🔰مختصری از زندگینامه شهید محمدرضا ملاصادقی
💐🍃شهید ملاصادقی در یکم تیر 1341، در روستای رکنآباد از توابع شهرستان میبد به دنیا آمد.
🌺🍃تا پایان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت.
معلم بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت.
بیست و یکم بهمن 1362 مجروح و اسیر شد.
شانزدهم فروردین 1370 در میبد بر اثر ضایعات ناشی از دوران اسارت به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌹✨🌿🌹✨🌿🌹✨
🌹شهید محمد رضا ملاصادقی🌹
✅فقط جسمش بود :
(خواهر شهید)
🌿سالها گذشت خیلی انتظار کشیدیم تا برگردد. مردادماه ١٣٦٩ بود. رادیو اعلام کرد به همین زودی اسرا به میهن اسلامی باز خواهند گشت. نام محمدرضا در لیست آزادگان بود. شور و شوق عجیبی داشتیم. باورمان نمی شد دوباره می توانیم او را ببینیم . هشت سال از اسارتش میگذشت. فقط خدا می داند، دراین مدت چه بر سر ما آمد.
🔻روز رهایی از راه رسید محمدرضا به همراه دوستان آزاده اش در یازده دی ماه ١٣۶۹ به وطن بازگشت.
خیابان ها گل باران شده بود. خانواده ها با شاخه های گل به استقبال فرزندان شان آمده بودند. همه از ماشین پیاده شدند. انگار قیامت بود هرکسی عزیزش را در آغوش می گرفت. همه دنبال گم شده مان میگشتیم.
اشک شوق از دیده ها جاری بود. خانه را برای حضورش چراغانی کرده بودیم و منتظرش بودیم به خانه آمد. انگار این خانه رنگ و بوی دیگری گرفت. هنوز حال و هوای جبهه داشت گویی روحش را در جبهه ها پرواز داده بود.
چند روزی در شوک بود و بیشتر سکوت می کرد. مدتی از آمدنش می گذشت. دنیا برایش کوچک شده بود. او بسیار مقید به دین و مذهب و رعایت شئونات اسلامی بود. تن پروری در او راه نداشت کار و زحمت با خون او عجین شده بود. خستگی برایش بی معنا بود. خلوصی که او در نماز داشت ما را به حیرت وا می داشت .
او از جامعه تصورات دیگری داشت میگفت چه تصور می کردیم و چه شد. انتظار نداشتیم وضع جامعه این باشد. فکر میکردم باید بهتر از اینها باشد. خیلی ناراحت بود. او بعد از این که در خون غلتیدن دوستانش را به چشم دیده و سختی های اسارت را به جان خریده بود و حالا اوضاع را این گونه می دید ، می گفت احساس میکنم دینداری ، اخلاق و تقوا در جامعه کمرنگ شده و جای خود را گم کرده. چرا در اجرای بعضی مسائل در جامعه کوتاهی می شود؟ این افکار او را آزار می داد.
🕊✨🕊✨🕊✨🕊
✅تومور مغزی: (خواهر شهید )
از آن روز بدنش ضعیف و ضعیف تر شد . توموری که در سر داشت خواب و خوراک را از او گرفته بود . بیماری اش به اوج رسیده بود . ماه رمضان بود محمدرضا گوشه اتاق روی سجاده اش نشسته بود و گریه می کرد. از دور او را نگاه می کردم .
به مادرم گفتم : « محمد رضا امروز اصلا حالش خوش نیست. چه کنیم ؟ »
دلنگرانی مادرم بیشتر و بیشتر شد . راهی جز دعا کردن نداشتیم . چند روز گذشت.
لحظه تلخی بود. محمدرضا روی سجاده اش به رحمت خدا رفته بود. آن روز ، روز ضربت خوردن حضرت علی (ع) بود . او شش ماه بیشتر طاقت نیاورد. دیگر نمی توانست در این دنیای پر از زرق و برق نفس بکشد. سرانجام محمدرضا در بهترین ماه خدا در حال عبادت و در سحرگاه نوزده رمضان به شهادت رسید.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
☘🕊☘🕊☘🕊☘🕊
12.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شهید_محمدرضا_ملاصادقی🕊🌹
شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات🌿✨
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
100گل صلوات هدیه میکنیم به نیابت از شهید والامقام" محمدرضا ملاصادقی " نذر سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عج و هدیه به محضر چهارده معصوم علیهم السلام
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
🚩#قرائت_زیارت_عاشورا
🕯️به نیت شهید "محمدرضا ملاصادقی"
💚همنوا با امام زمان(عج)
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🚩متن کامل زیارت پرفضیلت عاشورا 🚩
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝