💎بعد از ظهر شنبه بود و هوا آفتابی ، دوستم بابی لوییسآن پدر نمونه، بچه هایش را برای بازی گلف برده بود.
به باجه بلیت فروشی که رسید پرسید:
"ورودی چقدر است ؟"
"سه دلار برای خودتان و سه دلار برای بچه های شش سال به بالا؛ بچه های شش ساله و کوچک تر هم نیازی به بلیت ندارند. بچه های شما چند ساله اند ؟"
"این آقای وکیل سه سال دارد و آن آقای دکتر هفت سال. پس باید شش دلار بدهم."
بلیت فروش گفت:
" گنجی چیزی پیدا کرده ای؟ می توانستی سه دلار را به جیب بزنی، می توانستی بگویی این آقای دکتر شش سال دارد. من که متوجه تفاوتش نمی شدم."
بابی در جواب گفت :
" درست است، اما بچه ها که متوجه می شدند. اولین درسی که والدین باید به فرزندان خود بیاموزند، صداقت است. "
#فرزندپروری
#صداقت
@moshaverehtolue
❤️❤️❤️
✔️✔️من قدرت حدس زدن احساسات را ندارم
اگر از من دلخوری
با من حرف بزن
دوستی ها وعشق ها و زندگی ها
با نگفتن ها به پایان می رسد....
#حرف دل
@moshaverehtolue
❤️❤️❤️
خوش بینی و ترک تجسس
💫یکی از بزرگان از پارسایی پرسید: نظر تو در مورد فلان عابد چیست که مردم درباره او سخنها می گویند و در غیاب او از او عیبجویی می کنند؟
پارسا گفت: در ظاهر او عیبی نمی بینم و در مورد باطنش نیز آگاهی ندارم.
🌀هر که را، جامه پارسا بینی - پارسا دان و نیک مرد انگار
ور ندانی که در نهادنش چیست - محتسب را درون خانه چکار؟
‼️یعنی: هر کسی را که لباس پارسایان دیدی، پرهیزکار و نیکوکار بشمار، هر چند از باطنش باخبر نباشی، زیرا پاسبان شرع، به درون خانه افراد، کاری ندارد و به جستجوی فسق پنهانی نمی پردازد(حکایتهای گلستان سعدی)
#خوش بینی
#حکایت
@moshaverehtolue
❤️❤️❤️
گنجشکی با عجله و تمام توان به آتشی نزدیک می شد و برمی گشت!
پرسیدند : چه می کنی؟
پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم.
گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است و این آب فایده ای ندارد.
گفت: شاید نتوانم آتش را خاموش کنم، اما آن هنگام که خداوند می پرسد: زمانی که خانه دوستت در آتش می سوخت تو چه می کردی؟
پاسخ می دهم : هر آنچه از من بر می آمد!
توان خود را بکار گیریم...
ما مأمور به وظیفه ایم در دنیا ... نه نتیجه...
@moshaverehtolue
❤️❤️❤️
#حضرت سلیمان و مورچه عاشق
روزی حضرت سلیمان مورچهای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاکهای پایین کوه بود.
از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل میشوی؟
مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او میخواهم این کوه را جابجا کنم.
حضرت سلیمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمیتوانی این کار را انجام بدهی.
مورچه گفت: تمام سعیام را میکنم!!
حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشتکار مورچه خوشش آمده بود برای او کوه را جابجا کرد.
مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدایی را شکر میگویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در میآورد...
تمام سعیمان را بکنیم، پیامبری همیشه در همین نزدیکی است...
@moshaverehtolue
❤️❤️❤️
جمله “به تو افتخار می کنم”
همان قدر به مردان انرژی می دهد
که جمله “دوستت دارم” به زنان...
#خانواده موفق
@moshaverehtolue
❤️❤️❤️❤️
بازی برای کودکان = است با زندگی...
کودکان را از زندگی کردن ، محروم نکنیم...
#بازی
#نشاط
@moshaverehtolue
❤️❤️❤️
داستانک
♦️کشاورزي يک مزرعه ی بزرگ گندم داشت. زمين حاصلخيزی که گندم آن زبانزد خاص و عام بود.
هنگام برداشت محصول بود. شبی از شبها روباهی وارد گندمزار شد و بخش کوچکی از مزرعه را لگدمال کرد و به پيرمرد کمی ضرر زد.
پيرمرد کينه ی روباه را به دل گرفت. بعد از چند روز روباه را به دام انداخت و تصميم گرفت از حيوان انتقام بگيرد. مقداری پوشال را به روغن آغشته کرده، به دم روباه بست و آتش زد.
روباه شعله ور در مزرعه به اينطرف و آن طرف می دويد و کشاورز بخت برگشته هم به دنبالش.
در اين تعقيب و گريز، گندمزار به خاکستر تبديل شد...
وقتي کينه به دل گرفته و در پی انتقام هستيم، بايد بدانيم آتش اين انتقام، دامن خودمان را هم خواهد گرفت!
هنر است ببخشيم و بگذريم..
به امیـــد فردایی بهتـــر
#کینه
#بخشش
@moshaverehtolue
❤️❤️❤️
در خانه ای که پدر و مادر یکدیگر را
دوست ندارند،
بچه ها نمی توانند بزرگ شوند!
شاید قد بکشند،
اما بال و پر نخواهند گرفت...!
#خانواده موفق
@moshaverehtolue
❤️❤️❤️
لطفا همه با تامل بخونن خصوصا متاهلین محترم !!
روزی استاد روانشناسی وارد کلاس شد و به دانشجویانش گفت: "امروز میخواهیم بازی کنیم!"
سپس از آنان خواست که فردی به صورت داوطلبانه به سمت تخته برود.
خانمی داوطلب این کار شد. استاد از او خواست اسامی سی نفر از مهمترین افراد زندگیش را روی تخته بنویسد.
آن خانم اسامی اعضای خانواده، بستگان، دوستان،
هم کلاسی ها و همسایگانش را نوشت.
سپس استاد از او خواست نام سه نفر را پاک کند که کمتر از بقیه مهم بودند.
زن، اسامی هم کلاسی هایش را پاک کرد.
سپس استاد دوباره از او خواست نام پنج نفر دیگر را پاک کند.
زن اسامی همسایگانش را پاک کرد. این ادامه داشت تا اینکه فقط اسم چهار نفر بر روی تخته باقی ماند؛
نام مادر/پدر/همسر/و تنها پسرش...
کلاس را سکوتی مطلق فرا گرفته بود. چون حالا همه می دانستند این دیگر برای آن خانم صرفا یک بازی نبود.
استاد از وی خواست نام دو نفر دیگر را حذف کند.
کار بسیار دشواری برای آن خانم بود. او با بی میلی تمام، نام پدر و مادرش را پاک کرد.
استاد گفت: "لطفا یک اسم دیگر را هم حذف کنید!"
زن مضطرب و نگران شده بود. با دستانی لرزان و چشمانی اشکبار نام پسرش را پاک کرد. و بعد بغضش ترکید و هق هق گریست....
استاد از او خواست سر جایش بنشیند و بعد از چند دقیقه از او پرسید: "چرا اسم همسرتان را باقی گذاشتید؟!!"
والدین تان بودند که شما را بزرگ کردند و شما پسرتان را به دنیا آوردید. شما همیشه می توانید همسر دیگری داشته باشید!!
دوباره کلاس در سکوت مطلق فرو رفت.
همه کنجکاو بودند تا پاسخ زن را بشنوند.
زن به آرامی و لحنی نجوا گونه پاسخ داد: "روزی والدینم از دنیا خواهند رفت. پسرم هم وقتی بزرگ شود برای کار یا ادامه تحصیل یا هر علت دیگری ترکم خواهد کرد"
پس تنها مردی که واقعا کل زندگی اش را با من تقسیم می کند، همسرم است!!!
همه دانشجویان از جای خود بلند شدند و برای آنکه زن، حقیقت زندگی را با آنان در میان گذاشته بود برایش کف زدند.
با همسرت بِه از آن باش، که با خلق جهانی😊
#خانواده موفق
@moshaverehtolue
❤️❤️❤️
Mahmoud Karimi - Ye Madine Ye Baghie.mp3
12.19M
شهادت امام محمد باقر (علیه السلام ) تسلیت باد...😢😢😢
@moshaverehtolue
❤️❤️❤️