#وقت_دلدادگی
قسمت 62
خسته و ناامید تر از دیروز و پری روز،جلو در خانه اش ایستاد.دیگر وقتی می خواست در را باز کند دستانش می لرزید.خانه بدون فاخته مثل غاری سرد و ترسناک بود.دو روز بود گذشته بود اما،امان از این درد که حتی گفتنی نبود.....درد بی درمان بود....انگار جذام به بدنش افتاده بود و در تنهایی تمام وجودش را می خورد...فاخته را می خواست.....باید به کجا فریادش را می رساند.مادرش هم هی زنگ می زد و از نیما می خواست به آنجا بروند و بیشتر نبود فاخته را به رخش می کشیدند.وارد خانه شد.در و دیوار خانه هم افسرده بود.....انگار فاخته مانند پروانه ای بود که به همه جا جان داده بود و حالا راه پروازش را پیدا کرده بود آنجا را بیابان کرده بود.بی حوصله لباسهایش را عوض کرد. اصلا به اتاق خواب نمی رفت ...آنجا بدون فاخته بیشتر دیوانه میشد.روی مبل دراز کشید و صفحه موبایلش را که عکس فاخته بود باز کرد.... با خود تکرار کرد"کجا رفتی عشق من......اصلا فکر منو نکردی مگه نه....حتی بمیرم برات مهم نیست"همینطور زل زده بود به عکس خندانش .خنده ای که از ته دل بود.....با هم خوشبخت بودند مشکلی نبود. صدای زنگ که بلند شد ناگهان چیزی در دلش فرو ریخت .....به امید اینکه فاخته پشت در باشد به سرعت به سمت در رفت،در میان راه پایش پیچ خورد و روی زانو افتاد اما سریع بلند شد و خود را به در رساند. در را گشود.....اما با دیدن فرد پشت در عصبانیت جای اشتیاقش را گرفت...
صدایش را که شنید بیشتر جری شد
—سلام آقای پورداوود
با عصبانیت به تخت سینه اش زد.کمی عقب رفت
-فرمایش !هنوز آدم نشدی پدر سگ.
-می خواستم یه چیزی بهتون بگم
با عصبانیت یقه اش را گرفت.بدون دمپایی پا بیرون گذاشت.پسر را محکم به دیوار روبرو چسباند.گلویش را فشار می داد.پسر دستانش را روی دستهای نیما گذاشت.قرمز شده بود اما با آخرین توانش حرف زد
-درباره همسرتونه
فریاد زد
-بیشرف ....می کشمت
در واحد روبه رویی باز شد.پدر و مادر پسر هم جیغ جیغ کنان بیرون آمدند.یقه ای تی شرتش توسط پدر کشیده شد
-دست به بچه من نزن
دستانش از گلوی پسر جداشد.پسر به نفس نفس افتاد.نیما یقه اش را از چنگ پدر آزاد کرد
-کثافتا... ..برین حوصله تو نو ندارم
فریاد پدر عصبانی اش کرد
-بگو حامد بابا..بهش بگو زن هر جایی شو با کی دیدی
حساب بزرگی و کوچکی را کنار گذاشت و سیلی محکمی به پدر زد
-وقتی حرف از ناموس یکی دیگه می زنی، دهنتو آب بکش بی همه چیز
-بی ناموس تویی که یه همچین زنی داری.... بدبخت خبر نداری چه چیزایی زیر سرت اتفاق می افته.... همیشه می گن کرم از خود درخته
صدای زنی از پایین آمد. . داشت از پله ها بالا می آمد
-به خلق خدا تهمت نزن مرد گنده......من زن این آقا رو دیدم ... جز خانومی ندیدم
پدر پوزخند زد
-هه....روش و با چادر می گرفته .زیر زیرکی کارشو می کرده
به سمت پدر هجوم برد تا در دهانش بکوبد اما دستی مچ دستش را گرفت
-دیدمش....دروغ نمی گم....ازش عکس گرفتم.....تو پار کم با هم دیدمشون.....اونروز ساک به دست باهاش رفت
پاهایش شل شد.. دلش آشوب. ...از چه کسی حرف میزد. ...فاخته به غیر از او به چه کسی نگاه کرده بود
پسر سریع گوشی اش را در آورد و در همان حال حرف می زد
-اون دوستتون که باهاش کلانتری بودین.....همون چشم آبی خوشگله
مادرش چادرش را درست کرد
-استغفرالله از این زنا. ...پناه بر خدا
گوشی اش را جلوی صورت نیما گرفت.با چشمانی به خون نشسته نگاه کرد...خودش بود؛ فاخته ....داشت سوار ماشین فرهود می شد.....چهره آن دو پیش چشمش به رقص در آمد.....دستانش شل شد و به کنارش آویزان. .. کمرش خم شد انگار بار سنگینی پشتش باشد......نفس در سینه اش قفل شد....امان از درد خنجر نارفیق وقتی از پشت فرود بیاید.....فکر هر چیز را می کرد الا این یکی. . ..با سری افکنده به داخل خانه رفت و در را بست.و فحاشی های پدر را بی جواب گذاشت......خجالت این بی آبرویی از یک طرف......درد خیانت از طرف دیگر او را از پا در آورد. ...همانجا پشت در سر خورد ....گریست.....با صدا و پر بغض.....فاخته هم او را نخواسته بود... چقدر خیانت کردن راحت شده بود
ادامه دارد...
@moshaveronlain
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
در این شب اول ذی الحجه
دعا میکنم
شبتون پر امید
بختتون سپید
عشقتون خدا
زندگیتون پویا
حاجتتون روا
و لحظه هاتون پر از آرامش باشه
@moshaveronlain
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
شبتون بخیر 🌙
و آسمون دلتون ستاره بارون 🌸
😢برخی از دلایل عمومی دروغگویی در همسران
🔮ترس بیش از اندازه نسبت به انتقاد و سرزنش
🔮پنهان کردن عیب و ایرادهای خود
🔮وابستگی بیش از حد به همسر که به هر نحوی حتی با رفتارهای نامناسب از جمله دروغگویی علاقمند به گرفتن تاییدیه از همسرش است.
🔮ترس از عدم حمایت اجتماعی لازم
🔮 اعتماد به نفس پایین
4️⃣ علل محیطی مانند مسائل اقتصادی ،مسائل اجتماعی، دخالت نفر دیگری در زندگی زناشویی
5️⃣ باز بودن حد و مرز ارتباطی برای توجیه هر مسئله ای
@moshaveronlain
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
الهى یادم بده آنقدر مشغول عیب های خودم باشم که عیب های دیگران را نبینم.
یادم بده اگر کسی را بد دیدم قضاوتش نکنم، دعایش کنم
یادم بده، بدی دیدم "ببخشم" ولی بدی نکنم چرا که نمیدانم بخشیده میشوم یا نه
یادم بده اگر دلم شکست نفرین نکنم دعا کنم، اگر نتوانستم سکوت کنم
یادم بده اگر سخت بگیرم "سخت میبینم"
یادم بده به قضاوت کسی ننشینم چرا که در تاریکی همه شبیه هم هستیم.
یادم بده از آدمها خرده نگیرم، اگر بد شدند حتما جایی بدی دیدند
خدایا آدمهای بد را از سر راهمان در حال و آینده بردار، توفیق بده خوب باشیم و خوب
@moshaveronlain
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سوال292
باسلام ووقت بخیر خدمت شما مشاور عزیز.بنده خانومی هستم ۲۵ساله باتحصیلات لیسانس حقوق.وهفت ماه از همسرم بزرگتر هستم وایشون پسرخاله ی من هستن ودیپلم ردی .بچه ای هم نداریم.همسرم خیلی آدم عصبی بددل وبدبین وبددهنیه.از همه چیز ایراد میگیره درصورتی که من همه چیز رو به نحواحسن انجام میدم باخانوادش تویک ساختمانیم توخونه زندانیم ومیگه هرجا میخوایی بری بایدبامادرم بری.حتی حق ندارم پردههای خونه روکنار بزنم یه کم رنگ آفتاب ببینم خیلی فحاشی میکنه چه به خودم چه به خانوادم .ازدواج ما به شکل سنتی بود..پشتوانه ای هم ندارم پدر ومادرم هم ازهم جداشدن چون پدرم اعتیاد داره.توروخداکمکم کنیدکه باید چیکارکنم
پاسخ ما👇
سرکارخانم#شمس مشاورخانواده
باسلام
معولا از لحاظ سنی خوبه که آ قا لااقل ۳سالی بزرگتر باشه چونخانمها زودتربه بلوغ عقلی میرسند وبرای جبران وبرابری عقلی خوبه که اقا بزرگتر باشه خب رعایت نکردین مورد دیکه اختلاف تحصیلاتی که باعث میشه اختلاف نظر ودیدگاه وتغیربینش به وجود بیاد وباعث بشه که اقا احساس خودکم بینی بهش دست بده وبرای جبران شروع کنه به قلدریوبد اخلاقی و ارد دادن تانشون بده که قدرت برترمنم وتوباتحصیلات عالیه زیر دست منی تا ازاین طریق کمبودو خودکم بینی خودش رو جبران کنه وعلت دیگه اینه که چون دوستت داره نگرانه که نکنه منو ترک کنه وتنهام بذاره اینه که برات محدودیت ایجاد میکنه تا حواسش بهت باشه ونزاره ازش دور بشی پس خیلی جدی نگیر ونگران نباش همه چیز درست میشه لازمه که باتوحه به ایشون وابراز محبت ویه چشم گفتن خاطرش رو جمع کنی که بابا من متعلق به توام ونگران نباش ومنم تورو دوست دارم البته نه زبانی این چیزهارو بگی بلکه عملا باتوجه به ایشون...
معمولا اکثر اقایون اوایل زندگی این رفتارهارو دارند تااینکه به قول خودشون خانم امتحانش رو پس بده وسربلند از امتحان بیاد بیرون اگه قرار باشه که باهر نلملایمتی خانن به جدایی فکر کنه که دیگه هیچ زندگی مشترکی پا نمیگیره وهمه چیز منقرض میشه پس باید کمی صبور بود تاکشتی زندگی از تلاطم بیافته وبه ساخل امن برسه وانشاالله خوشی زندگی روهم ببینی بازم جای شکرش باقی که در کنار مادرش میتونی جایی بری پس بهتره که بامادرش که خاله شماست رابطه خوبی داشته باشی تا تکیه گاهت باشه وهای تورو داشته باشه درکل توکل بر خدا داشته باش که بهترین تکیه گاه هستش واصلا به جدایی فوز نکن ت که خودت تلخی طلاق زو جشیدی از جانب خانواده تازه از کجا معلوم که ازدواج بعدی خدب از اب در بیاد
برات آرزوی شاد کامی دارم
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
@mosgaveeonlain
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌺
💠کلیپی تکان دهنده
💠از علائم آخر الزمان:
#زنان_شبیه مردان و مردان شبیه زنان میشوند
@moshaveronlain
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺