✅ پاداش #تقوای متقین چیست؟
🌹 جواب خدای #متقین:
در قیامت به #متقین گفته می شود: «پروردگارتان در اینجا چه چيزى نازل كرد؟ آنها جواب می دهند: بهترین را.»
براى كسانى كه خوب عمل کرده اند، در همين دنيا پاداش نیکویی است، و البته سراى آخرت بهتر است، و سراى #متقین چه نيكوست! * سراى #متقین، باغهای جاودانى است كه #متقین وارد آن مى شوند، در حالی که از زير درختان آن، چشمه هایی جارى است و در آنجا هر چه بخواهند، براى آنان فراهم است. خدا به #متقین اين گونه پاداش مى دهد. * آنان در حالى كه از آلودگى گناه، پاكند، فرشتگانْ جانشان را مى گيرند و به آنان مى گويند: سلام بر شما. در مقابل عملکردتان که #تقوا بود، وارد بهشت شويد.
✍️ شرح: #تقوا یعنی انجام واجبات و ترک حرامها در امور فردی و اجتماعی.
📖 و قيلَ لِلَّذينَ اتَّقَوْا ما ذا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قالُوا خَيْراً لِلَّذينَ أَحْسَنُوا في هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةٌ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ وَ لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقينَ * جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ لَهُمْ فيها ما يَشاؤُنَ كَذلِكَ يَجْزِي اللَّهُ الْمُتَّقينَ * الَّذينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (نحل، 30 تا 32)
آیه شماره 120
🆔 @mottagheen
✅ داستان کوتاه (155)
🌷 پیامبر و حق طلبکار
یکی از یهودیان مدینه، چند دینار پول از پیغمبر(ص) طلبکار بود. روزي در بین راه چشـمش به رسول خدا (ص) افتاد. طلب خود را از حضرت خواست. پیامبر اسلام با خوشرویی فرمود: اکنون پول ندارم تا بدهی تو را بپردازم.
یهودي قانع نشد و گفت: من از تو جدا نمی شوم تا اینکه طلبم را از تو بگیرم.
پیغمبر(ص) با خونسردي گفت: من هم همین جا می نشینم تا ببینم چه می شود.
وقت نماز ظهر فرا رسید. حضرت همان جا نماز ظهر را خواند و او همچنان طلبش را از پیغمبر(ص) می خواست. نماز عصـر، مغرب، عشا و صـبح را نیز با یارانش در همان جا به جا آورد، بدون این که از وي تقاضاي مهلت کند یا با وي تندي و بدخلقی نماید.
لکن برخی از صـحابه آن حضـرت که از سرسـختی و سـماجت آن مرد یهودی سـخت عصـبانی شـده بودنـد او را تهدیـد می کردند و بر او نهیب می زدند.
هنگامی که رسول خدا (ص) متوجه آنان شد، خیره به آنها نگریست و گفت: با او چه کار دارید؟
گفتند: یا رسول الله! این یهودي مدتی است که براي چند دینار شما را بازداشت کرده و دست از شما برنمی دارد، می خواهیم او را ادب کنیم.
فرمود: خداوند مرا نفرسـتاده تا به چنین افرادي که با ما قرارداد ذمه بسته اند و در پناه ما زندگی می کنند یا به هر کس دیگر ظلم کنم. او از من طلبش را می خواهد شما نباید او را اذیت کنید.
این بازداشت تا آنجا ادامه یافت که روز به نیمه رسید. مرد یهودي که پیغمبر را چنین دید، به شدت تحت تاثیر اخلاق آن حضـرت قرار گرفت و مسلمان شد و گفت: اشهد ان لا اله الا االله و اشهد ان محمدا رسول الله.
سپس گفت: من به شـکرانه نعمت هـدایت، سـهمی از مال خود را در راه خـدا دادم. به خدا سوگند! این کار را من براي آن انجام دادم که شما را از روي نشانه هایی که در تورات ثبت است بشناسم. من در تورات خوانـده ام: پیغمبري به نام محمـد بن عبدالله ظهور خواهد کرد که در مکه به دنیا آمده و به مدینه مهاجرت خواهد نمود. و نشانه اش این است که تندخو و سخت گیر نیست. دهان به فحش و دشنام نمی گشاید و از سخن هرزه و زشت به دور است. اکنون من تمام آنچه را که در تورات خوانده ام در شما یافتم.
پس از آن، بار دیگر به یگانگی خداوند و رسالت آن حضرت شهادت داد و گفت: من ثروت زیادي دارم، همه را در اختیار شما قرار می دهم که طبق دستور خداوند به مصرف برسانید و حقوق خدا و مستمندان را از آن پرداخت نمایید.
📚 داستانهای بحارالانوار، ج 10، ص 25
📱 کانال سبک زندگی #متقین:
@mottagheen
✅ دانشجویان، اساس کارشان در زمینه عملی را چه دستورالعملی قرار دهند؟
🌷امام خامنه ای:
محیطهاى دانشجویى با همین نشاطى که بحمدالله امروز دارند، ادامه کار خواهند داد؛ یکدیگر را هم تحمل کنند، باهمدیگر حرف بزنند، با هم بحث بکنند، مبانى را محکم کنند؛ اساس کار را هم در زمینه عملى، #تقوا قرار بدهند و در زمینه فکرى، حد و مرز اسلامى و شناخت دشمن و شناخت شیوه هاى دشمنى که از سوى دشمن به کار می رود. (1393/5/1)
✍️ شرح: #تقوا یعنی انجام #واجبات و ترک #محرمات در زندگی فردی و اجتماعی
پند 234
📱 کانال سبک زندگی #متقین:
@mottagheen
✅ درس اخلاق آیت الله خوشوقت
🌷 تکبر یا تواضع؟
خدا رحمت کند یکی از روات امام صادق صلوات الله و سلامه علیه که امام پنجم را هم درک کرده بود، محمد بن مسلم بود. او ثروتمند بود و رئیس قبیله. متشخص بود. به او سلام میکردند و دنبالش راه میافتادند. پیش مردم جاه و منزلت داشت.
روزی به محضر امام باقر صلوات الله و سلامه علیه شرفیاب شد. حضرت فرمودند: «من آن حالت را در تو میبینم؛ تواضع کن و کمی پایینتر بیا.»
او به کوفه آمد و یک ترازو خرید و یک سبد خرما کنارش گذاشت. گوشهی خیابان نشست و خرمافروشی کرد.
اهل قبیله آمدند و گفتند: «چه میکنی؟ آبروی ما میریزد. این کار در شأن تو نیست» و از این حرفها. اما او گفت: «نه! حضرت فرموده باید از خر شیطان بیایم پایین.»
خلاصه دیدند او به هیچ قیمتی این کار را ترک نمیکند و میخواهد حرف حضرت را اجرا کند. گفتند: «لااقل مغازهای تهیه کن؛ این گونه خوب نیست.»
برایش مغازهای گرفتند و آنجا خرمافروشی کرد تا آمد پایین.
جاه و منزلت این طور است. وقتی انسان بالا برود، میخواهد همه دورش بیایند و بدون استحقاق برای او تعظیم کنند و این حالت مشکلات زیادی به بار میآورد؛ لذا نباید.
کسی که در خط بندگی خداست، همیشه متواضع است و نمیخواهد. او همه را دعوت میکند به اینکه در برابر خدای متعال بندگی و تواضع داشته باشید، نه در برابر انسانها.
📚 منبع: آثار بندگی، آیت الله خوشوقت
📱 کانال سبک زندگی #متقین:
@mottagheen
✅ تفاوت متقین و محسنین چیست؟
🌺 کلام خدا:
قطعاً #متقین زیر سايه های درختان بهشت و كنار چشمه های آن * و بين انواع ميوههايى كه ميل داشته باشند، خواهند بود. * در آنجا به آنها گفته مىشود: بخوريد و بياشاميد! به خاطر عملکردتان که #تقوا بود، این بهشت گوارای وجودتان باد. * ما اين گونه به #محسنین پاداش مىدهيم.
✍️شرح: احسان یعنی خوب عمل کردن و محسنین کسانی هستند که در دنیا خوب عمل کرده اند. یعنی #واجبات را انجام داده و #حرامها را ترک کرده اند. پس محسنین همان متقین اند.
📖 إنَّ الْمُتَّقينَ في ظِلالٍ وَ عُيُونٍ * وَ فَواكِهَ مِمَّا يَشْتَهُونَ * كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنيئاً بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ * إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ (مرسلات، 41 تا 44)
آیه شماره 121
🆔 @mottagheen
✅ داستان کوتاه (156)
🌷 خطر اوّلین گناه
در بنی اسـرائیل عابدي به نام برصـیصا زندگی می کرد. مدت درازي عمر خود را به عبادت و بندگی گذرانده بود. کارش به جایی رسـیده بود که دیوانگان را با دعاي خویش شفا می داد.
روزی زنی از خانواده اي بزرگ دیوانه شد. برادرانش او را به عبادتگاه برصیصا آوردند تا بر اثر دعاي او خوب شود. آنها خواهرشان را نزد برصیصا گذاشته و برگشتند.
شیطان پیوسته برصیصا را وسوسه نمود و جمال زن را در نظرش جلوه می داد. زنی زیبا با مردی تنها بدون مانع؟ بالاخره شیطان کارش را کرد و برصیصا نتوانست خود را نگه دارد.
زن از برصیصا آبستن شد. برصیصا فهمید که زن حامله شده. از ترس رسوایی، او را کشت و دفن نمود. شیطان پس از این پیشامد، ماجرا را به گوش برادران رساند و محل دفن خواهرشان را هم به آنان گفت. کم کم داستان پخش شد، تا به گوش سلطان شهر رسید.
سلطان با عده اي پیش برصیصا رفت و از جریان جویا شد. برصیصا به همه ی کردار زشت خود اعتراف نمود. سلطان دستور داد او را به دار آویختند. همین که برصیصا بر چوبه دار بالا رفت، شیطان پیش او آمد و گفت: آن کسی که تو را به این مرحله خطرناك گرفتار نمود، من بودم. اینک نیز اگر نجات می خواهی، باید از من اطاعت کنی.
برصیصا گفت: چه گونه اطاعت کنم؟
شیطان گفت: یک مرتبه در مقابل من سجده کن .
برصیصا گفت: اکنون که بر فراز دار هستم، چگونه سجده کنم؟
شیطان گفت: من به یک اشاره ي تو به قصد سجده قناعت می کنم.
برصـیصا با سـر اشاره به سـجده کرد و در آخرین لحظات زندگی با سجده بر شیطان کافر شد، و پس از چند دقیقه به دار آویخته شد.
خداوند در آیه 16 و 17 سوره حشر اشاره به همین داستان می نماید:
شیطان به انسان گفت: «کافر شو. اما هنگامی که کافر شـد، شیطان گفت: من از تو بیزارم، من خودم از ارباب عالمیان می ترسم.» سرانجام کار هر دو این شد، که هر دو در آتش دوزخ خواهند بود، و براي همیشه خواهند سوخت. این است کیفر ظالمان.
📚 داستانهای بحارالانوار، ج 9، ص 211
📱 کانال سبک زندگی #متقین:
@mottagheen
✅ توانایی جامعه نخبگان، چطور مضاعف، و پیشرفتها چطور آسان می شود؟
🌷امام خامنه ای:
یک نکته ی اساسی و مهمّی هم در اینجا وجود دارد و آن نکته ی #تقوا و پرهیزگاری است. جامعه ی نخبگانىِ ما - دخترها، پسرها، جوانها عموماً؛ اساتید آنها - در سایه ی #تقوا و #پرهیزگاری و پاکدامنی و توجّه به خدا تواناییهایشان مضاعف خواهد شد، تواناییهایشان مضاعف خواهد شد، پیشرفتهایشان آسان خواهد شد.
شماها یکی از بزرگ ترین امتیازاتی که دارید، صفای جوانی است؛ این چیزی است که همیشه با انسان نمی ماند. در دوران جوانی صفا و نورانیّتی وجود دارد که جلب رحمت الهی را برای انسان آسان میکند؛ و اگر خدای متعال راه را برای انسان آسان کند - فَسَنُیَسِّرُهُ لِلیُسری. برای آسان شدن کار و هموار شدن کار به انسان کمک کند و مقدّمه را فراهم بکند، انسان خیلی راحت تر به اهداف دست پیدا خواهد کرد. #تقوا و پاکدامنی و ایمان و صفا و نورانیّتی را که در شما هست - که زمینه ی معنویّت است - قدر بدانید. (17/7/1392)
✍️ شرح: #تقوا و #پرهیزکاری یعنی انجام #واجبات و ترک #محرمات در زندگی فردی و اجتماعی
پند 235
📱 کانال سبک زندگی #متقین:
@mottagheen
✅ از کجا بفهمیم که تقوا یعنی اطاعت از خدا؟
🌺 خدای حکیم به پیامبرش فرموده:
اى پيامبر! #تقوا پیشه کن و از كافران و منافقان #اطاعت نكن!
📖 يا أَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ اللَّهَ وَ لا تُطِعِ الْكافِرينَ وَ الْمُنافِقينَ (احزاب، 1)
✍️ خدای حکیم در این آیه، به پیامبرش دستور به تقوای خدا و در مقابل، عدم اطاعت از کافران و منافقان می دهد. این یعنی اطاعت از خدا در مقابل عدم اطاعت از کافران و منافقان است. پس تقوا یعنی اطاعت از خدا.
آیه شماره 122
📱 کانال سبک زندگی متقین:
🆔@mottagheen
✅ آیا #تقوا فقط مربوط به مسائل فردی است؟ تقوای اجتماعی یعنی چه؟
🌷امام خامنه ای:
#تقوا عبارت است از آن حالت مراقبت دائمی که موجب میشود انسان به کج راهه نرود و خارهای دامن گیر، دامن او را نگیرد. #تقوا در واقع یک جوشنی است، یک زرهی است بر تن انسانِ #باتقوا که او را از آسیب تیرهای زهرآگین و ضربه های مهلک معنوی محفوظ و مصون میدارد؛ البتّه فقط هم مسائل معنوی نیست.
وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یَجعَل لَه مَخرَجاً * وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِب؛ در امور دنیوی هم #تقوا تأثیرات بسیار مهمّی دارد، این #تقوای شخصی است. عین همین مسئله در مورد یک جامعه و یک کشور قابل طرح است. #تقوای یک کشور چیست؟ #تقوای یک جامعه چیست؟ یک جامعه، بخصوص اگر مثل جامعه ی نظام جمهوری اسلامی آرمانهای والا و بلندی داشته باشد، مورد تهاجم است؛ مورد هجوم تیرهای زهرآگین است؛ این هم #تقوا لازم دارد.
#تقوای جامعه چیست؟ در بخشهای مختلف #تقوای اجتماعی را میتوان تعریف کرد؛ در بخش اقتصاد، #تقوای جامعه عبارت است از اقتصاد مقاومتی. اگر در مورد اقتصاد میخواهیم در مقابل تکانه های ناشی از حوادث جهانی یا در مقابل تیرهای زهرآگین سیاستهای معارض جهانی آسیب نبینیم، ناچاریم به اقتصاد مقاومتی رو کنیم. اقتصاد مقاومتی عامل استحکام است در مقابل آن کسانی و آن قدرتهایی که از همه ی ظرفیّت اقتصادی و سیاسی و رسانه ای و امنیّتی خودشان دارند استفاده میکنند برای اینکه به این ملّت و این کشور و این نظام ضربه وارد کنند.
یکی از راه هایی که فعلاً پیدا کردند عبارت است از رخنه از راه اقتصاد. این هشدار را ما سالها است مطرح کردیم و گفتیم؛ مسئولین هم هر کدام به فراخور توانایی های خودشان تلاشهای خوبی کردند لکن ما باید با همه ی توان، با همه ی ظرفیّت موضوع اقتصاد مقاومتی را در داخل دنبال کنیم؛ این میشود #تقوای اجتماعی ما در زمینه ی مسئله ی اقتصادی. (2/4/1394)
✍️ شرح: #تقوا یعنی انجام #واجبات و ترک #محرمات در زندگی فردی و اجتماعی
پند 236
📱 کانال سبک زندگی #متقین:
@mottagheen
✅ حقوق همسایه
رسول خدا (ص) به یکی از اصحابش فرمود: آیا می دانید حق همسایه چیست؟
عرض کرد: نمی دانم.
فرمود:
1️⃣ اگر از تو درخواست یاري نمود، او را یاري کن.
2️⃣ اگر از تو قرض خواست، به او بده .
3️⃣ اگر دچار فقر شد، به او سود برسان.
4️⃣ اگر دچار مصیبت شد، او را تسلیت بگو.
5️⃣ اگر خیري به او رسید، به او تهنیت بگو تا به این وسیله بهره گیري از خیر را بر او گوارا گردانی.
6️⃣ اگر مریض شد او را عیادت کن.
7️⃣ اگر مرگ او فرا رسید، جنازه او را تشیع کن.
8️⃣ ساختمان خانه ي خود را آن چنان بلند نساز که همسایه تو از باد و هوا محروم گردد، مگر این که از او اجازه بگیري.
9️⃣ اگر میوه اي خریدي، مقداري از آن را به همسایه هدیه کن.
0️⃣1️⃣ اگر نمی خواهی هدیه کنی، میوه خریداري شده را پنهانی وارد خانه ي خویش ساز تا همسایه تو آن را نبیند.
1️⃣1️⃣ و نگذار فرزندان تو میوه را به بیرون از خانه ببرند که باعث ناراحتی و حسرت فرزند همسایه گردد.
2️⃣1️⃣ همسایه خود را با بوي خوش غذاي خانه خود میازار، مگر آنکه مقداري از آن را به اهل خانه او برسانی.
📚 داستانهای بحارالانوار، ج 10، ص 22
✍️ شرح: بیشتر این موارد، #مستحب است و برخی #واجب.
📱 کانال سبک زندگی متقین:
@mottagheen
✅ فرق #متقین و محسنین چیست؟
🌹 کلام خدا:
بى ترديد #متقین در باغهای بهشتی و در کنار چشمه های بهشتی خواهند بود. آنها آنچه را پروردگارشان به آنان عطا كرده دريافت مىكنند؛ زيرا پيش از آن در دنیا همواره جزء #محسنین بوده اند.
✍️ شرح: احسان یعنی خوب عمل کردن و محسنین کسانی هستند که در دنیا خوب عمل کرده اند. یعنی #واجبات را انجام داده و #حرامها را ترک کرده اند. پس محسنین همان متقین اند.
📖 إنَّ الْمُتَّقينَ في جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ * آخِذينَ ما آتاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُحْسِنينَ (ذاریات 15 و 16)
آیه شماره 123
📱 کانال سبک زندگی متقین:
@mottagheen
✅ داستان کوتاه (157)
🌷 دست امام زمان (ع) شفاست
اسماعیل بن عیسی هرقلی می گوید: هنگامی که در قریه هرقل (در عراق) زنـدگی می کردم، در ایام جوانی، زخمی به اندازه یک مشت انسان در ران چپم پیـدا شـد که در بهـار می ترکیـد و خون و چرك از آن می رفت و درد آن مرا از کارهـایم باز می داشت. روزي به حله آمدم و به خانه سـید بن طاووس، عالم #باتقوای شیعه رفتم و از نـاراحتی خود نزد او درد دل کردم و گفتم: می خواهم در شـهر، آن را معالجه کنم.
سید، پزشکان حله را حاضر نمود و محل درد را معاینه کردند و گفتند: این زخم در بالاي رگ اکحـل قرار گرفتـه و معـالجه اش خطرنـاك اسـت. زیرا این جراحت را بایـد از ریشه بریـد. در این صورت رگ بریده می شود و او می میرد.
سید به من فرمود: می خواهم به بغداد بروم. تو هم بیا! شاید پزشکان متخصصی باشند و معالجه ات کنند.
وارد بغداد شدیم. سید در آنجا نیز پزشکان را خواست و محل زخم را دیدند. آنها نیز همان پاسخ پزشکان حله را داده بودند، لذا خیلی ناراحت شدم. گفتم حالا که به بغداد آمده ام، براي زیارت به سامرا می روم و از آنجا به وطن بازمی گردم. سـید این فکر را پسـندید و من اثاث خود را نزد سید گذاشتم و حرکت کردم.
وارد سامرا شـدم. قبور امامان را زیارت کردم. آنگاه به سـرداب مقدّس امام زمان رفتم و پاسـی از شب را در سـرداب گذراندم و مناجات کردم و از خـدا و امامـان یاري طلبیـدم. تا روز پنـج شـنبه در سامراء مانـدم ، سـپس کنار دجله رفتم، و غسل کردم و لباس پاکیزه پوشیدم و ظرف آبی را که همراه داشتم پر کردم و بیرون آمدم که به زیارتگاه برگشته و یک بار دیگر نیز زیارت کنم.
در آن حـال دیـدم چهـار نفر سواره از دروازه شـهر سـامرا بیرون می آینـد. چون در اطراف زیارتگـاه عـده اي از بزرگان عشایر زندگی می کردند، گمان کردم سواران از آنها هستند. وقتی به هم رسـیدیم، دیدم دو نفرشان جوان هسـتند. یکی از آنها تازه موي صورتش روییده است، و هر چهار نفر شمشـیري حمایل دارند. دیگري پیرمردي بود که نیزه در دست داشت، و نفر بعدي نقاب به صورت زده و قبایی روي شمشیر پوشـیده و گـوشه آن را از بغـل گذرانـده بود.
پیرمرد نیزه دار در طرف راست من ایسـتاد، و آن دو جوان هم در طرف چپ ایستادند، و شخص قباپوش هم در وسط راه من قرار گرفت. به من سلام کردند. پاسخ دادم. شخص قباپوش به من گفت: تو فردا می خواهی نزد خویشانت بروي؟
گفتم: آري.
گفت: بیا جلو، زخمی که تو را اذیت می کند، ببینم.
من مایل نبودم که آنها با من تماس داشته باشند و با خود فکر می کردم اینها از عشایرند و از نجاست پرهیز ندارند و من هم تازه از آب بیرون آمده ام و لباسم هنوز تر است. با این حال نزد وي رفتم و او دستم را گرفت و به سوي خود کشید. خم شد و دستش را روي زخم گذاشت. آن را چنان فشار داد که دردم گرفت، سپس برگشت روي اسب قرار گرفت. آنگاه پیرمردِ نیزه به دست گفت: اسماعیل راحت شدي؟
من تعجب کردم که از کجا اسم مرا می داند. گفتم: من و شما ان شاء الله راحت و رستگار هستیم .
پیر مرد گفت: این آقا، امام زمان است.
من دویدم و رکابش را بوسیدم. امام حرکت کرد. من در کنارش می رفتم و التماس می کردم.
امام فرمود: برگرد!
عرض کردم: هرگز از شما جدا نمی شوم.
فرمود: صلاح تو در این است که برگردي.
و من سخنم را تکرار کردم: برنمی گردم.
پیر مرد گفت: اسماعیل! حیا نمی کنی که امام دو بار به تو گفت برگرد و گوش نمی کنی؟
این سخن در من اثر کرد، ناچار ایستادم.
امام چند قدم رفت. آنگاه متوجه من شد و فرمود: چون به بغداد رسیدي، حتماً منتصر، خلیفه عباسی تو را می طلبد و چیزي به تو می دهد ولی از او قبول مکن و به فرزندم سید بن طاووس بگو: نامه اي به علی بن عوض بنویسد و تو را سفارش کند و من به او می گویم هر چه خواستی به شما بدهد.
سپس همه حرکت کردنـد و رفتنـد و من همچنان ایسـتاده به آنها نگاه می کردم تا از نظرم دور شدنـد، و من از جدایی آن حضرت بسیار تأسف خوردم. ساعتی همانجا نشستم. به حرم مطهر رفتم. خدّام حرم که مرا دیدند، گفتند: حالت دگرگون است. درد داری؟
گفتم: نه.
گفتند: کسی با تو نزاع کرده؟
گفتم: نه. من از آنچه شـما می گویید، اطلاعی ندارم. ولی آیا سوارانی را که از اینجا گذشـتند، دیدید؟
گفتند: ایشان از بزرگان محل بودند.
گفتم: از بزرگان نبودند. یکی از اینها امام زمان (ع) بود.
گفتند: آن پیرمرد یا آن مرد قباپوش؟
گفتم: همان قباپوش.
گفتند: زخمی که داشتی به او نشان دادي؟
گفتم: خود او بـا دست، آن را فشـار داد و مرا به درد آورد.
پس از آن رانم را بـاز کردم دیـدم از آن زخم اثري نیست. ران دیگرم را نیز باز کردم اثري از زخم ندیدم.
خدّام وقتی متوجه قضیه شدند به سوي من هجوم آوردند و لباسم را براي تبرك پاره پاره کردند ...
📚 داستانهای بحارالانوار، ج 9، ص 166
📱 کانال سبک زندگی متقین:
@mottagheen