eitaa logo
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
30.8هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
2.3هزار ویدیو
224 فایل
بسم رب الشهداء💫 🌷"هرگزکسانی را که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندار بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند"🌷 (آل عمران۱۶۹) 💥چله صلوات، زیارت عاشورا و دعای عهد💥 ✨شروع چله:4 آبان ✨پایان:13 آذر @hasbiallah2
مشاهده در ایتا
دانلود
روحانی شهید مصطفی میری خراجی🌻 تاریخ ولادت: 1346/8/1 محل ولادت :روستای خراجی وساکن روستای خراجی وضعیت تاهل:متاهل تاریخ شهادت:1364/11/26 محل شهادت:(اسکله شهید الیاس ارجمند) در حال انتقال به بیمارستان صحرایی نحوه شهادت :اصابت ترکش خمپاره به جمجمه اخرین مسئولیت:فرمانده تبلیغات وبیسیم چی گردان سن شهید هنگام شهادت:18سال نام عملیات:والفجر 8 ازاد سازی اروندکنار و فاو رمز عملیات :یا فاطمه الزهرا مزار: گلزار شهدای روستای خراجی ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada ❣متوسلین به شهدا❣ 🌷🕊🌿🌹🥀🌹🌿🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰زندگی نامه روحانی شهید مصطفی میری •|🕊🌸♥️|• با سلام ودرود به پیشگاه، با عظمت حضرت بقیه الله الاعظم ونائب برحقش حضرت امام خمینی ره ومقام عظمای ولایت حضرت آیت الله خامنه ای وآرزوی پیروزی نهایی برای رزمندگان اسلام. روحانی شهید حجت‌الاسلام شیخ مصطفی میری در تاریخ یکم آبان ماه سال 1346 در روستای خراجی، در خانواده مذهبی چشم به جهان گشود، تا پنج سالگی در دامان پرمهر و محبت پدر ومادر دلسوز تربیت یافت، در این سن وسال مشیت الهی براین قرار گرفت که از نعمت پدر محروم گردد، ودر امواج پر تلاطم سختی هاومرارت هاقرار گیرد، در این شرایط سخت شهید مصطفی ودیگر فرزندان خانواده تکیه گاهی جز مادر ندارند، مادری دلسوز ومهربان که با سن کمی که داشت، پنج کودک یتیم، را با هزاران سختی بزرگ کرد،،،،،،، شهید مصطفی دوران دبستان ومتوسطه را در روستا گذراند، همزمان با طلوع فجر انقلاب اسلامی، به رهبری فرزانه د وران، حضرت امام خمینی قدس سره، زمینه برای رشد و شکوفایی فرزندان این مرز وبوم بیش از پیش فراهم گردیدوخداوند رنج های مادر را بخوبی مرحمت نموده، مصطفی در راهی قدم گذاشت که توفیق خدمت به اسلام وانقلاب اسلامی در ان موج میزد،. استعدادهای نهفته در وجود مصطفی که سالهای یتیمی اورا دارای روحی بلند وهمتی بزرگ کرده بود، در سال1360 باتشکیل حوزه علمیه امامیه شهرکرد به بار نشست و او نیز با شوق بسیار جزو اولین طلبه های ان حوزه علمیه قرار گرفت،، پس از گذراندن دروس پایه به حوزه علمیه اصفهان عزیمت نمود، وپس از فراگیری علوم اسلامی، نزد علمای اصفهان، برای یافتن گنجینه های دیگر اهل بیت عصمت و طهارت، راهی شهر کاشان و حوزه علمیه حضرت آیت الله یثربی این شهر گردید، چهار سال از عمر پر افتخار شیخ مصطفی صرف فراگیری علوم‌ اسلامی در حوزه‌های علمیه ومبارزه در جبهه‌های جنگ شد، باشروع درس فقه تقدیر بر ان شد که مصطفی به طور کلی از حوزه علمیه به سوی جبهه روانه شود، وسلاح مبارزه با متجاوزان را پا به پای رزمندگان اسلام بر دوش گیرد،، در کنار رزمندگان، گویا مصطفی گمشده خویش را یافته بود، او به لطف خداوند متعال با زبانی گویا وپرتوان، مبلغی آگاه بود، که سلاح علم و رزم را توامان در محفل گرم رزمندگان پر تلاش گردان مقدس یا زهرا وگردان امام سجاد علیه السلام همراه داشت،،،، بعد از عملیات بدر، برای چهارمین بارشیخ مصطفی به همراه سیل خروشان رزمندگان اسلام، درعملیات والفجرهشت قدم گذاشت وبا پوشیدن لباس رزم در کنار همرزمانش در گردان امام سجاد قرار گرفت، براستی که رزمندگان عزیز گردان، اورا همچون مرواریدی با ارزش دوست میداشتند، ومانند صدف وجود نازنین اورا احاطه میکردند،، اما شب موعود، که شیخ مصطفی هر دم انتظار ان را میکشید تا به وصال محبوب وخالق مهربانتر از مادر برسد، ان شب چهره مصطفی گویا فریاد میزد که، امشب شب دیدار با ملائکه اسمان است، خوشحال بود، گویا وعده دیدار مولایش حسین را به او داده بودن،، حاج اقا مصطفی بی سیم گردان را محکم به خودش بسته بود، مرغ دلش به پرواز در امده بود و روحش در قفس تن تاب ماندن نداشت، پیشاپیش گردان با ذکر یا فاطمه الزهرا، اشک میریخت وپیش میرفت، انشب ساعت ده ونیم عملیات اغاز شد،، منطقه فاو که مملو از بعثی های عراقی وسلاح های مدرن غربی بود تا صبح به تصرف نیروهای اسلام در امد وآزاد شد،،، صبح عملیات در بلندای مناره های مسجد فاو همه شاهد، برافراشته شدن پرچم سبز امام رضا علیه السلام بودند، نیروهای تیپ44قمر بنی هاشم پس از تصرف فاو، به پدافند در جناح راست منطقه که سخت ترین منطقه از لحاظ استراتژی به حساب می امد پرداختند، وبرای دفع پاتک های دشمن زخم خورده،، جانانه ایستادگی کردند،، شیخ مصطفی به همراه رزمندگان گردان روی خاک ریز به دفع حمله های دشمن مشغول بودند، اخرین جمله ای که ایشان بر زبان آورد،،،، با صدای بلند رو به کربلا گفت: ما یک شب به امام رضا التماس میکنیم حضرت مریض هایمان را شفا می‌دهند، یا امام حسین چقدر صدایت بزنیم، راه را برای ما باز کن،،،،،،، در همان دقایق بود که ناگهان گلوله خمپاره در کنار حاج اقا مصطفی به زمین خورد وترکش اتشینی، سرش را شکافت، این در حالی بود که دیدگانش نظاره‌گر اسمان واشاره دستش کربلا را نشانه رفته بود،،، جرعه نوش شهادت از دستان مولایش، امام حسین شد، پیکر نورانیش غرق در خون، بر زمین افتاد و همانند شهدای کربلا جاودانه تاریخ وتا ابد شمع محفل بشریت شد. ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada ❣متوسلین به شهدا❣ 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔵ویژگی های بارز روحانی شهید حاج اقا مصطفی میری پیروی وحمایت از ولایت فقیه سفارش همیشگی، از بصیرت دینی سیاسی واجتماعی بالایی برخوردار بود، جهاد راه خدارا. تنها بابصیرت میسر می دانست، خدمت به مردم را وظیفه بسیار بزرگی میدانست وبدان عشق میورزید. فدا کردن جان خود در راه خدارا تکلیف شرعی میدانست. به علما وروحانیون، بسیار احترام میگذاشت، سفارش می کرد که ما دینمان رااز روحانیت داریم، احترام این قشر را حفظ کنید. اعتقاد راسخ داشت که دنیا زندان مومن وبهشت کافر است. همیشه ارزو می‌کرد که پاک وشایسته از دنیا برود. بشاش، متبسم، مهربان، وبسیار خون گرم بود. به گواه دوستان واستادانش، فردی عارف بود. او فرزند بسیج بود، خانه مادری اش، را هم بعنوان پایگاه عاشقان شهادت قرار داده بود،. در تبلیغ چهره به چهره یک شعار داشت، که به ان معتقد بود،. محبت میتواند یک جامعه را سعادتمند کند. در اشکار و نهان، از خداوند می ترسید، دائم این جمله ورد زبانش بود:عالم محضر خداست در محضر خدا گناه نکنیم، ایشان در سال1363 در مواجهه با جریان چپ(خط سه ان زمان) مقام معظم رهبری را که رئیس جمهور وقت بودند، آیت الله خامنه ای خطاب میکرد، بسیار به ایشان ارادت خاص داشت،،، ایشان روحانی شیرین سخن جبهه لقب گرفته بود از لحظه ای که لباس روحانیت پوشید، مراقب بود تا اعمالش طوری باشد، مردم را به یاد دین خدا و دین امام زمان عج، بیاندازد وقت خور را بیهوده صرف نمی‌کرد، در هر فرصتی به مطالعه میپرداخت. اهل روضه بود، برای خودش روضه میخواند وگریه میکرد. با اینکه در امد زیادی نداشت، اما در پرداخت خمس بسیار بر خودش سخت میگرفت، دائم دیگران را به این فریضه الهی توصیه می‌کرد. خودرا مستحق ان میدانست تا مایه زینت وفخر روحانیت ولباس دین باشد. توجه ویژه ای به نماز شب ومناجات سحر داشت. علاقه زیادی به حضرت صدیقه طاهره، فاطمه زهرا داشت، زیاد به ایشان توسل می‌جست. ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada ❣متوسلین به شهدا❣ 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
استادان او گوهر وجودش را خوب شناختند... استادان حوزه علمیه پای منبر شیخ مصطفی که برای ارائه توانایی درخطابه، بر منبر رفته بود، نشستند تا او را ارزیابی کنند. همه حاضران محو سخنرانی او شدند، به گونه ای که وقتی سخنرانی او به پایان رسید، استادان او را تحسین کردند وبه گوهر ناب وجود او پی بردند. اظهار نموده بودند:این طلبه عزیز اینده ای روشن خواهد داشت. همگان دیدیم که ان اینده چگونه رقم خورد وبه روشنایی مطلق گرایید، مصطفی هم چنان روشنی بخش محفل وقلب مؤمنان وبسیجیان است.. او همواره تحسین همگان را بر می انگیزد. 🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 💥رفتار انسان ساز آقای محمد مراد مرادی از دوستان شهید میری نقل میکند: روزی با شهید میری در خیابان اصلی روستا قدم میزدیم، دیدیم یکی از جوانان روستا به همراه گله‌ای گوسفند در حال عبور بود، در دلم گفتم حال اگر به ان جوان برسیم شیخ مصطفی به او خواهد گفت این چه شغلی است که انتخاب کردی؟ برو درس بخوان به جایی برسی، چوپانی هم شد کار؟. در همین فکر بودم که ان جوان به ما رسید، دیدم شهید حاج اقا مصطفی با روی گشاده به احوال پرسی با ان جوان پرداخت، به تمجید از زحمات او ولقمه حلال وتلاش او برای روزی حلال پرداخت، به او گفت:بسیاری از پیامبران شغل شان چوپانی بوده است، کارپر زحمت ومقدسی است، برای ان جوان آرزوی سلامتی کرد، وسپس خداحافظی کردیم، این رفتار شیخ مصطفی به من فهماند که هر شغلی که به ظاهر، شاَن پایینی دارد، به واسطه درامد حلال آن با ارزش است. ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada ❣متوسلین به شهدا❣ 🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠وصیت نامه روحانی شهید مصطفی میری 🌷سپاس خداوند قادر ومنان راکه به این بنده حقیر توفیق امدن به جبهه عنایت فرمود ومرا در کنار رزمندگان اسلام قرار داد، اکنون نیز به بنده توفیق داده که برای خودم وصیت نامه بنویسم. قبل از هر چیز به یگانگی معبودم ومعشوق اصلی خودم شهادت میدم..... بعد، شهادت به فرستاده پروردگارم، پیامبر اکرم حضرت ختمی مرتبت محمدبن عبدالله ص، ودوازه امام معصوم علیهم السلام، شهادت میدهم، خدارا شاهد میگیرم که من امروز دین وایین او را با آگاهی قبول نمودم ودر راه او با اگاهی وبصیرت حرکت کرده وخودم را در مقابل او شرمسار میبینم. 🌷به عنوان یک بنده ضعیف پروردگار الان با او سخن میگویم: خداوندا، اگر در راه خدمتگزاری به خلق تو کوتاهی کردم واگر در اطاعت از تو کوشا نبودم و تورا انقدر که شایسته وبه مقدار توانم بود، پرستش نکردم، از تو، ای معبودم وای ازلی وابدی وای کسی که جانم در ید قدرت توست، معذرت خواهی میکنم، از تو طلب بخشش می نمایم، بار الها،، اگر خدمتی کردم وظیفه خودم را انجام داده ام، اگر عبادتی کردم واگر جان خود را در راهت فدا کردم، همه اش وظیفه وتکلیف بود، وهیچ سرمایه ای برای اخرت خود آماده نکرده ام، وترس از ان دارم که فردای قیامت وقتی پرده ها کنار رود پیش خلق وپیش ائمه هدی علیهم السلام روسیاه باشم، 🌷خداوندا، نمیدانم اگر از سر لطف وکرم خودت ذره ای به من رحم نکنی،چگونه میتوانم، بر عذاب، الیم تو صبر کنم، پروردگارا،، اکنون خود را در اختیار تو میگذارم، واز تو میخواهم که هر چه میخواهی بر سر من بیاوری زیرا هر کاری بکنی به مصلحت من است، 🌷خدایا حالا که اخرین ساعات مانده به عملیات را میگذرانم از تو میخواهم که گناهانم را ببخشی ومرا به عنوان بنده ای ضعیف مورد عنایت قرار دهی، مطمئن هستم، که تو بخشاینده ومهربانی ومن غیر از تو کسی را ندارم، به امید دیدارت در قیامت کما اینکه بندگان، تو را در دنیا مراقب خود می بینند و امام حسین ع می‌فرماید که:کور باد چشمی که تورا مراقب ونگهبان خود نبیند. حال ان که همه چیز تویی، خداوندا بزرگواری فقط برای توست، توهستی که عشق دیدارت ما را به این وادی کشانده. 🌷اما پیامی دارم، برای مردم مسلمان، که همه انها از عشق حسین علیه السلام می سوزند، چون مردم عزیز را دوست دارم برای انها، چند نکته از باب تذکر مینویسم،، امید که این حقیر را شایسته دانسته وعمل نمایند. 🌷مردم عزیز،، مگر نه اینکه یک عمر بر سر زدید برای حسین علیه السلام وبرای اصحاب او، آیا خود میدانید که هرچه ما داریم از شهادت امام حسین ع است؟ اوست که دین را برای ما نگه داشته است، وبدانید دین اسلام احتیاج به خون دارد، ما از حسین واولاد حسین بهتر نیستیم وزن وبچه ی ما از اهل بیت حسین علیه السلام بهتر نیستند، باید خوب فکر کنیم، که مبادا دنیا شما را فریب دهد واز مسیر اصلی خارج شوید، که دیگر کسی برای ما هادی نشود ومارا هدایت نکند، 🌷مواظب باشید وبدانید که ما پس از ائمه علیهم السلام،، دینمان را از روحانیت داریم. به قول امام امت:اسلام یعنی آخوند،،، واین جمله بسیار ارزنده است، مردم عزیز خدا شاهد است که صلاح شما را میخواهم، سعی کنید مثل یاران پیامبر ص زجر کشیده وزحمت کشیده، رنج ببرید،، زیرا دنیا برای مسلمان زندان وبرای کافران بهشت است، وبدانید خوشی دنیا، تلخی اخرت، وتلخی دنیا خوشی اخرت است، زندگی دنیا 60 الی 70 سال است، اما اخرت ابدی است،،، چه صفا دارد انسان پاک وشایسته از دنیا برود، در محضر خداوند درکنار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بنشیند،،. 🌷چقدر گواراست از دست امیرالمومنین علیه السلام اب نوشیدن، پس مبادا غافل شوید ودنیا را به اخرت ترجیح دهید که بیجاره خواهید شد. خدا نکند ما روزی به عذاب او دچار شویم، خداوند به شما توفیق عنایت فرماید ان شاءالله. 🌷اما اینجا جادارد که بگویم خدا رحمت کند پدر بزرگوارم را، پیامی برای مادر زجر کشیده ویتیم نواز خودم دارم که باید با او اینگونه سخن بگویم،،، مادر بزرگوارم میدانم که زحمت های بسیاری کشیده ای، شب وروز در غیاب پدرم زحمت کشیدی، ویتیمان خودت را بزرگ کردی، امیدوارم خداوند این قربانی را از شما قبول کند ان شاءالله،، 🌷از کلیه دوستان واشنایان میخواهم برای بنده طلب بخشش کنید، شاید مورد رحمت خداوند قرار بگیرم، والسلام علیکم ورحمت الله خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار،،، ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada ❣متوسلین به شهدا❣ 💐✨💐✨💐✨💐✨💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃 100گل صلوات هدیه میکنیم به چهارده معصوم(ع) و شهید والامقام مصطفی میری 🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚩قرائت زیارت عاشورا 🕯️به یاد شهید مصطفی میری 💚همنوا با امام زمان(عج) ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada ❣متوسلین به شهدا❣
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا 🔹️با نوای استاد علی فانی السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع) 💚💚💚💚💚 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada ❣متوسلین به شهدا❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> 🌻 💥 بعداز مدتها یک نهار بی دغدغه خوردم ,امروز امتحان کنکور هم دادم وتمام به نظر خودم بدکی نبود حالا پزشکی اگر نشد شاید یه زیست شناسی یا شیمی قبول بشم احساس ارامش وسبکبالی میکردم ومیخواستم یه خواب عصرانه هم با خیال راحت برم که پدر درحینی ته بشقابش را با تکه نانی پاک میکرد گفت:خوب حالا به سلامتی زر زری خانم هم امتحانش را داد,دوست داشتم به همین مناسبت همه تان را دسته جمعی ببرم یه پارک وبعدشم یه رستوران ...بعدش خنده ریزی کرد وادامه داد:اما مثل اینکه به ما نیامده ولخرجی کنیم وروکرد به مامان وگفت:یه امادگی داشته باشید ,امشب میهمان داریم,البته نه برای شام,یه دورهمی معمولی باصرف میوه وشیرینی همین وبا گفتن این حرف از جا بلند شد وبه سمت حیاط رفت تا طبق معمول هرروزه سرش را با گل وگیاه باغچه گرم کند وروحش را,صفا بدهد وعصر هم بره هایپر,اخه از وقتی این هایپرمارکت را راه انداخته,ظهرها بابا نهار میادخونه وبهرام وچندتا شاگرد مغازه ,داخل هایپر مارکت هستند وبابا فقط طرف صبح ویک ساعت عصر میره سرمیزنه. .. ذهنم درگیر حرف بابا بود ونگاهم افتاد به مامان اونم انگار حال من را داشت,اخه این چند وقت که زندگی ما کن فیکون شده بود وبه قول بابا از,عرش به فرش افتادیم,هیچ کدام از اقوام واشنایان احوالی از ما نگرفتند ومامان میگه از ترس اینکه نکنه ازشون کمک مالی,بخواهیم هیچ کس به سمت ما نیامد وبابا میگه,یکی از محسنات این شکست همین بود که اطرافیانت خصوصا مگسان گرد شیرینی را بهتر بشناسیم,وواقعا هم همینطور بود,تا وقتی که وضعمان خوب بود ,محال بود یه روزبگذرد یکی از اقوام واشنایان سر نزنه یازنگ نزنه خبر نگیره ,حال احوال نکنه ,اما از وقتی که همه چیزمان دگرگون شد,گویا این سرزدنها هم از,بین رفت,حالا کیه امشب میخواد بیاد مهمانی ,الله اعلم ومیدونم که باباسعید بیشترازاین چیزی نمیگه چون اگه میخواست بگه ,همین الان میگفت.... با کمک مامان ظرفها را شستیم وخانه را جم وجور کردیم ,زن داداشم با پسر اتیش پاره اش امدن پایین ومن چون خسته بودم رفتم تا لااقل یک ساعتی استراحت کنم که.... دارد... 📝نویسنده: ط، حسینی 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> 🌻 💥 با کشیده شدن چیزی روی صورتم از خواب پریدم,وقتی چشام را باز کردم,دوتا زن داداشام بالا سرم با حالتی شیطنت امیز ایستاده بودند,عروس بزرگه گفت:پاشو پاشو وقت غروبه ,چقد میخوابی تنبل خانم؟؟ عروس کوچکه همانطور که لبخندش پررنگ تر میشد گفت:واخ واخ دختر به این بی خیالی نوبره والاااا یعنی تا یه ساعت دیگه خواستگارات قرار بیان وهنوز خانم خانمها خواب تشریف دارند... با شنیدن این حرفها مثل مجسمه بلند شدم ورو تخت نشستم با حالت بی خبری گفتم: سلام چی؟؟خواستگار؟؟ وبا قهقه ی دوتا زن داداشم خواب از سرم پرید وتازه فهمیدم منظور بابا از مهمان,همون خواستگار بوده...انگار بابا هم واهمه داشت که بگه دوباره قراره برام خواستگار بیاد,اخه همه ی خانواده کاملا متوجه علاقه ی من به یوزارسیف شده بودند... وای وای واقعا غیر منتظره بود برام وصدالبته ناراحت کننده,اخه من بعداز خواستگاری یوزارسیف وجواب رد خانواده ام دیگه تصمیم گرفته بودم فعلا دور ازدواج را خط بکشم ,اخه هروقت صحبت از تشکیل خانواده وخواستگار و...میشد فقط وفقط تصویر یوزارسیف جلوی چشمام رژه میرفت واین یعنی که تمام وجودم سرشار از مهر اوست وخواستگاری کسی دیگه ای برام قابل قبول نبود بنابراین بدون میل به دانستن اینکه کی قراره بیاد از روتختم بلند شدم وگفتم:برام مهم نیست,من قصدازدواج ندارم,اونم تواین شرایط خانواده,کاش بابا سعید اصلا اجازه نمیداد کسی بیاد وبه سرعت دراتاق را بازکردم وخودم را به دسشویی رسوندم,یه ابی,به سروصورتم زدم,وضوگرفتم وچون نزدیک اذان مغرب بود دوباره بدون اینکه به سمت هال واشپزخانه ومامان برم ,وارد اتاقم شدم,دوتا زن داداشم که الان صداشون از داخل اشپزخانه میامد,ناامیدانه داشتند اخبار حرفهای من را به مادرم میدادند ,دراتاق را بستم وسجاده ام را باز کردم ,با تمام شدن اذان به نماز,ایستادم وطولانی تر از,همیشه نمازم را خواندم,بعد از نماز به سجده رفتم وبدون کلامی شروع به گریه کردم,به یاد یوزارسیف افتاده بودم ودلم از تقدیری که خدا برام رقم زده بود ودر ان هجران بود وهجران, گرفته بود ,زار زدم,اشک ریختم ,بدون حرفی,حرفهام را به خدا گفتم نمیدونم چه مدت درسجده بودم که باصدای باز شدن در اتاق,منم ارام سر از سجده برداشتم واز پشت پرده ای که چادرنماز سفیدم جلوی چشمام ایجاد کرده بود,شبح مادرم را دیدم که پشت به در خیره به من ایستاده بود... دارد... 📝نویسنده...ط,حسینی 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗📗 کتاب خدای خوب ابراهیم، دربردارنده‌ی ۱۷۸ روایت و خاطره‌ی زیبا از شهید «ابراهیم هادی» ا‌ست؛ شهید بزرگواری که خاطراتش الگوی زندگی سالم برای نسل حاضر و آیندگان است. از نکته‌های جالب و کاربردی این کتاب، ترکیب داستان‌ها با آیات قرآنی است؛ آیاتی که در زندگی انسان بسیار کاربرد دارد. در کتاب خدای خوب ابراهیم مجموعه خاطرات جمعی از اعضای خانواده، دوستان و همرزمان شهید ابراهیم هادی نقل شده و پس از آن یک آیه از قرآن در مورد آن ویژگی ذکر کرده است. @motevasselin_be_shohada
1_1026356525.mp3
12.33M
📚کتاب صوتی قسمت 1⃣ ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada ❣متوسلین به شهدا❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
إِنَّ مَعِيَ رَبّي... خدا با ماست