🌷متوسلین به شهدا🌷💫
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🌷#پسرک_فلافل_فروش🌷
#قسمت_هشتاد_و_دوم
💟اين را بارها مشاهده کردم که شخصيت هاي فرهنگي و افرادي که کار
فرهنگي به خصوص درمسجدراتجربه کرده باشند، در هر کار ومسئوليتي
وارد شوند، ديدگاه ها و تفکرات فرهنگي خودشان را بروزمي دهند.
🔗هادي نيز همين گونه بود. او درزمينه ي کارهاي فرهنگي و اردويي تجربيات
خوبي داشت.
✳در همان ايامي که در کنار رزمندگان عراقي با داعش مبارزه مي کرد،
برخي طرح هاي فرهنگي را ارائه کرد که نشان از روحيه ي بالاي فرهنگي او
بود.
🌀يک بار پيشنهاد داد براي يکي ازمراسمات عيد، براي رزمندگان حشدالشعبي هديه تهيه کنيم.
🔲ما هم اين کار را به خود هادي واگذار کرديم. او هم با مراجعه به چندين
مرکز فرهنگي هديه ي خوبي تهيه کرد.
🌟هادي در کل سه بار به مأموريت هاي نظامي حشدالشعبي اعزام شد. در
عمليات آزادسازي منطقه ي بلد در کنار نيروهاي خط شکن بود.
❇فرمانده او با آنکه علاقه ي خاصي به هادي داشت، اما خيلي از دست او
عصباني مي شد!
🔘مي گفت اين پسر خيلي مهربان ودلسوز است اما ترس را نميفهمد درمقابل نیروهای داعش بدون ترس جلو می رود
⬅ادامه دارد....
📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری
🌷#پسرک_فلافل_فروش🌷
#قسمت_هشتاد_و_سوم
✳.....هر چه مي گوييم مراقب باش اما انگار متوجه نمي شود، اين رزمنده شجاعانه جلو مي رود و راه را براي بقيه ي نيروها باز مي کند.
🔳هادي نه ترس را مي فهميد و نه خستگي را ...
يک بار فرمانده محورجلوي خود هادي اين حرفها را زد
🌀هادي وقتي اين
مطالب را شنيد، گفت: جلوي دشمن نبايد ترس داشت،ما با شهادت ازدواج
کرده ايم.
🌟هادي به عنوان تصويربردار به جمع آنها پيوسته بود، او تصاوير و فيلمهاي
خاصي را از نزديکترين نقطه به سنگر تکفيري ها تهيه مي کرد.
💟از ديگر کارهاي او رساندن آب و تغذيه به نيروهاي درگير در خط مقدم
بود.
📌اما مهمترين کار فرهنگي هادي برگزاري نمايشگاه دستاوردهاي حشدالشعبي در ايام اربعين بود.
🔗هادي اصرار داشت کارهاي فرهنگي رزمندگان عراقي به اطلاع مردم و
شيعيان رسانده شود.
🔘لذا راهپيمايي اربعين را بهترين زمان و مکان براي اين
کار تشخيص داد.
واقعاً هم تفکر فرهنگي او جالب بود.
⭕هادي يک چادر در نيمه راه نجف به
کربلاراه اندازي کرد و نمايشگاه تصاوير نبرد با داعش را با چينش مناسب در
مقابل ديد زائران کربلا قرار داد.
⚫برادر ناجي مي گفت: هادي براي اين نمايشگاه خيلي زحمت کشيد. کار
عقب بود و کاروانها از راه مي رسيدند.
❇هادي گفت که شبها کمتر بخوابيم
و کار را به نتيجه برسانيم.
طي چند شبانه روز هادي بيش از سه ساعت نخوابيد. کار به خوبي انجام شد
و مخاطب بسياري داشت.
📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری
✍ ادامه دارد ...
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🌷#پسرک_فلافل_فروش🌷
#قسمت_هشتاد_و_چهار
✳....اما همين که نمايشگاه آغاز شد،هادي به نجف برگشت!
او عاشق گمنامي بود و نمي خواست کسي بفهمد اين نمايشگاه مهم کار
او بوده.
🔗بعد از تجربه ي موفق اين نمايشگاه به سراغ سيد کاظم آمد.
هادي طرح جديدي براي برگزاري نمايشگاه دستاوردهاي نبرد با داعش
در نجف آماده کرده بود.
🔳مي خواست در يک فضاي مناسب کار فرهنگي را
گسترش دهد.
اعتقاد داشت که تصاوير و فيلم هاي اين مبارزه ي مقدس براي آيندگان
ثبت شود و همزمان بايد به ديد عموم مردم رسانده شود.
🌟هادي روي اين طرح خيلي کار کرد. اما مسئولان حشدالشعبي با اين دليل
که نيرو و شرايط برگزاري اين نمايشگاه را ندارند
💟طرح را به تعويق انداختند
تا اينکه هادي براي بار آخر راهي مناطق عملياتي شد.
اما مهمترين کار فرهنگي که از هادي ديدم مربوط مي شد به کاري که به خاطر آن به ايران برگشت.
📌هادي تعداد زيادي چفيه وپيشاني بند با نام مقدس يا فاطمـه الزهرا آماده کرد و با خودش به عراق آورد.
🌀او مي دانست بهترين کار فرهنگي براي رزمندگان، پيوند دادن آنان با
حضرات معصومين، به خصوص مادر سادات، حضرت زهرا ،است.
📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری
🌷#پسرک_فلافل_فروش🌷
#قسمت_هشتاد_و_پنجم
✳اولين بار که ايشان را ديدم همراه ما با يک خودرو به سمت نجف برمي گشتيم.
🌀موقع اذان صبح بود که به ورودي نجف و کنار وادي السلام رسيديم.هادي
به راننده گفت: نگه دار.
‼تعجب کرديم. گفتم: شيخ هادي اينجا چه کار داري❓
❇گفت: ميخواهم بروم وادي السلام.
گفتم: نميترسي؟ اينجا پر از سگ و حيوانات است.
🔗صبر کن وسط روز
برو توي قبرستان.
هادي برگشت و گفت: مرد ميدان نبرد از اين چيزها نبايد بترسد. بعد هم
پياده شد و رفت.
💟بعدها فهميدم که مدتها در ساعات سحر به وادي السلام مي رفته و بر سر
مزاري که براي خودش مشخص کرده بود مشغول عبادت مي شده.
🌟هادي مرد مبارزه بود. او در ميدان رزم و در مقابل دشمن هم دست ازاعتقاداتش بر نمي داشت.
🔘هميشه تصوير مقام عظماي ولابت را بر روي سينه داشت. براي رزمندگان عراقي صحبت مي کرد و آنها را از لحاظ اعتقادي آماده مي کرد.
📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری
✍ ادامه دارد ...
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🌷#پسرک_فلافل_فروش🌷
#قسمت_هشتاد_و_ششم
💟يادم هست خيلي با اعتقاد به جمعي از رزمندگان عراقي مي گفت:لحظه ي
شهادت نام مقدس ياحسين را به زبان داشته باشيد تاخود آقا بالاي
سرتان بيايد.
🌀کل وسايل همراه هادي، در همه ي مدت حضور در ميادين نبرد، فقط يک
ساک دستي کوچک بود.
🌟تعلقات او از همه ي دنياي مادي بريده شده بود.
در دوران نبرد خيلي کم غذا مي خورد، مي گفت: شايد بقيه ي رزمندگان
همين را هم نداشته باشند.
🔗کم مي خوابيد و به واقع خودش رابراي وصال
آماده کرده بود.
هادي درخط نبرد هم وظيفه ي روحاني بودن و مبلّغ بودن خود را رها
نمي کرد.
⭕در آنجا هم، وظيفه ي هر کس را به آنها متذکر مي شد.
زماني هم كه احتياج بود در كار تداركات و رساندن آب وآذوقه كمك
می كرد.
✍ ادامه دارد ...
🌷#پسرک_فلافل_فروش🌷
#قسمت_هشتاد_و_هفتم
✳من همه گونه انسان ديده ام.باافراد زيادي برخورد داشته ام. اما بدون اغراق
مي گويم كه مثل شيخ هادي راكمترديده ام.
💟انسان مؤمن،صالح،عابد،زاهد،متواضع، شجاع و... او براي جمع ما خير
محض بود.
اين سخنان، نه به خاطر اين است كه او شهيد شده، ما شهيد زياد ديده ايم.
📌اما هادي انسان ديگري بود. به همه ي دوستان روش ديگري از زندگي را
آموخت.
او انسان بزرگي بود، به خاطر اينكه دنيا در چشمش كوچك بود. به همين
خاطر در هر جمعي وارد مي شد خير محض بود.
🔗بسياري از روزها را روزه دار بود، اما دوست نداشت كسي بداند. از خنده زيادي به خاطر غفلت از ياد خدا گريزان بود، اما هميشه لبخند برلب داشت.
🌀تمام صفات مؤمنين رادراومي ديديم.
هميشه به ما كمك مي كرد. يعني هركسي را كه احتياج به كمك داشت
ياري مي كرد.
🌟يكبار براي منزل خودم يك تانكرخريدم و نمي دانستم چگونه به خانه
بياورم، ساعتي بعد ديدم كه هادي تانكر را روي كمرش بسته و به خانه آمد!
🔘او آنقدر در حق من برادري كرد كه گفتني نيست.بعضي روزهاازاوخبرنداشتيم، او مريض بود و ما بي خبر بوديم. دوست
نداشت كسي بداند!
❇از مشكلات و از امور دنيايي حرف نمي زد، انگار كه هيچ مشكلي ندارد.
اما مي دانستيم كه اينگونه نيست.
🔆خوب درس مي خواند و زود مطلب را مي گرفت. خوب مي فهميد. در كنار
دروس حوزوي، فعاليت هاي بسياري انجام مي داد.
🔳يكبار در مسير كربلا با او همراه بودم. متواضع اما بشاش و خنده رو بود. از
همه ديرتر مي خوابيد و زودتر بلند مي شد.
⭕كم خوراك و كم خواب بود. اهل عبادت و زيارت بود. وقتي به كنار حرم معصومين مي رسيد ديگر در حال خودش نبود.
🔵همه فن حريف بود. در نبرد ومبارزه، مرد ميدان جهاد و به نوعي فرمانده
بود، در ديگر كارها نيز همينطور.
خاكي و افتاده بود. بارها ديدم كه سيني چاي را در دست دارد و به سمت
برخي نيروهاي ساده مي رود.
🔲عاشق زيارت شب جمعه دركربلابود.وقتي هم كه شهيد شد،چهارروز
پيكرش گم شده بود، البته اين حرفها بهانه است.
🔶هادي دوست داشت يك
شب جمعه ي ديگر به كربلا برود كه خدادعايش را مستجاب كرد.
روز يكشنبه شهيد شد و شب جمعه در كربلا و نجف تشييع شد. درست
در اولين روزفاطميه!
📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری
✍ ادامه دارد...
14.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥قدرت شهدا💥
🌹دایورت شماره حاج حسین یکتا به حاج حسین کاجی
✅حتما حتما ببینید و نشر دهید
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
3.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطره مادر شهید خلیلی
از بوی پیراهن خونی شهید
#شهید_رسول_خلیلی🌷🌿
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
✅دوستان شروع چله بعدی ان شاءالله از روز #دوشنبه 28خرداد ماه مصادف با #عیدسعیدقربان خواهد بود
💥لطفا اطلاع رسانی کنید
❣اسامی ۴۰ شهید والامقامی که در #دوره_نوزدهم مهمانشان خواهیم بود لیست شده
قبل از شروع چله، اسامی در کانال قرار داده خواهد شد
🌷🌷🌷🌷🌷
#توسل
#کرامات_شهدا
💐بزرگوارانی که با توسل به شهدای والامقام حاجت گرفتند و یا خاطره یا رویای صادقه ای داشتند برای بنده ارسال کنند تا در کانال به اشتراک گذاشته شود
@hasbiallah2 👈خادم الشهدا
➡️@motevasselin_be_shohada
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
#ارسالی اعضای محترم کانال⤵️
سلام وقتتون بخیر و خسته نباشید
من از طریق خواهرم ب گروه شهدا دعوت شدم؛ و واقعا نمیدونم چجوری ازتون بخاطر این گروههای شهدایی که تشکیل دادین تشکر کنم و هم ما رو بیشتر با این عزیزانی که همه مدیونشون هستیم آشنا میکنید و هم خیلی از عزیزان بدعای این پاکان و عزیزان شهید حاجتروا میشن
راستش من از وقتی وارد چله شهدا شدم و همینکه کارم گیر میکنه و مشکلی پیش میاد با ۱۰۰ صلوات ب نیابت از شهید
حاج یونس زنگی آبادی و شهید عبدالمطلب اکبری الحمدلله اون گره باز میشه
روزیکه برای دومین بار اعضا ازتون تقاضای نذری الویه برای شهید عزیز ابراهیم هادی کردن،من ی حاجت خیلی خیلی مهمی داشتم و امیدوارم بخواست خداوند و دعای شهدا و شما عزیزان حاجتمو بگیرم
من همون موقع بعد از نماز صبح پیامو دیدم مبلغ ناچیزی واریز کردم
و گفتم برادر آسمانی من خیلی خیلی ناقابله دعام کن اما واقعا آیا این مبلغ الویه برات هدیه میشه؟ ؛؛؛ بخدای شهدا قسم همون موقع خوابم برد و در خواب دیدم در یک سینی ب همون مبلغی که واریز کرده بودم مواد اولیه الویه رو من با پوشش کامل چادر و … تقدیم خود شهید ابراهیم هادی کردم،، با نیت خودم اونو دست شهید دادم و گفتم واااای خودش ازم گرفت خدایا ممنونم
و برام خیلی جالب بود
ان شاءالله همگی بدعای شهدای پاکمون حاجتروا بشن
🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋
سلام و احترام
من همیشه شهدا رو قبول داشتم و دارم
خیلی کتاب هاشون رو خوندم
دخترم یه خواستگار داره
برا خوشبختی شون و به خیر بودن این ازدواج
نذر کردم نماز جعفر طیار بخونم
هر روز به نیت یک شهید
امروز به شهید ابراهیم هادی گفتم به نیت شما میخونم یه تاییدی از این پسر بهم بده
به محض اینکه نمازم تموم شد در سجده رفتم دوباره دعا کنم از شهید کمک بخوام
که امشب که ما داریم میریم شهدای گمنام خانواده آقا پسرم بتوانند بیان تا اونجا با هم صحبت کنیم
در صورتی که دیشب مادر آقا پسر گفته بود به پسرم مرخصی نمیدند
تو نماز گفتم اگه تو دعا کنی میشه مرخصی
بهش بدند
خدا شاهده تو سجده رفتم به زبون بیارم
مادرشون زنگ زد
گفتند بهش مرخصی دادند میایم شهدای گمنام برا صحبت کردن
مطمئن هستم إن شاء الله شهید، ایشون رو برامون تایید کردنند
إن شاء الله همه زندگی ها ختم به سربازی و خدمت و شهید شدن در راه آقا جونم ختم بشه
وهمه جوانها با دعای شهدا زیر سایه امام زمان عجل الله مورد رضایت امام رضا جونم علیه السلام قرار بگیرند
و زندگی با تقوا و با آرامشی داشته باشند
🌷🌷🌷🌷🌷