🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
❣بسم رب الشهدا و الصدیقین❣
9⃣ نهمین چله ی کانال متوسلین به شهدا
💫 امروز " پنج شنبه 17 فروردین ماه"
📌روز " سی ام " چله صلوات و زیارت عاشورا《هدیه به چهارده معصوم(ع) و شهید امروز》
🌻شهید والامقام
" محمد هادی امینی "🌷🌷🌷
معرف: خانم ابراهیمی🌺
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@motevasselin_be_shohada
بسیجی شهید محمد هادی امینی🌻
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
تاریخ ولادت: ۱۳۷۸/۱۱
محل ولادت: تهران
تاریخ شهادت: ۱۴۰۰/۵/۱۳
مزار: بهشت زهرا س قطعه ۵۰
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🌷🕊🌿🥀🌿🕊🌷
🌹🍃شهید محمدهادی امینی یکی از جوانترین شهدای کشورمان است که این روزها تصویر او را با آن چهره باصفا و بیریا در بسیاری از شبکههای اجتماعی میبینیم.
این بسیجی پاسدار که متولد بهمن ۱۳۷۸ بود، به عنوان یکی از مربیان جهادی تهران حین انجام مأموریت آموزشی مورد اصابت گلوله قرار گرفت و سحرگاه چهارشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۰ در حالی که دستش در دستان پدرش بود به شهادت رسید.
پیکر پاک این شهید عزیز پس از طواف از مقابل مزار عموی شهیدش مسعود امینی که از شهدای دوران دفاع مقدس بود، بنا به وصیتش در قطعه ۵۰ بهشت زهرا (س) در پایین قبر شهید مدافع حرم معزغلامی آرام گرفت.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🔷گفتگو با پدر گرامی شهید محمدهادی امینی
✨عاشق ولایت بود
هادی تنها فرزند خانواده ما بود و متولد بهمن ۱۳۷۸. شخصیت عادی و آرامی داشت. روحیاتش مثل بچههای هیئتی و بسیجی بود و عاشق ولایت. شاخصههایی هم داشت و دور از هیجانات کاذب بود.
- جوان با اخلاق و فوقالعاده مؤدبی بود و در این چندین سال ندیدم از الفاظ زشت و بیادبانهای در صحبتهایش با اعضای خانواده یا دیگران استفاده کند. رابطهاش با خانواده و بچههای هیئت و مسجد بسیار صمیمی و خوب بود.
✨میگفت: برای پاسدار نمونه شدن باید جدی درس بخوانیم
- هادی در مدارس نمونه دولتی تحصیل میکرد تا اینکه دانشگاه اراک در رشته مهندسی مکانیک قبول شد ولی علاقه زیاد هادی به پاسدار شدن باعث شد دانشگاهش را ترک کند و جذب دانشگاه امام حسین (ع) شود.
- درسهای مربوط به دانشگاه امام حسین (ع) را خیلی جدی مطالعه میکرد. وقتی دوستان هادی به او میگفتند ما هم نیروی ویژه نظامی هستیم ولی تو چقدر در مطالعه دروس وقت میگذاری، در جواب میگفت: «برای پاسدار نمونه شدن باید درسها را جدی مطالعه و دنبال کنیم.»
✨علاقه به مطالعه از همان بچگی در هادی شکل گرفت
- هادی در مقطعی خیلی ورزش پینگ پنگ و فوتبال را دنبال میکرد. فکر میکنم آن چیزی که خیلی به هادی آرامش میداد مطالعه کردن از دوران طفولیت تا بزرگسالی بود.
- عادت به مطالعه را مادر هادی برای او در نظر گرفته و ایشان را از همان بچگی عضو کتابخانههای محله کرده بود که بتواند هر شب کتابی برای مطالعه داشته باشد.
✨در کارش ثابت قدم بود و با قاطعیت هدفش را دنبال میکرد
- از جمله ویژگیهایی که هادی داشت وقتی تصمیم به انجام کاری میگرفت، در کارش ثابت قدم بود و خیلی با قاطعیت هدفش را دنبال میکرد.
- برای زمان هم خیلی ارزش قائل بود و نمیگذاشت زمانش بیهوده به هدر رود و از نکات مهم دیگری که در رفتار هادی دیده بودم داشتن تقوا و نظم بود و در حفظ کردن چشمش از نامحرم کوشا بود و نیز در کارهایش خیلی منظم بود و بیشتر تشویقهایش در دانشگاه به خاطر داشتن نظمش در چینش کارهایش بود.
✨زیارت عاشورا و دعای عهد هادی ترک نشد
- پسرم در خواندن زیارت عاشورا و دعای عهد مداومت داشت و هیچوقت خواندن آنها را ترک نکرد.
- هادی یک جدول هفتگی برای خواندن دعاهای شبانه خودش داشت که آن جدول را با دستخط خود به یادگار گذاشته است. به عنوان نمونه نوشته بود: شنبهها خواندن حدیث کساء، یکشنبهها خواندن زیارت عاشورا، دوشنبهها خواندن زیارت امین الله، سهشنبهها خواندن دعای توسل و چهارشنبه هر هفته خواندن دعای مجیر و پنجشنبهها خواندن دعای کمیل و جمعهها خواندن دعای آل یاسین.
✨دفترچهای برای خودسازی داشت
- در خصوص خودسازی نفس، آقا هادی دفترچهای برای خودش داشت که لیست کارهای روزانهای را که باید انجام میداد در آن یادداشت کرده بود. شرحش به این ترتیب بود، مراتب خودسازی نفس: قرائت روزانه قرآن، دعای عهد که صبحها باید خوانده شود و پنج مرتبه تسبیحات است و صد مرتبه ذکر روز، حتی شهادتین و استغفار نیز در آن اشاره شده بود.
- همچنین به نماز اول وقت و نماز قضا و سوره واقعه که هر شب تکرار میکرد و دعای شبانه و حکمت از نهجالبلاغه را جزو مطالعات خود قرار داده بود. از دیگر مواردی که در دفترچه خودسازی نوشته بود، ورزش کردن بود.
✨امر به معروف و نهی از منکر برای آقا هادی مهم بود
- نامگذاری شبستان مسجد محلهمان به عنوان «گنج هادی» به موضوع امر به معروف و نهی از منکر برمیگردد. این فریضه خیلی برای آقا هادی مهم بود. پایگاه بسیج مسجد محله میگفتند وقتی در پایگاه میخواستیم تذکر بدهیم و مطلبی را به نونهالان و نوجوانان آموزش دهیم، آقا هادی به صورت تکتک، بچهها را به شبستان مسجد میبرد و چهره به چهره با آنها صحبت میکرد و این مسئله برای آقای هادی مهم بود اگر نکته و تذکری در باب امر به معروف و نهی از منکر قرار است گفته شود آن را به صورت تنهایی و محرمانه با آن نونهال و نوجوانها مطرح میکرد تا خدای نکرده آبروی کسی نرود. یا آن کسی که مورد امر به معروف یا نهی از منکر قرار گرفته بود جبهه نگیرد و نتیجه عکس حاصل نشود.
- الان هم عکس آقا هادی در آن شبستان مسجد که در امر به معروف و نهی از منکر فعالیت میکرد به یادگار نصب است و از آنجا به عنوان «گنج هادی» یاد میکنند.
✨ادامه👇
✨من را در قطعه ۵۰ پایین پای حاج حسین معز غلامی خاک کنید!
- پسرم به شهید حسین معز غلامی خیلی علاقهمند بود. هر هفته پنجشنبهها به زیارت قبر این شهید بزرگوار میرفت و حتی در چند جای دفترچهاش یادداشت کرده بود: «انشاءالله من را در قطعه ۵۰ پایین پای حاج حسین معز غلامی خاک کنید».
- همین طور ارادات ویژهای به شهید مصطفی صدرزاده داشت. تصاویر سردار شهید همدانی و شهید بیضایی را هم به دیوار اتاقش نصب کرده بود. اما شهیدی که هادی ارادت خاصی به خانوادهاش داشت، شهید آقا عبداللهی بود. شهید مدافع حرمی که پیکرش هنوز برنگشته است. شهید مسعود امینی عموی هادی هم تأثیر بسیاری روی خانواده و نزدیکان و از جمله آقا هادی گذاشته بود.
✨سعی میکرد رفتار و سَکنات شهدا را در خود ایجاد کند
- هادی کتابهای شهدا از جمله شهدای مدافعین تا دفاع مقدس را مانند کتاب «سلام بر ابراهیم» معروف تا بقیه شهدا را مطالعه میکرد. اگر هادی کتاب شهیدی را مطالعه میکرد سعی مینمود تمام رفتار، ویژگی و سَکنات آن شهید را در خود ایجاد کند.
- سری دوم مطالعه کتابهایش در حوزه تربیت و مربی فرهنگی از جمله مرحوم حجتالاسلام صفایی حایری بود و بخش بعدی مطالعاتش مربوط به مدیریت استراتژیکی به قلم حضرت آقا بود که خیلی اصرار داشت و میگفت یک مربی خوب باید یک مدیر فرهنگی خوب باشد و برایش اولویت داشت که این کتاب را مطالعه کند.
✨برای فعالیتهای جهادی به مناطق فقیرنشین حاشیه تهران میرفت
- برخی از اردوهایی که هادی میرفت مناطق فقیرنشین حاشیه تهران بود و برخی دیگر از اردوهای جهادیاش در مناطق دورافتاده مانند منطقه سیل زده شهرستانهای لرستان و مناطق سیل زده خوزستان و سوسنگرد و اهواز بود. مدتی هم در زمینه تهیه تأمین دارو برای نیازمندان فعالیت میکرد.
✨نحوه شهادت
- هادی از نیروهای ویژه سپاه بود. حین آموزشهای خاص با مهمات جنگی بودند که هنگام تمرینات میدانی مورد اصابت گلوله قرار گرفته و حدود ۲۴ ساعتی مورد مداوا قرار میگیرد، ولی به دلیل خونریزی زیاد ناشی از اصابت گلوله، سحرگاه ۱۳ مرداد امسال هنگام اذان صبح به شهادت میرسد.
✨وصیتنامه خود را یکسال قبل از شهادتش نوشته بود
- هادی وصیتنامه خود را یکسال قبل از شهادتش نوشته بود. نیمی از وصیتنامهاش را درباره خواهر کوچکش نوشته و تأکید کرده بود: «آنقدر سن شهادت من طولانی نمیشود و به تعویق نمیافتد که سن خواهرم به سمت نوشتن برود».
- باید بگویم سه ماه قبل از شهادت، آقا هادی بسیار متواضع شده بود. اگر قبلاً در مورد خواستههایی که داشت ما مخالفت میکردیم در این چند ماهه آخر پذیرش بالایی داشت و وارد صحبت و بحث نمیشد.
- در دوشب آخر عمرش قبل از شهادت یکی از همرزمانش میگفت هادی بسیار آشفته بود، از او پرسیدم هادی چقدر آشفته هستی؟ گفت: «من قراری با خودم گذاشته بودم که به هیچ کس وابسته نشوم ولی الان وقتی برای مأموریت و آموزش میروم دلم برای بچههای پایگاههای بسیج و هیئت و واحد فرهنگی تنگ میشود. این کارم با اصولی که با خودم گذاشتهام همخوانی ندارد.» این نشان میداد خود شهید با خودش توافق کرده بود که هیچ وابستگی به کسی نداشته باشد تا راحتتر بتواند به هدفش برسد.
✨شهادت را خیلی مجدانه دنبال میکرد
- در برگهای برای خودش یک قسم نامه نوشته بود که با خون و رفیق شهیدش عهد میبندد هیچگاه از نفس خود غافل نشود و در واقع از شهدا کمک میخواهد در این راه مساعدت کنند و خودش هم به همین هدف برسد.
- هادی در یک نوشته مربوط به چند ماه قبل از شهادتش آورده بود: «خدایا! دوست دارم هرچه زودتر به آغوش گرم تو برسم.» و هادی شهادت را خیلی مجدانه و مانند خواستههای دیگرش دنبال میکرد.
✨حضرت زهرا (س) بالای سرم بود
- مربی آقا هادی ۲۴ روز بعد از شهادت پسرم خوابی را برای ما نقل کرد. میگفت آقا هادی را در خواب دیدم که مانند شهید ترک خیلی آرام و با وقار است. ابهتی که پیدا کرده بود قابل وصف نیست. من گفتم محمد هادی آن روز چرا آنقدر بیتابی کردی؟ تو که خوب شده بودی و چشمهایت را باز و با من صحبت کردی، چرا رفتی؟ محمد هادی گفت آن لحظه که شما آمده بودید قبلش حضرت زهرا (س) بالای سرم بود. میخواستم بروم، اما یکدفعه پدرم و بعد شما آمدید. دیدم آن خانم نیست و خیلی ناراحت شدم و التماس کردم که دوباره آن لحظات خوب را داشته باشم و گفتم دیگر نمیخواهم در این دنیا باشم و میخواهم پیش شما باشم که خانم حضرت زهرا (س) هم قبول کردند. بعد در همان خواب آقا هادی به مربیاش گفته بود: «شما ناراحت من نباشید، اینجا خیلی خوب است. حتی از آن چیزی که اطلاع داشتم خیلی بهتر است.»
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مستند/ مسیر هادی
#شهید_محمد_هادی_امینی🕊🌹
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
100گل صلوات هدیه میکنیم به چهارده معصوم(ع) و شهید والامقام محمدهادی امینی
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
🚩قرائت زیارت عاشورا
🕯️به یاد شهید محمدهادی امینی
💚همنوا با امام زمان(عج)
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا
🔹️با نوای استاد علی فانی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
💚💚💚💚💚
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
015 ahmad aldabagh.mp3
25.79M
#تند_خوانی
#جزء_پانزدهم_قرآن_کریم
با صدای #استاد_احمد_دباغ
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🦋# پروانه ای در دام عنکبوت
نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت87 🎬
از اردوگاه خارج شدیم ،شفق به خون نشسته پدیدارشده بود وخبراز صبحی دیگر میداد...نمیدانم بااین تفاسیر میتوانم ،صبح فردا راببینم یانه...نزدیک شهربودیم وهرازگاهی ماشینی,موتوری از داعشیها ازکنارمان عبور میکرد.
نرسیده به شهر موصل ،ناریه ماشین رابه سمت جاده ی خاکی که به نخلستانی نیمه سوخته میرسید هدایت کرد،الان مطمین بودم که قصد کشتن مارا دارد...ارام ارام ونامحسوس دستم رابردم طرغ کیف که خنجر رابردارم ,ناگهان ,دست ناریه اومد رودستم وگفت:حواسم بهت هست ضعیفه....حرکتی کنی درجا میکشمت....
قلبم از حرکت ایستاد...خدااااا چراااا؟؟
کنار نخلی که سرش سوخته بود ماشین را نگه داشت ومجبورم کرد پیاده شم وگفت:پسرت را بزارفعلا بخوابه وکشته شدن مادرش رانبینه،قول میدم عمادت را بدون درد راحتش کنم...
خدای من این عفریته قصدداشت عماد هم بکشه...کاش با طارق رفته بودم...
دستهام را با یک ریسمان
به نخل پشت سرم بست,کلت کمریش را از زیرچادرش دراورد وشروع به نطق کرد:قبل از مرگت ,بزار بفهمی برای چی میمری وبدانی که تقصیر,خودته وگرنه من اصلا قصد کشتنت رانداشتم،من فقط میخواستم با نام جعلی ازاینجا فرارکنم اما اشنایی باتو یه راه بهتر پیش پام نهاد که برای همیشه از دست ابوعدنان راحت میشدم و...
#ادامه_دارد ..
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🦋#پروانه ای در دام عنکبوت
نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت88 🎬
ناریه آهی کشید وگفت:اگر من به داعش نپیوسته بودم ،شاید الان اینقدر سنگدل نبودم وراحت از کشتن تووپسرت صحبت نمیکردم،همونطور که گفتم من قصدم خروج ازداعش وفرار به یکی ازکشورهای اروپایی بانام مستعار بود تا بتونم زندگی مخفیانه وراحتی دوراز چشم ابوعدنان داشته باشم اما وقتی تورا دیدم ,نقشه ام عوض شد ,پیش خودم گفتم ,من که میخوام ازدست ابوعدنان خلاص بشم,چرا برای همیشه خلاص نشم,بهترین راه این بود که تووعماد که دقیقا شرایط,ظاهری وسنی و...من وفیصل را داشتید,درعوض ما کشته بشید...جوری کشته بشید که صورتتون ازبین بره ومدارک من وفیصل همراهتون باشد ودقیقا همان روز کشته شدن شما ,من وفیصل بانام جدیدی راهی کشوری جدید بازندگی راحت وجدیدی میشیم وازانطرف جاسوسان ابوعدنان خبرکشته شدن من وفیصل را مخابره میکنن وزندگی پراز هراس ناریه تمام میشود.
خیلی عصبانی بودم وازخباثت این زن عقم میگرفت پس گفتم:ببین ,فکرمیکنی زندگیی که روی خون دوتا مظلوم بنا میکنی برای تو دوام داره؟؟مطمین باش خدا جای حق نشسته وزندگیت جهنمی سوزان ,سوزان ترازحالا که درحال فراری میشه....
خنده ی بلندی کردوگفت:تودیگه دم از مظلومیت نزن زنی که سنگ جنایتکاران داعش رابه سینه میزنه نباید مظلوم باشه
راستش منم اول فکرمیکردم عادلانه نیست که تووعماد رابکشم وتا وقتی ارادتت رابه داعش ندیدم واعترافت مبنی بر خدمت به داعش رااززبانت نشنیدم ,حاضر به کشتنت نشدم...
سلما.....من هرچه ضربه خوردم ازچشم داعش وداعشیها میدانم...اگر باحرفهای قشنگشان مارا فریب نداده بودند وبه جان یک مشت ادم بیگناه نیانداخته بودند الان وضع من اینطور نبود من خانم دکتری بودم برای خودم ویک زندگی ارام داشتم,اگر اون مولویهای شکم پاره وهوسران داعشی شوهر نخبه ام را شستشوی مغزی نداده بودند وبرای هیچ وپوچ ,عدنان,خودش راتکه تکه نکرده بود ,الان من درحال فرارنبودم...وباصدای بلند فریاد زد....متنفرم از,هرچه داعش وداعشیست..متنفرم از خدای داعشیها......متنفرم از پیامبرداعشیها.....متنفرم ازتو که با دیدن اینهمه جنایات داعش بازهم سنگ محبتشان رابه سینه میزنی....
وکلتش رامسلح کرد وبه طرف نشانه رفت...
که فریادزدم....
#ادامه_دارد ..
علیرضا دهقان.mp3
13.56M
📗کتاب صوتی " نیمه پنهان ماه"
روایتی از زندگی شهدا به زبان #همسران_شهدا
شهید والامقام علیرضا دهقان🕊🌹
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
آقای مهربون.mp3
12.48M
🎙 آقای مهربون
✨گروه سرود نجم الثاقب تهران
#من_امام_حسنی_ام
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
36.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 #میلاد_امام_حسن_مجتبی(ع)
💐ستاره بارونه تو این کرمخونه
💐زمین منو دور سرت میگردونه
🎙 #محمود_کریمی
👌فوق زیبا
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣