داستان کوتاه (104)
🌺 عيسى بن مريم (ع) به يارانش گفت: اگر يكى از شما از كنار برادر دینی خود عبور كند و ببيند قسمتى از لباسش كنار رفته و اندكى از عورتش پيدا شده، آيا تمام لباس را كنار مي زند تا بقيّۀ عورتش هم نمايان شود يا لباس را به جاى اوّل باز می گرداند تا پوشيده شود؟
ياران عیسی (ع) گفتند: عورتش را مىپوشانيم!
عیسی (ع) گفت: هرگز! بلكه شما تمام عورت او را آشكار مىکنيد.
ياران عیسی (ع) دريافتند كه اين مَثلى است كه عیسی (ع) براى آنها زده است. لذا پرسيدند: اى عیسی! موضوع از چه قرار است؟
عیسی (ع) فرمود: شما وقتی از عيب برادر دینی تان آگاه می شوید، آن را مخفی نمی کنيد. (و بین دیگران منتشر می کنید. این مانند آن است که عورت کسی برای شما آشکار شود و شما آن را بیشتر آشکار کنید.)
📚 تحف العقول , جلد۱ , صفحه۳۰۱ به بعد
✍️ شرح: منتشر کردن عیوب مخفی یا #گناه مخفی مؤمنان، #گناه کبیره است.
📱 کانال سبک زندگی #متقین:
@mottagheen
✅ پرسش و پاسخ از آیت الله خوشوقت
🌷 عقل و جهل (4)
س: آیا بعضی از انسان ها عقل بیشتری دارند؟
ج: بله؛ کسی که ساده زندگی می کند، خدا به او قدرتی داده است. نداده؟ همه ی کسانی که زندگی می کنند، قدرت و نیرویی دارند؛ اما کسی که ورزش می کند، قدرتش بیشتر از این است. این آدم معمولی ساده که ورزش نمی کند، می تواند بیست کیلو بار ببرد؛ اما او که ورزش می کند، پانصد کیلو می زند. با اینکه خدا ابتداءًا به هر دو قدرت می دهد؛ اما یکی کار می کند و آن را زیادتر می کند.
عقل هم همین جور است. خدا به تمام عاقل ها عقل می دهد؛ اما هر چه بیشتر آن را به کار بیندازی، قوی تر و پخته تر می شود؛ مثل همان قدرت بدنی. لذا همه یکسان نیستند. بعضی عقلشان تیزتر است و زودتر می فهمند و بعضی دیرتر می فهمند. این برای همین است که او کار کرده و کارش بهتر شده است.
س: فهمیدن محسوسات با چیست؟
ج: یکی از کارهایی که عقل دارد، تشخیص محسوسات است.
س: خدا که محسوس نیست؛ پس عقل چطور تشخیص می دهد؟
ج: آن چیزی که باور می کند خدا هست، همان او است. چشم که نمی فهمد. حواس ظاهری که خدا را نمی فهمند؛ اما این چشم و گوش، آثار مخلوقات خدا را به او می دهد و او می گوید: «این ها خودشان، خودشان را خلق نکرده اند؛ دیگری آن ها را خلق کرده است.» این کار عقل است. به دیگری ایمان می آورد و می گوید: «چون این ها هستند، پس او هم هست. اگر او نبود، این ها هم نبودند.» وقتی این را باور کرد، این را که پیغمبر هم با معجزه از طرف او آمده، باور می کند؛ لذا به حرف خدا گوش می دهد. با اینکه خدا را ندیده، اما باور می کند.
س: ماهیت عقل چه سنخیتی با خدا دارد؟
ج: لازم نیست شما بفهمی ماهیت آن چیست. همین که از آن استفاده کنی، کافی است.
س: شما فرمودید یکی از کارهای او تعقل است؟
ج: فکر کردن است.
س: شما فرمودید انسان با عقل، خدا را می فهمد؟
ج: انسان یعنی عاقل. بدون عقل که نیست. وقتی خدا انسان را خلق کرد و به انسان عقل داد، این عقل این کار را می کند که خدا را قبول می کند و به حرف او هم گوش می دهد و استفاده می کند.
س: منظور از این روایت چیست که خدا فرموده: «به عزّت و جلالم سوگند که تو را به کسی می دهم که بهترین تفقه را بکند»؟
ج: نه این را ندارد. قاطی نکنیم. روایت همین است: «بِكَ اُثِيبُ وَ بِكَ اُعَاقِبُ» و «إِيَّاكَ آمُرُ وَ إِيَّاكَ اَنْهَى». این که شما می گویید، نیست؛ البته کسانی که خیلی خوب هستند، یعنی عقلشان خیلی کامل است که خیلی خوب شده اند، اگر آن ها هم آنجا می رفتند، خراب می شدند. منظور این است. اما خدا عقل را به همه داده است. به شمر هم داده است. همه عاقلند؛ و الّا تکلیف نداشتند. هر کس عقل را بیشتر به کار ببرد و از آن استفاده ی خوب کند، قوی تر می شود و استفاده بالاتر می رود.
📚 آثار بندگی، آیت الله عزیز خوشوقت
🔹 ادامه دارد ...
📱 کانال سبک زندگی #متقین:
@mottagheen
🌺 توصیه های امام صادق (ع) به عبدالله بن جُندَب (شماره 6)
🔹 تنها راه رسیدن به ولایت؟
✅ ای پسر جُندَب! به شيعيان ما بگو: مبادا تحت تأثير عقايد گوناگون قرار گيريد! به خدا سوگند رسيدن به دوستى و ولايت ما جز با #ورع و تلاش بسیار در این جهت و مساوات با برادران دینی در راه خدا ميسر نخواهد شد.
✍️ شرح: #ورع یعنی دوری از #گناه
📖 يا اِبْنَ جُندَب بَلِّغْ مَعَاشِرَ شِيعَتِنَا وَ قُلْ لَهُمْ لاَ تَذْهَبَنَّ بِكُمُ اَلْمَذَاهِبُ فَوَ اَللَّهِ لاَ تُنَالُ وَلاَيَتُنَا إِلاَّ بِالْوَرَعِ وَ اَلاِجْتِهَادِ فِي اَلدُّنْيَا وَ مُوَاسَاةِ اَلْإِخْوَانِ فِي اَللَّهِ.
📚 تحف العقول , جلد۱ , صفحه۳۰۱ به بعد
📱 کانال سبک زندگی متقین:
@mottagheen
✅ آیا #تقوا فقط به درد آخرت می خورد؟
امام خامنه ای:
اگر ملتى يا فردى داراى #تقوا بود، تمام خيرات دنيا و آخرت براى او جلب خواهد شد. فايده ى #تقوا، فقط براى كسب رضاى پروردگار و نيل به بهشت الهى در قيامت نيست؛ فايده #تقوا را انسان باتقوا در دنيا هم مىبيند.
جامعه اى كه با #تقواست، جامعه اى كه راه خدا را با دقت انتخاب مىكند و با دقت نيز در آن راه حركت مىكند، از نعم الهى در دنيا هم برخوردار مىشود، عزت دنيوى هم به دست مىآورد و خدا علم و معرفت در امور دنيا هم به او مىدهد.
جامعه اى كه در راه #تقوا حركت مىكند، فضاى زندگى آن جامعه، فضاى سالم و محبت آميز و همراه با تعاون و همكارى بين آحاد جامعه است. (10/ 01/ 1369)
✍️ شرح: #تقوا یعنی انجام #واجبات و ترک #گناهان در امور فردی و اجتماعی
پند 168
📱 کانال سبک زندگی متقین:
@mottagheen
✅ چه کنیم که خدا گناهان گذشته ما را بیامرزد؟
🌺 خدای #متقین فرموده:
ای مؤمنین! اگر اهل #تقوا شوید، خدا به شما بصیرت و قدرت تشخیص حق از باطل می دهد و #گناهانتان را از پرونده شما پاک می کند؛ و شما را مى آمرزد؛ خدا اهل بخشش بزرگ است.
✍️ شرح: #تقوا یعنی انجام #واجبات و ترک #حرامها.
📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيمِ (انفال، 29)
آیه شماره 39
📱 کانال سبک زندگی متقین:
@mottagheen
✅ داستان کوتاه (105)
🌺 امام زمان (ع) حامی #متقین
ابوراجح حلّی از شیعیان #باتقوای شهر حلّه در عراق، سرپرست یکی از حمامهاي عمومی آن شهر بود. به این جهت، بسیاري از مردم او را می شناختند. در آن زمان، فرماندار حلّه شخصی از دشمنان اهل بیت به نام مرجان صغیر بود. به او گزارش دادند که ابو راجح حمامی از بعضی از اصحاب منافق رسول خدا (ص) بدگویی می کند.
فرماندار شهر دستور داد او را آوردند و آن قدر به صورت وي مشت و لگد زدند که دندانهایش کنده شد. زبانش را هم بیرون آوردند و با جوالدوز سوراخ کردند. بینی اش را نیز بریدند و او را با وضع بسیار دلخراشی به عده اي از اوباش سپردند. آنها ریسمان بر گردن او انداخته و در کوچه و خیابانهاي شهر حله می گرداندند. به قدري از بدنش خون رفت و به او صدمه وارد شد که دیگر نمی توانست حرکت کند و کسی شک نداشت که او می میرد.
فرماندار تصمیم گرفت او را بکشد، ولی جمعی از حاضران گفتند: او پیرمرد فرتوتی است و به اندازه ي کافی مجازات شده و خواه ناخواه به زودي می میرد. شما از کشتن او صرف نظر کنید!
به خاطر اصرار زیاد مردم، فرماندار او را آزاد کرد. اما فرداي همان روز، مردم با کمال تعجب دیدند که او مشغول نماز است و از هر لحاظ سالم است و دندانهایش در جاي خود قرار گرفته و زخمهاي بدنش خوب شده و هیچ گونه اثري از آن همه زخم نیست! همه حیران شدند و با تعجب از او پرسیدند: چطور شد که این گونه نجات یافتی و گویی اصلاً تو را کتک نزده اند؟!
ابو راجح گفت: من وقتی که در بستر مرگ افتادم، حتی با زبان نتوانستم دعا و تقاضاي کمک از مولایم حضرت ولی عصر (عج) نمایم؛ لذا در قلبم متوسل به آن حضرت شدم و از آن حضرت درخواست عنایت کردم. وقتی که شب کاملا تاریک شد، ناگهان خانه ام نورانی شد. در همان لحظه، چشمم به جمال مولایم امام زمان (عج) افتاد. ایشان جلو آمد و دست شریفش را بر صورتم کشید و فرمود: «برخیز و براي تأمین معاش خانواده ات بیرون برو! خداوند تو را شفا داد!»
اکنون می بینید که سلامتی کامل خود را باز یافته ام.
خبر سلامتی و تغییر عجیب وضع و حال او در همه جا پیچید و همگان فهمیدند. فرماندار حله به مأمورانش دسـتور داد ابو راجح را نزد وي حاضر کنند. وقتی او را آوردند، فرماندار مشاهده نمود که قیافه ابو راجح عوض شده و کوچکترین اثري از آن همه زخم در صورت و بدنش دیده نمی شود! ابو راجحِ دیروز با ابو راجحِ امروز قابل مقایسه نبود!
رعب و وحشتی تکان دهنده بر قلب فرماندار افتاد. او آن چنان تحت تأثیر قرار گرفت که از آن پس، رفتارش با مردم حله که اکثراً شیعه بودند، عوض شد. او قبل از این جریان، وقتی که در حله به جایگاه معروف به «مقام امام زمان» می آمد، به طور مسخره آمیزي پشت به قبله می نشست تا به آن مکان شریف توهین کرده باشد؛ ولی بعد از این جریان، به آن مکان مقدس می آمد و با دو زانوي ادب، در آنجا رو به قبله می نشست و به مردم حله احترام می گذاشت و لغزش هاي آنها را نادیده می گرفت و به نیکوکاران نیکی می کرد. در عین حال، عمرش چندان به درازا نکشید.
📚 بحار الانوار، ج 52 ، ص 70
📱 کانال سبک زندگی #متقین:
@mottagheen
✅ پرسش و پاسخ از آیت الله خوشوقت
🌷 عقل و جهل (5)
س: اینکه اهل بهشت از بَلهاء هستند، یعنی چه؟
ج: بلهاء که به معنی عقب افتاده نیست. منظور آدم های صاف و ساده است. جای آدم های حقه باز ته جهنم است. هر کس کلک باز و دغل باز و دروغ زن و سیاسی کار است، جایش جهنم است. آدم های صاف و پاک در دنیا از نظر دنیایی عقب می مانند که مردم به آن ها می گویند: «این ساده است.» جای این ها بهشت است.
س: یعنی آن ها عقل کامل ندارند؟
ج: نه؛ یعنی عقل خود را فقط در دنیا و کلک به کار نبرده اند. آن ها با خدا ارتباط دارند و به حرف خدا گوش می دهند؛ لذا اهل بهشت می شوند. اما عقل این ها قوی است و خرج سیاست و کلک می کنند و لذا به ته جهنم می روند.
س: پس بهشت رفتن، نیاز به عقل بالایی ندارد؟
ج: نه؛ این ساده ها بله؛ اگر حدیثش درست باشد، ساده است. ساده است یعنی اگر ان شاء الله شما به بهشت رفتی، می بینی حتی یک نفر از آن حقه بازها و کلک بازها در آن نیستند. همه آدم های صاف و ساده و پاک و بی کلک. منظور همین است. اما جهنم پر از آن عوضی ها است؛ مخترعین، مکتشفین، مریخ رفته ها، بزن و بکوب ها، شراب خوارها، تمام این ها در ته جهنم هستند.
📚 آثار بندگی، آیت الله عزیز خوشوقت
🔹 ادامه دارد ...
📱 کانال سبک زندگی #متقین:
@mottagheen
🌺 توصیه های امام صادق (ع) به عبدالله بن جُندَب (شماره 7)
✅ ای پسر جُندَب! هر كس درآمدش را از خودش دريغ کند و آن را خرج نکند، تنها براى ديگران جمع مىكند و هر كس از هوسهای #حرامش اطاعت نمايد، از دشمنش اطاعت نموده، و هر كس به خدا اعتماد كند، خدا تمام مشكلات دنيا و آخرتش را حلّ مىنمايد و در غيابش همه چيزش را حفظ مىكند.
✍️ شرح: اعتماد به خدا یعنی اطاعت از دستورات #واجب و #حرام خدا و سپردن زندگی و آینده خود به او.
📖 يا اِبْنَ جُندَب مَنْ حَرَمَ نَفْسَهُ كَسْبَهُ فَإِنَّمَا يَجْمَعُ لِغَيْرِهِ وَ مَنْ أَطَاعَ هَوَاهُ فَقَدْ أَطَاعَ عَدُوَّهُ مَنْ يَثِقْ بِاللَّهِ يَكْفِهِ مَا أَهَمَّهُ مِنْ أَمْرِ دُنْيَاهُ وَ آخِرَتِهِ وَ يَحْفَظْ لَهُ مَا غَابَ عَنْهُ
📚 تحف العقول , جلد۱ , صفحه۳۰۱ به بعد
📱 کانال سبک زندگی متقین:
@mottagheen
✅ جانبازان در چه صورتی از خدا اجر عظیم می گیرند؟
🌷 امام خامنه ای:
اگر جانبازى در دوران زندگىِ جانبازى #حدود الهى را رعايت و #تقوا و پاك دامنى را حفظ كند، آن چنان پاداشى دارد كه خداى متعال از او تعبير مى كند به اجر عظيم؛ «للّذين احسنوا منهم و اتّقوا اجر عظيم». چيزى را كه خداى خالقِ عظمت از آن به عنوان عظيم ياد كند، پيداست كه اجر خيلى بالا و بزرگ است. (04/ 08/ 1384)
✍️ شرح: رعایت #حدود الهی و #تقوا یعنی انجام #واجبات و ترک #حرامها در زندگی فردی و اجتماعی
پند 169
📱 کانال سبک زندگی #متقین:
@mottagheen
✅ عاقبت دوستی ها در قیامت چه می شود؟
🌺 خدای #متقین فرمود:
در روز قیامت همه کسانی که در دنیا با هم دوست بوده اند، دشمن هم می شوند مگر #متقین. * آنگاه خدا به #متقین می گوید: اى بندگان من! امروز نه از چیزی بترسید و نه غصه بخورید! *
#متقین کسانی هستند که به آيات ما ايمان آورده و #تسليم دستورات #واجب و #حرام ما بودند * شما با همسرانتان با خوشی وارد بهشت شويد! *
در بهشت، سيني هايى از طلا و جامهايى در برابر آنان مىگردانند، و در آنجا آنچه دلشان بخواهد و چشمشان را خوش آيد، هست و به #متقین گفته می شود: شما در این بشهت تا ابد می مانيد. * اين است همان بهشتى كه به عنوان مزد #تقوایتان به ارث برده اید.
✍️ شرح: #تقوا یعنی انجام #واجبات و ترک #حرامها در زندگی فردی و اجتماعی
📖 الْأَخِلاَّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقينَ * يا عِبادِ لا خَوْفٌ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ * الَّذينَ آمَنُوا بِآياتِنا وَ كانُوا مُسْلِمينَ * ادْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنْتُمْ وَ أَزْواجُكُمْ تُحْبَرُونَ * يُطافُ عَلَيْهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ أَكْوابٍ وَ فيها ما تَشْتَهيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ وَ أَنْتُمْ فيها خالِدُونَ * وَ تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتي أُورِثْتُمُوها بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (زخرف، 67 تا 72)
آیه شماره 40
📱 کانال سبک زندگی متقین:
@mottagheen
🔹 داستان کوتاه (106)
✅ طفل غیب گو
مسائلی مذهبی برایم پیش آمده بود که نمی توانستم حل کنم. با احمد بن اسحاق قمی به محضر مبارك امام حسن عسکري (ع) مشرف شدم که جواب مسائل را از ایشان بپرسم. وارد سامرا شدیم و به منزل امام (ع) رفتیم ... طفلی که سیمایش به ستاره ای درخشان می ماند، روي زانوي راست امام (ع) نشسته بود. سلام کردیم. حضرت امر فرمودند و نشستیم.
احمد بن اسحاق بسته هاي مهر خورده را که حاوي کیسه هاي درهم و دینار بود در محضر امام عسکری (ع) گذاشت. حضرت نگاهی به طفل کرد و به او فرمود: فرزندم! مهر هدایاي دوستان و شیعیانت را باز کن.
طفل گفت: آقاجان! آیا سزاوار است که دستی به این پاکی به سوي هدایاي آلوده و اموال مخلوط به حرام، دراز شود؟
امام عسکري (ع) به احمد بن اسحاق فرمود: اي پسر اسحاق! آنچه را در بسته است، بیرون بیاور تا فرزندم حلال و حرام آن را از هم جدا کند.
احمد بن اسحاق چون کیسه اول را درآورد، بدون این که باز شود، طفل گفت: این کیسه فلانی پسر فلانی از فلان محله قم است و شصت و دو دینار در آن است. چهل و پنج دینار آن از پول زمین سنگلاخی است که صاحب آن از برادرش ارث برده و فروخته است و چهارده دینارش از پول نه طاقه پارچه است و سه دینارش از اجاره مغازه ها است.
امام حسن عسکري (ع) فرمود: راست گفتی فرزندم! اکنون به این مرد بگو حرامِ آن چقدر است.
طفل گفت: یک دیناري که سکه ري دارد و در فلان تاریخ ضرب شده و نقش یک روي آن پاك گردیده با یک قطعه طلا که وزن آن یک ربع دینار است، حرام است و علت حرام بودن آنها این است که صاحب آن، در فلان ماه و فلان سال یک من و ربع پنبه ی ریسیده را کشیده و به یک نفر بافنده که همسایه او بود، داده است. پس از مدتی دزد، آنها را از بافنده دزدید. بافنده هم قضیه را به صاحب پنبه اطلاع داد. ولی او گفت: دروغ می گویی.
سپس در عوض آن، یک من و نیم پنبه ریسیده مرغوب تر از نخ خود از بافنده گرفت با اینکه بافنده تقصیر نداشت. این دینار و قطعه طلا پول آن است. لذا حرام است.
احمد بن اسحاق در آن کیسه را گشود. نامه اي میان دینارها بود که نام فرستنده و مقدار آن همانطور که طفل گفت، در آن نوشته بود و آن قطعه طلا را با آن دینار به همان نشانی بیرون آورد. آنگاه کیسه دیگري از بسته بیرون آورد. پیش از آنکه مهر آن را بگشاید، طفل گفت: این کیسه از فلانی پسر فلانی ساکن فلان محله قم است و پنجاه دینار در آن است که براي ما حلال نیست و به آن دست نمی زنیم.
امام عسکری (ع) فرمود: چرا؟
طفل گفت: زیرا این پول آن گندمی است که صاحبش با یک کشاورز شریک بود. هنگام تقسیم که می خواست سهم خود را بردارد، پیمانه را پر می کرد و وقتی نوبت به شریکش می رسید، پیمانه را پر نمی کرد. لذا سهم خود را بیشتر از شریک بر می داشت.
امام عسکري (ع) فرمود: راست گفتی فرزندم!
آن گاه امام عسکری (ع) فرمود: اي پسر اسحاق! تمام این پول ها را بردار و به صاحبانشان برسان. ما احتیاجی به آنها نداریم. فقط پارچه آن پیرزن را بیاور!
احمد بن اسحاق گفت: آن پارچه را من در خورجین گذاشته بودم و اصلا فراموش کرده بودم.
رفت که آن پارچه را بیاورد. من سعد بن عبدالله قمی، مسائل مشکل مذهبی ام را از امام عسکري (ع) پرسیدم. اما ایشان مرا به فرزند عزیزش ارجاع داد. فرزندش همه را پاسخ گفت و مسائل برایم حل شد. آن گاه امام عسکري (ع) با فرزند عزیزش به نماز ایستادند و من از محضرشان بیرون آمدم تا ببینم احمد بن اسحاق کجا رفت. در راه او را دیدم که گریه می کند. پرسیدم: چرا گریه می کنی؟
گفت: پارچه اي را که امام عسکری (ع) خواست، گم کرده ام.
گفتم: طوري نیست. برو حقیقت را به ایشان بگو.
او خدمت امام عسکری (ع) رفت و طولی نکشید که از خدمت حضرت بیرون آمد در حالی که تبسم بر لب داشت. پرسیدم: ماجرا چه شد؟
گفت: من به خدمت آقا که وارد شدم، دیدم پارچه ي گم شده زیر پاي آن حضرت پهن است و امام روي آن نماز می خواند. خدا شکر کردم.
📚 داستانهای بحارالانوار، ج 7 ص 179
📱 کانال سبک زندگی #متقین:
@mottagheen
✅ پرسش و پاسخ از آیت الله خوشوقت
🌷 عقل و جهل (6)
س: آیا عقل همیشه درست قضاوت می کند یا اشتباه هم می کند؟
ج: عقل اشتباه می کند. اشتباه زیاد دارد. اما آرام آرام رشد می کند و با تجربه در زندگی قوّت پیدا می کند و اشتباهاتش کم می شود؛ اما اگر تجربه نداشت، اشتباهش زیاد می شود.
س: آیا کسانی که خدا را قبول ندارند، واقعاً تعقل نمی کنند؟
ج: حقانیت بعضی از مطالب جوری است که اگر انسان عقل را قاضی کند، عقل می پذیرد و می گوید: «خوب حرفی است.» اما این کار را نمی کردند؛ بلکه هیاهو و جنجال می کردند و لات بازی درمی آوردند. فرموده اند: اگر عقل را قاضی کنی و به او بگویی: «آیا این خوب است یا این؟» می گوید: «این خوب است.» و این کار را نمی کردند. آن ها با عقل با مسائل برخورد نمی کردند؛ بلکه با تعصب برخورد می کردند. با جهل و نادانی برخورد می کردند.
س: چرا حضرت امیر به زیاد بن ابیه مسئولیت داد؟
ج: فرمودند: «غیر از او ندارم.» کمیل را فرستاد، ولی نتوانست مشکل را حل کند. کمیل خوب بود اما قدرت اجرایی او و قدرت حل مشکلات او ضعیف بود؛ اما زیاد، آن را نداشت، اما قوی بود.
س: زیاد که زنازاده بود؟
ج: زنازادگی او برای خودش است؛ اما مشکل را خواباند. در فارس مشکلاتی پیش آمده بود. شورش کرده بودند. حضرت کمیل را که خوب بود، فرستاد، ولی نتوانست. این ملعون خبیث رفت و اوضاع را اصلاح کرد. به حضرت هم اعتراض کردند و ایشان فرمودند: «اگر شما آدم خوب دارید، بدهید تا به جای او بگذارم.» چون اگر اینجا مراعات نمی کرد، تعدادی کشته می شدند و خطر پیش می آمد.
زنازادگی سر جای خودش؛ اما این کار از او برمی آمد. تا آن وقت هم هنوز زنازادگی او علنی نشده بود. هنوز معاویه او را به برادری انتخاب نکرده بود. معاویه بعداً این کار را کرد و او به طرف معاویه رفت. تا آن زمان جزء ارادتمندان به حضرت بود. آن زمان حضرت او را به فارس فرستاد و مشکل را حل کرد. این آدم این جور بود.
در تاریخ می نویسند: عمر او را در جایی به حکومت نصب کرده بود. او را عزل کرد. گفت: «آیا خیانتی از من سر زده است؟» گفت: «نه؛ عقل تو خیلی زیاد است. مردم نمی توانند عقل تو را تحمل کنند.»
او این جور بود. آدمی زرنگ، زیرک و خوش فهم؛ اما اشکالش این بود که هر کس بیشتر پول می داد، به طرف او می رفت. عقلا نوعاً این جور هستند. شما اگر به جهنم نگاه کنی، می بینی تمام درشت ها، ثروتمند ها، میلیاردرها، کمپانی دارها، دکترهای بالای دست و فوق دکتری، همه در آن تَه هستند. عقل این ها خوب است و لذا عقل می گوید: «پول!» عقل اول به سراغ پول و مادیات می رود؛ لذا کسانی که عقلشان زیاد است، خطرشان زیاد است. فوراً می گویند: «آن کار را بکن که این قدر درآمد دارد». در نتیجه او را از راه سلامت و عافیت دور می کند؛ لذا بهشت هم جای آدم های ساده و پاک است.
س: آیا به این می گویند «عقل»؟
ج: زیرکی.
📚 آثار بندگی، آیت الله عزیز خوشوقت
🔹 ادامه دارد ...
📱 کانال سبک زندگی #متقین:
@mottagheen