🔵 هرگز از کلماتی مانند تو همیشه اینطوری یا تو همیشه گند میزنی،استفاده نکن. حتی به شوخی هم نگو.
گفتن هر کدوم از این جملات برای نابود کردن شخصیت مخاطبت کافیه.
تو نمیدونی خیلی راحت این جملات رو بیان میکنی ولی چه قدر واسه مخاطبت سنگینه.
اگه فردی باشه که خودش رو قبول داشته باشه و به حرفات اعتنا نکنه که هیچ.
ولی اگه اعتماد بنفس پائین داشته باشه تو مسبب این میشی که اون واسه همیشه این جملات تو ذهنش حک بشه و خیلی جاها به موفقیت نزدیک شه ولی از ترسش پا پس بکشه.
این مورد بیشتر درمورد زوجین و والدین عزیز دیده شده!
هیچوقت همسر و بچه رو با این کلمات تحقیر نکنید.
@moshaeronlin
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
💠اگر بتوانید به جای #انتقاد از شوهرتون به او #پیشنهاد بدهید اثربخشتر خواهد بود!
🌼مثلا به جای اینکه بگیم "چرا منو تفریح نمیبری؟"
👈 به او بگیم "وقتی منو #تفریح میبری حالم خوب میشه"🙂
🌼 و یا به جای اینکه بگید "چرا دیر اومدی خونه؟" و "تا حالا کجا بودی؟"
👈میتونید بگید "خیلی #نگرانت شدم اتفاق خاصی افتاده بود که دیر اومدی؟"
🍃❤️ @moshaveronlain
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🍃🍃🍃🍃🍃💠﷽💠🍃🍃🍃🍃🍃
💕مهربان کردن #شوهر
💠 اگر شوهر به زن #محبت نمیکند، زن میتواند آیات زیر را بر قند و نبات بخواند و بدمد و بدهد تا شوهرش از آن قند و نبات بخورد.
💠 یا این که این آیات را بر #گلاب_بخواند و بدمد و سپس گلاب را به #صورت_بمالد انشاءالله شوهرش #مهربان میگردد؛ آیه این است:
💠 إِنَّ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ الْيَوْمَ فِي شُغُلٍ فَاكِهُونَ هُمْ وَأَزْوَاجُهُمْ فِي ظِلَالٍ عَلَى الْأَرَائِكِ مُتَّكِئُونَ لَهُمْ فِيهَا فَاكِهَةٌ وَلَهُم مَّا يَدَّعُونَ (یس آیه ۵۵تا۵۷)
💠 ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺑﻬﺸﺘﻴﺎﻥ ﺩﺭ ﭼﻨﻴﻦ ﺭﻭﺯﻯ ﺩﺭ ﺳﺮﮔﺮﻣﻰ ﻭﺻﻒ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮﻯﺷﻴﺮﻳﻦ ﻛﺎم ﻭ ﺧﻮﺵﺍﻧﺪ.ﺁﻧﺎﻥ ﻭ ﻫﻤﺴﺮﺍﻧﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺯﻳﺮ ﺳﺎﻳﻪﻫﺎﻳﻰ [ﺁﺭﺍم ﺑﺨﺶ] ﺑﺮ ﺗﺨﺖﻫﺎﻳﻰ[ﺁﺭﺍﺳﺘﻪ ﭼﻮﻥ ﺣﺠﻠﻪ ﻋﺮﻭﺱ] ﺗﻜﻴﻪ ﻣﻰﺯﻧﻨﺪ. ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﻣﻴﻮﻩﻫﺎ[ﻯ ﻋﺎﻟﻰ ﻭ ﻣﻄﺒﻮﻉ] ﻭ ﺁﻧﭽﻪﺩﻟﺸﺎﻥ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺍﺳﺖ.
📚کنز الحسینی ص ۴۴
@moshaveronlain
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سوال۲۶۶
سلام.
تشکر میکنم بابت کانال خوبتون❤️
من یه خانم ۲۷ساله هستم.
صاحب دوتا دختر۶ساله و۲ساله.
از وقتی متاسفانه با اتفاق هایی مثل تجاوز به کودکان، آتنا، اهورا، امیر حسین...و چندین بچه دیگه رو فهمیدم.
واقعا افسردگی گرفتم.
هم از ناراحتی این طفل معصوم ها، هم از اینکه نکنه خدایی نکررررده این اتفاق برای دختر های من بیوفته😔😔😔😔
این فکر داره دیونم میکنه، دیگه به هیچ کس اعتماد ندارم، حتی میترسم بچه هام رو با وجود دوتا داداش مجردی که دارم خونه مامانم بزارم و برم به کارهام برسم، با اینکه هر دوتا داداشم رو از جونمم بیشتر دوسشون دارم و تا حالا هبچی ازشون ندیدم، اما فکرای لعنتی دست از سرم برنمیداره.
همه این فکر ها داره دیونم میکنه.
روزی هزاربار شیطون رو لعنت میکنم و برای سلامتی امام زمان و همه بچه و بچه های خودم صلوات میفرستم.
اما بازم دست خودم نیست، این فکر و خیال ها دیونم میکنه.
به همه شک دارم، امسال دخترم باید بره کلاس اول اما با خودم فکر میکنم اگه خدایی نکرده توی مدرسه براش اتفاقی بیوفته چی؟
حتی به خانمی که آشناهم هست و قراره سرویسش باشه هم شک دارم😔😔😔
اما هیچ وقت ترس و نگرانی ام رو به خودشون انتقال ندادم و حتی در موردش هم باهاشون صحبت نکردم ولی بهشون گفتم که مواظب خودشون باشن.
ولی خو۸خدم کم کم دارم با این فکر ها دیونه میشم
تو رو خدا کمکم کنید، بگید چیکار کنم که دیگه این فکر ها رو نکنم و به اطرافیانم اعتماد
کنم
پاسخ ما👇
سزکارخانم#شمس مشاورخانواده
باسلام
خانمی دیگه اینقدر هاهم اش شور نیست که مایه اضطرابت بشه وبچه هارو اسیر کنی کافیه که به گونه ای رفتار کرده باشی که بچه ها بهت اعتماد داشته باشند وبدونه ترس حرف دلشون رو برات بزنند وپنهون کاری نکنند در ضمن یاد بگیرند که محرم ونامحرم چیه وارتباط چه جوری باشه واینکه به غریبه ها اعتماد نکنند وبا کسی غیر از پدر مادر جایی نروند وبدونه خصوصی بودن اعضا ی بدن یعنی چه واینکه کسی اجاژه نداره به اعضای خصوصی دست بزنه واینکه هرچیزی شد حتما برات بگن خب بچه اموزش دیده حواسش هست اما لطفا رفتارت به گونه ای نباشه که بچه ها حساس بشن در ضمن رعایت اخلاقیات طبق فرموده معصومین(ع)جلوی بچه ها خود باعث کسب حجب حیا میشود و یگر جای نگرانی نیست
@moshaveronlain
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
#وقت_دلدادگی
قسمت 46
-خیانت کردن اصلا تو ذاتتونه.....خراب کردی ....همه چیزو خراب کردی. ....نمی دونی وقتی بهم گفتن بلد نیستم جمع و جورت کنم چه حالی شدم. ....مثل خر سرم و انداختم پایین. .....وفا دار بودن خیلی سختت بود
بهت روز اول گفتم آسه میری آسه می یای....نگفتم
از بس داد زده بود گلویش می سوخت.خسته شده بود.دیگر اعصاب متشنج یاریش نکرد. دیگر توان فریاد کشیدن نداشت مخصوصا که دید فاخته شدیدا از او ترسیده است.بدنش می لرزید.گوشه ای کز کرده بود و در خودش مچاله شده بود.فرشته کوچکش را آنروز حسابی ترساند و بال و پرش را ریخت.پشتش را به او کرد و از آشپزخانه بیرون رفت....کمی بعد باز ایستاد....آخ فاخته.....فاخته دوست داشتنی من....صدایی شبیه ناله از دهانش در آمد
-من ....من دوست دارم فاخته.... فهمیدنش اینقدر برات سخت بود....هه....حتمی سخت بوده دیگه تا دو کلمه خوش شنیدی رو از من گرفتی......سرت جایی گرم بوده که تو این یه هفته حتی نپرسیدی چه مرگته نیما. ....اصلا برات مهم بود؟!....اگه بهت می گفتم دارم تو یه باتلاق از اشتباهات گذشتم غرق میشم....چی کار می کردی برام؟ ؟.....دستتو برام دراز می کردی.....هه خب معلومه که نمی کردی.....اصلا بیخیال ... تو که هیچیت نمیشه از یخچال تمیز کردنت معلومه من اندازه یه دوزاری هم برات ارزش ندارم، اما من ...انگار از همون زخم قبلیم دوباره خون اومده. .....نمی دونی خیانت چه طعمی داره......
بلند زیر گریه زد.تازیانه حرفهایش از سیلی دردناک تر بود.کدام خیانت نیما....نمک خوردن و نمکدان شکستن که دیگر اصلا در ذاتش نبود .....
بهتر بود هر کس به اتاقش می رفت.بس بود دیگر داد زدن نیما و تحقیر و سکوت فاخته.شب خودش غم انگیز بود دیگر بیشتر از این سیاه و درد آلود میشد تحملش سخت بود.کاپشنش را در آورد و همانجا روی زمین انداخت.به طرف اتاقش رفت و دستگیره را پایین داد اما با صدای وحشتناکی که از آشپزخانه آمد انگار که جانش را آنجا جا گذاشته باشد سراسیمه به طرف آشپزخانه برگشت
سعی کرد بلند شود.بلند که شد، اما با درد ناگهانی که در پهلویش پیچید تعادلش را از دست داد و روی ظرفهای واژگون و شیشه های شکسته روی زمین افتاد. بریدگیها و خراشها هیچکدامشان درد نداشت اما حرفهای نیما مثل درلی تمام تنش را سوراخ کرده بود.می فهمید عصبانیتش را، اما ناروا حرف زدن در ذهنش نمی گنجید.بویژه حرفهای آخرش وقتی پشت به او زده بود ؛از دوست داشتن گفته بود اما در چشمانش نگاه هم نکرد....بی انصاف بود.. خودخواه بود....امشب ترسناک هم بود.داشت با درد بریدگی دست و پایش بلند می شد که نیما را دید.هراسان به سمتش امده بود.. لعنتی.. لعنتی.. چقدر زود دلش وارونه میرفت و برای نیما پر می کشید.به صدای لرزانش سرش را بلند کرد
-چی کار کردی دختر.....
دست به سمتش دراز کرد تا کمکش کند....جسارت پیدا کرد چرا همش نیما داد بزند.. تحقیر کند.. محکوم کند....انگ بزند. ..به لجن بکشاند... احساسش را خورد کند.....او هم باید می توانست... باید او هم خورد می کرد...باید تکه تکه میشد. ....اصلا همان قلبش را باید در می آورد و نبما را از آن بیرون می انداخت.فریاد زد...شاید بخاطر درد فریادش به بلندی نیمای ستمگر نبود اما آن لحظه با آخرین توانش فریاد زد
-نیای جلو ها... دست به من می زنی نجس میشی. ...تنت بوی خون و خیانت می گیره.....برو اصلا دیگه نمی خواد جلوی چشمم باشی. ...برو گمشو
حرفهایش را نشنید....از فریاد فاخته نترسید...
-از زانوت خون بدی می یاد
-به جهنم ... به تو ربطی نداره....تازه می خوام برم رگمم بزنم ...به تو چه
بلند شد، با درد؛ اما دستش را پس زد. خواست بازویش را بگیرد هولش داد.باید می رفت از آنجا... یک جایی خلوت برای خودش عزاداری می کرد.چرا هی اشکهایش می آمد و او را ضعیف و بدون غرور جلوه می داد.غرورش هم میان آن همه ظرف و ظروف شکسته بود و برای همین نیما شکستنش را ندید.دوباره پشت سرش آمد و از پشت با زویش را کشید تا بایستد.
-پات خیلی خون می یاد
برگشت و زل زد به تیله های مشکی نگرانش.لبهایش آنروز رنگ نداشت.او فقط خواسته بود ذهنش را مشغول کند تا افکار بد به سراغش نیایند اما بیخیال نیمای دوست داشتنی اش نبود.اشکش ریخت،تصویرش تار شد
ادامه دارد...
@moshaveronlain
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
❣توکل بر خدایت کن💫
❣کفایت میکند حتما 💫
❣اگر خالص شوی با او 💫
❣صدایت میکند حتما 💫
❣اگر بیهوده رنجیدی 💫
❣از این دنیای بی رحمی💫
❣به درگاهش قناعت کن💫
❣عنایت میکند حتما 💫
❣دلت درمانده میمیرد 💫
❣اگر غافل شوی از او 💫
❣به هر وقتی صدایش کن 💫
❣حمایت میکند حتما 💫
❣خطا گر میروی گاهی💫
❣به خلوت توبه کن با او 💫
❣گناهت ساده میبخشد 💫
❣رهایت میکند حتما 💫
❣به لطفش شک نکن گاهی 💫
❣اگر دنیا حقیرت کرد 💫
❣تو رسم بندگی آموز 💫
❣حمایت میکند حتما 💫
❣اگر غمگین اگر شادی 💫
❣خدایی را پرستش کن 💫
❣که هر دم بهترینها را 💫
❣عطایت میکند حتما ...💫
❣ @moshaveronlain
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
نیایش امروز 🌺 🍃 🌺
ﺧﺪﺍی مهربانم ❣
دردومین روز هفته🌺🍃
ﮔﻮﺷﻪ ﭼﺸﻤﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ ﺗﺎ
ﻫﺮﺭﻧﺠﯽ ﺑﻪ ﺭﺣﻤﺖ، ﻫﺮﻏﺼﻪﺍﯼ ﺑﻪ ﺷﺎﺩﯼ
ﻫﺮ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ..🌺🍃
ﻫﺮ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﺍﺳﺎﯾﺶ ﻭ آﺳﺎﻧﯽ ..🌺🍃
ﻫﺮ ﻓﺮﺍﻗﯽ ﺑﻪ ﻭﺻﻞ .. ﻫﺮ ﻗﻬﺮﯼ ﺑﻪ ﺍﺷﺘﯽ ..
ﻫﺮ ﺯﺷﺘﯽ ﺑﻪ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ..ﻫﺮ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﺑﻪ ﻧﻮﺭ ..
ﻫﺮ ﻧﺎﻣﻤﮑﻨﯽ ﺑﻪ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﻮﺩ ..
خدای مهربانم از تو می خواهم..!
ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﻭ هستی دوستان و عزیزانم و
آﺭﺯﻭﻫﺎیشان ﺭﺍ ، ﻏﺮﻕ ﻣﺤﺒﺖ ﻭ ﻧﮕﺎﻩ
ﻣﻌﺠﺰﻩﮔﺮﺕ بفرمایی...🌺🍃
آمین یا رَبَّ الْعالَمین 🙏
ای پروردگار جهانیان 🙏
@moshaveronlain
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آشنایی پيش از ازدواج
شخصيت واقعی افراد در #فضای_مجازی
دكتر غلامعلی افروز
-
@moshaveronlain
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺