eitaa logo
خانواده ی مطهر #شعبه_علویه
205 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1هزار ویدیو
58 فایل
❁﷽❁ 💢💢💢 کانال رسمی دبیرستان علوم ومعارف اسلامی شهید مطهری دوره دوم شعبه شهرک شهیدرجایی. #شعبه_علویه . . . . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امسال بدون من میری به کربلا یادت نره رفیق  منو بین موکبا یادت نره رفیق منو بین زائرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬در این ساعات آخر دولت شهید مظلوم رئیسی بیش از پیش به یاد شهید راه خدمت هستیم ... 🖤دلمان بیشتر سوخت که هم خودش سوخت هم راهش سوخت...💔 ♻️
🔶نتایج اولیه آزمون‌های نهایی پایه دهم اعلام شد 👤معاون رسانه وزارت آموزش و پرورش: 🔹نتایج اولیه آزمون‌های نهایی پایه دهم خرداد ماه ۱۴۰۳، از طریق پنجره واحد خدمات الکترونیک وزارت آموزش و پرورش در آدرس my.medu.ir قابل رویت است. 🔹برای ثبت درخواست رسیدگی مجدد ۴۸ ساعت فرصت وجود دارد و ممکن است نتیجه این درخواست با کاهش نمره توأم باشد، لذا توصیه می‌شود دانش آموزان از لزوم بازنگری در پاسخ‌برگ خود اطمینان حاصل و سپس نسبت به ثبت درخواست اقدام کنند. ☑️ آموزش و پرورش خراسان رضوی @moallem_news
7.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ایشون دکتر خلیلی یکی از مجرب ترین متخصصین ایمیونولوژی و از افتخارات ایران در دنیا هستند .(قاتل سیستم ایمنی بدن چیه؟)
هدایت شده از دانش آموختگان مطهری
📜 دعوتید به؛ پویش مراقبه از عاشورا تا اربعین🏴 . قراره ۴۰ روز از خودمون مراقبت کنیم . روی خودمون کار کنیم و خودسازی داشته باشیم . 🔖 مراقبه عمومی(خودشناسی)؛ ۹۹٪ تخفیف 1⃣ تست شخصیت شناسی 2⃣ توصیه نامه موفقیت 3⃣ مرابطه و خودآگاهی 4⃣ هدف یابی 5⃣ همراهی ۳۰ روزه مربی 🔖 مراقبه تخصصی(خودسازی)؛ ۷۰٪ تخفیف 1⃣ مراقبه عمومی 2⃣ خود ارزشمندی 3⃣ خود بسندگی 4⃣ مهارت های زندگی 5⃣ همراهی ۳۰ روزه مربی 🔖 مربی دوره – ابوالفضل عطایی – دانشجوی کارشناسی مشاوره – دانش آموخته دبیرستان شهید مطهری🌱 💡برای دریافت برنامه مراقبه استیکر (🌹) را به @kanoon_monjii ارسال کنید ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 💬 مارو در پیام‌رسان ایتا دنبال کنید 👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/2232091223C1537c5219e
خانواده ی مطهر #شعبه_علویه
خداقوت به مدیریت محترم.انشاءالله باکسب عنوان داوری کشوری برگ دیگری به کارنامه درخشان قرآنی شمااضافه گردد.
هدایت شده از «خانه تدبر»
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 📣 به لطف خدا امروز چهارشنبه ۱۰ مرداد ماه بعدازظهر کلاسهای چهارشنبه های خانه تدبر به شرح زیر است : ✅ ۱. تربیت فرزند( فرزند پروری مؤمنانه) سرکار خانم موسوی ساعت ۱۶ تا ۱۷ ✅۲.مقدمات تدبر (جلد اول از کتابهای روشهای تدبر) حجة الاسلام غیور ساعت ۱۷ تا ۱۸ ✅۳.خودشناسی و ساختار وجودی انسان استاد مهندس پرسا ساعت ۱۸ تا ۱۹ چهارراه لشکر مسجد و حسینیه جواهری. «خانه تدبر شعبه ۱ ». منتظر قدومتان هستم. * 🍃 ❇️برای کسب اطلاعات بیشتر عضو کانال ما باشید. https://eitaa.com/khane_tadabbor_mashhad 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🪴همش‌ تقصیر مادر‌هاست! من‌کلاس‌اول‌ دبستان‌ بودم.‌ این اخوی ما که اکنون ‌فقط ۲ سال از من بزرگ‌تر هستند، بخاطر می‌آورم که در آن زمان هم ۲سال از من‌بزرگ‌تر بودند، در همه جا و در همه کار با هم بودیم، عین‌هو دو تا شریک. یک روز دو نفری با هم رفتیم نان بخریم. نان‌در آن روزگار دانه‌ای دو قران یا شاید پنج قران بود. البته نه این‌ که نان آن موقع مثل همه چیزِ این موقع، دو نرخی و یا چند نرخی باشد، نه، در اصل من یادم نیست. خلاصه ! به‌سمت نانوایی می‌رفتیم که به یک‌باره اخوی هیجان ‌زده گفتند : «پول، پول!». گفتم : «کو، کجاست، کو پول؟!». یک‌ دوقرانی روی‌زمین، توی‌ خاک‌ها افتاده بود. آن‌ زمان مثل‌حالا نبود که‌تا توی دهن خلق‌الله را هم آسفالت کنند! (بسلامتی شما) خیابان‌ ها و کوچه‌های اطراف خانه‌ی ما، همه خاکی بود. خلاصه، ... اخوی دو زاری را برداشتند. نان را خریدیم و به خانه برگشتیم. مرحومه‌مادر در زیرزمین مشغول ‌طبخ غذا بودند. اخویِ‌خوش‌خیالِ ما، نان‌را روی میز گذاشت و گفت : «اینم پیدا کردیم.» و دو قرانی را به مادر نشان داد. مرحومه‌مادر پرسیدند : «از کجا؟!» اخوی گفت : «توی‌ خیابون، روی زمین افتاده بود. صاحب نداشت.» والده گفتند : «مگر پول بی‌صاحب می‌شه!؟ پول، روی زمین افتاده بود و شما هم برداشتیش؟!» اخوی گفت : «بله برداشتم.» باز مادر گفتند :«با کدوم دستت پول ‌رو از روی زمین برداشتی؟!» اخوی از همه‌ جا بی‌خبر گفت : «با این دست!». آقا! ... این دست داداش ما که بالا آمد (خدا بیامرزد رفتگان شما را) این مرحومه مادرمان مثل اینکه دزد گرفته باشند، جوری این‌ مچ دست اخوی‌ را در دست گرفتند، گویی ‌دزدی‌ در چنگ یک عدالتی گرفتار آمده که اصلاً عدالتش اهل پارتی ‌بازی و سفارش و حقّ‌ حساب و زيرميزی نیست. از ترس مجازات و سوز کیفر، یک رعشه‌ای به‌ جان و تن ما اِخوان افتاد، که انگار هر دو به بیماری پارکینسون مادرزادی مبتلا هستیم. مرحومه مادر، این اخوی نگون‌ بخت ما را همین‌طور که بطرف ‌چراغ خوراك پزی می‌بردند، فرمایش می‌کردند : «الآن یک قاشق داغ می‌کنم، پشت دستت می‌ذارم، تا یادت بمونه پولی که مال تو نیست، بهش دست نزنی». عزم مرحومه ‌مادر برای مبارزه با هر گونه فساد اقتصادی [اعم از دانه‌ ریز و یا دانه‌ درشت] یک جزمی داشت، بیا و ببین. چشم‌ تان‌ روز بد نبیند، مادر شعلهٔ چراغ گاز را که روشن کردند، این اخوی ما زد زیر گریه. مثل ابر بهار اشک می ریخت. از همان فاصله‌ی‌چند متری من‌هم سوزش آن‌داغ را زیر پوستم حس‌ کردم و زدم‌زیر گریه .. محشر کبریٰ‌ به ‌پا شده بود. با کم و زیادش‌حداقل پنجاه ‌دفعه این اخوی ما، هِی گفت : «غلط کردم مادر! مادر غلط‌ کردم! و احتمالاً در مقام استغفار، یک جمله‌ی کوتاه دیگر را هم یکی‌دوبار گفت‌که فکر کنم‌ فعلِ خوردم خوردم را صرف می‌ کرد!» بالأخره دل مادر به رحم آمد و گفتند : «این دفعهٔ اوّل و آخرت بود؟! اخوی هم به جمیع کائنات در عالم هستی، قسم یاد کرد که دفعه‌ی اول و آخرش باشد. مادر دست‌ اخوی را که رها کردند، نگاه پر جذبه‌ی مادر به من دوخته شد. قلبم آمد توی دهنم. فهمیدم به‌ عنوان مشارکت یا معاونت در برداشتن دوزاریِ مردم، متهم ردیف دوم پرونده هستم. در کسری از ثانیه تجزیه و تحلیل کردم که باید به یک جایی پناه برد. آن موقع امکانات نبود و ما که نمی‌توانستیم به کانادا پناهنده شویم، پس هیچ‌جا بهتر از گوشه‌ی حیاط به ذهنم نرسید. مثل تیری که از چِلّه‌ی‌ کمان رها شده باشد، پله‌ های زیرزمین را دو تا یکی کردم و رفتم داخل حیاط و چهارنعل دويدم سمت مستراح و (گلاب به روی‌تان) به مستراح گوشه‌ی‌ حیاط پناهنده شدم. در را هم از داخل به روی‌ خودم قفل کردم.‌ صدای هر تَپشِ قلبم را دوبار می‌شنیدم که صدای دومش مربوط به پژواک صدای قلبم از دیوارهای توالت بود.‌ مادر به پشت درب اقامت‌ گاه من رسیدند و گفتند :‌ «بیا بیرون!» امّا من فقط عاجزانه التماس می‌کردم : «غلط کردم مادر! مادر غلط کردم!». مرحومه ‌مادر دریافتند با توجه به محل پناهندگیِ‌من، این «غلط کردم!» خیلی فراتر از یک «غلط کردمِ» معمولی‌است و حواشی زیادی بر آن مترتّب است که شامل صرف‌ کردنِ فعلِ‌خوردن هم می‌ شود! بالأخره با کلّی عجز و لابه، مادر امان دادند. اکنون من از یک‌ حبس خود‌خواستهٔ مستراحی و یک‌ کیفر داغ رهایی جسته بودم. ندایی از درون بمن نهیب زد که: «استثنائاً" همین یک بار جَستی مَلَخَک!». از آن زمان تا امروز بیش از چهل‌ و اندی‌ سال می‌گذرد. شما الآن‌ کلّ‌ بودجهٔ جاری و عمرانی ایالات‌ متحدهٔ آمریکا را بسپار به این اخوی ما، دور از جان، اگر از گرسنگی بمیرد به پول دشمنش هم دست نمی‌زند كه هيچ، اصلاً نگاهش هم نمي‌كند. صانعی، گاهنامه مدیر
♨️حمله چه موقع آغاز میشه؟ وقتی امشب شب چهارمی هست که شهرک نشینان غاصب صهیونبستی مجبور هستن با موتور برق و باکس های آب و غذا که بعد از هجوم بردن به فروشگاههای مواد غذایی، تهیه کردن، ترسان و لرزان در پناهگاها مخفی بشن! وقتی بازار سرمایه و بورس آمریکا در وضعیت نزولی بی سابقه قرار گرفته و کارشناسان اقتصادی جهان زیان۲/۹ تریلیون دلاری رو بعد از تهدید ایران اعلام کردن! وقتی آمریکا مجبور هست برای انتقال ناوهای جنگی و هواپیماهای غول پیکر و جنگنده ها به منطقه میلیونها دلار هزینه صرف کنه! وقتی فرودگاه های رژیم صهیونیستی به حالت تعطیل و نیمه تعطیل در اومدن و پروازها یکی پس از دیگری در حال کنسل شدن هست! وقتی دیگه هیچ صهیونیستی حاضر نیست به سرزمین های اشغالی برای اسکان مهاجرت کنه! وقتی بنا به گفته خودشون تا امروز بیش از ۵۰۰ هزار شهرک نشین که با وعده امنیت پا به این سرزمین اشغالی گذاشتن از اونجا خارج شدن و همچنان در حال خروج هستن! وقتی موساد، ساختمون مرکزی خودشو از ترس تخلیه میکنه! وقتی کارخانه ها و بنادرشون دستور توقف فعالیت دریافت کردن و از چرخه فعالیت و تولید خارج شدن! وقتی ذلیلانه چندین کشور رو واسطه قرار میدن که جلوی اقدامات بعدی ایران اسلامی گرفته بشه! یعنی حمله شروع شده اما ما توجه نداریم...
🌹 15 مرداد؛ سال‌روز شهادت شهید عباس بابایی گرامی باد🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷