بی‌خوابی زده بود به سرم. رفتم توی محوطه‌ی پادگان دوکوهه قدم بزنم. از دور افرادی را دیدم که در حال شستشوی دستشویی‌ها بودند. با خودم گفتم: خدمتکارهای پادگان چرا نیمه شب مشغول کار شدند! نزدیک‌تر رفتم. خشکم زد! باور کردنش مشکل بود. احمد متوسلیان، حاج محمود و حاج ابراهیم همت بودند که در حال شستن دستشویی‌ها بودند! #شهید_محمود_شهبازی‌ @motevaselian

🌱 انگار برای خودش می ساخت... هر خانه‌ای که می ساخت، انگار برای خودش می‌ساخت. یعنی اصلاً این براش یک عقیده بود، عقیده‌ای که با همه وجود بهش عمل می‌کرد. کارش کار بود؛ خانه‌ای هم که می‌ساخت واقعاً خانه بود. کمتر کارگری باهاش دوام می‌آورد. همیشه می‌گفت: نانی که من می‌خورم باید حلال باشه. می‌گفت: روز قیامت، من باید از صاحبکار طلبکار باشم نه او از من. برای همین هم زودتر از همه می‌آمد سر کار، دیرتر از همه هم می‌رفت: حسابی هم از کارگرها کار می‌کشید. 📌 برگرفته از زندگانی شهید برونسی شهید#عبدالحسین_برونسی @motevaselian

🎥اولین دیدار پدرومادر شهید مفقود‌الاثر با پیکر فرزندشان بعد از 40 سال دوری در شب عاشورا در حسینیه معلی ... @motevaselian

الان شب‌های قدر انقلاب اسلامیه؛ خیلی‌ها کُپ کردن؛ تو مالی کپ کرده، تو شبهه کپ کرده، تو شهوت کپ کرده، تو شهرت کپ کرده... یه تعبیری به رفقا گفتیم: گفتیم خیلی‌ها گفتن مرگ بر شاه اما همه نماز جمعه نیومدن خیلی‌ها برای نماز جمعه گفتن «جنگ جنگ تا پیروزی» اما جبهه نیومدن خیلی‌ها اومدن جبهه گفتن «اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک» اما شب عملیات که تیربار رفت تو شکمشون، سوراخ موش یکی یه میلیون! دو نفر پا شدن آرپی‌جی زدن خط شکست کم من فئة قلیله غلبت کل غصه‌های اون شب از اون دو نفر هم یک نفر تیر خورد شهید شد، رسید به لقاءالله. این دفعه دعوا سر خیمه‌ی بقیةالله است، معلوم نیست همه برسن. خیلی قیافه‌ی بچه مثبتی نگیرین! خیلی همچین برا خودمون اسفند دود نکنیم و گوسفند نکشیم و فرش قرمز نندازیم! امتحان سنگین میشه شب‌های قدر انقلاب اسلامیه... @motevaselian

فیلمی کمتر دیده شده از مادر شهید عجمیان بر سر پیکر شهید همون طور که پای منو بوسیدی منم پاتو میبوسم @motevaselian

#دلتنگی #حاج_قاسم @motevaselian

‏رفیقش میگه: یک بار اومد پیشم و گفت جایی سراغ نداری واسه کار؟ گفتم چرا همین آقایی که تو قنادیش کار میکنم دنبال شاگرده؛میای؟ نپرسید چقد پول میدن؟ نپرسید روزی چقد باید کار کنم؟ نپرسید بیمه داره یا نه؟ فقط یه چیزی پرسید وگفت: موقع اذان میزاره برم نمازم بخونم یا نه... #شهيد_محسن_حججی #نماز_اول_وقت

نمرود هم می‌خواست خدا رو با ساخت برج بابل و با پرواز کرکس‌های گرسنه از بین ببره! اما خدا با یک پشه به درک واصلش کرد. شما هم پایانی #حقارت‌آمیز در انتظارتونه. بهتون قول میدم. این سنت الهیه. 🗣نَزدیکِ صُبح