفون رو زدم و گوشے رو سر جاش گذاشتم.
رو بہ عاطفہ گفتم:بابامہ!
عاطفہ سریع بلند شد و شالش رو سر ڪرد.
صداے بستہ شدن در حیاط اومد.
عاطفہ چادرش رو هم سر ڪرد.
پدرم وارد خونہ شد عاطفہ با صداے بلند گفت:سلام عمو!
پدرم با لبخند بہ عاطفہ نگاہ ڪرد،همونطور ڪہ ڪت قهوہ اے رنگش رو در مے آورد گفت:سلام
دخترم،خوبے؟
_ممنون عمو جون.
بہ سمت پدرم رفتم و ڪتش رو از دستش گرفتم.
بعد از سلام ڪردن از پدرم پرسیدم:راستے شهریار ڪو؟
پدرم در حالے ڪہ بہ سمت آشپزخونہ مے رفت گفت:دوستاش زنگ زدن رفت.
رو بہ عاطفہ گفتم:من برم بہ بابا ناهار بدم.
عاطفہ سرش رو تڪون داد و چیزے نگفت.
وارد آشپزخونہ شدم،پدرم خودش داشت غذا میڪشید.
سریع گفتم:ا ا ا ...داشتم مے اومدم!
پدرم پشت میز نشست و گفت:برید خونہ ے عاطفہ اینا،مامانت میخواست بیاد صداتون ڪنہ منو دید گفت
بهتون بگم.
نگاهے بہ پدرم انداختم و باشہ اے گفتم.
همومنطور ڪہ از آشپزخونہ بیرون میرفتم گفتم:عاطفہ! باید بریم خونہ ے شما!
بہ سمت پلہ ها رفتم،دوون دوون از پلہ ها بالا رفتم و وارد اتاق شدم.
نگاهے بہ ساعت گرد روے میز ڪہ چهار بعد از ظهر رو نشون میداد انداختم و بہ سمت ڪمد رفتم.
در ڪمد رو باز ڪردم،یہ لباس خوب میخواستم!
✍لیلے سلطانے
ادامہ دارد...
@onlinmoshavereh
🌺☘🌺☘🌺☘🌺
➕سیاست و مدیریت زندگی مخصوص بانوان عزیز
1. استقلال و قدرت مرد را با سوال کردن زیاد از بین نبرید.
2. آیا میدانید با بعضی از سوال ها مانند تا به حال کجا بودی ، مرد احساس بی استقلالی میکند؟
3. به فکر کنترل و تغییر شوهرتان نباشد ؛ چرا که اوضاع بدتر میشود .
4.اگر قدرت مرد در خانه تخریب شود ، زن نمیتواند جایگاه آن را در خانه پر کند
5.آیا میدانید با جدل کردن ، فریاد زدن و سوال های زیاد ، خصوصا جلوی بچه ها قدرت مرد را کاهش میدهید؟
6. سعی نکنید حرف آخر را در زندگی شما بزنید.
7.مردان بیشتر دوست دارند در کارهایشان به آن ها آفرین گفته شود.
8. اگر شوهرتان یکی از وسایل خراب خانه را درست کرد ، او را تشویق کنید.
9.مردان دوست دارند بخشی از تعریف و تحسین را از همسرشان بشنوند.
10. متوجه باشید که شوهرتان گاهی نیاز دارد با دوستانش تفریح کند.
@onlinmoshavereh
🌺☘🌺☘🌺☘🌺
➕برای دوام زندگی تون همیشه به همسرتون "حال و احساس خوب " بدید !
حال و احساس خوب یعنی چی؟
➖یعنی احساس کنه که مهمه، ارزشمنده و بهش نیاز دارید
➖یعنی در کنار شما آرامش داشته باشه و همش نگران نباشه که نکنه الان بهش یه گیری میدید .
➖حس استقلال خودش رو حفظ کنه و یه موجود وابسته و چسبنده نباشه
➖احساس امنیت داشته باشه. بدونه که در هر شرایطی چه خوشی و چه ناراحتی یک تکیه گاه داره .
@onlinmoshavereh
🌺☘🌺☘🌺☘🌺
➕براى رسيدن به موفقيتهاى چشمگير بايد از اگرها دست برداريد
اگرهايى مثل
اگر شانس فلانى را داشتم
اگر شرايط بهتر بود
اگر جوان تر بودم
اگر ديگران اعصابم را خُورد نكنند
اگر خانواده ام مرا درك مى كردند
اگر شخصيت بعضى ها را داشتم
اگر همه با من موافق بودند
اگر به جاى فلانى بودم
اگر ديگران مى گذاشتند
اگر پارتى داشتم
اگر ديگران به حرف من گوش مى دادند
اگر در گذشته اين اتفاق نيفتاده بود
اگر فلان كشور بودم
و هزار و يك اگر و بهانه هاى ديگر
➖تا زمانى كه اين اَگرها را رها نكنيد در جايى به نام زندان اگرها گير كرده ايده ايد كه خودتان با افكارتان اين زندان را ساخته ايد.
@onlinmoshavereh
🌺☘🌺☘🌺☘🌺
✨بِسمـِاللهِالرَّحمنِالرَّحیمِ✨
#من_با_تو 💕
#قسمت_7
چهار پنج تا بچہ تو حیاط مے دویدن.
یڪیشون رفت روے تخت چوبے اے ڪہ گوشہ ے حیاط بود.
بقیہ هم جیغ ڪشیدن و خواستن برن سمت تخت.
عاطفہ با تشر گفت:نخودیا برید ڪوچہ بازے ڪنید.
_چے ڪارشون دارے؟!
یڪے از پسر بچہ ها گفت:خالہ فاطفہ خودت برو اوچہ!
با گفتن این حرف زبون درازے ڪرد.
خندہ م گرفت،آروم گفتم:فاطفہ جان تحویل بگیر!
عاطفہ جدے بہ پسر نگاہ ڪرد و گفت:جواب بچہ بے تربیتا خاموشیست!
نگاهے بہ بچہ ها انداختم و بہ سمت در ورودے خونہ رفتم.
جلوے در ایستادم همونطور ڪہ دم پایے هام رو درمیاوردم بلند گفتم:بیا تو فاطفہ خانم تعارف نڪن.
بہ سمت ورودے برگشتم ڪہ دیدم ڪسے ایستادہ.
فقط پیراهن سفیدش رو میدیدم.
صداے امین برادر بزرگتر عاطفہ مثل همیشہ آروم پیچید:ببخشید.
سریع ڪنار رفتم و با تتہ پتہ گفتم:من عذر میخوام.
از ڪنارم رد شد و چند قدمیم ایستاد.
پشتش بہ من بود.
پیراهن سفید سادہ با شلوار ڪتان قهوہ اے روشن پوشیدہ بود.
موهاے مشڪے ڪوتاهش مثل همیشہ مرتب بود.
قدش نسبتا بلند بود و اندامش ڪمے لاغر.
عاطفہ بہ سمتم اومد و گفت:بریم هانیہ!
نگاهم هنوز روش قفل بود.
بے هوا سر بہ زیر بہ سمتم برگشت،سریع نگاهم رو ازش گرفتم و زودتر از عاطفہ وارد خونہ ے
شلوغشون شدم.
چندتا خانم در حال رفت و آمد بودن.
براے اینڪہ حرف هاے عاطفہ رو نشنوم بہ سمتشون رفتم و بلند سلام ڪردم.
همہ نگاهم ڪردن و جوابم رو دادن.
نگاهے بہ اطراف انداختم تا مادرم رو پیدا ڪنم.
✍لیلے سلطانے
ادامہ دارد...
✨بِسمـِاللهِالرَّحمنِالرَّحیمِ✨
#من_با_تو 💕
#قسمت_8
مادرم تو آشپزخونہ ڪنار خالہ فاطمہ مادر عاطفہ و عطیہ ایستادہ بود و صحبت میڪرد.
بہ سمتشون رفتم.
وارد آشپزخونہ شدم و سلام ڪردم.
خالہ فاطمہ و عطیہ بہ سمتم برگشتن.
خالہ فاطمہ گونہ هام رو بوسید و گفت:ڪجایے تو دختر؟چند روزہ ازت خبرے نیس!
قبل از اینڪہ چیزے بگم مادرم گفت:خودشو حبس ڪردہ تو اتاق میگہ درس میخونم.
سریع گفتم:خب درس میخونم!
عطیہ چشم هاش رو گرد و لب هاش رو غنچہ ڪرد:بچہ خرخون!
لبم رو ڪج ڪردم و زل زدم بہ چشم هاش:خودتے!
دستش رو بہ سمت بازوم دراز ڪرد و بشگون محڪمے ازش گرفت.
آخ بلندے گفتم.
عطیہ زبون درازے ڪرد و گفت:تا تو باشے با بزرگترت درس حرف بزنے!
نگاهم رو ازش گرفتم و گفتم:فهمیدیم مامان بزرگے نہ نہ جون!
مادرم و خالہ فاطمہ شروع ڪردن بہ خندیدن.
بہ سمت پذیرایے برگشتم،در حالے ڪہ با چشم دنبال عاطفہ میگشتم آروم گفتم:عاطفہ ڪجا غیبش زد؟!
هم زمان خالہ فاطمہ گفت:پس عاطفہ ڪو؟!
_پشت سر من بود!
از آشپزخونہ خارج شدم،زن ها مشغول تزیین و مرتب ڪردن وسایل بودن.
نگاهم بہ عاطفہ افتاد.
گوشہ ے پذیرایے ڪنار خانم مسنے نشستہ بود
از صورتش مشخص بود هم نشینے با اون خانم راضے نیست.
عاطفہ سرش رو بلند ڪرد،خواست بلند بشہ ڪہ اون خانم سریع دستش رو روے پاے عاطفہ گذاشت و
گفت:ڪجا؟!بشین!
عاطفہ با شدت نفسش رو بیرون داد و دوبارہ نشست.
بهش چشمڪے زدم و با لبخند بزرگے بہ سمت زن ها براے ڪمڪ رفتم.__
✍لیلے سلطانے
ادامہ دارد...
@onlinmoshavereh
🌺☘🌺☘🌺☘🌺
نیایش شبانه با حضـــــرت عشق ❤
خدای خوبم 🙏
شکر که امروز هم گذشت 🌸
در کنار نگاه مهربانت 💖
در کشاکش لحظههای روزگار
حضورت مایه ی آرامش است😇
🌸و برای ما همین بس که دل به تو سپردهایم
و میدانیم ما را به جایی میبری
که بهترین است برایمان🌸
🌸الهی🙏
تحملمان را افزون کن و یاریمان کن؛
تا دلهایمان را خالی کنیم از هرچه کینه
و بدون عشق است
🌸خدای خوبم🙏
فردایی سراسر مهر و عشق💖
برایمان بساز تا پر شویم از عشق💖
بی پایانت و عشق بیفروزیم در دلهای بندگانت🙏
آمیـــن یا رَبَّ 🙏
@beheshte
✨امشب برای شما خوبان
شبی سرشار از آرامــش😇
از خداوند متعال خواستارم 🙏
امیدوارم هفته جدید را
با کلی انگیز و انرژی خوب شروع کنید
شبتون زیبا 🌸✨🌸
@onlinmoshavereh
🌺☘🌺☘🌺☘🌺
🌺✨🌺✨🌺
✨🌺✨🌺
🌺✨🌺
✨🌺
🌺
به شــــنبه خوش آمدید
الهی
شروع هفته تون پیوند
بخوره با
شروع موفقیت و برکت
شروع پیشرفت
شروع آرامش
شروع خوشبختی و
شروع بهترین های زندگیتون
سلام شروع هفته تون عالی
🌺
✨🌺
🌺✨🌺 @onlinmoshavereh
✨🌺✨🌺
🌺✨🌺✨🌺