❤ مادر ❤
کلمه ایست ناب که خود گویای مهفموم زیبایش است ❤
ما ، در اون جان گرفتیم مهربانیت❤
سجده شکر دارد مادرم🙏😍
بیاید امشب برای کسی❤
دعا کنیم 🙏
که هیچ وقت برای خودش دعا نمیکند
مثل مادر❤
عیدتون مبارک 🎉 🎊 🎉
امیدوارم خانم فاطمه زهرا (س)
شفاعت تون را بکنه🙏
هوای مادری گلتون را بیشتر داشته باشید 🙏
شب خوبی داشته باشید 😊
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
💠تفاوت مزاجها میتواند در تحکیم یا بروز اختلاف نقش داشته باشد.
❗️«گرم مزاجان» افرادی #فعال و پر جنب و جوش هستند و «سردمزاجان» افرادی #بیحال هستند.
💠مثلا زن و شوهری که تفاوت مزاجی دارند و میخواهند بیرون بروند، فرد #گرم مزاج سریعتر حاضر میشود و فرد #سرد مزاج بسیار کند عمل میکند و باعث معطلی و ناراحتی طرف مقابل میشود.
توجه به نکته فوق در پیشگیری از نزاع موثر است!
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀
➕مردان نابالغ چه خصوصیاتی دارند؟
➖مرد نابالغ دوست ندارد کسی به او تکیه کند
یکی از آشکارترین علائمی که عدم بلوغ یک مرد را نشان می دهد این است که او به طور واضح ابراز می کند که از تکیه گاه بودن برای شما متنفر است. وقتی مشکلی برای تان پیش می آید، این مرد نابالغ برای کمک به شما حاضر نمی شود. این پسربچه ی ظاهرا بزرگ، هر کاری می کند تا آن کسی نباشد که شما رویش حساب می کنید. او مشکلات را نادیده می گیرد و فقط آرزو می کند همه چیز زودتر روبراه شود.
➖او نمی تواند حتی یک گفتگوی جدی با شما داشته باشد
علامت دیگری که مرد ناکامل و نابالغ دارد این است که نمی تواند گفتگویی را با هوشمندی و منطق و جدیت پیش ببرد. مهارت ارتباطی چیزی نیست که او از آن برخوردار باشد و ترجیح می دهد همه چیز را به مسخره و شوخی بگیرد و هر چه زودتر سوژه ای سبُک تر و بی ارزش تر را شروع کند
➖تا به حال هیچ رابطه ی معناداری با کسی نداشته
یکی دیگر از علائم یک مرد نابالغ این است که احتمالا تا به حال هیچ رابطه ی عمیق و معناداری با کسی برقرار نکرده. با این حقیقت، آینده ی خوبی نمی توانید برای خودتان پیش بینی کنید، زیرا اگر با چنین مردی وارد زندگی مشترک شوید، مجبورید معلم او بشوید و احتمالا این دقیقا آن چیزی نیست که شما از ازدواج و رابطه ی زناشویی انتظار دارید، چون می خواهید همسرش باشید، نه معلمش! در مورد چنین مردی، خیلی بیشتر فکر کنید.
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
➕برخی از مشکلات ابتدای ازدواج به این دلایل ایجاد میشود:
➖بر سر رفت و آمد با خانوادههای خود جنگ میکنند.
➖تمایل دارند یکدیگر را تغییر دهند.
➖انتظار دارند زندگی مانندداستانهای عاشقانه کتابها باشد.
➖زندگی خود را با دیگران مقایسه میکنند.
➖عجله دارند رابطهشان بسرعت بهبود یابد و شبیه هم رفتار کنند.
➖در مشاجرات، تحت تاثیر احساسات قرار میگیرند و هیجانی برخورد میکنند
➖در مورد مسائل ساده و پیش پا افتاده بحث میکنند.
➖به رابطه همسر خود با خانواده شان حسادت میکنند.
➖دلتنگ زندگی در خانواده خود میشوند.
➖مانند دوران تجرد رفتار میکنند و هنوز زندگی مشترک رانپذیرفتهاند.
➖پس از مشاجره از عذرخواهی استفاده نمیکنند.
➖زمان کمی را کنار یکدیگر سپری میکنند.
➖فرصت خطا برای یکدیگر قائل نمیشوند.
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سوال835
۱سال پیش یه مغازه اجاره دادیم زیر خونه مون برای خودمون آشپزخونه یه زنه اجاره دادیم حالا برادرام هم مغازه کبابی دارن ، ما تو یه محل نزدیک هم زندگی میکنیم گفتم این کار نکن به یکی دیگه اجاره میدیم مردم به ما میخندن زشته هرچی گفتم دعوامون شد شوهرم قبول نکرد کار خودش کرد با مشورت خانواده اش ۱ساله همش دعوا داریم میگفت ۱سال شد بلندشان میکنم من با زنه رفتم گفتم خانم این کار نکن زنه باهام دعوا گرفت ولی شوهرم همش پشتی اونا کرد من و حرص داد هرجور که بگی با خانواده اش همه فهمین حتی خانواده من دعوا بزرگی شد بعدش خانواده منم خیلی کم میان خونه من گفتن بزار هر کاری میکنه بکنه و برادرام همه جوره برای من و بچه ام جانشان می زارن ولی شوهرم اصلاملاحضه منو نکرد من خنده زن همه مردم دور و نزدیک شدم ۱سال تموم کردم گریه و ناله شد ،۱سال برام صدسال گذشت
خانم مستجر که با من دعوا شد خانواده شوهرم با اون دوست جون جون شدن و شب وروز پیش اون تو مغازه هستن ولی من هنوز پامو تو مغازه خودم نداشتم یکی از خواهرشوهر با مشاجره هم دست شدن و شریک شدن ولی بازم نزاشتن ما بفهمیم البته فکر کنم شوهرم میدونه به رو من نمیاره والبته هیچ کس دیگه بغیر از خانواده خودشون نمیدونم حتی من ۲ماه میگم حال ا یه سال شاد گفتی بلندشان میکنی چی شد پس و انقدر روغن و کباب میکنه بو تو خونه مون من و روانی کرد تمام دود و روغن سوخته تمام خونه مونو پر کرد دیگه تو خونه خودم آرامش ندارم صبح تا غروب دود روانیم میکنه نه میتونم تو خونه خودم باشم نا روی بالکن برم نه تو راه پله بااین همه خانم ۴ماه باردارم و خودمم نمیدونستم تازه فمیدم حالم شدیدن بده حالم بهم میخوره و میمیرم و زنده میشم ولی اصلا براش مهم نیست اعصاب گرفتم البته دیگه حرف برادرام نمی زنم فقط میگم تو خونم آرامش ندارم دود اعصابم بهم می ریزه بخداهم راستشو میگم هم با خوبی بهش گفتم هم با دعوا و قهر ولی هیچی فایده نداره به من میگه باشه میره پایین میاد نظرش بر میگرده دعوا خونه مونم همینه بدون مادرش آبان نمیخوره اگه به من فحش بدنم جلوش میخنده به من میگه تو هیچی نباید بگی با جرائم خوبن ولی اصلا با من نمیسازن
من آدم پرحرفی نیستم و زیاد باهم بور نمی خوریم البته من همش خودم و خونه ام و بچه ام و شوهرم میرسم همش تمیز و شیک و باکلاس می چرخم ولی خانواده اش اصلا این جوری نیستن همش انگاری حسودی میکنن بخدا خسته شدم ۱۰نفر به ۱ نفر حتی شوهرمم پشت من نیست و همش من زمین میزنه. حالا تو مغازه ما هم خواهرشوهرام شریک ه مادر شوهرم با خواهرش نمی زارم این مستجره عوض کنه از یه طرفم من و شوهرم داریم همش دعوا میگیریم من گفتم دیگه خونه نمیام خونه پدرم میمونم. حامله شدم دوباره بهش گفتم یه ۲ماه بکسی نگو تا با خودم کنار بیام آرام شم بعدا به مادرش گفت اونم به همه گفت فقط تیکه میندازن تو بارداری منم گفتم نه فقط میخوان تو زندگی منسر در بیارن دیگه دارم مریض میشم حال و حوصله هم اصلا ندارم انقدر به شوهرم میگم دیگه خودم بد میشم حرف منو اصلا نمی گیره نمیدونم چی کار کنم
پاسخ ما👇
سرکارخانم #شمس مشاور خانواده
با سلام
ببین عزیزم با توجه به اینکه وضعیت اقتصادی این روزها حال خوبی نداره هرکسی یه تلاشی میکنه تا این مشکل رو برطرف کنه همسر شما هم روی همین اصل مغازه اش رو اجاره داده این کجاش اشکال داره ازاین گذشته همه جا کنار هم کلی مغازه مثلا طلا فروشی یا پارچه فروشی ویا سوپر مارکت ویا سفت فودی ویا رستوران و هتل قرار داره آیا باعث شده که خدا روزی دیگران رو نده پس ببین این طرز فکرتان واقعا اشتباهه
یه توصیه خواهرانه دیگه اینکه هیچگاه با همسرت سر چیزی کل ننداز و لجبازی هم نکن
واقعا بازنده تویی چون ایشون تو لاک دفاعی می ره و باعث میشه که گرمای خونه از بین بره و همه اش بشه لجبازی لطفا دیدگاه فکری خودت رو عوض کن پدر مادر سر جای خودش همسر هم جای خودش محبت که به آنها داره نوعش فرق داره با محبتی که نسبت به تو داره پس به جای تقابل و حسادت و لجبازی لطفا دلبر باش تا بتونی همسرت را به خودت جذب کنی واز تو گریزان نشود مرد به روی خوش همسرش می ره وبه زبان نرم وشیرینش نه به جیغ جیغ کردن و لجبازی و مقابله با خانواده اش
اونا هرچی هم که مقصر باشند ریشه او هستند و نمیتونه رهاشون کنه و وظیفه داره که رسیدگی کنه همانگونه که در قبال تو مسئوله به شرط اینکه از زندگی و خودت دلسردش نکنی
هی نگو خانواده من ،خانواده تو که امر کشی کرده باشی لطفا اونا رو از خودت بدون وهر قدمی که برمی داری برای رضای خدا باشه تا از کسی متوقع نباشی لطفا مراقب خوشبختی خودت باش لطفا دیدگاهت رو عوض کن
دیگه اینکه لزومی نداره که اسرار زندگیت رو به کسی بگی اما خانواده که کسی نیست و غریبه محسوب نمیشه همسرت اونا رو از خودش میدونه و براشون تعریف میکنه
همسر رو همانگونه که هست باید پذیرفت چون واقعا نمی تونی عوضش کنی و خودت اذیت میشی
خواهرخوبم من آنچه رو که شرط بلاغ است با تو گفتم خواه تو پند گیری و خواه ملال
امیدوارم که پند گیری وروش خودت رو عوض کنی تا همه چیز درست بشه یه خانم باید با سیاست باشه تا بتونه همه چیز رو به نفع خودش و همسرش پیش ببره
با آرزوی توفیق برای شما
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🍃🌺
#رهایی_از_شب
#ف_مقیمی
#قسمت_نود
من فقط علامت سوال بودم و خشم بی جواب!!
فاطمه هم دست کمی از من نداشت.رو به حامد پرسید:چرا حاجی اینطوری کرد؟؟این دیگه چه قانونیه.؟؟؟ ای وای دیدی چه بد نگاهم کرد؟؟خب اگه به من از قبل میگفتند چنین قانونی هست من ایشون رو ثبت نام نمیکردم! چرا باید نیروی به این فعالی رو از دست بدیم؟
فاطمه اصلا متوجه نبود که من چه حالی دارم.حاج مهدوی با این کارش داشت رسما منو از مسجد بیرون می انداخت. .در حالیکه اونشب تو ماشین بهم گفت مسجد خونه ی خداست!!
چرا الان؟ چرا بعد از دو ماه؟ من که دیگه بعد از اونشب دنبال او نرفتم؟ هرطوری بود خودم و دلتنگیمو کنترل کردم تا مبادا خلف وعده کرده باشم. پس چرا این قدر سردو نامهربون باهام رفتار کرد؟
او چقدر از من متنفر بود!! نگاهش لحظه ی آخر حالم رو بد کرد..
باید از شدت حقارتهایی که توسط او مدام متحمل میشدم دست از علاقه اش برمی داشتم ولی او هرچه از من بیشتر دوری میکرد دیوانه تر میشدم.فاطمه وحامد هنوز در مورد رفتار حاج مهدوی حرف میزدند و اصلا نمی دیدند که من چقدر صورتم قرمز شده!! و نمیدیدند که دستهایم از شدت ناراحتی میلرزد. از آنها فاصله گرفتم و به سمت خیابان روانه شدم.فاطمه خودش رو بهم رسوند.
_رقیه سادات؟ ؟
داشت اشکهای خفته در چشمم بیدار میشد.نگاهش کردم.
_دیرم شده ..خداحافظ
فاطمه دستم رو گرفت تا مانع رفتنم شود:
_چه اخلاق بدی داری که هروقت از چیزی ناراحت میشی سرتو پایین میندازی بی خداحافظی میری!
دستم رو با مهربانی فشار داد:ناراحت نشو..من امشب ازشون میپرسم که چرا یک دفعه چنین تصمیمی گرفتن.
بغضم رو فروخوردم و با لبخندی تلخ گفتم :مهم نیست...فعلن
دستم رو از داخل دستش بیروم کشیدم و به سمت تاکسیها حرکت کردم.
وقتی رسیدم دم خونه، همسایه یکی از واحدها با دیدنم بجای جواب سلام، اخمی کرد و درحالیکه زباله هاش رو گوشه ای میگذاشت زیر لب غر زد:
_هرچی بی کس وکاره الواته دورو برماست!
منظورش من بودم؟!! مگه من چیکار کرده بودم؟! من فقط مسجد میرفتم!
تمام شب به رفتار حاج مهدوی و همسایه ام فکر میکردم .وخود بخود دکمه ی تکرار در ذهنم روشن میشد.قلبم به سختی شکسته بود و روحم زخمی نگاه نامهربان حاج مهدوی شده بود.
دلم میخواست از او بپرسم چرا.؟؟ از من در این مدت چه خطایی سر زده بود که او خواستار بیرون کردن من از بسیج شد.واز مرد همسایه بپرسم که چرا بی تحقیق منو لات و بی کس وکار خوند؟!
شب بعد فاطمه زنگ زد.
بعد از حرف زدن از این در و اون در گفت : من با حاج مهدوی درباره ت صحبت کردم..ایشون سر حرف خودشون هستن.میگن درست نیست که تو از یک محله ی دیگه واسه حوزه ی ما فعالیت کنی..
با بغض گفتم:تو باور کردی؟
_راستش نه. .ولی آخه چه دلیل دیگه ای میتونه داشته باشه؟؟
کاش روی گفتن ماجرا رو داشتم.
به ناچار سکوت کردم و بعد از دلداری دادنهای فاطمه گوشی رو قطع کردم.
نمیتونستم همینطوری یک گوشه بشینم و حاج مهدوی وبقیه در مورد من دچار قضاوت بشن.تصمیم گرفتم برای حاج مهدوی نامه ای بنویسم.با اشک و ناله گلایه ام رو از رفتارش درنامه ای نوشتم ولی بعد، پشیمان شدم که به دستش برسونم.شاید بخاطر اینکه خودم رو سپرده بودم دست خداوند، تا او به دلم بیندازد که چه کاری خوب است و چه کاری بد.قطعا این نامه کار را بدتر میکرد.
روزها یکی بعد از دیگری سپری میشدند و من روز به روز در تنهایی فرو میرفتم. و رفتار همسایه ها باهام سرد وسنگین شده بود.فاطمه، دیگر مثل قدیم وقتش رو با من نمیگذروند و جواب تلفنهایم رو یک در میان میداد. علت این کم پیدایی رو گذراندن وقتش با حامد و خرید عروسی مطرح میکرد.و من هم به او حق میدادم و سعی میکردم کمتر مزاحم او باشم. او بعد از چندین سال تحمل مشکلات و ناراحتیها، تازه برایش فرصتی فراهم شده بود که زندگی کند.پس نباید با مشکلات و تنهاییهام خاطر او را مکدر میکردم.
🌺🍃
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
http://goo.gl/TYo8b8
اینم کادو من به بانوان گل کانال👆👆 روزتون مبارک لبتون خندون
➕با مطالعه و بررسی هرچه بیشتر در مورد مردان و زنانی که درآمد بهتری داشته و سریعتر پیشرفت کردهاند ویژگی عملگرایی به عنوان بارزترین و پایدارترین رفتاری که آنها در هر کاری از خود نشان می دهند خودنمایی می کند.
➖افراد موفق و مؤثر کسانی هستند که مستقیماً به سراغ کارهای اصلی خود میروند و خود را موظف می کنند تا به طور مداوم و بدون آنکه ذهنشان منحرف شود به انجام آن کارها ادامه دهند تا آنها را به اتمام برسانند.
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺