⬅️ ناملايمات كوچک را ناديده بگیرید
اگر قرار باشد كه سر هر مساله كوچک و پيش پا افتادهای، جار و جنجال به پا كنيد، واقعا بعد از يک مدت از نظر روحی مريض خواهيد شد.
بعضی از زنها آنقدر انرژی روحی و عصبی به خرج میدهند كه مثلا چرا شوهرشان هر صبح موقع رفتن به سر كار، لباسهای منزلشان را سر جايش قرار نمیدهند و اعصاب و انرژی خود را بيهوده هدر میدهند.
انرژی و جان خود را تلف میكنند و چين و چروک به صورتشان میاندازند و با داد و فرياد كردن، خود را زودتر از موقع پير و فرسوده میكنند و بدتر از همه، عشق شوهرشان را به نفرت تبديل میكنند كه مثلا چرا شوهرشان لباسش را به چوب رختی آويزان نكرده است!
➖خودتان قضاوت كنيد آيا ارزش زيبایی و جوانی خود و صحت و سلامت و صفای خانه بيشتر است....
@moshaveronlain
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
#وقت_دلدادگی
قسمت 52
-یادت باشه خواب موندیا من صبحونه نخوردم
چنان با سرعت چشمانش را باز کرد و بلند شد و نشست که چشمان نیما از تعجب گشاد ماند
-چه خبرته حالا
دستی به صورتش کشید هنوزم خواب آلود بود
-وای خواب موندم ببخشید. ..یه ذره صبر کنی درست می کنم الان
دست روی شانه هایش گذاشت. .....بوسه داغ دم صبحی حسابی خواب را از سرش پراند.لبخندی نثارش کرد
-منکه خوردم صبحونمو ..بگیر بخواب
خواست از در بیرون برود دوباره برگشت و کنارش نشست.نیما کی حمام رفته بود..کی سشوار کشیده بود که فاخته نفهمیده بود.چشم به دهان نیما دوخت
-پول گذاشتم برات رو دراور.با آژانس برو.... آژانس بانوان باز شده اینجا شمارش رو برداشته بودم.....زنگ بزن .
...ازشون اشتراک بگیر....
با لبخند نگاهش کرد.....تمام توجهش همیشه او باشد...خواسته ی زیادی نیست
-چشم
چشمانش را بوسید
-بی بلا....بگیر بخواب حالا
بیخوابش کرده بود و حالا می گفت بخواب.مردم آزار! !!از جایش بلند شد....باید خانه را تمیز می کرد دو ساعت بیشتر وقت نداشت . بدون معطلی دست به کار شد.بعد از تمام شدن کارهای و خانه و درست کردن غدایی برای شب ،حمام رفت و یک دست مانتوی نو که از مشهد خریده بود، پوشید.هوای اواخر بهمن ماه بود...با اینکه سرد بود اما دلپذیر هم بود.خواست آرایش کند پشیمان شد.....دوباره همانطور ساده سوغاتی دوستانش را در یک پلاستیک جا داد و کوله اش را هم انداخت.زنگ آیفون که زده شد فهمید آژانس رسیده است.سریع در را بست و راهی مدرسه شد.
وقتی وارد کلاس شد ، با دیدن فروغ لبخند دندان نمایی زد و بی قید و فارغ از چیزی اورا در آغوش کشید
-دلم برات یه ذره شده بود. ...وای فروغ اگه بدونی چقدر خوش گذشت...عالی بود ...عالی! همه چی عالی بود...جای شما خالی بود
نگاه محزون فروغ را که دید از حرف زدن ایستاد
-ببخشید پر حرفی کردم ....انگار حوصله نداری
دستان لاغرش را در دست گرفت و با مهربانی نوازش
کرد
-نه عزیزم ..این چه حرفیه خوشگل خانوم....اتفاقا معلومه خوش گذشته یه آبی زیر پوستت رفته خوشگل تر شدی....فقط
منتظر نگاهش کرد
-فقط چی فروغ جون
آهی کشید
-می خوام با هام بیای بریم یه جایی...بیخیال مدرسه
نگاه ناراحتش را نمی فهمید
-کجا بریم...من شاید نیما بیاد دنبالم
-من خودم ماشین آوردم ....میزارمت بعدش خونه... اون موبایل پس برای چیه بهش خبر بده. ...
با تردید و دو دلی از نارا حتی فروغ همراهیش را قبول کرد.بسته سوغات او و چند نفر دیگر و دفتر مدرسه را هم داد و با فروغ به جایی که نمی دانست همراه
کلید را در در چرخاند و وقتی چراغها را روشن دید حرصش در آمد.کلی زنگ زده بود و کسی در را باز نکرده بود .فکر کرد فاخته خانه نیامده هنوز، اما حالا او را در هال در حال نگاه کردن به موبایلش میدید.
-سلام عرض شد...چرا در رو وا نمی کنی
انگار فاخته نبود و مجسمه اش را آنجا کار گذاشته بودند.همانجور در حال نگاه کردن به موبایل مانده بود
کفشهایش را در اورد و به بالای سرش رسید.عکس خودش روی صفحه بود .زل زده بود به او؟یعنی تا چه حد محو تماشای او بوده که صدای زنگ ،آمدن نیما،و حالا حضورش را بالای سرش حس نکرده است
-فاخته
باز هم حرکتی نکرد.دست روی شانه فاخته گذاشت
-فاخته
ناگهان از جا پرید و هین بلندی کشید
-وای...تویی
موشکاف درجز جز صورتش نگاه کرد ....چهره ای که چشمها و بینی قرمزش خبر از گریه فاخته می دادند.گره ابروانش بیشتر شد
-دوساعته دارم زنگ می زنم .. اینهمه صدات کردم ...نشنیدی واقعا
دستی به صورتش کشید و هاج و واج کمی به اطرافش نگاه کرد.روی پاهای لرزانش ایستاد
ادامه دارد...
@moshaveronlai
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
هدایت شده از محمد فروهر | سواد رسانه🌱
5.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️آمار استفاده از بازی کلش در ایران و اثرات مخرب آن ♦️
#استاد_فروهر
#سواد_رسانه
#جنبش_ردم
________________
🆔 @Radmiran
هدایت شده از محمد فروهر | سواد رسانه🌱
10.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️۲۳ میلیون جوان ایرانی روزانه ۳ ساعت بازی می کنند ... 😱 ♦️
#استاد_فروهر
#سواد_رسانه
#جنبش_ردم
________________
🆔 @Radmiran
روش ژاپنی ها برای سم زدایی از بدن و درمان انواع بیماری ها:
_هر روز صبح زود از خواب بیدار شوید و 4 لیوان آب ولرم (یک لیتر)با معده خالی بخورید.
حتما باید آب گرم باشد ولی نه آنقدر که زبان را بسوزاند،(ولرم نزدیک به گرم) باشد.
در یکی از لیوان های اب گرم نصف لیموترش تازه بچکانید (فقط یکی از 4 لیوان ) و تا 45 دقیقه بعد هیچگونه غذایی نخورید و پس از هر وعده غذا تا 2 ساعت آب نخورید( از آب تصفیه شده و یا جوشیده استفاده کنید).
_بعضی از افراد یا بیماران در اوایل برای نوشیدن 4 لیوان در یک وقت مشکل دارند می توانند در ابتدا کمتر آب بنوشند و اندک اندک به 4 لیوان برسانید.
_این روش برای بیماری های زیر مفید است:
_مشکلات معده ( 10 روز مصرف)
_بیماری های مجاری ادرار (10 روز)
_چربی (4 ماه)
_قند (یک ماه)
_فشار خون (یک ماه)
_سردرد (3 روز)
_کم خونی (یک ماه)
_مشکلات تنفسی (4 ماه)
ژاپنی ها برای بیماری های صعب العلاج این روش راتا 9 ماه ادامه می دهند .
@@moshaveronlain
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سوال277
سلام و وقت بخیر
هر دومون 34 سالمون و هفت سال ازدواج کردیم
نه این که تو یه خونه اما تو یه محل با 5 دقیقه فاصله
من یه خواهر شوهر 31 ساله دارم که کم توان ذهنيه و خب مسائل و دردسر های خاص خودش رو داره اما مشکل من از جایی شروع میشه که احساس میکنه باید همش خونه ی ما باشه،اوایل ازدواجمون خیلی سخت بود و وقتی من ميگفتم امروز نمیتونه بیاد خونمون مادرش و خودش ناراحت ميشدند و حتی کار به بی احترامی و توهین هم کشیده شد،حالا هم که داریم ميريم تو ی محله ی دیگه زندگی کنیم اولین سؤالی که ميپرسند اینه که چه قدر به مدرسه ی خواهر شوهرم نزدیک و این دقیقا یعنی شروع دردسر.
لازمه که بگم همسر من تک پسر هستند و ما فامیل هستیم(همسرم پسر دایی مامانم هستند ) و منم خانواده ام تو یه شهر دیگه هستند و خدا بعد هفت سال داره بهمون بچه میده و خواهر شوهرم هم خیلی بچه دوست داره اما من اصلا دلم نمیخواد یه سری خصوصیات اخلاقی این خانواده رو بگیره،چون واقعا خانواده ی پر تنشی هستند،حرف های معمولیشون با دعوا و صدای بلند و توهین و 3تا خواهر شوهر دارم که به ترتیب 38،31 و 30 ساله هستند و مجرد و از دست کارای پدرشون میخواند مجردی زندگی کنند.
لطفا کمکم کنید که چیکار کنم،خدا داره به ما فرزند دو قلو میده و من دلم نمیخواد نگران این مسائل پیش پا افتاده باشم،چون این بنده ی خدا اومدنش به خونه ی ما با خودشه اما رفتنش به زور
من تو این چند سال سعی کردم کاری کنم که فکر نکنه هروقت بخواد میتونه بیاد چون واقعا برای من و حتی همسرم آزار دهنده است
مادر شوهر من به خاطر معافیت از سربازی که همسرم به خاطر بیماری خواهرش گرفته چندین بار به همسرم گفته که تو مدیون خواهرت هستی و جوری حرف زده که همسرم بنده ی خدا همیشه احساس کنند زیر بار منت خواهرشون هستند
ممنون میشم راهنماييم کنید من چه کار کنم که نه خودم و نه همسرم و نه در آینده بچه هامون اذیت نشيم?!
همسرم اوایل کلافه میشدند و می گفتند این که هنوز اینجاست اما بعد یه مدت که مادر و خواهر شوهرم شروع به غر و لند به همسرم میکردند و به یه دلایلی یه مدت خواهر زاده من گاهی خونه ی ما رفت و آمد داشت اونها حرفهاشون بیشتر شد و همسرم هم به اونها حق داد
الان دیگه رفت و آمدی نداره چون واقعا داشت زندگيمون رو مختل میکرد من جلوش وایسادم اما منتظر یه اشاره یا یه فرصت از طرف منه
من هم فعلا سفت ایستادم چون اوایل ازدواجمون واقعا اذیت شدم
رسیدگی خاصی نداره اما دلمون میخواست هرجور ميخوايم لباس بپوشیم،بیرون بريم،هرچی دوست داریم بخوریم و ... که خب با حضور نفر سوم نميشد
من نگران بعد از به دنيا اومدن بچه ها هستم...حتی ما اگر بخوابم بریم به مامانم و بابام هم سر بزنیم فوری میگه منم میلم و این توقعيه که مادر و پدرش هم از ما دارند،یعنی ما جرأت نه گفتن بهش نداریم و مادر شوهرم خودشون هم اینطور رفتار ميکنند
پاسخ ما👇
سرکارخانم#شمس مشاورخانواده
باسلام
خانم محترم شما باهم فامیل هستید وکماکان از وضعیت این خانواده بااطلاع بودین وبا بله گفتن این شرایط رو پذیرفتین به این فکر کن که این خانواده مشکل دار ریشه همسر تو هستند واین هسر با انها وزیر دست انها پرورش یافته است پس چوری میشه که این خوبه اما بقیه بدن این یه تناقض اشکاره دیگه اینکه توچه بخوای چه نخوای ۵۰ د صد ژنایک فرزندان تو برگرفته از پدرشون هست پس خصوصیاتشون خوب یابد به فرزندانت انتقال پیدا میکنه اگه بد بودن باید قبل ازدواج بهش فکر میکردن یه درصد خودت رو جایگزین این بنده خدا کن اگه خودت بودی وزن برادرت همچین رفتاری میکرد ایا خوب بود دیگه اینکه شاید خداوند به خاطر دعای این خانم ویا لطفی که تو به این خانم داشتی بع از ۷سال این فرزندان رو بهت لطف کرده بلا به دور اگه خدای ناکرده دل این بنده هدا بشکنه ودوراز جون کودک تو هم این مدلی بشه چکار میکنی ؟پس بهتره منع نکنی برای رضای خدا نسبت بهش محبت داشته باشی تا لطف خدا شامل حال خودت وفرزندانت باشه البته من کار ورفتار این خانواده را تایید نمیکنم خصوص که زن وشوهر جوون وتازه به هم رسیده بودین وباید رعایت میکردن بااین حال شما طرد نکن ومحبت داشته باش برای رضای خداوند ایشون که به میل خودش کم توان ذهنی نشده پیش اومده تازه بعد از تولد دلبندانت متوجه میشی که این خواهر شوهر بچه وست چه نعمتی هست وچه فدر میتونه کمک حال تو باشه در بزرگ کردن بچه ها تازه اینکه شما غریب هم هستی وبهتره که بامادر شوهر اینا دوست باشی ومحبتشون رو جذب کنی واز تجربیلتش در باره فرزند پروری استفاده کنیوازشون کمک بگیری توهنوز نمیدونی بزرگ کردن دوقلو چقدر سخته واینها میتونندبهترین کمک باشند در کل بهتره رابطه خوبی داشته باشی اینه ریشه بجه تو هستند وسوای از اونها نیستند ودر همه احوالات خدارو درنطر بگیر وبرای رضای او قدم بردار همین تالطف خداوند شامل حال زندگیت وبچه هات باشه موفق باشی ...
@moshavetonlain
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺