eitaa logo
🏠 خانه مشاوره آنلاین
8.7هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
44 فایل
کانال خانه مشاوره آنلاین زیر نظر "بنیاد ملی مصونیت اجتماعی ردم" می باشد 《با بهترین مشاوره #تخصصی خانواده: ازدواج همسرداری تربیت کودک طلاق افسردگی و. 📩 هماهنگی وقت @Moshaver_teh 📞۰۹۳۵۱۵۰۶۳۷۴ رضایتمندی: https://eitaa.com/nnnnvvvv
مشاهده در ایتا
دانلود
➕آموزش با قصه ➖وقتی فرزند ما مشکل رفتاری داره مثل: پرخاشگری، مسواک نزدن، عدم همکاری و... آموزش رفتار صحیح در قالب قصه کمک کننده است، بهتره در داستان، توضیح بدیم که عواقب چنین رفتاری چیه و چطور میشه رفتار رو تغییر داد،بچه ها قصه را دوست دارند و به خاطر می سپارند. @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سوال794 سلام.خدا قوت من ۳۶سال وهمسرم۳۹ساله شونه ۲۰ساله که باهمسرم ازدواج کردیم ثمره ی این ازدواج سه ت ادختر وچهارمین بچه روهم باردارم،مازندگی مونو خیلی ساده شروع کردیم شوهرم از همون اول کار خوبی نداشت تا این که مغازه سوپر زد طولی نکشید که ورشکسته شدوحدوا سی ملیون بدهی ،من علت روبی مسئولیتی همسرم میدونم چون ایشون اصلا مسئولیت پذیر نیستن درحال حاضر دریک دفترکاریابی باحقوق بایارانه میشه پونصد تومن انگاربخورو ونمیر هرچی هم به ایشون میگم دنبال کار بهتری بگرد اعتنا نمیکنه زندگی برام خیلی سخته ازش متنفرشدم ، جهزیه خوبی هم به دخترمون نداد،درضمن ایشون مهربون درکارخونه کمک کنه نمازخون موندم چه کار کنم ؟؟؟ یه خونه ی ۵۰متری داریم همسایه بودم خواهراشون واسطه بودن رابطه‌ی جنسیمون قبل باردارداری خوب بود ولی الان ایشون تمایل ندارن حدوا یه ماهه اینطوریه محبت دارن به من وبچه ها ولی من ازشون بدم اومده به خاطر رنجهای که به خاطر بی مسئولیتی ایشون کشیدم بارداریم هم خواست دوطرفه بوده قبلا بنایی میرفت ازوقتی کت وشلوار پوشیده وپشت میزنشسته هرکاری رودرشان خودش نمیدونه تمام خوبی ها رودارن همیشه میگن من ایمان ونماز وروضه مواز تو دارم چون اوایل زندگیمون کاهل نماز وبیگانه ازروزه ولی باسخت گیری های من ایشون الان نماز شب هم میخونن به لطف خدا لطفا راهنمایی کنید پاسخ ما👇 سرکارخانم مشاور خانواده با سلام خدمت خواهر خوبم و سپاس از اینکه ما رو محرم خودت دونستی و برامون درددل کردی اول بهت بگم که بی نهایت وبا تمام وجودم برات خوشحالم از اینکه بارداری و داری یه نی نی میاری برامون این لطف و هدیه الهی هستش قدرش رو بدون و مراقب سلامتی خودت و اون باش وبا این افکار بیهوده نه خودت رو آزار بده نه مایه اذیت اون طفلکی باش ببین خانمی خود خداوندمیفرماید در قرآن کریم که ما شما رو امتحان میکنیم با اولاد واموال همسرانتون ،پس قبول کن که در کلاس الهی مشغول امتحان هستی و بهتره که جزع و فزع نکنی که خدای ناکرده مردودنشی در هر حال تو باید از امتحان عبور کنی اگه بنالی مردودی وزجرت رو هم کشیدی اما اگه راضی باشی به رضای الهی هم اجر معنوی داری هم اخروی لطفا به جای نداشته ها روی داشته های خودت کلیک کن ببین چقدر حالت خوب میشه باهم شروع کنیم ؟!خدایا شکر ت که همسری با ایمان بهم دادی خدایا شکر ت که همسری مهر با و خانواده دوست بهم دادی خدایا شکر ت که همسری چشم ودل پاک بهم دادی خدایا شکر ت که با وجود دختران گلم سه ور از بهشت رو به روی ما گشودی خدایا شکر ت که فرزندی پاک و سالم دوباره بهم عطا کردی خدایا شکر ت که سقفی بالای سرم قراردادی و محتاج کسی نیستیم خدایا شکر ت که چهار ستون بدنمون سالمه و نیازمند ناز طبیب نیستیم ! خدایا روزی رسان خودتی یا ارحم الراحمین خودت برکتی به زندگیمان عطا کن تا محتاج غیر نباشیم .... خدایی حال دلت بهتر نشد؟ببین طبق صحبتهای خودت چندتا نعمت برات شماره کردم ؟وفقط یه دونه کمبود که بازم کمبود نیست و یه لطف از الطاف خفیه الهی هستش اگه پول داشتی ودر کنارش هزار جور گرفتاری خوب بود؟میدونستی که خداوند فردای محشر از فقرایی که اهل شکرند معذرت خواهی میکنه بابت محرومیتهاشون؟ لطفا اجرت رو ضایع نکن قدر داشته هات رو بدون و مراقب زندگی و سلامتی تون هم باش میتونی با کار های خونگی کمک حال همسرت باشی وبه درامدتون کمک کنی لطفا از کسی که همسر و پدر بچه های تو هستش با تنفر یاد نکن اجازه نده موجب خشم الهی بشی غیر از فقرجزئی زندگی شما مشکلی نداره خدا رو شکر که اونم امتحان الهی دیگه اینکه جهیزیه جزء نفقه زن هستش و وظیفه مرد هست که برای زنش تهیه کنه و چیزی هم که سما دادین لطفی بوده در حقشون پس بیخودی غرغر نکن اگه نوع نگاهت رو به زندگی عوض کنی وشکر باشی میبینی که همه چیز عالی درضمن شکر نعمت نعمتت افزون کند و کفر نعمت از کفت بیرون کند پس شاکر الهی باش انشاالله خدا به زندگی تون برکت میده نگران نباش مراقب خودت کوچولو و همه داشته هات باش موفق باشی @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
. نشستیم روی یکی از تختها و من بدون وقفه شروع کردم به صحبت: -فاطمه من خواب آقام رو دیدم..بعد از سالها..خواب دیدم تو دوکوهه است.همونجایی که ما امروز بودیم..دیدم که ازم ناراحته.روشو ازم برمیگردونه..هرچی التماسش کردم باهام حرف نزد..جز یک جمله که مو به تنم سیخ میکنه... پرسید: چی گفت آقات؟ بغضم رو فرو خوردم و با صدای لرزون گفتم: -گفت..گفت..سردمه'،!!تو لباس از تنم درآوردی فاطمه حالت صورتش تغییر کرد وبا حیرت وناراحتی گفت: -ای وااای....تو مگه چیکار کردی دختر؟! لحن فاطمه کافی بود تا دوباره هق هق از سر بگیرم و صورتم رو میون دستانم پنهون کنم.میون هق هقم با درماندگی گفتم:واآی فاطمه فاطمه فاطمه...بپرس چیکار نکردم..من تا خرخره تو کثافتم... فاطمه که حالا نگرانی درصورتش موج میزد دستان منو از روی صورتم کنار زد و در آغوشم گرفت.لرزش بدنش رو میان هق هقم کاملا حس میکردم و گمانم این بود که حالش خوب نیست.ازش پرسیدم: -خوبی؟ او که لبهایش کبود شده بود با تکان سر بهم فهماند خوبه.ولی خوب نبود.روی تخت دراز کشید و بالبخند تصنعی گفت: -خوبم فقط خواب آقات... چیکارکردی عسل که آقات ازت گله داره؟ اوبایادآوری خوابم حواسم رو ازخودش پرت کرد.گردن کج کردم وچیزی یادم آمد. گفتم: -میدونی اسم واقعی من چیه؟ او با تعجب وپرسش نگاهم کرد. یک قطره ازاشکم روی گونه ام آرام سر خورد و روی چادرم افتاد: -رقیه....رقیه سادات فاطمه حسابی شوکه شد.به سرعت پاشو جمع کرد.بسمتم نیم خیز شد وبا با ناباوری پرسید: -تو ...ساداتی؟؟؟؟ خودم هم از یادآوریش قلبم به درد آمد وبا حالت تاسف چشمانم وبستم. فاطمه هنوز تو شوک بود.انگار که من خودم رو ملکه معرفی کردم و او از اینکه چرا تا به الان نمیدونسته که من چه شخص مهمی هستم ناراحت وخجالت زده ست! گفت: -چرا زودتر نگفتی؟!تو این پنج شیش ماه اینهمه باهم ازهردری صحبت کردیم اون وقت تو یک کلمه موضوع به این مهمی رو بهم نگفتی؟ گفتم چه فرقی میکرد؟! با ناراحتی گفت: -چه فرقی میکرد؟!! میدونی چقدر مقامت پیش خدا بالاست.؟ اگر میگفتی پاهامو درحضورت دراز نمیکردم..مدام صورت وگردنتو میبوسیدم..تو یادگار اهل بیتی..اونوقت.. فاطمه چی میگفت؟!! چرا اینطوری خطابم میکرد؟! پس چرا هیچ کس دیگری درمورد سادات بودنم چنین نظری نداشت؟ فقط عیدهای غدیرخم که میشد دوستان پدرم میومدند و اسکناسهای مهرشده می‌گرفتند وبا تبریک میرفتند؟ سرو صورتم رو میبوسیدند ولی کسی اینقدر از اینکه من ساداتم حس ارزشمندی بهم نداده بود! و جمله ی آخر فاطمه عجب مشت محکمی بود..مشتی که درست گناهان ریزودرشت وخرابکاریهای این ده ساله ام رو هدف می‌گرفت. امشب چرا اشکهای من تمامی نداشتند؟ چرا حس شرمندگی وسرخوردگی من پایان نداشت؟ ! اون از آقام که صبح به خوابم آمد و گله کرد من لباس تنشو ازش گرفتم و این هم از فاطمه که یادم انداخت من یادگار اهل بیتم!!! چقدر جمله ی سنگینی بود.پرونده سیاه من کجا و کتاب سفید و خوشبوی اهل بیت کجا؟! گفتم:شرمنده تر از اینم نکن....روم سیاهه فاطمه.. از کنارش بلندشدم وکنار پنجره ایستادم.نور اتاق کم بود با این حال چراغ رو خاموش کردم تا فاطمه رو نبینم.از بیرون ماه پیدا بود. با تمام نفرتی که از خودم وکارهام داشتم اعتراف کردم : -فاطمه میخوای بدونی یادگار اهل بیت تو این دنیا چیکار کرده؟! ادامه دارد... 🌺🍃 @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺 .
☘️ زندگي ڪوچۂ سبزیست ☘️ میانِ دل‌ و دشت ☘️ ڪه در آن ☘️ عشق مهم است‌ و گذشت ☘️ زندگي مزرعۂ خوبي هاست ☘️ زندگي راہِ رسیدن ☘️ به خـ♡ـداست @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
➕بجای قهر کردن، چه کنیم؟! ➖در شرایطی که با همسرتان به مشکلی برخورده اید که ادامه صحبت کردن در مورد آن تنها به مشاجرات بیشتر ختم می شود، بهترین راه‌حل موقت این است که از روش سکوت استفاده کنند، نه روش قهر کردن! ➖در روش سکوت که راهکاری موقت است، فرد باید به طرف مقابل توضیح دهد که: «با توجه به شرایطی که بین ما ایجاد شده و ناشی از هیجان است، ادامه بحث می‌تواند شرایطمان را بد‌تر کند. بنابراین ترجیح می‌دهم در این رابطه فعلا سکوت کنم.»! @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
➕جملاتی برای كاهش خشم و عصبانيت 1) من نيازی ندارم در اين موقعيت خودم را اثبات كنم. من می‌توانم آرام باشم. 2) تا زمانی كه آرام باشم روی خودم كنترل دارم. 3) نيازی نيست به خودم شک داشته باشم. آن چه ديگران در مورد من می‌گويند اهميتی ندارد. 4) خشم من یک نشانه است. الان وقت آرام كردن خودم است. 5)مجبور نيستم همواره و در هر شرايطی رقابت كنم. 6)احساس ناامنی گذرا خواهد بود. 7)غير ممكن است ديگران و شرايط را بتوانم كنترل كنم. 8). تنها چيزی كه می‌توانم كنترل كنم، خودم و احساسم است. 9)اشكالی ندارد برخی مواقع احساس ناامنی و بی‌پناهی داشته باشم. 10)نيازی نيست تحت كنترل ديگران و شرايط باشم. 11)اگر ديگران انتقاد می‌كنند من می‌توانم آن را بشنوم. 12)نيازی نيست كامل باشم. 13)نيازی نيست به خشم و نگرانی ديگران پاسخ دهم. 14)خوب است از جنگ دور شوم. 15)دوست داشته شدن توسط ديگران حس خوبی است، ولی بدون آن هم من خوب و دوست داشتنی هستم. 16)اشكالی ندارد كه اشتباه كنم. 17)ديگران به روش خود عمل می‌كنند و ممكن است برخی مواقع خلاف خواسته من عمل كنند. @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
ﮔﺎﻫﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﻣﺎ ﺳﺨﺖﺗﺮﺵ می‌کنیم! ﮔﺎﻫﯽ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺩﺍﺭﯾﻢ، خودمان ﺧﺮﺍﺑﺶ می‌کنیم! ﮔﺎﻫﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﺍ ﺭا ﺩﺍﺭﯾﻢ، ﺍﻣﺎ ﻣﺤﻮ ﺗﻤﺎﺷﺎﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪﻫﺎموﻥ می‌شویم! ﮔﺎﻫﯽ ﺣﺎﻟﻤﻮﻥ ﺧﻮﺑﻪ، ﺍﻣﺎ ﺑﺎ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﻓﺮﺩﺍ ﺧﺮﺍﺑﺶ می‌کنیم! ﮔﺎﻫﯽ میشود ﺑﺨﺸﯿﺪ، ﺍﻣﺎ ﺑﺎ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ادامه‌اش می‌دهیم! ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﻧﺼﺮﺍﻑ ﺩﺍﺩ، ﺍﻣﺎ ﺑﺎ ﺣﻤﺎﻗﺖ ﺍﺩﺍﻣﻪ می‌دهیم! ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ... ﮔﺎﻫﯽ ... ﮔﺎﻫﯽ ... ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻤﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﻧﻤﯽﺩاﻧﯿﻢ ﯾﺎ ﻧﻤﯽﺧﻮﺍهیم ﺑﺪاﻧﯿﻢ. ﮐﺎﺵ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﺮﺍﻗﺐ خودمان، تصمیماتِ‌مان ﻭ ﮔﺎﻫﯽﻫﺎﯼ زندگیمان ﺑﺎﺷﯿﻢ… @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
#دیر_آمدن_مرد_به_منزل 💠طبیعی است هیچ مردی بدون دلیل حق دیر آمدن به خانه را ندارد، اما زن نیز نباید به محض آمدن مرد #جنجال به پا کند! اگر می‌خواهد همسرش دیگر تکرار نکند باید با #مهربانی به پیشواز او برود و خود را #منتظر نشان دهد و بگوید: 💠عزیزم کجا بودی؟ از وقتی رفتی منتظرم که کی میایی خدارو #شکر که اومدی! 💠ادامه این رفتار، در اکثر موارد مشکل را #حل می‌کند. @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سوال795 سلام خسته نباشید ، ممنون از راهنمایی های خوبتون ،من یه دختر 26ساله هستم که تازه نامزد کردم ،نامزدم پسر دایی مادرم هستن یک سالی هم از من کوچیکترن ، ایشون خارج از کشورن ،شاید یکی دوسال دیگه بیاد که عروسی بگیریم ، ما از راه دور باهم حرف زدیم همو پسندیدم و قبول کردیم که ازدواج کنیم ،سوال من اینه با وجود کوچیکتر بودن ایشون واینکه قبلا با خاله من که همسن من هست دوست بوده ،البته میگه چیز خاصی نبود ولی حس خوبی ندارم فک میکنم هنوز دوستش داره ،خاله من دوبار ازدواج کرده و مطلقه هست ،به نظرتون این آقا مناسب من هست یانه خیلی ممنون جواب بدین و خواهش تو کانال نزارین ایشون پسر آخر یه خانواده پر جمعیت هستن من خانواده ام کم جمعیت از نظر تحصیلات ایشون زیر دیپلم و من لیسانس دارم ،ولی پسریه که پدر مادرشو خیلی دوست داره و احترام میزاره از نظر مالی هم پدر مادرشو حمایت میکنه پاسخ ما👇 سرکارخانم مشاور خانواده با سلام ببین عزیزم برای ازدواج موفق یه سری چیزها رو باید در نظر گرفت مثل اعتقادات که در صدر هستش اخلاقیات فرهنگ طبقه اجتماعی تحصیلات ظاهر آدمها و...حالا شما در نظر بگیر آیا واقعا هم خوانی دارید یا نه و اصلا ملاک انتخاب شما چی بوده به نظرت کسی که سالها خارج از کشور بوده الان با تو هم فرهنگ وهم فکر وهم اعتقاد هستش؟آیا از نظر اخلاقی اینقدر پایبند بوده که با کسی ارتباط نداشته باشه ؟دیگه اینکه شما آیا واقعا روی ایشون با وجود نبودشان شناخت دارید ؟ همه اینها رو در نظر بگیر ! و ایا شما موقعیت مناسب ازدواجی داخل کشور ندارید؟!که باید به خارج دلخوش باشید! واما تجربه احساسی خصوصا اولین ها همیشه در ذهن آدم می مونه شاید با دور شدن کم رنگ بشه اما از بین نمی ره و شاید با دیدن دیدن طرف قلقلکش بیاد همه چیز نسبی شاید اره شاید هم نه بازم شما بهتر تشخیص میدی چون در بطن قضیه هستی ومن فقط با توجه به صحبتهای شما اظهار نظر میکنم خوشبخت باشی @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
. با تمام نفرتی که از خودم وکارهام داشتم اعتراف کردم : -فاطمه میخوای بدونی یادگار اهل بیت تو این دنیا چیکار کرده؟! بعد فوت آقاش زد به جاده خاکی.. اول نمازشو قطع کرد.!! چون میخواست به خیال خودش از خدایی که آقاشو ازش گرفته انتقام بگیره.تو مدرسه همیشه تنها بود.هیچکس باهاش عیاق نمیشد.آخه همیشه ماتم بود.همیشه آینه ی دق بود!! تنها یک نفر درکش کرد و اونو با همه ی احوالات بدش خواست و باهاش دوست موند که اونم دست روزگار ازش گرفت و برای همیشه مهاجرت کرد به انگلیس.. اون دوست خوب و واقعی یک سری یادگاری برای یادگار اهل بیت گذاشت که اون یادگاریها یک اسم بود که کسی نتونه بشکنتش!! و یک عالمه اعتماد بنفس و محبت و شجاعت که الان مطمئنم همشون پوشالی بود!!! آره اسمم رو عاطفه انتخاب کرد تا دیگه کسی صدام نکنه رقی.. بهم شجاعت داد تا مقابل مهری بایستم و حق وحقوقم روبگیرم. بهم اعتماد بنفس داد تا بتونم با مرگ آقام کنار بیام و از توسریهای مهری نترسم و یادبگیرم چطور گلیم خودمو تو این روزگار از آب بیرون بکشم. ولی در ازای اینها یک چیز هیچ وقت از بین نرفت واون آرامش وتوجه بود!! مخصوصا با رفتنش خیلی تنها شدم. اوایل باهاش در تماس بودم.میگفت دانشگاه میره و منم باید برم.حرفشو گوش دادم.با هر بدبختی ای بود رفتم.کارمیکردم وخرج دانشگاهمو جور میکردم.قبل از دانشگاه اگرچه چادرسرم نمیکردم ولی سنگین بودم.نه آرایشی. .نه لباس نافرمی.. تونخ هیچ کدوم اینها نبودم.تو سال اول با دوتا از همکلاسیهام سر ردو بدل کردن جزوه دوست شدم که تو کل دانشکده معروف بودن به ژورنال مدو زیبایی.هم زیبا بودند وهم خوب لباس می‌پوشیدند. پسرهای زیادی دنبالشون بودند و اونها هم هرروز با یک نفر قرار میگذاشتند. اوایل رفتارهاشون برام آزاردهنده بود وحتی نصیحتشون میکردم ولی نفهمیدم چیشد که منم کم کم عین اونا شدم.خب میدیدم اونها در راس توجهند.شادند.میخندند واز همه مهمتر با من خیلی مهربونند. شرایط دانشگاه و کارم باهم جور درنمی اومد.از کارم بعد از یه مدت بیروت اومدم و دنبال یه کاری با درامد بهتر گشتم که بتونم گلیمم رو از آب بیرون بکشم.سحر یک دختر شیرازی بود که پدر ثروتمندی داشت و براش خونه ای رهن کرده بود.او وقتی دید اوضاع واحوال مادی و زندگیم درست حسابی نیست بهم پیشنهاد داد منم با او ونسیم در اون خونه زندگی کنم. آغاز تغییرات وفساد من در همون خونه بود.اکیپ سه نفره ی ما باعث به وجود اومدن خیلی اتفاقها شد.اونها با آب وتاب از پسرهای مختلف صحبت میکردند و گاهی با آنها به پارتیهای مشترک میرفتند.اوایل من قبول نمیکردم باهاشون برم ولی یه شب سر اون مساله هم وا دادم...حالا که دارم فکر میکنم میبینم وقتی گناه رو به چشم ببینی و مدام راجبش با زیباترین کلمات تعریف بشنوی کم کم نسبت بهش بیتفاوت میشی وخودت هم گنهکار میشی.... تو همون مهمونی ها بود که فهمیدم چقدر نیاز دارم یه مردی بهم توجه کنه.چقدر دلم نگاه عاشقونه میخواد.چقدر دوست دارم برای پسرها نازوغمزه کنم..سحر منو با یکی تو همون پارتی آشنا کرد.یک پسر زشت وسیاه که وقتی باهات حرف میزد یک کم باید صورتت رو میکشیدی عقب تا بوی مشروب وسیگارش حالتو بد نکنه.اون با همه ی زشتی و غیر قابل تحمل بودنش چیزی گفت که حالم رو تغییر داد.گفت: -با اینکه عین سحر ونسیم هفت قلم آرایش نکردی ولی خیلی جذاب تر از اونایی!! شاید او به خیلیها این جمله رو در طول روز میگفت ولی من احتیاج داشتم بشنوم.احتیاح داشتم یکی منو ببینه. بهش گفتم:اگر اینطور بود حتما دوستام بهم میگفتن. اون با نگاه هرز وبی حیاش خیره به چشمام گفت:باید از یه مرد بپرسی که زیبایی یعنی چی؟! شک نکن دوستات از روی حسادت بهت نگفتن که زیبایی... ادامه دارد... 🌺 @onlinmoshavereh 🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
📌نیایش شبانه با حضـــــرت عشق ❤ بارالها🙏 شب را✨ برای آسایش✨ قرار دادی✨ پس، بر قلوب عزیزانم✨ آرامشی فارغ از✨ هر دلواپسی✨ عطا فرما🙏 آمین یا رَبَّ 🙏 @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺 ✨امیدوااااااار باشیم 💫به فردااااااهایی که ✨خدا زودتر از ما آنجاست 💫مهربانی که رحمتش بی‌پایان است ✨و لطفش بی منت و از سر مهر