فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این تصاویر گوشه ای از قهرمان واقعی ایران است، آنانی که سالها رنج وزجر کشیدند اما نه چشمداشتی داشتند و نه گلایه ای کردند
این انقلاب بااین هزینه های سنگین حفظ شده است، تک تک ما نسبت به آن مسئولیم و مسئولان وظیفه سنگین تری دارند
یادمان نرود برای حفظ این انقلاب چه بر ما گذشته است.
کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت
https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
❣خدایا! می دانم که کم کاری از من است
خدایا! می دانم که من بی توجهم
خدایا! می دانم که من بی همتم
خدایا! می دانم که من قلب امام زمان (عج) را رنجانده ام، اما خود می گویی که به سمت من باز آیید..
آمده ام خدا! کمکم کن
تا از این جسم دنیوی و فکرهای مادی نجات یابم.
#شهید_رسولخلیلی
کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت
https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
❣خـدایـا ...
اگر مسئولیتی به من واگذار شد
و من سوء استفاده ڪردم ،
و یا زندگـی دنیـایی
مرا به خود جـذب ڪرد ،
لحظهای امانم مده و نابودم ڪن ...
#شهید_سردار_جعفر_شیرسوار
کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت
https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️این صحنه ی استرس زا و هولناک تنها گوشه ای از نبرد سربازان شهید ابو مهدی مهندس و حاج قاسم سلیمانی با داعشیان حرامی بود.
کانال مشتاقان شهادت
https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣این عزیزان چی رو میبینن میخندن؟
خدایا شرمنده شهدا نشیم
ان شاءالله
کانال مشتاقان شهادت
https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
1_3758631220.mp3
5.21M
شادی ارواح طیبه شهدا و امام شهدا صلوات
کانال مشتاقان شهادت
https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
❣خدایا مرا بسوزان
استخوانهایم را خرد ڪن
خاڪسترم را به باد بسپار
ولے لحظهای مرا از خود وامسپار..؛))✨
#شهید_مصطفی_چمران
کانال مشتاقان شهادت
https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
❣ #شهید_مصطفی_چمران
به من زنگ زدند و گفتند: دکتر گفته موتورت رو سوار کامیون کن و بیا خوزستان که الآن لازمت داریم.
من قبل از انقلاب قهرمان موتورسواری ایران بودم و به برادرم که همرزم دکتر چمران بود، گفته بودم که در صورت نیاز حاضرم با موتورم که یک تریل ۴۰۰ بود، به جبهه بیایم.
رسیدم به خوزستان و به ستاد عملیاتی در اهواز رفتم و پس از اینکه حکمم زده شد و مسلح شدم، به محور طرّاح که دکتر دو طرف آن را آب انداخته بود و تانکهای عراقی در میان آبها گیر افتاده بودند، رفتم.
وقتی به دکتر ملحق شدم، متوجه تعدادی موتورسوار شدم که آنجا بودند. ۷_۸ نفر بودند که سرشان را کاملا تیغ انداخته بودند. وقتی دقت کردم، دیدم چند نفری از آنان را میشناسم. تعجب کردم که اینها اینجا چه میکنند. چند نفر از آنها خلافکار بودند. به دکتر گفتم: آقای دکتر، اینها رو چرا به اینجا آوردین؟ دکتر گفت: این جنگ مال همه است. باید همه بیان کمک کنن. نمیتونیم فقط به یه قشر خاص فکر کنیم یا بنشینیم این و اونو گزینش کنیم، اینها از پس کارهایی برمیآن که بقیه فکرشو هم نمیتونن بکنن. گفتم: اما بعضی از اینها خلافکارن و من حتی خلافهاشونو هم میدونم. گفت: خیلی خوب، من دیشب اینها رو طوری ساختم که همه رفتن حمام، کلهها را تیغ انداختن، غسل و توبه کردن و فقط برای شهادت میخوان خدمت کنن.
در اوج جنگ و آتش و محاصره فقط آنها بودند که داوطلب شدند آذوقه و مهمات یا سوخت را بردارند و ببرند به آنهایی که باید، برسانند. در واقع اگر آنها نبودند، هیچکس جراتش را نداشت که از اول جادهی سوسنگرد تا انشعاب های مختلف رود کرخه و تا پایین دهلاویه و تپههای آن، سوار موتور شود و آرپیجیزنها را بردارد، ببرد جلو و بزنند به دل تانکهایی که داشتند جلو میآمدند.
کسانی که توی شهر انگشتنما بودند و اگر جایی جمع میشدند، حتما با آنها برخورد میشد، کارشان به جایی رسید که از همهی ما جلو زدند. بیشترشان شهید شدند و بعضی از آنها با همت دکتر، جذب سپاه شدند. البته ناگفته نماند، بعضی از آنها هم نتوانستند تحمل کنند و برگشتند.
به نقل از اسماعیل شاهحسینی، کتاب چمران مظلوم بود
کانال مشتاقان شهادت
https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
❣« عملیات سری »
_ آقا ابراهیم! حالا دیگه هم نارنجک ساختن رو خوب یاد گرفتیم و هم اونا رو توی بیابون آزمایش کردیم. همه چیز آماده عملیاته. باید یه جای خوب رو شناسایی کنیم و نارنجک دست سازمون رو توی ماشین رییس جلاد شهربانی بندازیم.
_ آره همه چیز آماده است حمدالله جان! من قبلاً شناسایی رو انجام دادم. فکر میکنم درب امامزاده شاه میرعالی حسین که خلوتتره جای مناسبی باشه.
_ بسیار خوب. پس من درب اصلی امامزاده که سمت خیابونه میایستم و نارنجک رو توی ماشین پلیس میندازم. آقا ابراهیم تو هم درب دیگر امامزاده برو و مراقب اوضاع باش.
_ نه حمدالله جان. من نارنجک رو پرتاب میکنم.
_ نه آقا ابراهیم. از اول قرارمون بر این بود که من این کار رو انجام بدم.
_ باشه. پس خیلی مواظب باش که بیگناهی زخمی یا کشته نشه.
_ خیالت راحت مواظبم.
_ فکر کنم روز پنجم دیماه برای عملیات مناسب باشه.
روز پنجم دی ماه سال ۱۳۵۷ حمدالله درب اصلی امامزاده آماده عملیات بود. به محض مشاهده ماشین پلیس به ابراهیم گفت:
_ آقا ابراهیم جلاد داره میاد تو تله. تو برو درِ پشتی امامزاده تا من کارم رو انجام بدم.
_ بسیار خوب. پس حواست رو خوب جمع کن. یاعلی
_ باید بذارم خوب نزدیک بشه بعد ضامن نارنجک رو فشار بدم. آها الان موقشه. بسمالله الرحمن الرحیم، این هم ضامن. ای وای این بنده خدا چرا این موقع اومد جلو راه. خدایا چکار کنم. اگه نارنجک رو پرت کنم که او هم تکه تکه میشه.
بهتره از پرتاب منصرف بشم و برم سمت دیوار و درِ امامزاده تا لااقل فقط خودم کشته بشم.
حمدالله چند ثانیه بیشتر وقت نداشت. ضامن نارنجک زده شده بود. تصمیم خودش را گرفت و بسوی دیوار رفت. نارنجک در دستش منفجر شد و برای نجات جان عابری بیگناه جان شیرین خودش را فدای راه مقدسش کرد.
پنجم دی ماه سال ۱۳۵۷ روز حماسه نوجوان شهید حمدالله پیروز در تاریخ بهبهان ثبت شد.
سردار شهید ابراهیم نیکپور یار و همراهش هم در عملیات بدر آسمانی شد.
🌹شهید: حمدالله پیروز
تاریخ تولد: ۱۳۴۰/۱/۱۶
محل تولد: بهبهان
تاریخ شهادت: ۱۳۵۷/۱۰/۵
محل شهادت: درب امامزاده شاه میرعالی حسین بهبهان
محل مزار: گلزار شهدای انقلاب بهبهان
✍حسن تقیزاده بهبهانی
کانال مشتاقان شهادت
https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
❣دانشجوی پزشکی بود, اما تمام و کمال در خدمت انقلاب. چه بسیار مجروحین انقلاب را که مخفیانه در خانه های مخفی درمان نکرد. پرونده قطوری در ساواک داشت, چند بار هم طعم شکنجه های ساواک را چشید.
می گفت:در شکنجه گاه ساواک, زیر ناخنم سوزن فرو کردند و زیر ان اتش گرفتند. سوختم اما کلامی نگفتم. ناخنم را کشیدند سکوت کردم. شروع کردند با کابل و سیم شلاق زدن باز چیزی نشنیدند.
تیمسار پهلوان مهره کثیف شاه, شخصا در باز جویی حاضر شد. گفت کار بیهوده می کنید. می خواهید با مشت سندان اهنی را خرد کنید!
🌷زره پوش جلو بیمارستان سعدی ایستاده بود. رفتم ببینم چه خبر است, چند سرباز مرا گرفتند و به زور سوار ماشین کردند. خبر به دکتر فقیهی رسید. به سمت ماشین دوید. اسلحه به سمتش گرفتند. سینه اش را چاک داد, لوله اسلحه فرمانده را روی سینه اش گذاشت و گفت اگر شیر اسلام خورده ای بزن!
فرمانده خجالت کشید, من را ازاد کرد و با دکتر راهی!
🌷 ابراهیم یک بلند گو دستی داشت که با ان شعار می داد. یک روز بالای خوابگاه رزیدنت ها ایستاده و مرگ بر شاه می گفت. افسر هر چه فریاد زد, تیرهوایی شلیک کرد حریف ابراهیم نشد.دست اخر گفت:دکتر اصلا هم مرگ بر تو, هم مرگ بر شاه بس کن دیگه!
دکتر خندت اش گرفت,اما همچنان فریاد می زد مرگ بر شاه!
🌷🌾🌷
هدیه به شهید دکتر سید محمد ابراهیم فقیهی صلوات
کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت
https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
❣فراموش نمیکنم یکبار زمستون خیلی سردی بود و در حال برگشت به سمت خونه بودیم.
پیرمردی مشغول گدایی بود و از سرما میلرزید. تا دیدش فورا کاپشن گرون قیمتشو درآورد و به اون پیرمرد داد !
بعدم یه دسته اسکناس بهش داد!
پیرمرد که از خوشحالی نمیدونست چی بگه ، مرتب میگفت:
جوون خدا عاقبتت رو بخیر کنه.
#شهید_شاهرخ_ضرغام
کانال مشتاقان شهادت
https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔دامن کشان رفتی دلم زیر و شد.
چشم حرامی با حرم روبرو شد..
بیا برگرد خیمه ای کسو کارم..
منو تنها نگذاز علمدارم علمدارم..
#شهید_اصغر_پاشاپور_
کانال مشتاقان شهادت
https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
1_8777605542.mp3
4.39M
سرباز آقا
شادی ارواح طیبه شهدا و امام شهدا صلوات
کانال مشتاقان شهادت
https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@mostagansahadat
----------------------------------------------------
کانال مشتاقان شهادت
https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
#اَللّهُــمَّ_عَجـِّـل_لِوَلیِّــکَ_الفَــــرَج
⭕️ ماجرای آزادسازی سد خانطومان که حاج قاسم را به جهرم کشاند!/بخش اول
♨️ با وجود درخواست های مکرری که از سوی جهرمی ها برای سفر حاج قاسم سلیمانی به شهرشان شده بود اما امکان حضور وی به دلیل مشغله های فراوان به جهرم میسر نبود.
🔻در جریان نبرد رزمندگان مدافع حرم با تکفیری ها در سوریه اتفاق جالبی رخ می دهد که سبب می شود حاج قاسم در جهرم حضور پیدا کند؛ داستان جذاب این واقعه از زبان سردار سید نورالله حسینی، فرمانده وقت تیپ نیروی مخصوص 33 المهدی (غج) بشنوید:
🔹 رابطه صمیمی حاج قاسم با فرمانده لشکر المهدی
🔴 سردار حسینی ابتدا در مورد پیشینه آشنایی حاج قاسم با جهرم و رزمندگان آن اینگونه می گوید: فرماندهی یگان المهدی در دوران دفاع مقدس بر عهده سردار اسدی بود و آشنایی حاج قاسم با رزمندگان المهدی بیشتر به رفاقت صمیمی وی با سردار اسدی باز می گردد؛ این دو خیلی به یکدیگر علاقمند بودند و اکثر عملیات های بزرگی که لشکر المهدی در طول دفاع مقدس انجام می داد در کنار لشکر 41 ثارالله بود که فرماندهی آن را حاج قاسم سلیمانی برعهده داشت.
💢 به گفته فرمانده پیشین تیپ نیروی مخصوص 33 المهدی (عج) جهرم، استان فارس در دوران دفاع مقدس، نیرو خیز بود؛ 2 لشکر، چند تیپ و... از این استان حضور داشتند و یگان ها نیز در آن دوران از پیشتوانه مردمی برخوردار بودند.
‼️وی ادامه می دهد: لشکر 41 ثارالله نیز از پشتیبانی خوب مردمی سه استان خوزستان، کرمان و سیستان و بلوچستان برخوردار بود؛ از طرفی برخی یگان ها نیز به واسطه همشهری بودن با شخصیت های سیاسی کشور از حمایت های مالی و معنوی مناسبی برخوردار بودند.
🔻قرار گفتن در کنار لشکر 41 ثارالله نیز از این حیث برای یگان المهدی دارای اهمیت بود که می توانست از لحاظ تجهیزاتی، کاستی های موجود را برطرف کند. از سوی دیگر روحیه جنگ آوری رزمندگان المهدی نیز به روحیه بچه های لشکر 41 ثارالله نزدیک بود به نحوی که لشکر المهدی در دوران دفاع مقدس در 24 عملیات آفندی شرکت کرد.
🔹سردار حسینی می افزاید: حتی آشنایی من با لشکر 41 ثارالله به اندازه ای بود که فرماندههان و رزمندگان این لشکر را بیشتر و بهتر از لشکرهای هم استانی خود می شناختم.
🔸تداوم همکاری تیپ المهدی با حاج قاسم پس از دوران جنگ
⭕️ بعد از دوران دفاع مقدس نیز که سردار سلیمانی به عنوان فرمانده سپاه قدس انتخاب شد تیپ المهدی در منطقه سیستان و بلوچستان ماموریت داشته و به مدت یک سال و نیم در آن منطقه تحت فرماندهی حاج قاسم و زیر نظر وی به انجام وظیفه می پردازد.
♨️ به اذعان سردار حسینی، این جریانات سبب شده بود که حاج قاسم با رزمندگان تیپ المهدی آشنایی داشته باشد؛ حاج قاسم بعد از دوران دفاع مقدس، فرماندهی لشکر 41 ثارلله و قرارگاه قدس را بر عهده داشت و بعد از آن به عنوان فرمانده قرارگاه قدس سپاه منصوب شد که از آن زمان تا جریان اتفاقات سوریه ما ارتباط آن چنانی با وی نداشتیم.
🔹داستان سفر حاج قاسم به جهرم
💢 فرمانده پیشین تیپ نیروی مخصوص 33 المهدی در مورد اولین اعزام رزمندگان تیپ نیروی مخصوص 33 المهدی به سوریه، عنوان می کند: اولین عملیات لشکر المهدی در سوریه سال 94 در شهر ابتین بود؛ البته پیش از ما یگان دیگری در این منطقه حضور یافته و پیش روی کرده بود؛ این یگان در حمله مسلحین (گروه هایی که با سوریه در جنگ بودند) مجبور به عقب نشینی می شود که تیپ المهدی را بلافاصله وارد عمل می کنند.
‼️ سردار حسینی می گوید: ما آنجا موفق شدیم جلو پیش روی دشمن را بگیریم و اینکه در عملیات مجدد آنها در شب بعد اجازه تصرف شهر را به مسلحین ندادیم. در جریان این عملیات تیپ المهدی یک شهید (محمد استحکامی) و 11 زخمی را تقدیم کرد.
🔻حضور سردار سلیمانی در جمع رزمندگان جهرم
رزمندگان المهدی در حال آماده شدن برای عملیات بعد بودند که حاج قاسم در جمع آنها حضور پیدا کرده و در سخنانی از سابقه تیپ المهدی در دوران دفاع مقدس و خاطرات آن دوران به رزمندگان صحبت می کند.
♨️ سردار حسینی می افزاید: پس از صحبت های حاج قاسم، بنده از حضورش در میان رزمندگان قدردانی کرده و از وی تقاضا کردم در یادواره شهدای شهرستان جهرم حضور پیدا کند که البته جواب حاج قاسم نه مثبت بود و نه منفی؛ ما نیز به سبب مشغله زیاد وی اصراری به این امر نداشتیم.
کانال ضد صهیونیستی مشتاقان شهادت
https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
⭕️ ماجرای آزادسازی سد خانطومان که حاج قاسم را به جهرم کشاند!/بخش دوم
🔹نجات حاج قاسم از محاصره دشمن
♨️ حاج قاسم دوباره میکرفون را در دست می گیرد و این بار از رفاقت خود با شهید خلیل مطهرنیا در دوران دفاع مقدس و همچنین خاطره ای از محاصره اش به دست عراقی ها در جریان عملیات کربلای چهار می گوید که شهید جاویدی و 20 نفر از رزمندگان تیپ المهدی (عج) او را از محاصره نجات می دهند.
🔻سردار حسینی می گوید: حاج قاسم سپس با بچه های المهدی خداحافظی کرد و در جلسه ای طرح علمیات جدید را برای وی تشریح کردیم؛ شروع عملیات به سبب بارندگی، چند روز به طول انجامید اما رزمندگان تیپ المهدی در همان آغاز عملیات موفق به پیش روی و پاکسازی منطقه مورد نظر شدند. فردای آن روز سردار سلیمانی با بی سیم مرا خطاب کرد و خواست به دیدن من بیاید؛ به حاج قاسم گفتم موقعیت من مناسب نیست و از وی خواستم خودم به سراغش بروم اما اجازه نداد و دوباره موقعیت من را پرسید.
💢 چند دقیقه ای گذشت و با حضور حاج قاسم جلسه ای مختصر داشتیم و از موقیعت بچه های تیپ المهدی برای وی گزارشی دادم و او نیز توصیه هایی به ما داشت. حاج قاسم از ما خواست پیشروی خود را ادامه داده و عملیات را تمام شده ندانیم و از طریق بی سیم از سردار عراقی خواست از تیپ المهدی پشتیبانی لجستیکی کرده و مجهز به سلاح و مهمات کند.
🔻سدخان طومان جواز سفر حاج قاسم به جهرم
سردار حسینی عنوان می کند: پیشروی ما آغاز شد و قدم به قدم خانه ها را پاکسازی کرده و جلو می رفتیم؛ فردای آن روز حتی از شهر شقیدله که مورد نظر حاج قاسم بود هم گذر کرده بودیم؛ حاج قاسم که از پیش روی ما آگاه شده بود از طریق بی سیم با من تماس گرفت و گفت اگر سد خان طومان را بگیرید من به جهرم می آیم. (پیش از این چند یگان برای آزادسازی منطقه و سد خان طومان ورود کرده بودند امام موفق به این کار نشدند؛ تصرف این منطقه راه را برای سایر عملیات ها باز می کرد).
‼️ هنوز یک ساعت و نیم نگذشته که رزمندگان المهدی موفق به پاکسازی این منطقه می شوند. سردار حسینی می گوید: پس از اطمینان از پاکسازی؛ از طریق بی سیم با حاج قاسم تماس گرفته و پاکسازی منطقه را اطلاع دادم. حاج قاسم که از این جریان بهت زده شده بود گفت: شوخی می کنید؛ گفتم نه حاجی جدی می گویم، بچه ها موفق به پاکسازی و پیشروی منطقه شدند و شما هم مهیا برای سفر به جهرم شوید.
🔸نه یک بار بلکه سه بار به جهرم می آیم
🔻حاج قاسم که از این جریان غرق در شور و شعف شده بود گفت: «من نه یک بار بلکه دو بار سه بار به جهرم می آیم.»
‼️رزمندگان المهدی پس از تصرف خان طومان و برای حراست از آن 13 روز دیگر در این منطقه ماندند تا از تجاوز دشمن در امان باشد.
🔴 17 آبان ماه یک روز تاریخی برای جهرمی ها
با درخواست آیت الله دژکام امام جمعه وقت جهرم و پیگیری های سردار حسینی، حاج قاسم سلیمانی سرانجام در هفدهم آبان ماه سال 1395 به قول خود وفا کرده و به جهرم سفر می کند و پس از حضور در جمع رزمندگان تیپ المهدی و خانواده شهدا در جمع بیش از 20 هزار نفری مردم این شهر در مصلی جمعه جهرم حاضر و در حالی که قرار بود تنها در جمع مردم حضور پیدا کند با درخواست جمعیت هزاران نفری شرکت کننده در مجلس به بیان سخن می پردازد.
کانال ضد صهیونیستی مشتاقان شهادت
https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
1_8427019931.mp3
7.34M
کانال مشتاقان شهادت
https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
هدایت شده از کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت
ته صف بودم ؛
به من آب نرسید...
بغل دستیم لیوان آب را داد دستم و
گفت: من زیاد تشنه ام نیست
نصفش رو تو بخور ...
فرداش به شوخی به بچّهها گفتم
از فلانی یاد بگیرید
دیروز نصف آبِ لیوانش را به من داد
یکی گفت:
لیوانها همهاش نصفه بود..!
شادی ارواح طیبه شهدای صلوات
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
کانال مشتاقان شهادت
https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
1_6702413360.mp3
5.36M
@mostagansahadat
----------------------------------------------------
کانال مشتاقان شهادت
https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
#اَللّهُــمَّ_عَجـِّـل_لِوَلیِّــکَ_الفَــــرَج
❣مادر شهید:
بچههایم همگی قانع بودند و درخواستهای زیادی از پدرشان نمیکردند. هیچوقت ندیدم که یکیشان از پدرشان یا از من چیزی بخواهد که در توانمان نباشد. خودم هم همینطور بودم. حاجی همیشه میگفت: خانوم، شما خودت قانعی. برای همین، بچهها هم به شما نگاه کردن و اینطور قناعت میکنن.
#شهید_محمد_مسرور
کانال مشتاقان شهادت
https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd