تعبد به این معنی است که ما نباید اینطور باشیم که تا حکمت دستوری را کشف نکردهایم، به آن عمل نکنیم. ما باید متعبد باشیم، به این معنی که باید به هر دستوری که ثابت شد از ناحیه دین است عمل کنیم، خواه اینکه حکمتش را فهمیده باشیم یا نفهمیده باشیم.
ولی از ناحیه خود دین تعبد محض وجود ندارد، به این معنی که هیچ دستوری که خالی از حکمت و مصلحت باشد وجود ندارد.
هر دستوری به واسطه یک حکمتی است. لهذا علما دو قاعده که عکس یکدیگرند، بیان کرده و اسم آنها را قاعده ملازمه گذاشتهاند.
میگویند بین حکم عقل و حکم شرع همیشه تلازم است؛ یعنی هرچه را که عقل حکم به لزوم آن بکند دین هم حکم به لزوم آن میکند و هرچه را که دین حکم به لزوم آن بکند عقل هم حکم میکند.
(اسلامونیازهایزمان، ج۱، ص۱۴۸)
@motahari_nab
اگر در جامعهای عدالت اجتماعی برقرار نباشد پایه معنویت هم متزلزل خواهد بود.
منطق اسلام این است که معنویت را با عدالت توأم با یکدیگر میباید در جامعه برقرار کرد.
در جامعهای که عدالت وجود نداشته باشد، هزاران هزار بیمار روانی به وجود میآیند.
(آیندهانقلاباسلامیایران، ص۱۷۹)
@motahari_nab
امام حجت خداست در میان مردم و وظیفه دارد که اختلافاتی را که اهل اهواء و بدع، اهل اغراض به وجود میآورند رفع کند.
او صلاحیت کافی و کامل دارد برای حلّ این اختلافات.
(خاتمیت، ص۴۸)
@motahari_nab
علی(ع) میفرماید:
جامه تقوا جهاد است.
تقوا یعنی پاکی راستین؛ پاکی از چه؟
از آلودگیها. ریشه آلودگیهای روحی و اخلاقی چیست؟
خودخواهیها و خودپسندیها و خودگراییها؛ و به همین دلیل مجاهد واقعی باتقواترین باتقواهاست؛
زیرا یکی پاک و متقی است از آن جهت که پاک از حسادت است، دیگری پاک از تکبر است، سومی پاک از حرص است، چهارمی پاک از بخل است، اما مجاهد پاکترین پاکهاست، زیرا پا روی هستی خود گذاشته است؛ مجاهد پاکباخته است.
لهذا دری که به روی پاکباختهها باز میشود با دری که به روی سایر پاکها گشوده میشود متفاوت است.
(قیاموانقلابمهدی(ع) ومقالهشهید، ص۷۵)
@motahari_nab
بعضی از افراد پولدار که میگویند ما که پول داریم، بجای نماز خواندن پول میدهیم! کی چنین چیزی میشود؟!
اسلام آن انفاقی را که منفک از نماز باشد اصلًا قبول ندارد.
اگر عکسش را بگویید، یک آدم پولپرست و پول دوست اما آماده خدمت بگوید من بجای اینکه انفاق بکنم نماز میخوانم، از ما هفده رکعت نماز واجب خواستهاند و مجموعاً پنجاه و یک رکعت خواستهاند، من بجای اینها صد و دو رکعت نماز میخوانم، مثلًا نماز قضای دیگران را هم میخوانم که از من پولی نخواهند، آیا این قبول است؟ نه.
پس باید به مردم فهماند که تعلیمات اسلامی تجزیه ناپذیر است، به منزله اعضای یک پیکرهاند:
نماز به جای خود، حج به جای خود، زکات به جای خود، خمس به جای خود، امر به معروف و نهی از منکر به جای خود. موقع هرکدام باید شناخته شود.
(اسلامونیازهایزمان، ج۱، ص۴۹،۵۰)
@motahari_nab
آن چیزی که دلها را به هم پیوند میدهد، عقیده و ایمان است.
رسول خدا بزرگترین عامل وحدت را که وحدت در عقیده بود ایجاد کرد، مردم را در زیر پرچم لااله الّا الله آورد.
(بیستگفتار، ص۸۱)
@motahari_nab
علّت انکار و اعراض بسیاری از افراد تحصیل کرده این است که مفاهیم مذهبی و دینی به طرز صحیحی به آنها تعلیم نشده است.
در واقع آن چیزی که آنها انکار میکنند مفهوم واقعی خدا و دین نیست، چیز دیگری است.
(امدادهایغیبیدرزندگیبشر، ص۴۷)
@motahari_nab
آن کس که میخواهد جامعهای را اصلاح کند و تغییر دهد، خودش نباید همرنگ همان مردم باشد و همان نقاط ضعف که در مردم هست در خودش وجود داشته باشد.
کسی موفق به اصلاح نقاط ضعف میشود که خود از آنها مبرّا باشد.
(بررسیاجمالینهضتهایاسلامی درصدسالهاخیر، ص۱۰۶)
@motahari_nab
تنها کسی موفق میشود دوستی طبقات مختلف و صاحبان ایدههای مختلف را جلب کند که متظاهر و دروغگو باشد و با هر کسی مطابق میلش بگوید و بنمایاند.
اما اگر انسان یکرو باشد و مسلکی، قهراً یک عدهای با او دوست میشوند و یک عدهای نیز دشمن؛
عدهای که با او در یک راهند به سوی او کشیده میشوند و گروهی که در راهی مخالف آن راه میروند او را طرد میکنند و با او میستیزند.
(جاذبهودافعهعلی(ع)، ص۲۲)
@motahari_nab
معنی عصمت، آن نهایت درجه ایمان است.
ایمان به هر اندازه که زیادتر باشد، خدا بیشتر به یاد انسان است.
(آزادیمعنوی، ص۹۶)
@motahari_nab
تاریخ، افراد سر از پا نشناخته زیادی را میشناسد که بیاختیار جان خود را در راه مهر علی فدا کردهاند.
این جاذبه را در کجا میتوان یافت؟
گمان نمیرود در جهان نظیری داشته باشد.
علی به همین شدت دشمنان سرسخت دارد، دشمنانی که از نام او به خود میپیچیدند.
علی از صورت یک فرد بیرون است وبه صورت یک مکتب موجود است، و به همین جهت گروهی را به سوی خود میکشد و گروهی را از خود طرد مینماید.
آری، علی شخصیت دونیرویی است.
(جاذبهودافعهعلی(ع)، ص۳۱)
@motahari_nab
علی(علیهالسلام) پیش از آنکه امام عادل برای دیگران باشد و درباره دیگران به عدل رفتار کند، خود شخصاً موجودی متعادل و متوازن بود.
کمالات انسانیت را با هم جمع کرده بود. هم اندیشهای عمیق و دوررس داشت و هم عواطفی رقیق و سرشار.
کمال جسم و کمال روح را توأم داشت.
شب، هنگام عبادت از ماسوی میبرید و روز در متن اجتماع فعالیت میکرد. روزها چشم انسانها مواسات و ازخودگذشتگیهای او را میدید و گوشهایشان پند و اندرزها و گفتارهای حکیمانهاش را میشنید، و شب چشم ستارگان اشکهای عابدانهاش را میدید و گوش آسمان مناجاتهای عاشقانهاش را میشنید.
هم مفتی بود و هم حکیم، هم عارف بود و هم رهبر اجتماعی، هم زاهد بود و هم سرباز، هم قاضی بود و هم کارگر، هم خطیب بود و هم نویسنده.
بالأخره به تمام معنی یک انسان کامل بود با همه زیباییهایش.
(جاذبهودافعهعلی(ع)، ص۱۲،۱۳)
@motahari_nab