💙تفاوت خصایص دو جنس زن و مرد
🍏 مرد می خواهد تنها باشد و مشکلش را خودش حل کند.
🍏 زن همدرد می خواهد و نمی خواهد تنها باشد.
🍏 مرد می خواهد از نظر همسرش قهرمان باشد.
🍏 زن می خواهد شوهرش بداند که به او تکیه کرده است.
🍏 مرد از وقت گذراندن بیش از حد همسرش با فرزندان حسودی می کند.
🍏 زن از وقت گذرانی همسرش با بچه ها لذت میبرد.
🍏 مرد گمان می کند اگر یک بار گفت "دوستت دارم" این برای همیشه در خاطر زن میماند.
🍏 زن نیاز دارد که "دوستت دارم" به هر دلیلی تکرار شود.
🍏 مرد نیاز به دادن عشق دارد.
🍏 زن نیاز به دریافت کردن عشق دارد.
🍏 مرد عاشق دیدن خوشحالی زن است.
🍏 زن با دیدن خوشحالی زیاد مرد به تفّکر فرو میرود.
🍏 مرد دوست دارد تشویق بشود و زن دوست دارد حمایت بشود.
🍏 مرد نیاز به فضا دارد و زن نیاز به نزدیک شدن.
🍏 ناراحتی زن احساس مفید نبودن به مرد میدهد.
🍏 ناراحتی مرد به زن احساس دوست نداشته شدن میدهد.
🍏 مرد در سکوت فکر می کند و فقط جملات ضروری را بیان می کند.
🍏 زن با صدای بلند تمامی افکارش را بیان می کند.
@moshaveronlain
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سوال۲۱۴
من خانمی23ساله هستم.شش ماهه نامزد و عقد کردم.قبلا با نامزدم رابطه داشتم و به هم علاقه داشتیم....
به خاطر نامزدم از خیر خیلی چیزای که حقم بود گذشتم.به خاطر شرایط مالی و اقتصادی که امسال داشت..نه درخواست خانه مستقل کردم نه عروسی خواستم ..نه ماه عسل ..قضیه علاقه هم جدا که کم نزاشتم واسش........
من مشکلی با این موضوع ندارم حتی اینجوری خودم خوشحال ترم ولی هرکاری خواسته کردم ..بدون اجازه اون از خونه بیرون نمیرم..لباس هامم همه به انتخاب اونن .قبل از هر کاری همیشه اولش با اون مشورت میکنم ...
اون هم پسره خوب و سر بزیریه ارومه.. وحتی خیلی هم دوستم داره.. . من از همه چیزش راضیم ولی یه مشکل این وسط هست خیلی اذیتم میکنه...
میدونم طبیعیه و تو هر رابطه و پیوندی مشاجره وجود داره....ولی وقتی ما تو این موقعیت قرار میگیریم..چه تقصیر ازمن باشه چه از نامزدم.بعدش من باید برای معذرت خواهی پیش قدم بشم توواین شش ماه حتی یک بارم نشده ازم دلجویی کنه...وقتی میبینه ناراحتم توجه نمیکنه و سعی نمیکنه آروم بشم.....میگه من از کلمه های احساسی(گلم.عشقم.کس و کارم) خوشم نمیاد اهل ناز کشیدن نیستم...یا وقتی مریضم تنها چیزی میگه اینه خوب بشی ان شاءالله در حالی که اگه اون یکم بهم توجه کنه خیلی بهتر میشم.....وقتیم میخوام در این مورد باهاش مشورت کنم میگه تو زیادی حساسی تو سخت میگیری..
بارها از اینترنت متنهای در این مورد کپی کردم و براش فرستادم گفتم شاید منظورم اینطوری بهتر برسه..که زن لطیف و به محبت و توجه و ناز کشیدن احتیاج داره..ولی تاثیر نداره..
همیشه سعی میکنم اروم و بدون مشاجره نیازمو بهش بگم ولی هر بار بدتر میشه و به دعوا ختم میشه..الانم چند روزه میگه کاری کردی دنیام تاریک شده و حوصله خودمم ندارم..
باوجود همه کارهای که براش کردم بازم میگه ازت راضی نیستم خودتو تغییر بده
من از همه شرایطم راضیم الان تنها مشکلم اینه شدیدا احساس کمبود محبت دارم یعنی اگه حتی 20درصدم این نیازمو پر میکرد بازم دم نمیزدم ولی اصلا اهل این کار نیست..ولی نمیدونم چجوری این موضوع رو بیان کنم که قبول کنه و عصبی نشه..
پاسخ ما👇
سرکارخانم#شمس مشاورخانواده
باسلام
ببین عزیزم ادم قبل از ازدواج باید خوب چشم وگوشش رو باز کنه ودر همه موارد کاملا تحقیق کنه تا بفهمه ایا این همونی هست که تو میخوای یا نه تازه بعداز اون مر حله دوره نامزدی بهترین دوره برای شناخت هستش تاکاملا بتونی شناخت پیدا کنی واگه باهم مچ نباشید وجای اغماض نباشه خب به هم بزنید تازه شما که قبلا دوست هم بودین ولابد تشخیص دادی که خوبه که به مرحله عقد رسیدبن خودت داری میگی که همرو دوست دارید سربزیر هم که هست توهم که همه جوره راضی هستی !اگه از گلم عشقم استفاده نکرده پس چه جوری دلت رو برده وعاشقش شدی پس چه جوری نازت رو کشیده تا اسیرت کرده!البته بهت بگم که اکثر مردها به خاطر غرورمردونه وبه واسطه اینکه درونگرا هستن خیلی اهل ابراز احساسات وبه زبون بیان کردن نیستند وسعی میکنند در عمل ثابت کنند که دوستت دارند مثلا چیزی رو که تو خوشت ا ومده برات تهیه کنند ویا مثلا خوراکی که دوست داری برات میخره ویا فلان لباس رو که دوست داری برات میخره ....خلاصه اینجوری ابراز احساسات میکنه یا مثلا بعد جرو بحث و دلخوری وقتی میپرسه غذا چی داری یعنی پایان دلخوری یاوقتی درخواست رابطه میده یعنی اشتی پس خیلی نگران نباش فقط کافی دل بدی ورفتارها تفاوتهای مردان را مورد مطالعه قرار بدی وزبان بدنش رو خوب بشناسی اونوقت متوجه میشی که گاهی یک نگاه همسر خودش از هزارتا منت کشی هم موثر تره وحرفهای نگفته ای درونش هست ازاین هم که بگذ ریم باید بدونی که پدرش چگونه رفتاری با مادرش داشته و داره چون همو الگو.ی رفتاری همسر شماست حالا این یه دونه بدی رو ببخش به همه خوبی هاش اصلا سعی کن که کنتاکت به وجود نیاد تا قهرو معذرت خواهی هم در پی نباشه حالا میتونی دوستانه ازش بخوای هراز گاهی از کلمات محبت امیز هم استفاده کنه البته تو بارفتار زیبا ومحبت کلامت میتونی بیاریش سر ذوق تا اونم از این کلمات وحرکات استفاده کنه
پس مراقب خوشبختیت باش
@moshzveronlain
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
نیایش امروز🍃 🌺
خدایا❣
آخرین شنبه تیرماه را با نام
زیبایت آغاز میکنیم
الهی در این صبح زیبا
بهترینها را نصیب دوستانم کن
تا تقدیرشان آنگونه که
تو میپسندی مهیا شود
خدایا❣
ماهمه بنده توئیم
بی نگاه لطف
تو هیچ کار به سامان
نمی رسد
نگاهت را از ما دریغ نکن
خدایا❣
به دست حجت خاتم،
مشکلات ما راحل
وگره کار فروبسته ما را بگشا
و شروع هفته پُر برکت را به همه دوستانم عطا فرما 🙏
آمین یا رَبَّ الْعالَمین 🙏
ای پروردگار جهانیان 🙏
♡ @moshaveronlain
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🌹سیاستهای_همسرداری
"تــفاوتهــای جنســی زنـان و مــردان"
🍃 واقعیت این است که مردها میتوانند حتی در مواقعی که حال و حوصله ندارند، در تماس با کسی که قلباً دوستش ندارند و یا وقتی از همسرشان ناراحت و عصبانی هستند تحریک شوند.....!
👈 اما زنها کاملا متفاوت هستند. بدن آنها تنها به لمس و نوازش واکنش نشان نمیدهد و خود به خود تحریک نمیشود. قلب و فکر آنها باید در ابتدا تحریک شود تا بدنشان همراهی کند.
👈 در واقع مدت تحریک جنسی در زنها طولانیتر از مردهاست. به همین دلیل همیشه می گوییم؛ حساسترین و تحریکپذیرترین اندام زن، قلب اوست.
👈 وقتی قلب زنی را از عشق سیراب کنید، این عشق به سایر قسمتهای بدنش جاری میشود و او نیز به شما، عشق خواهد ورزید....
@moshaveronlain
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 هیچ زن و شوهری بیعیب نیستند!
🍃❤️ @moshaveronlain
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سوال۲۱۵
خواستم بگم پسربزرگم جدیدن خیلی جیغ میزنه و زود عصبی میشه پرخاشگری میکنه همش پسر کوچیکمو میزنه خیلی اذیتش میکنه خودشم میگه الکی میکنه دیگه نمیدونم چیکارش کنم اولاخیلی خوب بودجدیدن این جوری شده بزرگه۳سال۵ماهش هست
کوچیکه۹ماه
پاسخ ما👇
سرکارخانم#شمس مشاورخانواده
باسلام
مادر خوب فرزند دلبند شما نیاز مند توجه ومحبت شماست که حالا با اوردن کودک دیگه این توجه کمتر شده وچه بسا به خاطر سرگرمی زیاد با فرزند کوچکتر وانجام کارهای منزل ایشون مورد بی لطفی شما قرار گرفته وچه بسا که با که باخشونت وسرو صدا تنبیه هم شده ودر کل توجهت بهش کم شده وهمین امر باعث دلخوری وعصبانیت واحساس ناامنی درکودک بزرگ شما شده وبه نشانه اعتراض شروع به جیغ زدن وپرخاشگری کرده که البته این پرخاشگری اموخته شده از شما به هنگام عصبانیت هستش که البته باچاشنی حسادت ایشون نسبت به برادرش هم همراه شده بهتره که بادادن هدیه از طرف کودک به ایشون ویادادن مسولیت انجام بعضی کارهای کودک به ایشون از شدت حسادت کم کنی و لطفا مثل قبل ایشون رو موردلطف خودت قرارش بده وهمچنان از محبت مادرانه سیرابش کن وخشونت ودعوا کاملا ممنوع تا به ارامش برسه مهمترین وظیفه شما فعلا فزرند پروری هست اگه خونه یه کم به هم ریخت خیلی ایرادی نداره پس مراقب باش تابتونی فرزندی خوب تربیت کنی
@moshzveronlain
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
#وقت_دلدادگی
قسمت19
ماشین را متوقف کرد و در آینه نگاهی به خودش انداخت.ذهنش دائم پی بگو مگو با مهتاب بود.مهتاب از او خواسته بود تا فردا را با هم بگذرانند. او را احمق فرض کرده بود و وعده یک شب خوب و رویایی به او داده بود. بد هم نبود در این وضعیت.شاید هم با مهتاب اشتی می کرد البته اگر می توانست از گناهش بگذرد.برایش وفا داری و با اخلاق بودن در رابطه بسیار اهمیت داشت مثل هزاران نفر دیگر اما حالا خودش در گرداب بدی بود.زنی داشت که دوست نداشت داشته باشد اما از طرفی نباید به او خیانت می کرد.بیخیال فکر کردن از ماشین پیاده شد و سمت خانه پدری راه افتاد.زود امده تا بلکه بتواند به بهانه ای فاخته را بردارد و برود.از اینکه امشب همه بنشینند و پچ پچ کنند و جوانها تکه بارش بکنند متنفر بود.فقط کافی بود امشب دختر خاله اش سارا آنجا باشد تا کل شب برای سوهان روح او کافی بود.سارا امسال پیش دانشگاهی می خواند و کلی ادا و اطوار برای نیما آمد ...او هم حسابی حالش را گرفته و گفته بود با بچه جماعت کاری ندارد.حالا زنش دو سال از سارا هم کوچکتر بود.قیافه فاخته را در نظر گرفت عجیب انکه با اینکه یک ماه و خورده ای بود در خانه اش زندگی می کرد هیچ تصویری از او در ذهن نداشت.در را مادرش برایش باز کرد و او را از آغوشش جدا نمی کرد.آخر به صدا در آمد
-از جبهه که نیومدم مامان ....ای بابا
-امروز خونم روشن شده بفرما مادر
صدای ظریف دخترانه ای بعد از مادرش سلام داد
سر بلند کرد اما سریع و دستپاچه سرش را پایین انداخت
-سلام علیکم ،شرمنده نمی دونستم مهمونا اومدن
با صدای خنده نازنین سرش را بلند کرد
-خاک تو سرت ....زن خودتو نشناختی ....بی کلاس بی جنبه
چشمانش از تعجب داشت از حدقه در می آمد
-زنم... منظورت فاخته ست
دوباره برگشت و به دختر جدیدی که در کنار مادرش ایستاده بود نگاه کرد.چشمش به مادرش افتاد که دایم اشاره می کرد که فاخته را ببیند.اما سریع چشم از او برداشت و یا لله کنان قدم به داخل خانه پدری گذاشت.همین که اهالی خانه را از نظر گذراند و دید سارا و مادرش
خاله ملوک نیست نفس را حتی کشید.عمه اش راضیه که بزرگتر از همه بود و برای بقیه حکم مادر داشت روی یکی از مبلها نشسته بود.تا چشمش به نیما افتاد به به کنان هیکل چاقش را از روی مبل با زحمت بلند کرد
-به به ..ببین چشممون به جمال کی روشن شده ....نیما عزیز دلم
نیما هم در آغوش عمه اش رفت.اشکهای عمه اش سر باز کرد
-جای نویدم خالی باشه پسرم .....ساق دوشت می شد این روزها
گریه حاج خانوم در آمد .عمه برای عوض کردن کردن جو فاتحه ای خواند و رو به نیما کرد
-یه سر نباید به من پیرزن بزنی
خواست جواب دهد که سینی چای در جلویش گرفته شد.سر بالا کرد و باز این آدم جدید که چشمهای نیما اصلا به دیدنش عادت نداشت جلوی چشمانش بود.فنجانی برداشت و آرام تشکر کرد.فاخته خواست مجلس را ترک کند که صدای عمه مانع شد
-کجا دختر جان ... بیا بشین پیش شوهرت .....چرا فرار می کنی
نیما را انگار در دیگ آب جوش گذاشته بودند .تحمل فاخته همینطوری هم سخت بود چه برسد حالا که باید اینقدر نزدیکش باشد.فاخته چشمی گفت و سینی را روی میز گذاشت و در مبل دو نفره کنار نیما جای گرفت
عمه دو نفرشان را برانداز می کرد و نیما هی عرق شرم میریخت. می دانست امشب اینجا دهان باز می کند و نیما را به گناه زنی مثل فاخته می بلعدf
عمه آخر سر به زبان آمد
-پیر شین به پای هم مادر.همیشه احترام همو نگه دار دارین و همیشه مثل دو کبوتر عاشق باشین
نتوانست پوزخند نزند به دل خوش این پیر زن.باصدای احوالپرسی مادر با تازه وارد ها برگشت و خاله ملوک و نسرین و بچه هایشان را دید و وا رفت.فضولهای فامیل آمده بودند.فاخته خواست به سمت مهمانها برود که صدای نیما در جا میخکوبش کرد
-وایستا سر جات ..تکونم نخور
فاخته بی هیچ حرفی کنار نیما ایستاد و منتظر آمدن میهمانها شد.خاله ملوک و دخترانش سارا و سمیه اول نزدیک شدند.خنده تظاهری خاله ملوک را میشناخت. می دانست وقتی حرص می خورد بیخودی دائم نیشش باز است.جلو آمد و با فاخته رو بوسی کرد و خشک و خالی تبریک گفت.بعد با نیما رو بوسی کرد و در گلایه را باز کرد
-همینجوری بی خبر بی خبر زن می گیری. ما رو هم که دعوت نمی کنی.
-اختیار دارین....هنوز که چیزی نشده
اخم کرد
ادامه دارد...
@moshaveronlsin
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
#افسردگی
🔺علائم:
احساس غمگینی مداوم
کاهش سطح انرژی
کاهش وافزایش اشتها
کاهش یا افزایش میزان خواب
احساس اضطراب و بیقراری
کاهش توان تمرکز
کاهش قدرت تصمیم گیری
@moshaveronlain
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺