پاسدار شهید اکبر صفا🌻
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
تـاریخ تولادت : ۱۳۴۵/۰۱/۰۳
مـحل ولادت : تهران
تـاریخ شـهادت : ۱۳۶۲/۱۲/۱۱
مـحل شـهادت : طلائیه
عـملیـات : خیبر
سـن :۱۷ سـال
وضـعیت تاهل :مجرد
مـزار : بهشت زهرا (س)_تهران
قـطعـه : ۵۰
ردیـف :۶۵
شـماره :۲۴
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🌷🕊🥀🌹🥀🕊🌷
🔰مختصری از زندگینامه شهید اکبر صفا
|🦋🌤🌺|
شهید صفا در سوم فروردین ۱۳۴۵، در تهران چشم به جهان گشود.
پدرش محمدعلی و مادرش،سیده پروانه نام داشت.
تا پایان سوم راهنمایی درس خواند.
با آغاز جنگ تحمیلی از سوی سپاه پاسداران عازم جبهه های حق علیه باطل شد.
و سرانجام در ۱۱ اسفند ۱۳۶۲ با سمت فرمانده دسته، طی عملیات خیبر در طلائیه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
پیکرش مدتها در منطقه بر جای ماند وپس از تفحص و تشییع به خاک سپرده شد.
🥀 مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
💐☘💐☘💐☘💐☘💐
🔷فرازی از وصیت نامه شهید صفا
《یک هفته قبل از شهادت》
🌷با سلام و با درود بر رسول اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) و بر امام زمان (عج) و نائب برحقش خورشید پرنور جماران و امت شهید پرور و تمامی مستضعفین جهان و خانواده عزیزم.
🌷بار دیگر توفیق نصیبمان شد تا در جبهههای نور علیه ظلمت شرکت کنیم و از خداوند تبارک و تعالی میخواهم هر چه زودتر رزمندگان اسلام را به ضریح کربلا برساند و پیروز و مویدشان گرداند
🌷بارالها اگر لیاقت درون وجود من حس کردی دوست دارم در سنگر و در جبهه شهید بشوم، نمیخواهم در بستر بمیرم.
🌷اما میدانم نتوانستم دین خود را ادا کنم و به سخنان امام عزیزمان لبیک بگویم
میدانم نتوانستم خدمت به این انقلاب و امت شهیدپرور و بچههای یتیم و خانواده شهدا کنم
میدانم سعادت دوستی با دوستان را نداشتم
میدانم فرزند خوبی برای خانواده نبودم.
🌷سعی داشته باشید در مقابل دشمن درست بین باشید در مقابل کوچکترین توطئه علیه انقلاب و امام ایستادگی کنید و بلافاصله آن را خنثی سازید و به خواستههای امام عزیزمان لبیک بگویید
🌷و همینطور که خداوند من طلبنی وجدنی را میفرمایند اگر لیاقت داشته باشیم ما را میطلبد و من اول امیدوارم که گناهان ما را آمرزیده باشد با دعای دوستان.
🌷از خانوادهام میخواهم مثل کوه استوار در جلو جنازهام بایستند میدانم برایتان سخت است البته سختی فقط برای این که از کنار شما دور شدهام ولی این را بدانید که خداوند آنقدر احترام به شما مادر و پدران قائل است که نمیتوان به زبان آورد چرا چون فرزندی را که برای شما عزیز است در راه خدا میفرستید و میگویید بروید به امید پیروزی اسلام.
🌷 آنقدر صبور باشید تا چشم منافقین و کفار کور شود
دوست دارم برایم گریه نکنید چون ما همه رفتنی هستیم چه بهتر که در این راه و در این مکان مقدس برویم و نه این که در بستر، میدانید که ما را خداوند در این دنیا آفرید تا آزمایش شویم و امتحان خوبی بدهیم پس چه بهتر که هر چه زودتر برویم و کارنامه قبولی را بگیریم و شما را روسفید کنیم.
🌷 دوست دارم هر وقت به بهشت زهرا میروید اول سر قبر مفقودین و شهدای گمنام بروید چون آنها واجبتر از ما هستند
و مادر و پدر عزیزم اگر من نیامدم بدانید در قبر مفقودالاثرین هستم امیدوارم که ناراحتی نداشته باشید از این بابت چون خواسته خدا است و مطمئن باشید که خداوند صبر بیشتر و اجر بیشتر به شما خواهد داد.
🌷به امید پیروزی رزمندگان و سلامتی و طول عمر رهبر و شفای مجروحین و معلولین و آزاد شدن اسرا و صبر به خانواده شهدا انشاءالله
اکبر صفا 62/12/4
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
41.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایتگری شهدای طلائیه، بسیار زیبا
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
100گل صلوات هدیه میکنیم به چهارده معصوم(ع) و شهید والامقام اکبر صفا
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
🚩قرائت زیارت عاشورا
🕯️به یاد شهید اکبر صفا
💚همنوا با امام زمان(عج)
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا
🔹️با نوای استاد علی فانی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
💚💚💚💚💚
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🦋عشق سرخ
💥 قسمت بیست و چهارم
زهرا روکرد به من:آخی محمد بچه خودشون نیست,حالا معلوم فرشته خانم کجاست؟
من:هیس بذار ببینم چی چی میشه
دوباره ادامه حرفای دکتر:خلاصه جناب اقای رحیمی خسته تان نکنم ,بعد از چهار ماه ازاون روزی که فرشته زنگ زد وخبربارداریش را داد موفق شدم بیام یک سر بزنم ,اخه هم حال خودم خوش نبود ومدام تنگی نفس داشتم وهم چند روزی بود فرشته زنگ نزده بود واز بابا ومامان هم هرچی سراغش رامیگرفتم جواب سربالا میدادند,وقتی رسیدم اصفهان کسی خونه خودمون نبود,رفتم خونه بابام ,اونجا هم جز داداش کوچکم کسی نبود ,داداش تا چشمش به من افتاد زد زیرگریه,انتظار نداشت من را ببینه اخه به کسی نگفته بودم که میام,گرفتمش محکم بغلم وگفتم:چی داداش,چی شده؟هیچ کس خونه مانبود,مامان وبابا کجان؟
داداشم با هق هق گفت:سه روز پیش حال زن داداش بهم خورد تا رسوندیمش دکتر وبیمارستان بیهوش شد,امروز میگن رفته توکما در اثر استنشاق مواد شیمیایی,ریه هاش اسیب جدی دیدن ویه جورمسمومیت هم دچارش شده,مسمومیت حاملگی هم همزمان....
دیگه تا تهش راخوندم,چشام سیاهی میرفت احساس میکردم دارم خفه میشم,داداش رضا من را تا بیمارستان برد وقتی رسیدم اونجا انگار صحرای کربلا بود...پدرومادرخودم وفرشته درحال گریه وزاری بودند,محمد هم همونجا بود ,تا چشمش به من افتاد انگار خدا رابهش داده باشند,بچه ام خودش را انداخت بغلم وشروع به گریه کرد وهمه اش فرشته را میخواست😭😭😭
اره من دیررسیدم,حال فرشته بدمیشه,درصدهوشیاریش میاد پایین ,دکترا تصمیم میگیرن ,بچه را باعمل سزارین خارج کنن,وقتی رسیدم,فرهاد تودستگاه بود وفرشته توسردخونه😭😭
خداااای من چه سخت,نگاه کردم زهراسرش راگذاشته بود روپاهاش وزار زار گریه میکرد
خودمم دست کمی از زهرا نداشتم ,اما باید کسی کاری میکرد ,مطمین بودم فضای داخل پذیرایی هم دست کمی ازاینجا نداره,فوری پاشدم یه پارچ شربت گلاب درست کردم ,ریختم تولیوانهای خوشگل مامان وبردم پذیرایی,درست حدس زدم فضا نیازمند یک شوک بود که اونم من وارد کردم.
من:سلام,خوش آمدید....
همه ی سرها باهم به طرف من چرخید ,محمد سریع جلو پام بلندشد,فرهاد هم تبعیت کرد ,دکتر بالبخند زیبایی نگام کرد وگفت:سلام دختر گلم ,ماشاالله ....
نگام افتاد به محمد,اخی بچه ام معلوم بود استرس داره,سرش پایین وسرخ شده بوداما فرهاد ریلکس ریلکس دقیقا مثل زهرا,مامان وبابا با نگاهی مهربان اشاره کردند,طرف اقای دکتر,زینب جان تعارف کن عزیزم...
سینی راگرفتم طرف دکتر:ممنون دخترگلم,مطمین بودم پسرای من ,بهترین دخترای زمین رامیپسندند وروکرد به بابا:
بازم ببخشید اقای رحیمی,ناراحتتون کردم,ولی واقعیتهایی بود که باید گفته میشد,من این دوتا پسر,راباچنگ ودندان بزرگ کردم و... جلوی بابا ومامانم گرفتم ....وای دستام میلرزید اصلا توان روبرو شدن وتعارف به محمد را نداشتم .
مادرم انگار حالم رامیفهمید اهسته گفت:آروم باش دخترم,بسم الله الرحمن الرحیم بگو بروتعارفش کن
ادامه دارد....
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🦋عشق سرخ
💥قسمت بیست وپنجم
دستام میلرزید ,سینی راگرفتم جلوی محمد,لرزش دستام به لیوانها هم منتقل شده بود وجریگ جریگ صدا میداد,محمد سرش پایین بود انگار اونم استرس داشت,فرهاد باپرویی تمام,بدون اینکه جلوش بگیرم دست کرد یه لیوان برداشت وگفت:بفرما محمد اقا....
محمد لیوان شربت رابرداشت وخیلی اهسته طوری که من بشنوم,گفت:ممنون,بوی بهشت به مشامم رسید
فرهاد سرش رااورد پایین وگفت:داداش مال گلابشه خخخخ
اوووف عجب شرری هست این فرهاد دقیقا مثل زهرا.
اومدم تواشپزخونه ....
زهرا:خیلی ناجنسی زینب,برای دیداردلبر عجب زرنگ شدی بلاااا
خنده ای کردم ونشستیم روصندلی ها حالا دیگه دلمون نمخواست از روبروی پذیرایی تکان بخوریم
اقای دکترادامه داد:اقای رحیمی,من برای این دوتا پسر هم پدربودم وهم مادر,هیچ کدامشان هم برام فرق ندارند هردوتاشون جان من هستند آرزو دارم خوشبخت بشن,اینجوری فرشته هم خوشحال میشه.محمد خلبانی خونده والان چندساله توسپاه خدمت میکنه وفرهاد هم سال اخر پزشکی هست.حالا اگه اجازه بدین ,عروس خانمها چای بیارن
زهرا:حالا کی چای ببره؟؟
مامان اومد داخل اشپزخانه وگفت:زینب جان شما شربت اوردی بزارزهرا چای ببره
زهرا:ای به چشم
باخودم فکردم,خوش به حال زهرا درهرشرایطی ریلکسه ,دقیقا مثل فرهاد
مامان:بریم بچه ها,زینب جان بالا چادرت راصاف کن,زهراااا چای رانریزی روملت...
زهرا:خیالت رااااحت خخخخ
باهم رفتیم پذیرایی ,من کنار مامان نشستم,اقای دکتر یک نگاه خریدارانه ای به هردومون کرد وگفت:به به,یک دختر اصیل وزیبای ایرانی,ان شاالله عاقبت به خیر بشن
زهرا چای جلوی دکتر وبابا ومامان گرفت,سینی که جلوی محمد گرفت ,فرهاد دستش رابرد تا برداره ,زهرا اروم گفت:صب کن اقای علوی میام جلوخودتون...
نگاه کردم هیچ اثری از هول شدن واسترس نه توچهره زهرابود ونه فرهاد,برعکس من ومحمد توچشم هم زل زده بودند ولبخند میزدند
زهرا باطمانینه سینی چای راگرفت جلوی فرهاد واروم گفت:بفرمایید اقا فرهاد,دبش ترین چای عمرتون.
فرهاد:به به عجب عطری...
مامان باشوخی گفت:من دم کردم
آی قربون دهنتتت مامان,بعله کسی محمد راخیط میکنه باید خیط بشه خخخخخ
اول ازهمه زهرا وفرهاد زدندزیرخنده وبعد همه مان خندیدیم.
اقای دکترروبه بابا:اگر صلاح میدونید,چای که صرف شد,بچه ها برن چندلحظه باهم صحبت کنن...
بابا:هرچی شما صلاح بدونید ...
دوباره هول وولا برم داشت....
ادامه دارد....
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
Part21_خداحافظ سالار.mp3
19.67M
📗کتاب صوتی
#خداحافظ_سالار
قسمت 1⃣2⃣
<<━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━>>
@motevasselin_be_shohada
خدایا!!
عشق به انقلاب اسلامی و رهبرکبیر انقلاب
چنان در وجودم شعلهور است که
اگر تکه تکهام کنند و یا زیر سختترین شکنجهها قرار گیرم، او را تنها نخواهم گذاشت
این قسمتی از وصیتنامه #شهید_ابراهیم_هادی هست👆
حالا ببینید چطور شهید آرمان علی وردی
در #عمل به وصیتنامه #شهید هادی عمل کرد
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
#شهیدانه
🌿ازش پرسیدم :
این همه به فقیران کمک میکنی چیزی برای خودت باقی می ماند؟!
خیلی آرام گفت :
من کاره ای نیستم .
من فقط وسیله هستم .
روزی دهنده خداست
#اخلاق_شهدایی
#یادبگیریم_ازشهدا
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
بعداز شهادتش گاهی که دلتنگی بی تابم میکرد، به لباس هایش پناه میبردم و یعقوب وار آنها را میبوییدم و میبوسیدم و گریه میکردم
شبی به خوابم آمد مغموم به نظر میرسید. مادر چرا اینقدر بی قراری؟ من که همیشه کنارت هستم. هر وقت مرا صدا بزنی، جوابت میدم.
گفتم من که گریه نمیکنم.
سرزنش آمیز نگاهم کرد و گفت: امروز دیدمت کنار چمدان لباسهایم چطور گریه میکردی؟
#شهیددارابآخرتی
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
❣ عــند_ربـهم_یــرزقون
🌹توصیه مهم و حیاتی شهید #حاج_قاسم سلیمانی به من و شما:
️بزودی فتنههایی پیش روی خواهید داشت که کل شهدا آرزوی حضور بجای شما را خواهند داشت! اون روز من نیستم، ولی شما پشت آقا را خالی نکنید.
#لبیک_یا_خامنه_ای
#جان_فدا
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🌼#شهیدانه
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🌺✨مصطفی میگفت :
تاجر اگر سرمایهاش را خرج ڪند ورشڪست میشود ؛
باید سود در بیاورد ڪه زندگیاش بگذرد .
ما اگر قرار باشد نمازشب نخوانیم ورشڪست میشویم .
✍ همسر #شهید_مصطفی_چمران
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
1_1735451626(1).mp3
858K
🎙 نقطه قوت ما در ایمان ماست و نقطه ضعف دشمن نیز در ایمان اوست!
#شهید_مرتضی_آوینی♥️
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣