✨✨
✨
📝 #پارت_دوازدهم_اینک_شوکران۱
اسفند و فروردین رو دوست دارم،چون همه چیز نو میشه. تو وجود منم تحول ایجاد میشه. توي خونه ي ما که کودتا میشد انگار...!
ولی اون سال با اینکه اولین سالی بود که خونه ي خودم بودم هیچ کاري نکرده بودم....
مادر و خواهرام با مادر و خواهر
منوچهر اومدن خونه ي ما و افتادیم به خونه تکونی...
شب سال تحویل هر کسی می خواست منو ببره خونه ی خودش....
نرفتم، نذاشتم کسی هم بمونه....
سفره انداختم ونشستم کنار
سفره قرآن خوندم و آلبوم عکس هامون رو نگاه کردم...
همونجا کنار سفره خوابم برد ساعت سه و نیم بیدار شدم. یکی میزد به شیشه ي پنجره ي اتاق.
رفتم دم در در رو که باز کردم یه عروسک پشمالو اومد توي صورتم!
یه خرس سفید بود که بین دستهاش یه دسته گل بود...
منوچهر اومده بود، اما با چه سر وضعی......
انقدر خاکی بود که صورت و موهاش زرد شده بود....یک راست چپوندمش توي حموم. منوچهر خیلی تمیز بود.توی این شیش ماه چند بار بیشتر حموم نکرده بود. یه ساعت سرش رو میشستم که خاك از لاي موهاش پاك شه... !
یک ساعت و نیم بعد از حموم اومد بیرون و نشستیم سر سفره. در کیفش رو باز کرد و سوغاتی هایی که برام آورده بود رو در آورد. یک عالم سنگ پیدا کرده بود به شکل هاي مختلف با سوهان و سمباده صافشون کرده بود و روشون شعر نوشته بود، یا اسم من و خودش رو کنده بود. چند تا نامه که نفرستاده بود هنوز توي ساکش بود.
گفت: "وقتی نیستم بخون".
حرفایی رو که روش نمی شد به خودم بگه، برام می نوشت، اما من همین که خودش رو میدیدم، بیشتر ذوق زده بودم. دلم نمیخواست از کنارش تکون بخورم حواسم نبود چه قدر خسته است، لااقل براش چایی درست کنم....!
گفت: "برات چایی دم کنم؟"
گفتم: "نه،چایی نم ی خورم".
گفت: "من که می خورم".
گفتم: "ولش کن حالا نشستیم "
گفت: "دوتایی بریم درست کنیم؟"
سماور رو روشن کردیم .دوتا نیمرو درست کردیم نشستیم پاي سفره تا سال تحویل ...
مادرم زنگ زد گفت: "من باید زنگ بزنم
عید رو تبریک بگم! "
گفتم: "حوصله نداشتم.شما پیش شوهرتون هستید، خیالتون راحته"
حالا منوچهر کنارم نشسته بود!!
گوشی رو از دستم گرفت و با مادرم سلام واحوالپرسی کرد...
💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
✨
✨✨
🔴 #معاشرت_با_سالخوردگان
💠 یکی از فرمولهایی که صفت #مدارا کردن و آسانگیری نسبت به همسر و خانواده را زیاد میکند و #پختگی و تجربه را به زندگی تزریق میکند معاشرت با #سالخوردگانِ اقوام و غیر اقوام است.
💠 سالخوردگانی که #متدین هستند و سردی و گرمی دنیا را بازگو میکنند گاه باعث اصلاح #بداخلاقیها و بیتدبیریهای ما در زندگی میشوند.
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
❖
روزی هنگامی که فــرزنـدانتان بزرگ شــونـــد
فضای منزلتان خالی از نقاشی های کودکانه خواهد شد
دیگر اثری از شکلک های خندان بر روی دیوارهای خانه، حک کردن اسامی بر روی پارچه ی دسته ی مبل ها و طرح های لرزان انگشتی بر روی شیشه های بخار گرفته ی پنجره های خانه،وجود نخواهد داشت.
روزی هنگامی که فرزندانتان بزرگ شوند دیگر اثری از هسته های میوه ها در زیر تخت ها وجود نخواهد داشت.
در آن روز می توانید مدادی را بر روی میز برای يادداشت كردن پیدا کنید و شيرينی داخل یخچال باقی خواهد ماند.
روزی هنگامی که فرزندانتان بزرگ شوند می توانید برای خود غذاهای بخارپز به جای ساندویچ هات داگ یا همبرگر درست کنید.
می توانید زیر نور شمع غذا بخورید بدون آنکه نگران دعوای فرزندانتان برای فوت کردن شمع ها باشید.
روزی هنگامی که فرزندانتان بزرگ شوند زندگیتان متفاوت خواهد شد
آنها آشیانه تان را ترک خواهند کرد و خانه تان آرام... ساکت... خالی و تنها خواهد شد.
در آن زمان است که دیروزها را مرور خواهید کرد...
یعنی در آن روزها ؛ دلتنگ امروزتان خواهید شد...
پـس امــــــروزتـان را با آنهـا عـاشـقـانه زنـدگی کنیـد .
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
❖
زمین بهشت میشود
اگر مــــردم بفهمند
هیچ چیز عیب نیست
جز قضاوت کردن دیگران…
هیچ چیز گناه نیست
جز حقالناس…
چقدر ثواب است
خدمت به دیگران
و هیچکس اسطوره نیست
مگر در مهربانی و انسانیت ♥
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سوال672
همسرم میگه اکثر مردا مخفیانه صیغه دارن من مخفی نکنم که اذیت بشی خودت یکیو برام پیدا کن من چه کنم؟ دوست ندارم کلا شوهرم تو این کارا باشه دوست دارم حواسش به چیزهای مهم باشه به پیشرفت و... میگه پس یکیو فقط برام پیدا کنی خوب میشم
ببینید نیاز های جنسیشو به خوبی براورده می کنم
به من میگه یکیو پیدا کن با هم محرم بشیم صحبت کنیم حالا نازشم می کنم
همینی که پیدا کنی آخریه
خوب من دارم اذیت میشم همسرم وقتی حواسش به خانومیه قشنگ حس می کنم الان بهش زیاد حس ندارم اونم همین طوری میشه
حتی تو رابطه جنسی هم حس می کنم که زیاد ازش لذت نمیبرم وقتی حواسش به خانومیه در صورتی که من خیلی از نظر جنسی گرمم
اصلا نمیدونم چی کار کنم
مشاور✍
سلام توقع همسرتون از یه زن چیه واصلا چی شد که همچین حرفی پیش اومد وچه چیزی باعث نیاز ایشون به زن دیگه است وایا این جزً فرهنگ متطقه زندگی شماست یانه
مراجع🖍
همسرم در مغازه کار می کنن دوستایه نابابم دارن همش از این حرفا میزنن چه به حلال چه حرام
معمولا یه همسریه شهر ما
پاسخ ما👇
سرکارخانم#شمس مشاورخانواده
خداوندا
آرامم کن؛همانگونه
که دریا را پس از هر طوفانی
آرام میکنی
راهنمایم باش
که دراین چرخ و فلک روزگار
بدجور سرگیجه گرفته ام
ایمانم را قوی کن
که تورا در تنهایی ام گم نکنم.
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
💠 اول ازدواج شناخت زیادی از او نداشتم. یک روز، #بشقاب از دستم افتاد و شکست. دست و پایم را گم کردم. تکههای بشقاب را دور ریختم و فکرهای جور واجوری درباره برخورد #ابوالحسن از ذهن گذراندم. این ماجرا را دو ماه پنهان کردم. اما عذاب وجدان داشتم. یک روز با ناراحتی گفتم: "میخوام موضوعی رو بگم اما میترسم ناراحت بشی." دو زانو رو به رویم نشست و گفت: "مگه چی شده؟" گفتم: "فلان روز یک بشقاب از دستم افتاد و شکست." منتظر ادامه حرفم بود، گفت: "خب بعد چی شد؟" با تعجب گفتم: "هیچی دیگه. شکستهها رو ریختم دور که تو نبینی و دعوام کنی." #خندهاش فضای اتاق را پر کرد و گفت: "همين؟! فدای سرت!" نفس راحتی کشیدم. خندهاش را خورد و با #جدیت گفت: "هر وقت از فرمان #خدا سرپیچی کردی ناراحت باش که چه جوری باید جواب خدا رو بدی."
#شهید_ابوالحسن_نظری
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺