هدایت شده از سرباز باشیم ....
🇮🇷✌️🇪🇭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❁ هِـزاـࢪُ و صَد و نَود و یِک سالگے اَتـ مُباࢪَّک دِلـبَــࢪَـم؎•❀• 💖
من برات مثل تموم شهدا یار میشم
مثل مصباح،خودم واسه شما عمار میشم
کوچیکم اما مثل مرحمت بالازاده
مثل محسن حججی فداییِ دلدار میشم
#هم_عهدی
#امام_زمان
13.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باسلام و عرض ادب واحترام.
از محضر دوستان و محبین اهلبیت علیهم السلام تقاضای عاجزانه و ملتمسانه میشود که چند مرتبه این کلیپ را ببینید و برای هرکس که میشناسید از قوم و خویش و دوست آشنا گرفته تا افرادی که به هر جهتی نام اونها را در دفترچه تلفنتان دارید ارسال کنید و همین متن را هم کپی کرده و بفرستید.
ان شاء الله امید است فردای ظهور شرمنده امام زمان علیه السلام نشویم.(چله عظیم قرن به نیت فرج)
مگه سری قبل رأی دادم چیزی عوض شد؟!
🔸داستان دوم 👇
#قانون_جوانی_جمعیت
#انتخابات
💠 اندیشکده راهبردی #سعداء
🆔 @soada_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز تولدت اصلا دوست ندارم شمع تولدتو در نبودت فوت کنم؛ دوست ندارم تنهاییمو، تنهاییتو فراموش کنم!
امید دارم به اومدنت
تولدت مبارک جهان من
@Avini222
۱۱۹۰سالگی آقامون مبارک❤️..
#به_کانال_ما_بپیوندید
#مرکز_فرهنگی_شهید_آوینی
داستان زندگی مادر امام زمان عجل الله
👇👇
ملیکا (نرگس خاتون) از طرف پدر، دختر ((یشوعا)) فرزند امپراطور روم شرقی بود، و از طرف مادر، نوه ((شمعون)) بود.شمعون از یاران مخصوص حضرت عیسی علیه السلام و وصی او بود.
ملیکا با اینکه در کاخ و با خاندان امپراطوری زندگی می کرد، اما آنچنان پاک و باعفت بود که گویی نسبتی با این خاندان نداشت، بلکه به مادر و خانواده مادری خود رفته و زندگیش از صفا و معنویت و پاکی خاصی برخوردار بود. از این رو نمیخواست با خاندان امپراطوری دنیاپرست ازدواج کند بلکه دوست داشت در یک خانواده پاک و خداپرست، زندگی کند. خداوند او را در این هدف کمک کرد و او را به طور عجیب به خواسته اش رساند.
مراسم ازدواج بانو ملیکا در قصر👇👇
وقتی که ملیکا به سن ازدواج رسید، امپراطور روم خواست او را به همسری برادرزاده اش در آورد
با توجه به اینکه کسی نمیتوانست از فرمان امپراطور سرپیچی نمایدامپراطور از طرف برادرزاده اش، از ملیکا خواستگاری کرد و سپس مجلس عقد بسیار با شکوهی ترتیب داد که در آن مجلس،سیصد نفر از برگزیدگان روحانیون و کشیشان مسیحی و هفتصد نفر از افسران و فرماندهان ارتش و چهار هزار نفر از اشراف و معتمدین و ثروتمندان شرکت داشتند.
تشریفات مراسم عقد فراهم شد، روحانیون برجسته مسیحی، کنار تخت با لباس مخصوص، شمعدان به دست، در دوطرف به صف ایستادن و کتاب مقدس انجیل در دست داشتند، همین که انجیل را گشودند که آیات آن را تلاوت کنند، ناگهان زلزله آمد، کاخ لرزید، و هرکسی که روی تخت نشسته بود بر زمین افتاد، خود امپراطور و برادرزاده اش نیز بر زمین افتادند.
ترس و لرز حاضران را فراگرفت، یکی از کشیشان بزرگ به حضور امپراطور آمد و عرض کرد: «این حادثه عجیب، نشانه خشم خدا و علامت پایان یافتن آیین و مراسم است، ما را مرخص فرمایید برویم». امپراطور اعلام ختم مجلس کرد، و همه رفتند.
مدتی گذشت و امپراطور تصمیم گرفت مراسم ازدواج ملیکا را دوباره برگزار کند. دستور داد مجلس را در کاخ، مثل مجلس سابق آراستند، همین که مراسم عقد شروع شد، و کشیشان خواستند عقد را بخوانند، بار دیگر حادثه زلزله رخ داد و همه حاضران پریشان شدند و رنگها پرید و مجلس به هم ریخت و تختها واژگون شد، امپراطور و برادرزاده، از تخت بر زمین افتادند و همه وحشت زده از کاخ بیرون آمدند و به خانههای خود رفتند
خواب ها و پیام ها به بانو ملیکا
👇👇
گرچه «ملیکا» با آن طینت پاکی که داشت، خواستار چنین ازدواجی با چنان افرادی نبود، و آرزوی رفتن به خانه ای که پر از صفا و معنویت و خداپرستی باشد میکرد، اما دو حادثه ای که رخ داد، او را نیز غرق در تفکر کرد. با خود میگفت: «سرنوشت من چه خواهد شد، سرانجام کجا خواهم رفت؟ خدایا به من کمک کن و مرا نجات بده…» او همچنان فکر میکرد و اندوهگین بود تا اینکه در شب، خوابش برد، در عالم خواب دید، جدش شمعون همراه حضرت مسیح و یاران مخصوص حضرت مسیح وارد کاخ شدند، ناگهان منبری بسیار با شکوه به جای تخت امپراطور گذاشته شد، سپس دید دوازده نفر که مردانی بسیار خوش سیما و نورانی و زیبا بودند وارد کاخ شدند، در عالم خواب به ملیکا گفته شد:
اینها که وارد شدند، پیامبر اسلام صلی الله و امام علی وفرزندانش هستند …
ادمه داره....
در عالم خواب مشاهده کرد که پیامبر اسلام رو به حضرت مسیح کرد و فرمود: ما به اینجا آمدهایم تا «ملیکا » را از شمعون برای فرزندم «حسن عسکری» خواستگاری کنیم. شمعون از این پیشنهاد بسیار خوشحال شد. آنگاه حضرت محمد(ص) به منبر رفت و خطبه عقد را خواند و «ملیکا» را به عقد امام حسن عسکری (ع) در آورد، و سپس حضرت مسیح و شمعون و یاران حضرت مسیح به این عقد گواهی دادند.
«ملیکا» میگوید: از خواب بیدارشدم ولی ماجرای خواب را به هیچ کس و حتی جدم امپراطور روم نگفتم، تا مبادا به من آسیبی برسانند، ولی شب و روز در فکر این خواب عجیب بودم، و با خود می گفتم من در اینجا، و امام حسن عسکری (ع) در شهری بسیار دور از اینجا، چگونه به خانه او راه مییابم، محبت امام حسن عسکری (ع)، سراسر دلم را گرفته بود تنها به او می اندیشیدم تا اینکه بیمار و رنجور شدم چهارده شب از این جریان گذشت، شبی در خواب دیدم فاطمه زهرا (س) ، همراه حضرت مریم (س) و بانوان دیگر نزد من آمدند، حضرت مریم به من گفت که این بانو، مادر همسر تو است. بی اختیار به یاد امام حسن عسکری (ع) افتادم، و قلبم فرو ریخت و به حضرت فاطمه (س) عرض کردم: از حسن عسکری گله دارم که سری به من نمی زند دیگر گریه امانم نداد، زار زار گریستم. فاطمه (س) فرمود: اگر میخواهی خدا و حضرت مسیح از تو خشنود شوند، دین اسلام را بپذیر تا چشمت به جمال امام حسن عسکری علیه السلام روشن شود.
گفتم: ای بانوی بزرگ! با تمام وجودم حاضرم كه اسلام را بپذيرم.
آنگاه فاطمه زهرا (سلام الله) مرا به آغوش محبتش گرفت و نوازش داد و فرمود: خوشحال باش! به تو مژده میدهم كه از اين به بعد امام حسن عسکری(ع) به ديدارت خواهد آمد!
از خواب بيدار شدم بسيار خوشحال بودم و همواره شهادت به یکتایی خدا و پيامبری محمد(ص) را به زبان میگفتم،و در انتظار ديدار امام حسن عسكری(ع) بودم تا شب بعد شد، در خواب ديدم امام حسن عسکری(ع) به ديدار من آمد، از ديدار او بسيار خوشحال شدم، گله كردم كه چرا به ديدار من نمیآمدیی با اينكه دلم غرق محبّت تو بود!
فرمود: علت جدایی اين بود كه تو در دين اسلام نبودی، از اين به بعد به ديدار تو خواهم آمد، تا روزی كه خداوند تو را در ظاهر همسر من گرداند. از خواب بيدار شدم، هر شب آن بزرگوار را میديدم، از آن به بعد حالم رو به بهبود میرفت و به لطف خدا سلامتی خود را باز يافتم.
ملیکا همچنان آروز میکرد كه روزی بيايد و از ميان خاندان امپراطور روم دور شود، و از آلودگی دنيا پرستی اين خاندان نجات يابد تا به افتخار و سعادت خدمت در خانه امام حسن علیه السلام برسد.
در شبی از شبها حضرت امام حسن عسکری(ع) به خوابش آمد و فرمود: در فلان روز جدت لشگری به جنگ با مسلمانان خواهد فرستاد. تو خود را درميان كنيزان و خدمتگذاران قرار بده به نحوی كه تو را نشناسند و از پی جد خود روانه شو و از فلان راه برو. اين كار را انجام داد. در راه لشگر مسلمانان به آن جمع برخوردند و آنها را اسیر کردند. «ملیکا» وقتی كه همراه عدّهای از بانوان اسير شد، برای اينكه کسی او را نشناسد، خود را نرگس ناميد (كه تلفّظ عربی اش همان نرجس است).
بشر بن سليمان طبق پيشنهاد امام هادی(ع) همان روز معيّن به بغداد آمد، صبح زود كنار پل بغداد رفت، ديد كشتيها رسيدند، و كنيزها را در معرض فروش قرار دادند، در اين هنگام کنیزی را ديد كه دارای آن اوصافی است كه امام هادی(ع) فرموده بود، خريداران اصرار دارند او را بخرند،ولی او مايل نيست كنيز آنها شود.
بُشر جلو آمد و با اجازه فروشنده، نامه امام هادی(ع) را به «نرجس» داد،نرجس تا آن را گشود و خواند، بیاختيار منقلب شد و اشك در چشمانش حلقه زد، در حالی كه گریه شوق گلويش را گرفته بود به صاحبش گفت: مرا حتماً به صاحب اين نامه بفروش.
عمرو بن يزيد، گفت: مانعی ندارد، آنگاه در مورد قيمت او با بُشر بن سليمان صحبت كرد، او به همان مقدار پولی که امام هادی(ع) فرستاده بود، راضی شد.
بُشر میگوید:كنيز را خريدم و با او از آنجا حركت كرديم. او همواره نامه را میبوسید و به چشم میکشید
رسیدیم به سامرا، و او را به حضور امام هادی(ع) بردم.امام به او خوش آمد گفت و سپس خواهر حکیمه خاتون را خبر کرد و به او فرمود: این است آن بانوی محترمه ای که در انتظار او بودی،
حکیمه او را در آغوش گرفت و به او تبریک گفت. سپس امام هادی(ع) به خواهرش فرمود: او را به خانه ببر و دستورات اسلامی را به او بیاموز.
ازدواج نرجس بانو با امام حسن عسکری علیه السلام
لحظه ای که چشم نرجس به جمال امام حسن عسکری(ع) میافتد، رویای شگفت انگیز گذشته در خاطرش زنده میشود،روزی که ستون ها فروشکست و صلیب ها فروریخت،
رویای دیدار پیامبر(ص) و خواستگاری آن جناب از حضرت مسیح علیه السلام، رویای در آغوش گرفتن حضرت فاطمه (س) و اینک جوانی را که در رویای شیرین دیده بود برابرش ایستاده است!
دل دخترک از عشقی زلال میتپد، از شرم سر فرو مینهد.
جوان رو به حکیمه میکند و می گوید از وی در شگفتم!
حکیمه میگوید از چه روی؟
از آن که این دخترک به زودی فرزندی خواهد آورد که برگزیده آفریدگار است.
پسری که زمین را همانگونه که از ستم آکنده شده بود، از عدل و داد لبریز خواهد کرد.
آری، اين چنين يك دختر پاك و دانا، از آلودگی كاخ شاهان نجات یافت، و در خطّ جدّ مادريش شمعون قرار گرفت و همين هدف و ايده مقدّس را دنبال كرد، خدا نيز او را كمك كرد تا سرانجام افتخار و لياقت آن را يافت كه همسر امام حسن عسكری«عليهالسلام» مادر امام زمان حضرت حجّت«عليهالسلام» گردد. حكيمه،خواهر امام هادی«عليهالسلام»، نرجس بانو را به عنوان سيّده (خانم) میخواند.
54.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻رونمایی از مرکز اشاعه ایمان
🔻حفظ نظام منوط به حفظ ایمان مردم است
#پایگاه_نظامی_سجیل
@mensejjil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توسل به امام زمان علیه السلام
هدایت شده از حماسه ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ مادر شهیدی که سرطان دارد و میخواهد مدافع حرم شود.💯
🔹 برای دیدن با کیفیت اصلی کلیک کنید.
‼️حتما ببینید و نشر دهید.
سردار #حاج_حسین_کاجی
#انتخابات
🔰قبل از #حماسه_۱۴۰۲ به ما پیوندید:
🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/2797667011Cc862d209c2
هدایت شده از سرباز باشیم ....
🇮🇷✌️🇪🇭
#دعوت
💠 کانونهای فرهنگی با حمایت معاونت فرهنگی و دانشجویی دانشگاه بینالمللی امام رضا علیه السلام برگزار میکنند:
🎊جشن میلاد حقیقیترین پدر؛ حضرت صاحبالزمان، عجلالله 🎊
🎤 با حضور استادِ مهدویپژوه، محمد شجاعی
🎙مولودیخوانی ذاکر اهل بیت، سید امیر احمدنیا
🇮🇷 رویداد جشن رای اولیها 🇮🇷
💢با برنامههای شاد و جذاب
🗓 دوشنبه هفتم اسفند ماه، ساعت ۱۸
📍 دانشگاه بینالمللی امام رضا علیهالسلام، خیابان دانشگاه ۱۵، سالن ورزشی بمبئیچی
⚜دانشجویان خانم و آقا
✍ برای ثبتنام به پرتال پویا، خدمات فرهنگی و اجتماعی، قسمت ثبتنام در خدمات مراجعه فرمایید.
@mahdaviatrezvan
@publiciru
هدایت شده از مسجد و حسینیه الله اکبر
#اطلاع_رسانی
#همه_دعوتید
🌸 جشن بزرگ اعیاد شعبانیه 🌸
❌ یک شب شاد و به یاد ماندنی ❌
🔻با حضور عمو جعفری و آقا باریکلا 🔻
🔰 اجرای گروه همخوانی نور الرضا(ع) ، همراه با جنگ شادی ، مسابقه و اهدای جوایز 🎁
🔹زمان: چهارشنبه ۱۴۰۲/۱۲/۰۹
ساعت شروع مراسم۱۸:۳٠
🔸مکان: بلوار قرنی چهارراه مجد بین مجد ۳۳ و ۳۵
💠 کانون فرهنگی نصر مسجد و حسینیه الله اکبر
تابلو(حسینیه هامونی)
@MASJED_ALLAHAKBAR