eitaa logo
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
30.8هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
2.3هزار ویدیو
224 فایل
بسم رب الشهداء💫 🌷"هرگزکسانی را که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندار بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند"🌷 (آل عمران۱۶۹) 💥چله صلوات، زیارت عاشورا و دعای عهد💥 ✨شروع چله:4 آبان ✨پایان:13 آذر @hasbiallah2
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃 100گل صلوات هدیه میکنیم به نیابت از شهید والامقام" حمید سیاهکالی" نذر سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عج و هدیه به محضر چهارده معصوم علیهم السلام 🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚩 🕯️به نیت شهید حمید سیاهکالی 💚همنوا با امام زمان(عج) ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝
1_4162691993.mp3
6.25M
زیارت عاشورا همراه با روضه🖤 ثواب آن هدیه به ارواح مطهر ۱۴ معصوم علیهم السلام و شهدای والامقام «لبیک یاحسین جانم» صلے‌الله‌علیڪ‌یا‌اباعبدللھ الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلفــَرَج بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍسلام‌الله‌علیها‌ ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝متوسلین به شهدا💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> ☀️ وقتی عملیات تمام میشد،وارد مرحله پاک سازی می شدیم. نیروهای دشمن به دلیل دسترسی راحت به تجهیزات و امکانات،هر منطقه ای را که خالی می کردند،در تمام نقاط تله های انفجاری ریز و درشت صنعتی و دست ساز کار می‌گذاشتند که پیدا کردن و خنثی کردن این تله ها سخت ترین قسمت کار بود.گاهی خستگی و یک لرزش کوچک دست،باعث وقوع انفجاری بزرگ میشد.گاهی ساختار یک بمب آن قدر پیچیده می شد که باید شخصا برای خنثی کردن یا منهدم کردنش میرفتم‌.تله ها بعداز خارج کردن چاشنی انفجاری قابلیت انتقال داشتند.ما از این تله ها بعداز انتقال برای آموزش یا استفاده علیه دشمن استفاده می‌کنیم.جالب بود،کنار تمام امکاناتی که در اختیار داشتند،نوعی خمپاره و نارنجک دست ساز هم داشتند که با اینکه شکلش خیلی ابتدایی بود،ولی قدرت تخریب و آسیب رسانی داشت کنار کارگاه تخریب پرشده بود از تله های کوچک و بزرگی که خنثی و منتقل شده بودند،گاهی سر کلاس و زمان توضیح داخل آن ها را باز میکردم و برای نیروها توضیح میدادم.در زمان انفجار می‌توانند تا چه شعاعی تاثیرگذار باشندو می‌توانند چه آسیب جبران ناپذیری را به شخص وارد کنند. با آرام ترشدن وضعیت و تثبیت خط به آکادمی برگشتم تا کمی استراحت کنم. چندروز بعد یکی از بچه های حزب الله به ما اطلاع داد که سمت قبطین خانه ای هست که گاهی تک تیراندازهای مسلحین از آنجا برای بچه ها مزاحمت ایجاد می کنند.من،ابوفاطمه و یکی از بچه های حزب الله با دو ماشین اسکورت محمول به سمت خانه ای که مشخص کرده بودند،رفتیم.بعداز چند لحظه بی سیم زدند که خانه خالی از سکنه است.من ،ابوفاطمه و جواد که از بچه های حزب الله بود،وارد خانه شدیم.تمام قسمت های ساختمان را تله گذاری کردیم.فیتیله انفجاری را آوردم و بمب ها را به هم وصل کردم.همه چیز آماده انفجار بود. از بچه ها خواستم سریع لااقل تا شعاع چهارصدمتری خانه را تخلیه کنند.با رفتن ابوفاطمه و جواد فیتیله را روشن کردم و از خانه بیرون آمدم، شروع کردیم به شمارش: هزارو یک. هزارو دو. هزارو سه ابوفاطمه گفت:پس چرا نزد؟نکنه باید تا صد بشماریم؟ جواد گفت؛فیتیله رو روشن کردی؟. خندیدم و بهشان نگاه کردم و برای شوخی گفتم:شاید فیتیله باروتی خاموش شده. با خنده گفتم؛شوخی کردم بابا،صبر کنید دیگه. چندثانیه از حرف من نگذشته بود که تله زد و خانه با خاک یکسان شد.وقتی غبار نشست ،گفتم:با فیتیله کندسوز تله ها را وصل کرده بودم.باهم به آکادمی برگشتیم.یکی دوروز بعد گزارش دادند که یک منطقه آلوده به مین هست که بچه های تخریب نمی‌توانند کار چک و خنثی را انجام بدهند.من و جعفر برای چک کردن وضعیت رفتیم.من تبحر جعفر را خیلی قبول داشتم.از نیروهای حزب الله بود که باهم کار میکردیم.بچه ها تعداد زیادی مین و تله های انفجاری را به ما نشان دادند که خنثی نبودند. با جعفر شروع کردیم به کار.با خنثی کردن چند تله،به یک نتیجه رسیدیم ،نوع چاشنی گذاری دقیقا سیستمی بود که من آموزش داده بودم.با بچه ها قرار گذاشتیم همان حوالی کمین کنیم تا بتوانیم کسی که برای تله گذاری و چک کردن می آید را بگیریم.سه نفر آمدند نزدیک جایی که ما کمین کرده بودیم.سر یک فرصت مناسب به سمتشان رفتیم و هرسه را با غافلگیری دستگیر کردیم.روی صورتشان را کشیده بودند.روی صورت هایشان را کنار زدیم،دلم نمیخواست چیزی را که میبینم ،باور کنم،متاسفانه از نیروهای بومی بودند که خودم به آن ها آموزش داده بودم.دلم میخواست رد گلوله روی سرشان باقی بگذارم.حجم کار و فشار عجیبی که روی هرکدام از ما بود،دوری از خانواده کمترین این فشارها بود و گاهی این چنین اتفاقاتی به شدت روی ما تاثیر می‌گذاشت.به قول یکی از دوستان،اینجا سرزمین شام بود و ما سرباز بی بی جانم بودیم.جلیل همیشه میگفت:یکی از بارزترین اختلافات ما با نیروهای نظامی چریک دنیا باید ایمان و صبرمون باشه که این مواقع محک میخوره. زندگینامه شهید مدافع حرم🕊🌹 ادامه دارد... 🌼🍃♥️🍃🌼
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> ☀️ فصل دوازدهم(خداحافظی ) آن قدر دلتنگ هیئت و روضه شده بودم که اولین سه شنبه خودم را به هیئت هفتگی ریحانه رساندم.هیچ چیز مثل چای روضه سیدالشهدا خستگی جهاد،غم شهادت دوستان،سختی کارو غربت را برطرف نمی‌کرد. مراسم شروع نشده بود،فرصت کردم با محمدحسین گپ بزنم.وقتی میرفتم هیئت، خیلی جلو نمی‌رفتم، البته گاهی پیش می آمد، اما اکثر اوقات گوشه ای می ایستادم و در حال و هوای خودم بودم.بین حرف هایم با محمدحسین از چیزهایی تعریف کردم که فشار زیادی روی ما داشت.محمدحسین همان شب روضه حضرت زینب س خواند.اشک که صورتم را شست ،دلم آرام شد.محمدحسین بعد مراسم حال بارانی چشم هایم را که دید،گفت:رسول اگه بری شهید بشی،من این روضه ها که برات خوندم را راضی نیستم.سرم را پایین گرفتم،دستی به صورتم کشیدم و گفتم؛چرا رفیق؟؟محمدحسین گفت:باید جور کنی منم با خودت ببری سوریه، منم میخوام بیام.سری تکان دادم،قبل از اینکه بخواهم حرفی بزنم،دوروبر محمد شلوغ شد و رفت نزدیک منبر.با بچه هایی که نشسته بودند خداحافظی کردم،قبل از بیرون آمدن از زینبیه نگاهم به محمدحسین افتاد،دستی تکان دادم و بیرون آمدم.ته دلم می خواستم به محمدحسین بگویم،اگر قسمت و روزی من شهادت شد و پیکرم برگشت،حتما من را غسل حضرت زهرا س بدهد. چندروز استراحت کردم،ولی به شدت پاهایم درد میکرد.مامان میگفت :حتما تغذیه ات مناسب نیست یا خیلی راه میری. نمی‌توانستم برایش تعریف کنم،یا فرصت غذا خوردن نداریم یا غذای مناسب،گاهی کنسرو حمص با یکم روغن زیتون و لیمو به دادمان می‌رسید. بعداز مدت ها اتاقم و مرتب کردم.مامان اومد جلوی کمد گفت؛رسول میدونی چقدر لباس بخشیدی به دوستات،کاپشن جدیدی که خریده بودی،نبود.خندیدم و گفتم:با دوستان این حرف ها را ندارم.از هرچیز خوششون بیاد،بهشون میدم.کاپشن حسین را نشان دادم و گفتم:اینم کاپشن حسین که داده به من.مامان خندید و گفت؛باشه فقط اینایی که ریختی وسط اتاق رو جمع کن.کارم تمام شد ،رفتم داخل آشپزخانه به مامان گفتم،:اینم اتاق،مرتب شد. زندگینامه شهید مدافع حرم🕊🌹 ادامه دارد... 🌼🍃♥️🍃🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 ماجرای مادر چهار شهید و گریه‌های رهبرانقلاب ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸سخنان شنیدنی شهید حسن باقری درباره نماز اول وقت وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻روایت شهیدی که بعد از شهادتش به زیارت امام رضا مشرف شد! 🎙سردار حاج حسین کاجی ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
410475_465.mp3
1.82M
💚دعای عهد 🔸️با نوای استاد فرهمند من دعای عهد میخوانم بیا بر سر این عهد میمانم بیا 🌤🌿🌻 اللهم عجل لولیک الفرج🤲 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝متوسلین به شهدا💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌻💐🌻💐🌻💐🌻 💚سلام به چهارده معصوم(ع):💚 🌷⃟ *صلي اللهُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ 🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يا اميرالمُومنِينَ 🌷⃟ *صَلی اَللّهُ عَلَیکِ یا فاطِمهُ الزَّهرَاءُُ 🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِی 🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ يا اباعبداللَّه 🌻💐🌻💐🌻💐🌻 🌷⃟ *صلي اللهُ عَلَيْكَ يَا عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ 🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ 🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياجعفربنَ مُحَمَّدٍ 🌻💐🌻💐🌻💐🌻 🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياموسيَّ بْنُ جَعْفَرٍ 🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياعلي بن موسي 🌷⃟ *صَلِي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ اَلْجَوَاد 🌻💐🌻💐🌻💐🌻 🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْك ياعلي بْنَ مُحَمَّدٍ 🌷⃟ *صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍ العسکري 🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياحجه بْنَ اَلْحَسَنِ. اَلْمَهْدِيُّ عَجَّلَ اَللَّهُ تعالی فَرَجَهُ الشريف 🌻💐🌻💐🌻💐🌻 ➡️@motevasselin_be_shohada ‌ 💝متوسلین به شهدا💝 🌻💐🌻💐🌻💐🌻
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 ❣بسم رب الشهدا و الصدیقین❣ 5⃣1⃣پانزدهمین چله ی؛ 🚩زیارت عاشورا، صلوات، دعای عهد 🌤کانال متوسلین به شهدا🌤 🖇 امروز " 29 آذرماه" 📌 چله 《هدیه به‌ چهارده‌ معصوم(ع) و شهید امروز》 🌻شهید والامقام "" 🌷🌷🌷 معرف: خانم خدادادی 🌺 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ➡️@motevasselin_be_shohada
شهید مدافع حرم سید علی زنجانی🌻 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 تاریخ ولادت : ۱۳۶۷/۰۶/۲۴ محل ولادت : زینبیه – دمشق – سوریه تاریخ شهادت : ۱۳۹۸/۱۲/۰۹ محل شهادت : ادلب – سوریه وضعیت تاهل : متاهل با ۲ فرزند مزار : بیروت – روضه الحوراء زینب (س)  🌺🌿🕊 شهید مدافع حرم حجت الاسلام سید علی زنجانی از شهدای مدافع حرم دو تابعیتی ایرانی-لبنانی در زینبیه(دمشق) سوریه به دنیا آمدند و  متأهل و دارای ۲ فرزند بودند که در راه دفاع از حریم اهلبیت پس از چندین سال جهاد فی سبیل الله در منطقه سراقب(ادلب) سوریه به فیض شهادت نائل آمدند. ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝متوسلین به شهدا💝 🌷🌿🕊🥀🕊🌿🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰زندگینامه شهید مدافع حرم، طلبه ی مجاهد سید علی زنجانی °•[🦋🌿🌸]•° 🌹🍃سید علی احمدی زنجانی فرزند مرحوم آیت الله سید ابراهیم زنجانی و از یک مادر لبنانی در دمشق( زینبیه) متولد شد تا سن ۱۳ سالگی در زینبیه کنار حرم عمه ی سادات زندگی کردند بعد از فوت پدرشان همراه با مادر گرامیشان به لبنان سفر می کنند سید علی نزدیک به ۵ سال به ایران جهت تعلّم دروس حوزوی سفر می کنند، و بعد از چند سال به لبنان برمی گردند و همان جا هم ازدواج می کنند و از زمان شروع فتنه در شام در کنار حرم عمه سادات، مشغول به دفاع از حرم همراه با قوات رضوان حزب الله می شوند. 🌺🍃تا اینکه در تاریخ نهم اسفند ماه نزدیک نماز مغرب توسط پهپاد های آمریکایی در ادلب سوریه به درجه رفیع شهادت نائل می آیند و یکی از ویژگی های بارز و شاخص سید شهید طی این آشنایی چند ساله اخلاص در عمل بود که کمتر کسی دیده ام که این ویژگی را در حد اعلی در خود داشته باشد. رفقا سید یه ویژگی که داشت این بود که نمی گذاشت کسی ازش ناراحت بشه کلمه ی نه کمتر از ایشان شنیده می شد علی الظاهر ویژگی هایی که انسان در این دنیا ملکه شده براش در برزخ و آخرت هم این عادت ادامه دارد، نتیجه این میشه که الان کسی توسل کنه به سید علی دست خالی نمیرود و نه به اصطلاح نمی شنود 💐🍃سید جان رفاقت را در حق ما در این دنیا تمام کردی قطعا در برزخ و قیامت هم این حق رفاقت را تمام خواهی کرد درباره شهید سید علی زنجانی یاد یک توصیه از عارف روشن ضمیر، شیخ رجبعلی خیاط افتادم. اونجا که می گفتند: اگر می خواهید به مقامات عالیه برسید، رعایت سه تا کار خیلی اهمیت دارد: ۱.گدائی در شب ها ۲.احسان به خلق ۳.توسل به اهل بیت الان که دارم فکر می کنم ، می بینم که آقا سید علی نه تنها به این سه توصیه ی مهم پایبند بود ، بلکه رفتار و کردارش نشون می داد که غرق در اجرای این رفتارهای حسنه است بچه هیئتی بود و عاشقِ امام حسین علیه السلام؛ 🌷🍃برا نشستن پایِ سفره ی روضه، برنامه ی روزانه داشت؛ گاهی می دیدم که هندزفری توی گوشش گذاشته و داره پای روضه ی اهل بیت علیهم السلام، های های گریه می‌کنه… چه زیبا فرمودند حضرت صادق (علیه السلام) که : مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ الْخَیْرَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَیْنِ ع وَ حُبَّ زِیَارَتِهِ وَ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ السُّوءَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ بُغْضَ الْحُسَیْنِ وَ بُغْضَ زِیَارَتِهِ. “هر کس که خدا خیر خواه او باشد، محبت امام حسین علیه السلام و شوق زیارتش را در دل او می اندازد، و هر کس که خدا بدخواه او باشد، کینه و بغض زیارت امام حسین علیه السلام را در دل او می نهد” بله رفقا! خدا برا آقا سید علی خیر می خواست: پس هم محبت امام حسین(ع) رو به دلش انداخت؛ هم شوق زیارت امام حسین(ع) رو توی دلش قرار داد؛ و در نهایت آقا سید رو برد به زیارتِ خودِ امام حسین علیه السلام … روحشان شاد راهشان پر رهرو ان شاءالله🌷 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠خاطره حاج مهدی سلحشور از شهید بزرگوار سید علی زنجانی💠 🌷🍃سید علی عزیز ما دنیائی از صفا و صمیمیت بود .عشق به شهادت در دریای زلال چشماش موج میزد. به من گفت حاج مهدی بریم یه سر خطوط بچه های حزب الله. میخوام ببینی چه عشقی به حضرت آقا دارند . با هم رفتیم بچه های حزب الله تا فهمیدن من بعضی از اوقات خدمت حضرت آقا مشرف میشم ، برگه ای رو آماده کردند و اسامی شونو توش نوشتند تا اون نامه ی حامل سلام رو ،خدمت ایشون تقدیم کنم... 🌤راست میگفت عشقشون به آقا مثال زدنی بود هر کدوم اسمش رو مینوشت چشاش بارونی میشد و با یه حسرتی میگفت سلام خالصانه ی ما رو خدمت حضرت آقا ابلاغ کنید. و بگید تا جان در بدن داریم با جان و مال و فرزند و خانواده در رکابتون هستیم. خوش به سعادتش مزدش رو گرفت. رزقناالله ✨مهدی سلحشور ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝 🌹🕊✨🌹🕊✨🌹🕊