eitaa logo
مطهره وافی‌یزدی🇮🇷
25هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
44 فایل
🌸 کانال یـــه مامان ۲۷ساله 🌸 👩‍👧‍👦 مادر ۵ فرزند 🌍 دغدغه‌مندِمسائل ایران و جهان محصولات سالم سلمی https://eitaa.com/joinchat/3178627103Ccc949b99bc تبلیغ محدود https://eitaa.com/jahadtabligh77
مشاهده در ایتا
دانلود
دیشب سعی کردم فقط ببینم و گوش بدم هیچی نگم خانواده و همسر و بچه ها با آقای رئیسی صحبت کردند اما من یک کلمه هم چیزی نگفتم ایشون گفتند نکته ای هست بفرمایید هیچی نگفتم........ دیشب خیلی چیزها یاد گرفتم دیشب وارد شدم به محدوده ای که سالهای سال از رفسنجانی و خاتمی و روحانی و احمدی نژاد و..... اونجا کار کردند به ساختمان ها نگاه کردم به بچه های حفاظت و سربازا به حرکات شون به..... قسمتی که دختر و همسر آقای رئیسی نشسته بودن ننشستم نرفتم صحبت کنم احوال پرسی نکردم نشستم قسمتی که به قول همونجایی ها مردم عادی میشینن دوساعت تمام با خانمی صحبت کردم که همسرش از دوره ی اول احمدی نژاد تو نهاد ریاست جمهوری کارمنده تا الان.... کلی چیز متوجه شدم کلی سوال پرسیدم تجربه بامزه ای بود با کلی حرفی که باید میشنیدم باید می فهمیدم........ آقای رئیسی مردمی تر و مهربون تر از اون چیزی بودند که تو ذهنم بود و بیشتر مصمم شدم که دوره ی بعد اگر بهتر از ایشون بود بهشون رای ندم آدم انقدر خاکی و مهربون از پس این کار زمخت بر نمیاد....... رییس جمهور مردمی عالی دغدغه مند درجه یک اما حلقه های میانی و پایین تر که کار اصلی دست اوناست شاید دغدغه مند نیستند که اگه بودن و کارشون و درست انجام میدادن و نامه های مردم رو به ایشون می رسوندند اوضاع بهتر بود و مردم ارتباط دلی پیدا می کردند..... @motaharevafi77
آهان دیشب یه چیزی گفتم اونم به سرباز جوانی که سر پستش ایستاده بود گفتم خداقوت الان خانمی که کشف حجاب کرده از پیش شما رد شد چرا تذکر ندادید اینجا محدوده نهاد ریاست جمهوریه وقتی اینجا کشف حجاب کنن بیرون از اینجا رو دیگه نمیشه کنترل کرد...
مطهره وافی‌یزدی🇮🇷
دیشب سعی کردم فقط ببینم و گوش بدم هیچی نگم خانواده و همسر و بچه ها با آقای رئیسی صحبت کردند اما
گاهی برای اینکه بفهمی باید سکوت کنی، نگاه کنی حرف که بزنی رزق فهمیدن و از دست میدی! گاهی نباید بری سمت آدم مهما باید بری سمت آدم عادیا چون رزقت وسیع میشه البته که من از کلمه ی آدم مهم و آدم عادی بیزارم ولی چه کنیم که اینطوری جا افتاده ان اکرمکم عندلله اتقکم نه آدم مهما😃
یکی از همین آدم عادیا که فرزند شهید بود می گفت من خونه زندگیم تهرانه اما باید برم مهاباد تدریس.... به شدت سخت و غیر قابل باور برای خود من گفت نامه چندین بار آوردم پیش همین آدم مهما تو همین مسجد روشون و بر گردوندن گفتم من بابام سال ۶۲شهید شد حداقل احترامم و نگهدارید و...... خلاصه کلی نا امید بود بهش گفتم گاهی خدا از اون جایی که فکرشو نمی کنی مسیرت و هموار می کنه من قول میدم هر طور که شده پیگیری کنم به هرکس که به ذهنم میرسه تماس بگیرم گاهی یه پله بیا پایین تر گاهی برو همونجایی که عادی به نظر میرسه نه مهم خدا گشایش رو همونجا قرار داده ان شالله .......... @motaharevafi77
سعی می کنم رو چیزی که بچه هام میخورن دقت کنم پرس جو کردم از همسرم و چند نفر که اونجا بودن گفتم هزینه این آبگوشت لذیذ رو کی داده از بودجه نهاد هست یانه گفتن ولیمه ی بچه ی یکی از کارمندای نهاده گفتم خب پس خداروشکر😄😍 فوبیام منو رها نکرد بیسکوییت و چای آوردن از خانمی که کنارم بود و همسرش کارمند نهاد بود گفتم این پذیرایی رو کی هزینه شو داده گفت بانی پذیرایی چای و بیسکوییت امشب خود آقای رئیسی هست از مال خودش...... نکنه یه قند اینجا بخوریم روز قیامت جواب هشتاد ملیون و بخوایم بدیم... @motaharevafi77
پاسخ به شبهات😄
دست نوشته شهیده فائزه رحیمی      [از شهدای حادثه تروریستی کرمان]       پشت تصویر مقام معظم رهبری ❞ با هر کس نباش! با کسانی باش که تو را زیاد می‌کنند... و بدان هر كس جز حق از تو مى‌كاهد و ببين هنگامى كه با فلان شخص يا بهمان نفر مى‌نشينى، او چه چيزى را در تو بزرگ مى‌كند؟! خودش را؟ خودت را؟ دنيا را؟ و يا خدا را...؟ ___________🌳 مطهره وافی یزدی @motaharevafi77
بعد از تولد محمد جمله‌ای زیاد به گوشم می‌خورد؛ اینکه چطور می‌خواهی توی این دوره زمانه و این مخارج گران و حقوق کارمندی چهار بچه را بزرگ کنی؟ نمی‌توانم بگویم خودم هیچ‌وقت این نگرانی را نداشته‌ام. حقیقت این است سبک زندگی‌ها تغییر کرده. روزگاری بچه های یک خانواده هرچه بیشتر بودند آن خانواده رونق بیشتری داشت. فرزند خانواده اگر پسر بود به آن قدرت می‌داد و ثروت می‌ساخت و اگر دختر بود به آن توان زایایی و تکثیر می‌داد و محبت تولید می‌کرد. اما الان سبک زندگی‌ها فرق کرده؛ چون یک نفر باید در حد مرگ کار کند و بقیه به شکل افراطی پولی که به سختی در آمده را خرج کنند. گاهی حتی اعضای یک خانواده همدیگر را در فضای مجازی می‌بینند. اصلا کارکرد همه چیز عوض شده. اگر هم بخواهی از این سبک زندگی مصرفی امروز فاصله بگیری، گویا باید در یک رودخانه پرتلاطم خلاف جریان آب حرکت کنی. نمی‌دانم ما با این سبک زندگی تا کجا می‌خواهیم پیش برویم و قرار است شبیه چه کسانی بشویم. حتی اگر غرب الگویمان باشد داریم راه را اشتباه می‌رویم. دوستی دارم که در قلب اروپا بزرگ شده. می‌گوید آنجا بچه ها دو روز در هفته باید کار کنند و مخارج تحصیلشان را خودشان دربیاورند؛ حتی اگر ثروتمند باشند. می‌گفت: خودم در نوجوانی روزنامه می‌فروختم یا توی فروشگاه پشت صندوق کار می‌کردم. این را مقایسه کنید با نسل امروزی ما که هرچه هست و نیست، خرج کلاس‌ها و دانشگاه و مخارج متفرقه‌شان می‌شود و باز هم دوقورت و نیمشان باقی است. برای همین ترجیح این است یک یا نهایتا دو فرزند داشته باشیم تا بتوانیم تمام و کمال همه نیازهایش را تا حد رسیدن جانمان به لبمان برآورده کنیم که مبادا فرزندانمان خدای ناکرده عقده‌ای شوند یا کوچو‌ترین کمبودی در زندگی احساس کنند. با این نگاه محدود ما اتفاق عجیبی می‌افتد؛ یعنی با شکوه‌ترین اتفاق هستی، حرکتی معکوس را نسبت به آنچه در طبیعت رخ می‌دهد، پیش می‌گیرد. پتانسیلی که خداوند در ذره‌ ذره هستی قرار داده و ما بارها آن را از زبان شیرین مادرانمان شنیده‌ایم. برکت؛ مفهومی که مادرانمان به آن مثل آفتاب ایمان دارند. اما حساب و کتابش با هیچ ماشین حساب یا کامپیوتری چنج نمی‌شود، بلکه... ادامه دارد............ ✍🏻محدثه سادات طباطبایی @motaharevafi77
آن سال زمستان همسرم گیر داده بود به کدو حلوایی، جایی مقاله ای خوانده بود راجع به خواص پرشمارش و هر روز که می‌آمد خانه یک کدو حلوایی زیر بغلش بود. 😱یک روز که مامانم خانه‌مان بود سر یکی از کدوها را زدم و تخمه‌هایش را ریختم بیرون. داشتم فکر می‌کردم امروز با آن چه غذایی درست کنم که بچه ها بهانه نگیرند و بخورند. همین که خواستم تخمه ها را دور بریزم، مامان گفت: چرا میریزیشون دور؟ گفتم: چیکارشون کنم؟ ما که تخمه خور نیستیم. مامانم گفت: دور نریزشون برکت خدا رو. هر چیزی که خدا می‌آفرینه یه حکمتی توشه. اینکه تخمه است. حتی هسته میوه ها هم یه خاصیتی دارند. دیدی به چقدر گسه. عوضش تخمش لزجه. حالا یه تیکه به رو با دوتا تخمش بذار دهنت و بخور. مث سیب دلچسب میشه. با با حوصله تخمه ها را شست و ریخت تو یه سبد. - تخمه هاشو همین‌طوری جدا کن و برای من بذار کنار. آن سال عید بخشی از تخمه ها شد آجیل عید مامان و بخشیش هم سبزه عیدش. بعدش هم سبزه رفتند توی باغچه و آن سال تبدیل شدند به کدو های درشتی که شدند غذایی خوشمزه و آجیلی بانمک و سبزه ای شاداب، و باز باغچه... از آن روز هروقت کدویی را باز می‌کنم احساس می‌کنم خدای مهربانم دارد از زبان تک تک آن تخمه ها با من حرف می‌زند. انگار هر تخمه به من می‌گوید ما تجلی آفرینندگی خداییم. حتی زایایی ما انسان ها هم که در ظاهر به خودمان سپرده شده و ما آن را به هزار و یک دلیل بی‌استفاده می‌گذاریم، تجلی همان برکتی اسن که خدا به همه آفریده‌هایش داده. اینکه از هر دانه یک خوشه می‌روید و در هر میوه‌ای چندین تخم هست که هر کدام می‌شوند درختی از میوه. هر انسانی که به این دنیا می‌آید خود دنیایی است که از نو آفریده می‌شود و خدایی دارد که به او و وجودش برکت می‌بخشد؛ اگر به آن ایمان داشته باشم. ✍محدثه سادات طباطبایی بخشی ازکتاب( بفرمایید بهشت) @motaharevafi77