حَدَّثَنِي أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي دَاوُدَ عَنْ سَعِيدِ بْنِ عُمَرَ الْجُلَّابِ عَنِ الْحَارِثِ الْأَعْوَرِ قَالَ قَالَ عَلِيٌّ ع بِأَبِي وَ أُمِّي الْحُسَيْنَ الْمَقْتُولَ بِظَهْرِ الْكُوفَةِ وَ اللَّهِ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى الْوُحُوشِ مَادَّةً أَعْنَاقَهَا عَلَى قَبْرِهِ مِنْ أَنْوَاعِ الْوَحْشِ يَبْكُونَهُ وَ يَرْثُونَهُ لَيْلًا حَتَّى الصَّبَاحِ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَإِيَّاكُمْ وَ الْجَفَاءَ
پدرم رحمة اللّه عليه و على بن الحسين، از سعد بن عبد اللّه، از احمد بن محمّد بن عيسى، از احمد بن ابى داود، از سعد بن ابى عمر جلّاب، از حارث اعور نقل كرده كه گفت:حضرت على عليه السّلام كه پدر و مادرم فدايش باد فرمودند:حسين در پشت كوفه كشته خواهد شد، به خدا قسم گويا مىبينم كه وحوش گردنهاى خود را بر قبرش كشيده و بر او مىگريند و از شب تا صبح بر او مرثيه مىخوانند وقتى حال وحوش چنين باشد پس شما انسانها از جفاء به او حذر كنيد.
#کامل_الزیارات
@maghtal61
الإقبال عن کتاب المصابیح بإسناده عن جعفر بن مُحَمَّد عن أبیه مُحَمَّد بن علیّ [الباقر] علیهما السلام: سَأَلتُ أبی عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ علیه السلام عَن حَملِ یَزیدَ لَهُ، فَقالَ: حَمَلَنی عَلى بَعیرٍ یَطلُعُ بِغَیرِ وِطاءٍ، ورَأسُ الحُسَینِ علیه السلام عَلى عَلَمٍ، ونِسوَتُنا خَلفی عَلى بِغالٍ اکُفٍ 3، وَالفارِطَةُ خَلفَنا وحَولَنا بِالرِّماحِ، إن دَمَعَت مِن أحَدِنا عَینٌ قُرِعَ رَأسُهُ بِالرُّمحِ، حَتّى إذا دَخَلنا دَمِشقَ صاحَ صائِحٌ: یا أهلَ الشّامِ هؤُلاءِ سَبایا أهلِ البَیتِ ....
۲۳۲۸. الإقبال به نقل از کتاب المصابیح، به سندش از امام صادق علیه السلام، از پدرش امام باقر علیه السلام: از پدرم على بن الحسین (زین العابدین) علیه السلام در باره بردن او به سوى یزید پرسیدم.
فرمود: «مرا بر شترى لَنگ و بدون جهاز، سوار کردند و سر حسین علیه السلام بر بالاى عَلَمى بود و زنانمان، پشت سرِ من بر استرانى بدون پالان، سوار بودند. کسانى که ما را مىبردند، از پشت سر و گرداگردمان، با نیزه، ما را احاطه کرده بودند و آزار مىدادند. اگر اشکى از دیده یکى از ما فرو مىچکید، با نیزه به سرش مىکوبیدند، تا آن که وارد شام شدیم. جارچى جار زد: اى شامیان! اینان، اسیران اهل بیتِ ملعون اند».
✅الإقبال: ج ۳ ص ۸۹، بحار الأنوار: ج ۴۵ ص ۱۵۴ ح ۳
#اسرا
#مأثور
#امام_سجاد
@maghtal61
أخبار الدول وآثار الاول: إنَّ عُبَیدَ اللّهِ بنَ زِیادٍ جَهَّزَ عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ علیه السلام ومَن کانَ مَعَهُ مِن حَرَمِهِ، بِحَیثُ تَقشَعَرُّ مِن ذِکرِهِ الأَبدانُ وتَرتَعِدُ مِنهُ مَفاصِلُ الإِنسانِ، إلَى البَغیضِ یَزیدَ بنِ مُعاوِیَةَ
أخبار الدول وآثار الاول: عبید اللّه بن زیاد، على بن الحسین (زین العابدین) علیه السلام و هر کس از حرم را که همراه او بود، براى روانه کردن به سوى یزید بن معاویه، به گونهاى آماده کرد که از یادکردش بدنها مىلرزد و مفصلهاى انسان به لرزه مىافتد.
📖📖 أخبار الدول وآثار الاول: ج ۱ ص ۳۲۳
#اسرا
@maghtal61
امام صادق فرمودند:
َ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ بَكَتْ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً عَلَى الْحُسَيْنِ ع وَ مَا اخْتَضَبَتْ مِنَّا امْرَأَةٌ وَ لَا ادَّهَنَتْ وَ لَا اكْتَحَلَتْ- وَ لَا رَجَّلَتْ حَتَّى أَتَانَا رَأْسُ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ زِيَادٍ وَ مَا زِلْنَا فِي عَبْرَةٍ بَعْدَهُ وَ كَانَ جَدِّي إِذَا ذَكَرَهُ بَكَى حَتَّى تَمْلَأَ عَيْنَاهُ لِحْيَتَهُ وَ حَتَّى
َبْكِيَ لِبُكَائِهِ رَحْمَةً لَهُ مَنْ رَآهُ وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ الَّذِينَ عِنْدَ قَبْرِهِ لَيَبْكُونَ فَيَبْكِي لِبُكَائِهِمْ كُلُّ مَنْ فِي الْهَوَاءِ وَ السَّمَاءِ مِنَ الْمَلَائِكَة
فرشتگان تا چهل روز بر آن حضرت گريستند و هيچ زنى از ما اهل بيت خضاب نكرد و روغن به خود نماليد و سرمه نكشيد و موهايش را شانه نزد تا وقتى كه سر عبيد اللّه بن زياد را به نزد ما فرستادند و پيوسته بعد از شهادت آن حضرت چشمان، اشك آلود بود و هر گاه جدّم ياد آن حضرت را مىنمود محاسنش از اشك خيس مىگشت بطورى كه هر كس آن جناب را مىديد به حالش ترحّم نموده و از گريهاش به گريه مىافتاد و فرشتگانى كه نزد قبر آن حضرت هستند جملگى مىگريند و از گريه ي ايشان تمام فرشتگان در آسمان و زمين گريه مىكنند.
#امام_سجاد
#امام_صادق
#مأثور
#کامل_الزیارات
@maghtal61
ثواب الأعمال عن مُحَمَّد بن مسلم عن أبی جعفر [الباقر] علیه السلام: کانَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیهما السلام یَقولُ: أیُّما مُؤمِنٍ دَمَعَت عَیناهُ لِقَتلِ الحُسَینِ علیهالسلام حَتّى تَسیلَ عَلى خَدِّهِ، بَوَّأَهُ اللّهُ تَعالى بِها فِی الجَنَّةِ غُرَفا یَسکُنُها أحقابا، و أیُّما مُؤمِنٍ دَمَعَت عَیناهُ حَتّى تَسیلَ عَلى خَدِّهِ فیما مَسَّنا مِنَ الأَذى مِن عَدُوِّنا فِی الدُّنیا، بَوَّأَهُ اللّهُ فِی الجَنَّةِ مُبَوَّأَ صِدقٍ.
و أیُّما مُؤمِنٍ مَسَّهُ أذىً فینا، فَدَمَعَت عَیناهُ حَتّى تَسیلَ عَلى خَدِّهِ مِن مَضاضَةِ ما اوذِیَ فینا، صَرَفَ اللّهُ عَن وَجهِهِ الأَذى، وآمَنَهُ یَومَ القِیامَةِ مِن سَخَطِهِ وَالنّارِ
ثواب الأعمال به نقل از محمّد بن مسلم، از امام باقر علیه السلام: على بن الحسین (زین العابدین) علیهالسلام مىفرمود: «هر مؤمنى که چشمش براى کشته شدن حسین علیه السلام، چنان اشک بریزد که به صورتش روان شود، خداوند متعال در بهشت برایش اتاقهایى فراهم مىکند که روزگارانى را در آنها سپرى نماید، و هر مؤمنى که چشمانش به خاطر آزارى که ما در دنیا از دشمنانمان دیدیم، اشک بریزد و اشکش بر چهرهاش جارى گردد، خداوند، جایگاهى راستین را برایش در بهشت فراهم مىکند، و هر مؤمنى که در راه ما آزار ببیند و چشمانش از دردِ آزارى که در راه ما دیده، اشک بریزد تا بر گونهاش روان شود، خداوند، صورتش را از آزار، نگه مىدارد و در روز قیامت، او را از خشم خود و آتش، در امان نگه مىدارد
📖الخصال: ص ۶۲۵ ح ۱۰ عن أبی بصیر و مُحَمَّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، عیون الحکم والمواعظ: ص ۳۹۸ ح ۶
#مأثور
#امام_سجاد
#گریه
@maghtal61
✅اولین کسی که برای عزاداران امام حسین غذا طبخ می کرد..
المحاسن عن عمر بن علیّ بن الحسین علیه السلام: لَمّا قُتِلَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیهما السلام، لَبِسنَ نِساءُ بَنی هاشِمٍ السَّوادَ وَالمُسوحَ، وکُنَّ لا یَشتَکینَ مِن حَرٍّ ولا بَردٍ، وکانَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیهما السلام یَعمَلُ لَهُنَّ الطَّعامَ لِلمَأتَمِ.
..
المحاسن به نقل از عمر بن على بن الحسین علیه السلام: وقتى حسین بن على علیهالسلام کشته شد، زنان بنى هاشم، لباس سیاه و خشن بر تن کردند و از هیچ گرمى و سردىاى، شِکوه نمىکردند. على بن الحسین علیهالسلام در [موقع] سوگوارى آنان، غذا تهیّه مىکرد
📖 المحاسن: ج ۲ ص ۱۹۵ ح ۱۵۶۴، بحار الأنوار: ج ۴۵ ص ۱۸۸ ح ۳۳
#امام_سجاد
@maghtal61
مهاجر:
الملهوف: إنَّ زَینَ العابِدینَ علیه السلام أومَأَ إلَى النّاسِ أنِ اسکُتوا، فَسَکَتوا، فَقامَ قائِما، فَحَمِدَ اللّهَ و أثنى عَلَیهِ، وذَکَرَ النَّبِیَّ بِما هُوَ أهلُهُ فَصَلّى عَلَیهِ، ثُمَّ قالَ:
أیُّهَا النّاسُ! مَن عَرَفَنی فَقَد عَرَفَنی، ومَن لَم یَعرِفنی فَأَنَا اعَرِّفُهُ بِنَفسی: أنَا عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ، أنَا ابنُ المَذبوحِ بِشَطِّ الفُراتِ مِن غَیرِ ذَحلٍ ولا تِراتٍ، أنَا ابنُ مَنِ انتُهِکَ حَریمُهُ وسُلِبَ نَعیمُهُ وَانتُهِبَ مالُهُ وسُبِیَ عِیالُهُ، أنَا ابنُ مَن قُتِلَ صَبرا وکَفى بِذلِکَ فَخرا.
أیُّهَا النّاسُ! ناشَدتُکُمُ اللّهَ، هَل تَعلَمونَ أنَّکُم کَتَبتُم إلى أبی وخَدَعتُموهُ، و أعطَیتُموهُ مِن أنفُسِکُمُ العَهدَ وَالمیثاقَ وَالبَیعَةَ وقاتَلتُموهُ وخَذَلتُموهُ؟! فَتَبّا لِما قَدَّمتُم لِأَنفُسِکُم وسوءا لِرَأیِکُم، بِأَیَّةِ عَینٍ تَنظُرونَ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله إذ یَقولُ لَکُم: قَتَلتُم عِترَتی وَانتَهَکتُم حُرمَتی فَلَستُم مِن امَّتی؟!
قالَ الرّاوی: فَارتَفَعَت أصواتُ النّاسِ مِن کُلِّ ناحِیَةٍ، ویَقولُ بَعضُهُم لِبَعضٍ: هَلَکتُم وما تَعلَمونَ.
فَقالَ علیه السلام: رَحِمَ اللّهُ امرَأً قَبِلَ نَصیحَتی وحَفِظَ وَصِیَّتی فِی اللّهِ وفی رَسولِهِ و أهلِ بَیتِهِ، فَإِنَّ لَنا فی رَسولِ اللّهِ اسوَةً حَسَنَةً.
فَقالوا بِأَجمَعِهِم: نَحنُ کُلُّنا یَابنَ رَسولِ اللّهِ سامِعونَ مُطیعونَ، حافِظونَ لِذِمامِکَ 1 غَیرَ زاهِدینَ فیکَ ولا راغِبینَ عَنکَ، فَأمُرنا بِأَمرِکَ یَرحَمُکَ اللّهُ، فَإِنّا حَربٌ لِحَربِکَ وسِلمٌ لِسِلمِکَ، لَنَأخُذَنَّ یَزیدَ ونَبرَأُ مِمَّن ظَلَمَکَ وظَلَمَنا.
فَقالَ علیه السلام: هَیهاتَ هَیهاتَ! أیُّهَا الغَدَرَةُ المَکَرَةُ، حیلَ بَینَکُم وبَینَ شَهَواتِ أنفُسِکُم، أتُریدونَ أن تَأتوا إلَیَّ کَما أتَیتُم إلى أبی مِن قَبلُ؟! کَلّا ورَبِّ الرّاقِصاتِ، فَإِنَّ الجُرحَ لَمّا یَندَمِل، قُتِلَ أبی صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ بِالأَمسِ و أهلُ بَیتِهِ مَعَهُ، ولَم یُنسِنی ثُکلَ رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله وثُکلَ أبی وبَنی أبی، ووَجدُهُ بَینَ لَهَواتی، ومَرارَتُهُ بَینَ حَناجِری وحَلقی، وغُصَصُهُ تَجری فی فِراشِ صَدری، ومَسأَلَتی أن لا تَکونوا لَنا ولا عَلَینا.
ثُمَّ قالَ:
لا غَروَ إن قُتِلَ الحُسَینُ وشَیخُهُ
قَد کانَ خَیرا مِن حُسَینٍ و أکرَما
فَلا تَفرَحوا یا أهلَ کوفانَ بِالَّذی
أصابَ حُسَینا کانَ ذلِکَ أعظَما
قَتیلٌ بِشَطِّ النَّهرِ روحی فِداؤُهُ
جَزاءُ الَّذی أرداهُ نارُ جَهَنَّما
ثُمَّ قالَ علیه السلام: رَضینا مِنکُم رَأسا بِرَأسٍ، فَلا یَومَ لَنا ولا عَلَینا. 2
۲۲۸۱. الملهوف: امام زین العابدین علیه السلام به مردم اشاره کرد که: «ساکت شوید».
آنان ساکت شدند. امام علیه السلام برخاست و پس از حمد و ثناى خداوند و یادکرد پیامبر صلى الله علیه و آله آن گونه که سزامندش بود و درود فرستادن بر او فرمود: «اى مردم! هر کس مرا مىشناسد، که مىشناسد. هر کس مرا نمىشناسد، خودم را به او مىشناسانم. من، على بن الحسین بن على بن ابى طالب هستم. من پسر کسى هستم که در رود فرات، بدون آن که کسى از شما را کشته باشد و خونى ریخته باشد، سر بُریده شد. من پسر کسى هستم که حریمش هتک شد و نعمتش سلب گردید و مالش به غارت رفت و خانوادهاش اسیر شدند. من پسر کسى هستم که او را در میان گرفتند و پس از مدّتى کشتند و این براى افتخار من، کافى است.
اى مردم! شما را به خدا سوگند مىدهم، آیا مىدانید که شما به پدرم نامه نوشتید و به او نیرنگ زدید و از سوى خود با او عهد و پیمان بستید و دست بیعت به او دادید و سپس با او جنگیدید و او را وا نهادید؟!
نابود باد آنچه براى خود، پیش فرستادهاید و بدا به رأیتان! با چه چشمى به پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مىنگرید، آن گاه که به شما مىگوید: «خاندانم را کُشتید و حرمتم را هتک کردید. پس شما از امّت من نیستید»».
صداى مردم از هر سو بلند شد و به همدیگر گفتند: هلاک شدهاید و نمىدانید!
امام علیه السلام فرمود: «خدا، رحمت کند کسى را که اندرزم را بپذیرد و سفارشم را در
باره خدا، پیامبر صلى الله علیه و آله و خاندانش حفظ کند، که پیامبر خدا، الگویى نیکو براى ماست».
آنان، همگى گفتند: اى فرزند پیامبر خدا! همه ما گوش به فرمان و مطیعیم و عهد تو را پاس مىداریم. نه به آن، بىرغبتى مىکنیم و نه از آن، روى مىگردانیم. خدا، تو را رحمت کند! هر فرمانى که مىخواهى، بده. جنگ تو، جنگ ما و صلح تو، صلح ماست. ما [حمله مىکنیم و] یزید را دستگیر مىکنیم و از هر که بر تو و ما ستم کرده، بیزارى مىجوییم.
امام علیه السلام فرمود: «دور باد، دور باد! اى خیانتکاران مکّار! میان شما و هوسهایتان، فاصله افتاده است. آیا مىخواهید با من همان کنید که پیشتر با پدرم ک
ردید؟!
هرگز! به پروردگارِ اختران، سوگند که هنوز زخم، التیام نیافته است. پدرم که درودهاى خدا بر او باد و خانوادهاش، همین دیروز کشته شدهاند و هنوز از دست رفتن پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و پدرم و پسران پدرم را از یاد نبردهام و اندوهش میان سینهام، و تلخىاش در گلو و حلقم، و غصّههایش در تخت سینهام جارى است و درخواستم این است که نه با ما و نه بر ضدّ ما باشید».
سپس فرمود:
شگفت نیست، اگر حسین کشته شد؛ چرا که پدرش نیز [کشته] شد؛
همو که از حسین، بهتر و شریفتر بود.
اى کوفیان! به آنچه بر حسین گذشته، شادى نکنید
که این، جرمش بزرگتر است.
کشتهاى به کنار رود [فرات]! جانم فدایش!
سزاى کسى که او را به خاک افکنْد، دوزخ است.
سپس فرمود: «ما در عوضِ هر یک کشته، به همان کشتگان [شما در میدان جنگ]، راضى هستیم و دیگر، پس از این، هیچ روزى، نه به سود ما و نه به ضرر ما، جنگى نخواهیم داشت».
پاورقی :
1 : الذِّمَّةُ والذِّمامُ: وهما بمعنى العهد، والأمانُ، والضمانُ، والحُرمة والحقّ (النهایة: ج ۲ ص ۱۶۸ «ذمم»)
2 : الملهوف: ص ۱۹۹، الاحتجاج: ج ۲ ص ۱۱
#امام_سجاد
#خطبه_کوفه
@maghtal61
. المناقب لابن شهر آشوب: لَمّا جاؤوا بِرَأسِ الحُسَینِ علیه السلام ونَزَلوا مَنزِلًا یُقالُ لَهُ ◀️قِنَّسرینَ،▶️ اطَّلَعَ راهِبٌ مِن صَومَعَتِهِ
إلَى الرَّأسِ، فَرَأى نورا ساطِعا یَخرُجُ مِن
فیهِ، ویَصعَدُ إلَى السَّماءِ، فَأَتاهُم بِعَشَرَةِ آلافِ دِرهَمٍ، و أخَذَ الرَّأسَ، و أدخَلَهُ صَومَعَتَهُ، فَسَمِعَ صَوتا ولَم یَرَ شَخصا، قالَ: طوبى لَکَ، وطوبى لِمَن عَرَفَ حُرمَتَهُ، فَرَفَعَ الرّاهِبُ رَأسَهُ، وقالَ: یا رَبِّ، بِحَقِّ عیسى تَأمُرُ هذَا الرَّأسَ بِالتَّکَلُّمِ مَعی.
فَتَکَلَّمَ الرَّأسُ، وقالَ: یا راهِبُ، أیَّ شَیءٍ تُریدُ؟ قالَ: مَن أنتَ؟ قالَ: أنَا ابنُ مُحَمَّدٍ المُصطَفى، و أنَا ابنُ عَلِیٍّ المُرتَضى، و أنَا ابنُ فاطِمَةَ الزَّهراءِ، و أنَا المَقتولُ بِکَربَلاءَ، أنَا المَظلومُ، أنَا العَطشانُ، فَسَکَتَ.
فَوَضَعَ الرّاهِبُ وَجهَهُ عَلى وَجهِهِ، فَقالَ: لا أرفَعُ وَجهی عَن وَجهِکَ حَتّى تَقولَ: أنَا شَفیعُکَ یَومَ القِیامَةِ.
فَتَکَلَّمَ الرَّأسُ، فَقالَ: ارجِع إلى دینِ جَدّی مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله.
فَقالَ الرّاهِبُ: أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ، و أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ، فَقَبِلَ لَهُ الشَّفاعَةَ.
فَلَمّا أصبَحوا أخَذوا مِنهُ الرَّأسَ وَالدَّراهِمَ، فَلَمّا بَلَغُوا الوادِیَ نَظَرُوا الدَّراهِمَ قَد صارَت حِجارَة
. المناقب، ابن شهرآشوب: هنگامى که سر حسین علیه السلام را آوردند و در منزلى به نام قِنَّسرین 6 فرود آمدند، راهبى از دِیْرش به سوى سر، حرکت کرد و نورى را دید که از دهان آن، ساطع بود و به آسمان مىرفت. راهب، ده هزار درهم به آنان (نگهبانان) داد و سر را گرفت و به درون دِیرش برد و بدون آن که شخصى را ببیند، صدایى شنید که مىگفت: «خوشا به حالت! خوشا به حال آن که قَدر این سر را شناخت!».
راهب، سرش را بلند کرد و گفت: پروردگارا! به حقّ عیسى، به این سر بگو که با من، سخن بگوید.
سر به سخن آمد و گفت: «اى راهب! چه مىخواهى؟».
گفت: تو کیستى؟
گفت: «من، فرزند محمّدِ مصطفى و پسر علىِ مرتضى هستم. پسر فاطمه زهرا و مقتول کربلایم. من، مظلوم و تشنهکامم» و ساکت شد.
راهب، صورت به صورتش نهاد و گفت: صورتم را از صورت تو بر نمىدارم تا بگویى: «من، شفیع تو در روز قیامت هستم».
سر به سخن در آمد و گفت: «به دین جدّم محمّد، درآى».
راهب گفت: گواهى مىدهم که خدایى جز خداوند نیست و گواهى مىدهم که محمّد، پیامبر خداست.
آن گاه حسین علیه السلام پذیرفت که شفاعتش کند.
صبحدم، آن قوم، سر و دِرهمها را گرفتند و چون به وادى رسیدند، دیدند که درهمها سنگ شده است.
◀️ قِنَّسرین، شهرى در شام، به فاصله یک روز راه از حَلَب در مسیر حِمْص و نزدیک عواصم است که تا سال ۳۵۱ ق، آباد و پُر جمعیّت بوده است؛ امّا پس از غلبه رومیان و قتل ساکنان شهر، اهالى آن جا ترسیدند و در شهرها پراکنده شدند.
📖📖المناقب لابن شهرآشوب: ج ۴ ص ۶۰ نقلًا عن النطنزی فی الخصائص، بحار الأنوار: ج ۴۵ ص ۳۰۳ ً
#دیر_راهب
#اسرا
@maghtal61
✅ بيائيد تجهيز و تكفين نمائيم يك مؤ من را؛ بلكه رئيس مؤ منين و رأس مؤ منين را! كه عبارت از ابى عبدالله الحسين (عليه السلام ) بوده باشد. بدان كه مشهور ميان مردم اين است كه آن بزرگوار سه شبانه روز بى دفن مانده . اما من مى گويم چهل شبانه روز است بى دفن ! به جهت آنكه عمده اعضاى بدن سر است ، و سر تا دفن نشده ، تجهيز تمام نمى شود.
و در خصوص سر اخبار مختلف است ؛ لكن در هر صورت به بدن ملحق گشته
بعضى از روايات دلالت دارد كه شيعه مخفى آورده بالاى سر حضرت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) دفن نموده و بعضى ديگر دلالت دارد كه در شام دفن شده . بعضى ديگر مى گويند در مصر دفن شده . الآن هم گنبد و بارگاه دارد
و از موكل سر انور نقل شده مى گويد كه سر مبارك بالاى نيزه بود كه ناگاه جمال عديم المثال حضرت رسول (صلى الله عليه و آله ) به نظر آمد، و آن سر اطهر از بالاى نيزه خم شده در آغوش پيغمبر نشست و غايب شد.
بارى ، اربعين خودش خصوصيت زيارت را دارد، و سرش يا به جهت ورود اهل بيت است ، يا آمدن اول زوار كه ((جابر بن عبدالله )) است ، و يا دفن سر است . على اى حال ، ما بايد تكفين و تجهيز نمائيم :
اما تابوت لازم ندارد؛ به جهت آنكه چند تابوت دارد: تابوت طشت طلا! تابوت بالاى نيزه ! تابوت طبق !
اما كفن هم نمى خواهد، به جهت محفوف بودن آن سر به نورى كه ساطع بود از او به آسمان . چنانكه شخصى شامى روايت مى كند: نشسته بودم در غرفه كه نورى ساطع شد. نگاه كردم ، ديدم از سر مبارك آن حضرت است . و چنانچه راهب مى گويد كه در ميان قافله سر نورانى ديدم كه مبلغ كثيرى داد و يك شب نگاه داشت .
بارى ، كفن نمى خواهد و حنوط هم نمى خواهد، به جهت آنكه همان راهب با مشك و كافور حنوط كرده ، مانده همين غسلش . آيا مى توانيد كه به آب ديده او را غسل دهيم ؟ نمى دانم كدام مصيبتش را بيان نمايم !
هر چند بدن مبارك ، سه روز، زخم دار، در زمين مانده ؛ لكن برآورد مى كنم مصيبت سر زيادتر است :
جدا شدن از بدن را بيان كنم ! يا زخمهايش را! يا عريان گشتن و عمامه برداشتن را؟!
اينها همه مصيبت ظاهرى وى ، اما مصيبت باطنى آن سر: هديه بردن به عمر بن سعد و از آنجا به ابن زياد، از آنجا به شام ! و اما مصيبت هم ظاهرى و هم باطنى : مقابل ابن زياد گذاشته شدن را بگويم ؟! و يا چوب بالا نمودن و بر لب مبارك گذاشتن را بگويم ؟! و يا خنده كردنش را بگويم ، كه اشد مصائب است ؟!
بعد از اين دفن ظاهرى ، اميد آن هست كه در دل خود دفن نموده ، و به سبب آن از فيوضات وى بى بهره نباشيم .
و السلام عليه و على آبائه الطيبين و أبنائه الطاهرين
و رحمه الله و بركاته
#شیخ_جعفر_شوشتری
@maghtal61
🏴ورود کاروان اسرا به شام
. بستان الواعظین: إنَّ الحُسَینَ علیه السلام استَسقى ماءً حینَ قُتِلَ؛ فَمُنِعَ مِنهُ، وقُتِلَ وهُوَ عَطشانُ، و أتَى اللّهَ حَتّى سَقاهُ من شَرابِ الجَنَّةِ، وذُبِحَ ذَبحا، وسُبِیَت حَرَمُهُ وحُمِلنَ مُکَشَّفاتِ الرَّؤوسِ عَلَى الاکُفِ بِغَیرِ وِطاءٍ، حَتّى دَخَلنَ دِمَشقَ ورَأسُ الحُسَینِ بَینَهُنَّ عَلى رُمحٍ، إذا بَکَت إحداهُنَّ عِندَ رُؤیَتِهِ ضَرَبَها حارِسٌ بِسَوطِهِ، ووَقَفَ أهلُ الذِّمَّةِ لَهُنَّ فی سوقِ دِمَشقَ یَبصُقونَ فی وُجوهِهِنَّ، حَتّى وَقَفنَ بِبابِ یَزیدَ، فَأَمَرَ بِرَأسِ الحُسَینِ علیه السلام فَنُصِبَ عَلَى البابِ وجَمیعُ حَرَمِهِ حَولَهُ، ووُکِّلَ بِهِ الحَرَسُ، وقالَ: إذا بَکَت مِنهُنَّ باکِیَةٌ فَالِطموها.
فَظَلَلنَ ورَأسُ الحُسَینِ علیه السلام بَینَهُنَّ مَصلوبٌ تِسعَ ساعاتٍ مِنَ النَّهارِ. وإنَّ امَّ کُلثومٍ رَفَعَت رَأسَها، فَرَأَت رَأسَ الحُسَینِ علیه السلام فَبَکَت، وقالَت: یا جَدّاه تُریدُ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله هذا رَأسُ حَبیبِکَ الحُسَینِ مَصلوبٌ، وبَکَت، فَرَفَعَ یَدَهُ بَعضُ الحَرَسِ ولَطَمَها لَطمَةً حَصَرَ وَجهَها، وشَلَّت یَدُهُ مَکانَ
بستان الواعظین: حسین علیه السلام زمانى که کشته شد، آب خواست، ولى به او ندادند و با زبان تشنه، کشته شد و نزد خدا رفت و خداوند، او را از نوشیدنى بهشتى، سیراب ساخت. او را آنچنان، سر بُریدند و خانوادهاش را به اسارت بردند و در حالى سرهایشان باز بود، با مَرکبهاى بدون جهاز و پالان، حرکتشان دادند، تا وارد دمشق شدند، در حالى که سرِ حسین علیه السلام، در میانشان بر بالاى نیزه بود. هرگاه یکى از آنان با دیدن سر مىگریست، نگهبانان، او را با تازیانه مىزدند. اهل ذمّه، در بازار دمشق براى تماشاى آنان، صف کشیده بودند و به صورتشان، آب دهان مىانداختند تا این که بر درِ کاخ یزید، متوقّف شدند.
یزید، دستور داد تا سر حسین علیه السلام را بر در بیاویزند، در حالى که خانواده امام علیه السلام در اطرافش بودند. همچنین، نگهبانانى را بر آن گماشت و دستور داد که: هرگاه یکى از آنان گریست، او را بزنید.
آنان، همچنان ماندند، در حالى که سر حسین علیه السلام در میان آنها به مدّت هفت ساعت، در روز آویزان بود. امّ کلثوم، سرش را بلند کرد و سرِ حسین علیه السلام را دید و گریست و گفت: اى پدر بزرگ (منظورش پیامبر خدا صلى الله علیه و آله بود)! این، سرِ حبیب تو حسین است که آویزان شده است.
سپس گریست. یکى از نگهبانان، دستش را بالا برد و به صورت امّ کلثوم زد که به تمامى صورت او آسیب زد. در دَم، دست نگهبان، از کار افتاد.
📖📖 بستان الواعظین: ص ۲۶۳ ح ۴۱۹ نقلًا عن کتاب التعازی والعزا
#اسرا
@maghtal61