eitaa logo
یک جرعه غزل
40 دنبال‌کننده
20 عکس
2 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هزار لالۀ عاشق شکوهمند شهیدی ‌که از نماز بگوید به مُهر سجدۀ خونین هزار راز بگوید فرازمند نمازی که در قیام و سلامش به شوق کرب‌وبلا با تو از حجاز بگوید طلایه‌دار کلامی که در قنوت شهادت سخن ز داغ دلیران پاکباز بگوید شهاب‌وار پیامی که واژه‌های سترگش ز سوگوارۀ خورشید سرفراز بگوید غروب شاهچراغ و چراغ خون شهیدان به مویه از غم این داغ جانگداز بگوید چه‌قدر چادر خونین چه قدر غنچۀ پرپر کجاست پیکر بابا؟ کجاست خندۀ مادر :: به دست زخمی خود می‌کند شکسته نگاهی سکوت کرده ولی گاه‌گاه می‌کشد آهی سکوت کرده و فریاد چشم‌های سیاهش زده‌ست تیر به قلب پلید شام سیاهی سکوت کرده در اندوه مادر و پدر امشب دل شهید برادر برای اوست پناهی چرا زیارت آخر به قتلگاه بدل شد؟ کبوتران حرم پرپرند از چه گناهی؟ نوشته‌ام به دلم عشق آب و خاک وطن را مقیم این حرمم تا ابد، خدا تو گواهی ز خاک لاله‌رخان شهید شاهچراغت هزار لاله برویان به لطف عشق، الهی مباد خاک تو زخمی، مباد چشم تو گریان فدای نام عزیز توییم، کشورم ایران :: جهان ز دفتر سعدی بخوان حکایت و پندی به شهر خواجه مبادا رسد ز خصم گزندی به کشوری که هزاران دل است بستۀ خاکش نمی‌رسد خلل از روزگار پست و بلندی گمان مبر که فراموش می‌کنیم یلان را دلاورانه ید واحدیم و سرو بلندی مباد خاک وطن رنگ خون ببیند و آتش مباد شاد شود دشمن دروغ‌پسندی بخوان نماز شهادت به صحن شاهچراغش به مجمر دل دلدادگان بریز سپندی شکوه شرقی شیراز و نور شاهچراغش هزار لالۀ عاشق کشیده است به باغش :: به روی مرمر و آیینه، خون چکیده چکیده نوشته‌ام غزلی خون‌چکان بریده بریده به روی فرش حرم پرپرند لاله و شب‌بو کبوتر از قفس جسمشان پریده، پریده سه کودک‌اند سه آیینۀ شکسته سه کوکب به جستجوی پدر هر یکی دویده، دویده کنار مادرش افتاده نیمه‌جان و هراسان مپرس ازو که چه دیده، مپرس ازو چه شنیده به گریه گفت پدر، همسرم شهید شد آری شهید شد پسر کوچکم مقابل دیده به جستجوی سه‌ساله فتاده مادر گریان به جستجوی رقیه، به جستجوی حمیده به آرتین و به دستان زخمی‌اش نظری کن زِ هر ‌گلوله گلی از دلی شکسته دمیده شما برادر شمس‌الشموس؛ شاهچراغی نگاه کن به دل تنگ آهوان رمیده صدای تیر، نفس حبس شد، شکست نمازش قنوت آخرش اما به گوش عرش رسیده: «در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم» ✍🏻 🏷
یک جرعه غزل
غزلی از حافظ با صدای استاد علیرضا مختارپور
بسم الله الرحمن الرحیم ترکیب بند ۱۴۰۱ ۱- شگفتا صلابت، شگفتا بلاغت، شگفتا صراحت، شگفتا فصاحت شکوه آفرین زن، غرور آفرین زن، حماسی ترین زن، وفا را نهایت چو دریاست زینب، شکیباست زینب، چو زهراست زینب، چو زهرا به عفت چو مادر، به غیرت، محب ولایت،چو مادر به همت،چراغ هدایت چو مشکات در شب، چه نوریست یارب، سرافراز رایت، درخشنده آیت کلامش متانت، نگاهش عنایت، خروشنده بحری، چو دل بی نهایت علی گونه منبر، چو زهرا مطهر، حسین و حسن را، گل باغ رحمت حسینی عبادت، حسینی کرامت، حسینی دیانت، حسینی شهامت شگفتا کلامش، به راه امامش، مکرم چو مامش، گل باغ عصمت شگفتا شکوهش، دل همچو کوهش، به فتح الفتوحش، به تبیین نهضت   《"سلامی چو بوی خوش آشنایی، بدان مردم دیده ی روشنایی| درودی چو نور دل پارسایان، بدان شمع خلوتگه پارسایی"》 ۲- سلامی قدیمی تر از خلقت گل، سلامی مقدم تر از خلق عالم سلامی بر آن آفتاب درخشان، سلامی بر آن خاندان مکرم سلامی ازین بنده بر جان عالم، سلامی پیاپی، سلامی دمادم سلامی به زینب ز حوا، ز آدم، سلامی به زینب، ز عیسی، ز مریم سلامی ز ایوب بر صبر زینب، سلامی ز یعقوب بر داغ قلبش سلامی ز هاجر به سعی صفایش، سلامی ز زهرا، سلامی ز خاتم سلاما علی سوره های تماشا، سلاما علی رود مایل به دریا سلاما علی آل یاسین و طاها، "سلامی موکد باسماء اعظم" سلامی به فخر تمام خواتین، سلامی به احیاگر دین و آیین، سلامی بر آن صبح امید امت، سلامی بر آن آفتاب معظم 《نسیما چو بر گنبد او رسیدی، چو بر صحن و ایوان زینب وزیدی پیامی رسان از دل شرمساری، سلامی رسان از دل نا امیدی》 ۳ مرا کو زبانی که از او بگوید، دل و واژه هایی شکسته، پریشان  دل و داغ غربت، دل و داغ دوری، دل و چشم گریان، دل و درد هجران چه ها می کشد دل، میان مقاتل، چه می ماند از دل، چه می ماند از جان چه می ماند از جان در اندوه دنیا، چه می ماند از دل در اندوه انسان سراسر دل عالم و داغ زینب، شباشب دل و بغض شام غریبان غریبش حسین است و بیداد کوفه، غریبش حسن مانده در قحط یاران غریبش رقیه، غریبش شریفه، غریبش حمیده، غریبش شهیدان دل زینب و داغ های پیاپی، دل زینب و زخم های فراوان بیان عاجز از شرح و تقریر این غم، زبان عاجز از وصف آن سرفرازان الهی قسم بر نخ چادر او، مرا جرعه ای از نگاهش بنوشان   《بخوان خطبه، ای آفتاب بصیرت، بخوان خطبه، ای پاسدار ولایت بخوان خطبه، ای روشنی بخش ظلمت، بگو از گل سرخ باغ شهادت》 ۴- دریغا ز یاران، از آن تک سواران، ز شیران میدان، از آن تیزتازان دریغا دلیران، ز نسل امیران، از آن سرفرازان، از آن پاکبازان به صولت چو حمزه، به تقوای سلمان، به شوق شهادت، شتابان شتابان کجا چون برادر، چنین مرد راهی، کجا همچو یاران، چنان دلنوازان شهیدانه ‌ماندن، شهیدانه رفتن، شهیدانه هفتاد و دو مرد میدان شهیدانه مست قنوت شهادت، شبیخون زده بر همه بی نمازان غیور و دلاور، سر افراز و صفدر، ز تن می زند پر، سر بی قراران چراغند سرها، درخشان، معلا، ز شوق وصالت چو شمع گدازان دهان باز کردی، شب ما سحر شد، دل حق شناسان به عیوق بر شد خوشا شرح زیباترین زخم خونین، خوشا راز دل گفتن کارسازان   《سخن گفتی و  سنگ خونین جگر شد، سخن گفتی و کوه زیر و زبر شد| سخن گفتی و آه عالم برآمد، سخن گفتی و چشم خورشید تر شد》 ۵- خوشا خطبه خوان آفتاب سخنور؛ خوشا بنت زهرا، خوشا دخت حیدر خوشا پرچم دین به دست امینش، خوشا لحن مادر، خوشا صوت خواهر خوشا صوت تبیین، خوشا عزت دین، خوشا فتح شیرین، خوشا اینچنین زن چو پولاد محکم، سخن های زینب، چنان آب جاری، به معنا، چو کوثر جهاد روایت، جهاد حکایت، به راه ولایت، خوشا راه زینب خوشا حجب و عفت، خوشا عشق و عزت، صبور و مدبر، غیور و دلاور هنر چیست جز نور روشنگر دل، هنر چیست جز روشنای محافل هنر چیست؟ این خطبه های منور ، هنر چیست؟ این واژه های معطر گرفته ست بر دست خون خدا را، روایت کند غربت کربلا را  بصیر و پرستار، این طرفه خواهر، غیور و سلحشور این طرفه مادر  《کمالات آل عبا وصف نامش، اشارات پیغمبران در کلامش کرامات صدیقه در خطبه او، سلام حسین(ع) است و رمز قیامش》 ۶- سخن آمد از نام زینب، چه نامی، قسم خورده بر نام او هر امامی نوشته ست بر لوح محفوظ نامش، رسیده ست از جانب حق سلامی چه نامی برازنده ی دخت زهرا؟ چه نامی ست زیبنده ی بنت حیدر؟ خدا گفت : زینب، نبی گفت: زینب، علی گفت: زینب؛ چه ارج و مقامی اشارت به زهراست آغاز با (زا)، نشان از علی مانده بر (یای) نامش حسین(ع) و حسن(ع) راز (نون)، رمز گلگون، نبی (بای) زینب؛ چه حسن ختامی سخن را اگر زینتی هست: زینب، وفا را اگر شوکتی هست: زینب اگر عشق را حجتی هست: زینب،  عقیله ست، خاتون والامقامی سراسر سلام است الفاظ نامش، سراسر شکوه است نطق و کلامش نماز شبش رشک انس و ملک شد، چه نیکو نمازی چه نیکو قیامی
《بخوان نام او را بر اوراق دفتر،  که نامی ز من گر نماند، نماند مرا درس عشق است شیرین تر از جان بگو جان به تن گر نماند نماند》 ۷- چنان مست عشقند مردان این ره، که بر دوش اگر سر نباشد نباشد دراین راه جز وصل جانانه دل را، تب و تاب دیگر نباشد، نباشد حسین است و دشت بلا، قلب خونین، حسین است و هفتاد و دو داغ سنگین حسین است و دیگر برایش سپاهی، به غیر از تو، خواهر، نباشد، نباشد به قربان بی تابی جان زینب، دل و جان عالم به قربان زینب، که در هر دو عالم به اولاد آدم، ازین غم گرانتر نباشد نباشد غزل می تراود ز خون شهیدان، زهی زلف خونین زهی رو سپیدان شفای لب تشنگان وصالت، به جز حوض کوثر نباشد، نباشد الهی به زینب، الهی به زهرا، الهی به یاسین الهی به طاها که دست و نگاهم، به دنیا و عقبا، به جز سمت این در نباشد نباشد دل و شرمگینی، من و روسیاهی، الهی، الهی، الهی، الهی که جز ذکر پاکان ، مرا هیچ ذکری بر اوراق دفتر نباشد، نباشد 《الهی به حق رسول کرامت، به حق شفیعان روز قیامت بخوانم از انصار و اعوان زینب(س)،  بخوانم از انصار و اعوان عترت》 نغمه مستشارنظامی شهریور ۱۴۰۱
قطعه «دور اما نزدیک» با صدای امیر اکبری شاعر نغمه مستشارنظامی آهنگساز و نوازنده گیتار میثم طاهری
هدایت شده از شعر انقلاب
تو نبودی که ببینی شهر آزاد شد اما تو نبودی که ببینی دلمان شاد شد اما تو نبودی که ببینی گیسوان غزل سوختۀ نخل قدیمی همدم باد شد اما تو نبودی که ببینی خاکِ رنگین شده از بادۀ شیرین شهادت، سهم فرهاد شد اما تو نبودی که ببینی شعر ایمان شدی و از تو و آن جملۀ نابت همه جا یاد شد اما تو نبودی که ببینی مسجد و مدرسه و کوچه و آن خانۀ کوچک باز آباد شد اما تو نبودی که ببینی شهر آزاد شد اما تو نبودی که ببینی سه خرداد شد اما تو نبودی که ببینی ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab