شهید مدافع حرم عبدالصالح زارع بهنمیری 🌻
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
تاریخ ولادت: ۱۳۶۴/۱/۲۶
محل ولادت: روستای کریمکلای_شهر بهنمیر_ شهرستان بابلسر
تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۱۱/۱۶
محل شهادت: روستای رتیان _ شمال حلب_ کشور سوریه
مزار: گلزار شهدای شهر مقدس قم
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌷🌿🕊🥀🕊🌿🌷
💐🌾💐🌾💐🌾💐🌾💐
🔰 زندگینامه شهید مدافع حرم عبدالصالح زارع بهنمیری
🌸💫شهید عبدالصالح زارع 26 فروردین 1364 در خانوادهای مذهبی در بَهنَمیر واقع در شهرستان بابلسر متولد شد.
💐🌱تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در بَهنَمیر و دبیرستان را در بابلسر گذراند.در دورۀ ابتدایی به عضویت پایگاه مقاومت بسیج محلۀ کریمکُلا درآمد.علاقهمند به ورزش رزمی تکواندو بود و از 9 سالگی به این ورزش میپرداخت.
🌻🍃پس از گرفتن دیپلم در رشتۀ کامپیوتر، همزمان با مهاجرت خانواده به شهر مقدس قم،در کنکور سال 82 شرکت کرد و در رشتۀ کامپیوتر دانشگاه آزاد اسلامیِ بابل پذیرفته شد.با مشورت خانواده از دانشگاه انصراف داد و سپاه را برای ادامۀ مسیر زندگی انتخاب کرد.
💐🌿پس از 9 ماه دورۀ آموزش در تبریز وارد دورۀ درجه داری سپاه المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بابل شد و در مسیر پاسداری از انقلاب از هیچ تلاشی فروگذار نکرد.
🌼🌴در سال 83 دو مرتبه در کنکور شرکت کرد و در رشتۀ حقوق (مقطع فوق دیپلم) در دانشگاه جامع علمی کاربردی بابل پذیرفته شد.
🍀🌾در سال 88 به حج عمره مشرف گردید و پس از اتفاقات ناگواری که در سال 88 در قالب فتنه رخ داد،برای تسلط بر مسائل روز، انگیزۀ بیشتری پیدا کرد و به همین منظور تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی رشتۀ حقوق ادامه داد.
🌸🌴در سال 91 ازدواج کرد و زندگی مشترکش را در بابلسر شروع کرد.ثمرۀ این ازدواج پسری به نام محمد حسین است که در فروردین 1394 متولد شد.
🌷🌱با آغاز جنگ در سوریه برای دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیه و یاری جبهۀ مقاومت،داوطلبانه عازم سوریه شد.
🌹🕊سرانجام پس از سه ماه حضور مداوم در جبهۀ سوریه،16 بهمن 1394 در روزهای نزدیک به ایام فاطمیه،در حین درگیری با مزدوران تکفیری در شمال شهر حلب،منطقۀ رتیان در اثر اصابت مستقیم گلوله به ناحیۀ سر به فیض شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش پس از تشییعِ با شکوه در گلزار شهدای شهر قم آرام گرفت.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌹🌿💫🌹🌿💫🌹🌿
💌❣💌❣💌❣💌❣💌
✍📚شهید عبدالصالح زارع بهنمیری به روایت همسر:
✨2 سال زندگی با شهید زارع از بهترین روزهای عمر من بود.لحظات خوبی را از زمان ازدواج تا شهادت با وی سپری کردم.
🌸لحظۀ رفتنش آرامش خاصی داشت.یک آرامش عجیب و دوست داشتنی که آن لحظه همیشه در نظرم عیان است.قرآن را بالای سرش گرفتم و با صلوات بدرقه اش کردم.
🌷همسر شهیدم بسیار آدم سادهزیست، باگذشت،شوخ طبع،پرتلاش و اهل خدمت به دیگران بود.وقتی از محل کار به خانه میآمد، خستگی کار را پشت در خانه میگذاشت و با حالت مهربانی و چهرهای خندان و بشاش وارد میشد.
🌹با ورود ایشان فضای ساکت منزل کاملاً شکسته میشد.همۀ اعضای خانواده او را دوست داشتند.برای مادرم مثل پسر بود،نه داماد.
🌱همیشه دوست داشت به دیگران خدمت کند و تا جایی که در توانش بود دستگیری میکرد. میگفت: «خشنودی خدا در خدمت به خلقِ اوست».به طور ویژه به پدربزرگ و مادربزرگش کمک میکرد و آنها حتی بیشتر از فرزندان خودشان او را دوست داشتند.یادم هست هر از گاهی به خانۀ آنها می رفت تا اگر کاری دارند انجام دهد.خانۀ آنها باغ کوچکی داشت که در حیاط آن انبوه درختان میوه بود. آنها نمیتوانستند میوهها را بچینند و «صالح» تنها کسی بود که تمام کارهای باغ را انجام میداد.از کارهای سخت و سنگین فرار نمیکرد و تمام توانش را برای خدمت صادقانه و بیمنت به کار میبرد.
🌾صالح لذت عجیبی از خدمت به شهدا و خانوادههای معززشان میبرد.ایشان از قبلها، ایام محرم را به منطقۀ عملیاتی فکه میرفت. این روند بعد از ازدواج هم ادامه داشت و تا شهادتش ترک نشد.با دوستانش به آن منطقه میرفتند تا مقدمات پذیرایی اعم از علم کردن خیمهها،آبرسانی،تهیۀ غذا،اجرای برنامههای فرهنگی و... را برای مهمانان شهدا محیا کنند. ایشان هر طور شده بود باید خودش را در آن ایام به فکه میرساند. به شدت عاشق شب عاشورای منطقۀ فکه بود.
🌺زندگی با شهید عزیز،بهترین روزهای عمر من بود.درسهای زیادی از او یاد گرفتم و لحظات خوبی را از زمان ازدواج تا شهادت با وی سپری کردم.کاش میشد دوباره آن ایام بودن با شهید برایم تکرار شود.
🌻سفر اولم با ایشان سفر به مشهد مقدس بود.شهید عزیز زیاد اهل مرخصی گرفتن نبود و میگفت: «اگر یک معلم دانش آموزان خود را رها کند و به سفر برود تبعات بدی برای آیندۀ دانش آموزان دارد.»
💐صالح بیشتر از ساعات کاری خود فعالیت میکرد.برای ساعات اضافه برگه مأموریت پر نمیکرد و داوطلبانه آن ساعات را میگذراند و هیچ پاداشی قبول نمیکرد،البته باید این را بگویم که ایشان اهل تفریح و مسافرت بودند و در همین مدت کوتاه زندگیمان برای معیشت و تفریح بنده از هیچ چیزی دریغ نکردند.
💫قرار بود اربعین به کربلا برود.روز چهارشنبه 26 آبان 94 بود که گفت: «هماهنگیهایی با دوستانم انجام شده و انشاءالله دو روز بعد راهی کربلا هستیم.» من هم دوست داشتم در این سفر زیارتی همراه ایشان باشم،ولی متأسفانه به خاطر فرزند خردسالم این همراهی برایم امکان پذیر نبود.از طرفی به شهید هم نمیتوانستم بگویم که به کربلا نرود.به او گفتم: «صالح جان دلم نیست که تنها به کربلا بری.دوست دارم با هم به زیارت امام حسین (علیهالسلام) بریم،اما اگر مانع از رفتن تو بشم،حس میکنم نمیتونم روز قیامت مسئولیت این کار را به عهده بگیرم و جوابگو باشم.» ما بین صحبتهایمان گفت: «راستی امروز صبح خواب دیدم از روی درختی،یک گلابی فوق العاده شیرین و خوشمزه چیدم و خوردم.هنوز طعم استثنایی اون زیر زبونم هست...» که من هم در پاسخش گفتم: «چه جالب،حتماً برای سفر کربلات هست.»
🪴ظهر پنجشنبه 27 آبان 94 با ذوق و شوق به خانه آمد و گفت: «بالاخره کارم درست شد».من با تعجب سوال کردم «مگه تو سفرتون به کربلا مشکلی بود که حالا میگی کارم درست شد!»
🍀ایشان با قدری مکث گفت: «کربلا که انشاءالله ردیفه،اما شاید از همون جا،جای دیگهای هم برم» که من با تعجب پرسیدم «کجا؟» و ایشان گفت: «سوریه.»
☘یک لحظه جا خوردم و انتظار شنیدنش را نداشتم.«محمدحسین» را که بغلم بود روی زمین گذاشتم و گفتم: «چرا سوریه؟» که سکوت کرد.
🌿گویا مدتها میشد که رایزنی هایی برای اعزام به سوریه انجام داده بود،اما اصلاً من خبر نداشتم.تازه فهمیدم کربلا و بیان خوابش مقدمهای شده بود برای رفتن به سوریه.دقیقاً روز جمعه 28 آبان 94 که قرار بود به کربلا برود،به سوریه اعزام شد.
🌴همهچیز به یکباره انجام شد.دیگر قدرت تصمیمگیری نداشتم.شروع کرد با من حرف زدن و تلاش داشت مرا آرام کند.از وضعیت سوریه برایم میگفت و همین حرفهای منطقی و قانع کنندۀ او بود که جای حرف برای من باقی نگذاشت.
✍ ادامه👇👇
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌹🌿💫🌹🌿💫🌹🌿
💌❣💌❣💌❣💌❣💌
💠طبیعتاً برای هرکسی که جای من باشد،با لحظات شوک آور و نگران کننده ای مواجه میشود و نمیتواند تصمیم خوبی بگیرد.من تازه زندگی مشترک را شروع کرده بودم و با داشتن یک فرزند کودک،آرزوهای زیادی را در کنار شهید داشتم،اما با همۀ این اوصاف وقتی به یاد حرفهای «صالح» میافتادم و صحنه های شهادت شهدای مدافع حرم که از رسانۀ ملی پخش شده بود در نظرم تداعی میشد، دیگر توان مخالفت نداشتم و رضایت به رفتن او دادم.دلم از رفتنش آشوب بود،اما فکر کردن به حرم حضرت زنیب (علیهاالسلام) آرامم میکرد.
💢همسر شهیدم میگفت:«اگه من نرم، بقیه هم نرن،این بار را چه کسی از زمین برداره؟ما چطور میتونیم آسایش و راحتی داشته باشیم،در حالی که مردم اونها در بطن جنگ به سختی زندگی میکنند؟مگه نه اینکه اگه صدای غربت مسلمانی شنیده شد باید مسلمین به فریادش برسند.»
🌻از روز بعد اعزامش نگرانی و دلواپسی هایم شروع شد.در آن مدت حضورش در سوریه من نمیتوانستم با او تماس بگیرم و باید صبر میکردم تا خودش تماس برقرار کند. برای بار اول که تماس گرفت،به من گفت:«به خاطر اینکه تلفن ها کنترل میشه،باید محدود صحبت کنم» از این رو صحبتهایمان در حد یک احوالپرسی ختم میشد.من در هر تماسی که بینمان برقرار میشد به او میگفتم: « صالح،دلم برات تنگ شده کی میای؟»
🌸قرار بود 45 روزه برگردند،ولی متأسفانه این ایام بیشتر شد و خبری از آمدنش نشد.در حالی که همرزمانش بازگشته بودند.در تماس آخر گفتم: «صالح چرا نیومدی؟ همۀ دوستات برگشتند»،گفت: «وظایفم زیاده.باید کار را تحویل بدم و بعد بیام». در هر تماسش میگفت: «باید صبر داشته باشی.از حضرت زینب علیهاالسلام صبر بخواه». الان هم خیلی دلم برایش تنگ شده است.آرزو دارم یک بار دیگر او را ببینم. واقعاً تصور شهادتش را نداشتم.حس میکردم به یک مأموریت عادی رفته و برمیگردد.
💫🕊از خدا میخواهم کمک کند تا زندهام طوری زندگی کنم که صالح از من راضی باشد. مانند زمانی که بود و با هم زندگی میکردیم. صالح برای من افتخار بود،دلم میخواهد برایش مایۀ افتخار باشم.در این راه تمام تلاشم را خواهم کرد.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌹🌿💫🌹🌿💫🌹🌿
💐🍃💫💐🍃💫💐🍃💫
📝✨فرازی از وصیت نامه شهید عبدالصالح زارع بهنمیری :
🕊بسم رب الحسین🕊
💐💫درود بر امام امت،نایب بر حق امام زمان علیهالسلام حضرت امام خامنهای مدظلهالعالی.
عزیزان من حواستان باشد که این انقلاب اسلامی را به امانت به ما سپردند و نکند در امانت خیانت کنید.این امانت،امانت الهی است،وظیفۀ همۀ ماست که از این انقلاب و دستاوردهای آن پاسداری کنیم.
🌺✨دست از این ماه تابان برندارید،چرا که این ماه از خورشید عالم تاب نور گرفته و بازتاب مینماید.همانطور که امام خمینی رحمتالله علیه فرمودند: «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد.» پشتیبان واقعی باشید و نکند به خود آیید و خود را توّاب معرفی کنید که آن روز هم پایان جهل نیست.
🌸🍃خدایا از تو یاری میخواهم که مرا توان دهی تا در راه رضای تو قدم بردارم و هدفی جز رضایت تو نداشته باشم.ما میرویم تا مقابل دشمنان قسم خوردۀ اسلام بایستیم و انشاءالله با ایستادگی در برابر ظلم و با از میان برداشتن آنان زمینه ساز ظهور حضرت آقا امام زمان علیه السلام باشیم و به اذنِ الله زمانی که مهدیِ فاطمه علیهماالسلام ندای «یا لثارات الحسین» برآورد،لبیک بگوییم و جزو سربازان آن حضرت باشیم.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌷🕊✨🌷🕊✨🌷🕊
📚معرفی کتاب:
کتاب «عبد صالح»،روایت هایی از سبک زندگی شهید مدافع حرم،عبدالصالح زارع بهنمیری به قلم سید حمید مشتاقی نیا .
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌸🌿
41.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپی از شهید مدافع حرم عبدالصالح زارع بهنمیری
💫دل شهید وسیع و بی انتهاست زیرا هرگاه رود به اقیانوس متصل شود دیگر رود نیست اقیانوس است دل شهید است که به معدن عظمت الهی متصل است و معدن عظمت هم که می دانی بی انتهاست…💫
🕊🌷شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🇮🇷
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
100گل صلوات هدیه میکنیم به نیابت از شهید والامقام " عبدالصالح زارع بهنمیری" نذر سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عج و هدیه به محضر چهارده معصوم علیهم السلام
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
🚩#قرائت_زیارت_عاشورا
🕯️به نیت شهید مدافع حرم عبدالصالح زارع بهنمیری
💚همنوا با امام زمان(عج)
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
زیارت عاشورا.pdf
253.3K
ا🔰 pdf زیارت عاشورا⇧
صلےاللهعلیڪیااباعبدللھ
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلفــَرَج🤲
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا
🔹️با نوای استاد علی فانی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
💚💚💚💚💚
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
#توسل
#کرامات_شهدا
💐بزرگوارانی که با توسل به شهدای والامقام حاجت گرفتند و یا خاطره یا رویای صادقه ای داشتند برای بنده ارسال کنند تا در کانال به اشتراک گذاشته شود
@hasbiallah2 👈خادم الشهدا
➡️@motevasselin_be_shohada
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
#ارسالی اعضای محترم کانال⤵️
سلام وخداقوت بابت کانال شهدایی تون تجربه من از توسل به شهدا، شهید محمد رضا کشاورز هست،
من قصد داشتم که بریم وبچه ای رو به فرزند خواندگی قبول کنیم ولی همسرم راضی نمیشد وشب با هم بحثمون شد صبح که تو گوشی روباز کردم ونام شهیدمحمدرضا کشاورز رو دیدم و صلوات براش فرستادم در حال رفتن به محل کارم بودم تو اتوبوس و با شهید درد دل کردم که شما کمکم کنید که از ته دل راضی بشه و یک زیارت عاشورا و ۵۰۰گل صلوات به نیابتشون بفرستم بعد نیم ساعتی زنگ زدم برای تهیه مدارک که گفت میرم از خونه برمیدارم و در کمال ناباوری دیدم که خودش داره تلاش میکنه برای تهیه مدارک و راضی شده و فردا با هم رفتیم اونجا که صحبت کنیم و بقیه مدارک خواسته شده رو تکمیل کنیم انشالله،فعلا که فرزند مهمان میدن بهمون وبعدا ممکنه که اون بچه بمونه پیشمون.
🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋
سلام و خداقوت به شما خوبان خدا
من برای سومین بار هست در چله شهدا شرکت میکنم چله اول خیلی منتظربودم که حاجتم رو بگیرم ولی نشدمیگفتم من از این گروه میرم بیرون حالا که حاجت من رو ندادین ،ولی دلم نمیومد ،گفتم یه نشونه بهم بدین از گروه نروم بیرون ،گروه رو که باز کردم نوشته بود ما به شهدا مدیونیم،چشمام وایساد به خودم گفتم من که شهدا رو دوست داشتم وهمیشه هم همین رو میگفتم ما مدیون شهدا هستیم،ایندفه چله رو شروع میکنم ،همین که دعوتم کردن تواین گروه باشم زیارت عاشورا هدیه کنم براشون، خودش کلی ارزش داره ان شاالله خیر باشه برام منم حاجت میگیرم
چله دوم که شروع کردم دیدم تو زندگیم خیلی برکت اومده،به خودم گفتم قطعا به خاطر زیارت عاشورا هست
شهدا خودشون من رو دعوت کردند خودشون هم نظری کنن به لطف خدا منم حاجت خیلی بزرگی دارم ان شالله حاجت روا بشم
از شما دوستان هم میخوام برام دعا کنید خیلی به دعای شما خوبان محتاجم منم حاجت روا بشوم 😭🙏
وقتی حاجت روایی دوستان رو میخونم براشون خوشحال میشم ،خداروشکر میکنم که خواستشون رسیدن 🌹
🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋
سلام و خدا قوت به بانیان این گروه های شهدایی
اجرتون با شهدا
وعاقبتتون شهدایی
هرچه داریم از عنایت اهل بیت وشهداس.
خوش به حال شهدا که اینقدر مقرب درگاه الهی اند .
میخواهم بگوییم اینقدر این شهدا بزرگ وعزیز هستن که هدایتگری هم میکنن .
از کرامات ومعجزه این شهدای عزیز که برای یکی از وابستگانم اتفاق افتاده را به سفارش خودشون برایتان مینویسم.
این عزیز یک روز تماس گرفتن وبسیار پریشان بودن می گفتن نمیدونم چکار کنم که مشکلاتم حل شه وبه آرامش برسم .
منم کمی درباره شهدا و اینکه پیش خدا عزیزن ودستشون بازه وکمکمون میکنن گفتم و اسامی چهل شهید بزرگوار دوره قبل رو براشون فرستادم و آیدی کانال... چله عاشورا و صد صلوات رو به نیت بر طرف شدن مشکلاتشون می خوندن .
امروز بعد از چند روز از تمام شدن چله تماس گرفتن به من گفتن برایم واقعا معجزه شده دیگه دارم نمازم رو میخونم اونم باعشق
وقتی نماز می خونم حس آرامش دارم و خوشحالم که دارم با خدای خودم صحبت میکنم احساس میکنم خدا منو دوست داره که دارم نماز میخونم .
من چله عاشورا وصلوات رو به نیت بر طرف شدن مشکلم برداشتم ولی برایم معجزه شده لطفا شما توی گروه بگید .
من از خدا میخواستم مشکلم حل بشه که برای خودم ومشکلم معجزه شده
برای مشکلم منتظر یک اتفاق بد بودم که الحمدلله هیچ اتفاق بدی نیفتاد.
و برای خودم هم معجزه شده نماز نمی خوندم نماز خوان شدم.
(البته من نمیدونستم که ایشان نماز نمیخونن .)
میگفتن دلم می خواد دیگه نمازم رو ترک نکنم . بعد. از نماز خیلی دعا میکنم ولی وقتی میرم جایی دوستام مسخرهام میکنن. فقط دعا کنید که نمازم رو همیشه بخونم .
التماس دعای فراوان داشتن که تمام مشکلاتشون حل بشه ان شاالله .
بزرگواران با نفسهای گرمتون همراه دعا برای خودتون، برای همه گرفتاریها وهمه جوانهامون دعا کنید که ان شاالله گرفتاریهاشون بر طرف بشه.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🟣خاک های نرم کوشک🟣
هدیه های شخصی
#قسمت_صد_و_پانزده
ارزش این کارها به همینه که آدم از جیب خودش مایه بگذاره
وقتی این حرف را می زد به حقوق کم او فکر می کردم و به افراد تحت تكلفش " 1 ".
پاورقی
۱- بعدها که بیشتر توفیق همراهی اش را داشتم حتی به شهرستان های دور و نزدیک هم می رفتیم و از خانواده ی شهدا و مفقودین و از مجروحان خبر می گرفتیم بعضی وقت ها اگر ماشین من خراب می شد یکی دیگر از رفقا را پیدا می کرد و با وسیله ی شخصی و هدایای ،شخصی به وظیفه اش، به قول خودش، عمل می کرد.
ادامه دارد....
#رمان_شهدایی
#زندگینامه_شهید_عبدالحسین_برونسی
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌷🌷🌷🌷🌷