❇️علامه حسن زاده آملے:
🍃این قدر به زور و بازویتان متڪے نباشید؛ رزق را باید از جاے دیگر بدهند؛ شما دائما اهل طهارت و پاڪے باشید، رزق تان هم وسیع خواهد شد.
@moshtaghanenamazeshab
✅درسی از علامهحسنزادهآملی /
✍️روزى يكى از شاگردان درس ، مصرانه و عاجزانه از حضرت استاد حسن زاده آملى تقاضا كردند كه : حضرت آقا عنايتى بفرماييد ذكرى ، دعايى ، چيزى بفرماييد، بلكه از اين گرفتارى روحى نجات پيدا كنم ، خيلى گرفته و در قبض هستم .
حضرت استاد (دام عزه)چند لحظه اى درنگ فرمودند و فرمودند: دو مطلب به شما عرض مى كنم ، يقينا اثر دارد به شرط اينكه اقلا يك اربعين (40 روز) بر آن مداومت داشته باشيد.
1️⃣ ذكر شريف "يٰا حَىُّ يٰا قَيُّوم يامن لاالهالا انت" كه گفته اند، اكثار(یعنی زیاد گفتن) در آن سبب حيات و زيادتعقل مى شود و مجرب هم است .
2️⃣ واقعه را بخوانيد تا غنى در علم و بعدا هم چيزهاى ديگرى شويد. چون روايت شده كه : ابن مسعود از پيامبر (صلى الله عليه و آله ) نقل كرده:هر كس سوره واقعه را هر شب بخواند هيچ گاه محتاج نمى شود.
@moshtaghanenamazeshab
⚜ حاجی و ناجی !
الهی! خانه کجا وخداوند خانه کجا
طائف آن کجا وعارف آن کجا
آن سفر جسمانی است واین سفر روحانی
آن برای دولتمند است واین برای درویش
آن اهل وعیال را وداع کند واین ما سِوی را
آن ترک مال کند واین ترک جان
سفر آن در ماه مخصوص است واین را همه ماه
آن را یکبار است واین را همه عمر
آن سفر آفاق کند واین سیر انفس
راه آنرا پایان است واین را نهایت نَبْوَد
آن می رود که برگردد واین می رود
که از او نام ونشانی نباشد
آن فرش پیماید واین عرش
آن مُحرم می شود واین مَحرم
آن لباس احرام می پوشد واین از خود عاری می شود
آن لبیک می گوید واین لبیک می شنود
آن تا به مسجد الحرام رسد واین از مسجد الاقصی بگذرد
آن استلام حجر کند واین انشقاق قمر
آن را کوه صفا است واین را روح صفا
سعی آن چند مرّه بین صفا ومروه است وسعی این یک مرّه در کشور هستی
آن هروله می کند واین پرواز
آن مُقام ابراهیم طلب می کند و این مَقام ابراهیم
آن آب زمزم نوشد واین آب حیات
آن عرفات بیند واین عرصات
آن را یکروز وقوف است واین راهمه روز
آن یک شب مشعر دارد واین همه شب
آن را یک شب جمع است واین را همه شب.
آن از عرفات به مشعر کوچ کند واین از دنیا به محشر
آن درک منی آرزو کند واین ترک تمنّا را
آن بهیمه قربانی کند واین خویشتن را
آن رمی جمرات کند واین رجم دیو پلید شیطان مَرید
آن حلق رأس کند و این ترک سر
آن را لا فسوق ولا جدال فی الحج است واین را فی العمر
آن بهشت طلبد واین بهشت آفرین
لا جرم آن حاجی شود واین ناجی!
خُنک آنکه حاجی ناجی است.
« اقتباس از کتاب نامهها برنامهها »
« علامه ذوالفنون حسن حسن زاده آملی »
#سیر_انسانی
@moshtaghanenamazeshab
May 11
علامه حسن زاده املی:
بدانید هر کاری که انجام می دهید و هر حرفی که میزنید و هر نگاهی که می کنید. همه ایتها دائم همراه شما و دنبال شما هستند چه کار وعمل خوب انجام دهید وچه عمل بد.
انسان دائم با دو گروه از اعمال خوب وبدش در حرکت است.
@moshtaghanenamazeshab
دید موسی یک شبانی را براه
کو همیگفت ای گزیننده اله
تو کجایی تا شوم من چاکرت
چارقت دوزم کنم شانه سرت
جامهات شویم شپشهاات کشم
شیر پیشت آورم ای محتشم
دستکت بوسم بمالم پایکت
وقت خواب آید بروبم جایکت
ای فدای تو همه بزهای من
ای بیادت هیهی و هیهای من
این نمط بیهوده میگفت آن شبان
گفت موسی با کی است این ای فلان
گفت با آنکس که ما را آفرید
این زمین و چرخ ازو آمد پدید
گفت موسی های بس مدبر شدی
خود مسلمان ناشده کافر شدی
این چه ژاژست این چه کفرست و فشار
پنبهای اندر دهان خود فشار
گند کفر تو جهان را گنده کرد
کفر تو دیبای دین را ژنده کرد
چارق و پاتابه لایق مر تراست
آفتابی را چنینها کی رواست
گر نبندی زین سخن تو حلق را
آتشی آید بسوزد خلق را
آتشی گر نامدست این دود چیست
جان سیه گشته روان مردود چیست
گر همیدانی که یزدان داورست
ژاژ و گستاخی ترا چون باورست
دوستی بیخرد خود دشمنیست
حق تعالی زین چنین خدمت غنیست
با کی میگویی تو این با عم و خال
جسم و حاجت در صفات ذوالجلال
شیر او نوشد که در نشو و نماست
چارق او پوشد که او محتاج پاست
ور برای بندهشست این گفت تو
آنک حق گفت او منست و من خود او
آنک گفت انی مرضت لم تعد
من شدم رنجور او تنها نشد
آنک بی یسمع و بی یبصر شدهست
در حق آن بنده این هم بیهدهست
بی ادب گفتن سخن با خاص حق
دل بمیراند سیه دارد ورق
گر تو مردی را بخوانی فاطمه
گرچه یک جنساند مرد و زن همه
قصد خون تو کند تا ممکنست
گرچه خوشخو و حلیم و ساکنست
فاطمه مدحست در حق زنان
مرد را گویی بود زخم سنان
دست و پا در حق ما استایش است
در حق پاکی حق آلایش است
لم یلد لم یولد او را لایق است
والد و مولود را او خالق است
هرچه جسم آمد ولادت وصف اوست
هرچه مولودست او زین سوی جوست
زانک از کون و فساد است و مهین
حادثست و محدثی خواهد یقین
گفت ای موسی دهانم دوختی
وز پشیمانی تو جانم سوختی
جامه را بدرید و آهی کرد تفت
سر نهاد اندر بیابانی و رفت
👇👇👇👇👇👇👇