فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادی کنیم از کسانی که اسارت کشیدن ولی حقارت هرگز.
کلیپ زیر خاکی از اردوگاه اسرای ایرانی دفاع مقدس در رمادیه عراق.
لازم به ذکر است که این اسرا بخاطر نظارت صلیب سرخ و ثبت نام آنها، اوضاع بهتری نسبت به اسرای دیگر داشتند و همچنین حضور دوربین گزارشگر فرانسه وضعیت اسرا را خیلی شیک نشان داده است.
بزرگواری میکنید کانال اخلاق عملی شهید ابراهیم هادی را به دوستان خود معرفی میکنید.
@mramezani44 ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با دیدن این کلیپ زیبا یاد کنیم از کسانی که غیرت و مردانگی را اینگونه برای ما تعریف کردند.
لطفا با ارسال این مطلب برای گروه هایی که عضو هستید، آنها را به کانال اخلاق عملی شهید ابراهیم هادی دعوت کنید.
@mramezani44 ایتا
6.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنان مهدی رمضانی در مورد شهادت محسن فرامرزی
لطفا به منظور ترویج فرهنگ دفاع مقدس و زنده نگه داشتن یاد شهیدان، کانال اخلاق عملی شهید ابراهیم هادی را به دیگران معرفی نمایید.
@mramezani44 ایتا
8.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توجه
اگر دلش رو دارید ببینید.
کلیپ بسیار زیبای دیده نشده از کفن کردن استخوان شهدای تفحص شده با توضیحات مهدی رمضانی
لطفا برای ثوابش نشر دهید.
بزرگوارانی که در نشر این کلیپ ما رو یاری میکنند، در ثواب جهاد تبیین سیره شهدا شریک هستند.
@mramezani44 ایتا
علاقه خاصی به دیدن برنامه راز بقا داشت آن شب موضوع برنامه؛ تغییر رنگ مکرر آفتاب پرست بود.
چهار بار تغییر رنگ این حیوان در یک دقیقه باعث شگفتی او شده بود اما میدانست این حیوان با همین خصلت آفریده شده است.
اما شگفت آور تر؛ تغییر مکرر عقیده انسان هایی است که هر چند عقل و اختیار دارد اما در انتخاب دین یا کفر تزلزل شگفت آوری دارند ؛ داستان این افراد در آیه ۱۳۷ سوره نساء آمده است.
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَّمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلًا
ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ، ﺳﭙﺲ ﻛﻔﺮ ﻭﺭﺯﻳﺪﻧﺪ، ﺑﺎﺯ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ، ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﻳﮕﺮ ﻛﺎﻓﺮ ﺷﺪﻧﺪ، ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﺑﺮ ﻛﻔﺮ ﺧﻮﺩ ﺍﻓﺰﻭﺩﻧﺪ، ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﺁﻥ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻣﺮﺯﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﻲ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻛﻨﺪ.
لطفا ما را به دوستان خود معرفی کنید.
@mramezani44 ایتا
7.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر دلش را دارید ببینید.
درمان اولیه مجروحین در منطقه عملیاتی.
لطفا با ارسال این مطلب برای گروه هایی که عضو هستید، آنها را به کانال اخلاق عملی شهید ابراهیم هادی دعوت کنید.
@mramezani44 ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلنوشته مناجاتگونه غواص شهید ابراهیم اصغری
هدیه به روح شهدا با ذکر صلوات نشر دهید. الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ
ممنونم از اینکه کانال اخلاق عملی شهید ابراهیم هادی را به دوستان خود معرفی میکنید.
@mramezani44 ایتا
هدایت شده از اخلاق عملی شهید ابراهیم هادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ادای احترام دختر مسیحی به تندیس حاجقاسم سلیمانی.
اینها فهمیدن که اگر حاج قاسم نبود داعش چه به سرشان میآورد ول برخی هنوز خود را به نفهمی میزنند.
لطفا ما را به دوستان خود معرفی کنید.
@mramezani44 ایتا
آن مغزي که کف دستم پاشيده بود، مال يکي از اين دونفر بود.
هواپيماهای عراقی منطقه را بمباران کرده بودند. آنهايي که در چادرها بودند، در آتش ميسوختند و فقط فرياد و ضجهشان بهگوش ميرسيد. مهمات داخل چادرها که قرار بود براي حملۀ آن شب استفاده شود، منفجر ميشد و به کسي اجازۀ نزديک شدن نميداد. و آنهایی که بیرون بودند تکه تکه.
همه جا پر بود از خون و تکههای بدن. ناگهان از جمع شهدا يکنفر برخاست و به طرفمان آمد. قد بلندي داشت و زيرپيراهن سفيدش، از خون سرخ بود. هردو دستش از کتف قطع شده و رگ و پيهايش آويزان و خونريزان بود. جلو رفتم تا کمکش کنم. با حرکاتش سعي کرد خود را از دستم بربايد. با لهجۀ غليظ آذري، با پرخاش و عصبانيت گفت:
- من که چيزيم نيست بريد سراغ اونايي که اون جلو هستند.
و با چشم اشاره به چادرها کرد و با طمانينه بهطرف آمبولانس رفت. يکي از بچهها در را برايش باز کرد و او با خونسردي سوار شد؛ بي آنکه ذرهاي درد در چهره و صدايش پیدا باشد.
آن روز، بیش از ۱۵۰ نفر از بچه ها ارباً اربا شدند.
بعدا فهمیدیم منافقین خبیث به دشمن گرای چادرها را داده بودند.
لطفا به منظور ترویج فرهنگ دفاع مقدس و زنده نگه داشتن یاد شهیدان، کانال اخلاق عملی شهید ابراهیم هادی را به دیگران معرفی نمایید.
@mramezani44 ایتا
به نام خدا
برای عملیات مسلم ابن عقیل عصر پنجشنبه ۱۵ مهر ۱۳۶۱
از جادۀ آسفالتۀ سومار و رودخانۀ کنار آن گذشتيم و به
چادرهاي گردان سلمان، در کنار چادرهاي تيپ عاشورا، آن طرف رودخانه، در محوطهاي بسيار باز قرار داشتند، رسیدیم. حدود ۱۰ چادر پر از نفرات، کنار هم بهچشم ميخوردند.
فرمانده (شهید رضا دستواره) بلندگوي دستي قرمزي بهدست گرفت و تا گفت:
بسم الله الرحمن ...
ناگهان صداي سه انفجار شديد، همهمان را ميان زمين و هوا معلق کرد. تا آن زمان چنان انفجار مهيبي نديده بودم. بدجوري ترسيدم. مانده بودم چه شده!
در صورتم سوزشي عجيب احساس کردم. گوشهايم درد شديدي داشتند و مدام زنگ ميزدند. خواستم دستم را روي گوشم بگذارم که متوجه شدم چيزِ خيسي کف دستم است. کمي که گرد و خاک و دود کنار رفت، باوحشت ديدم مغز يکي از بچهها روي دستم پاشيده.
چادرها در آتش ميسوختند. نالۀ مجروحان، از هرطرف بهگوش ميرسيد. چشمانم را که به اطراف چرخاندم، وحشت سراپاي وجودم را گرفت. بسياري از آنهايي که تا لحظاتي قبل اطرافم نشسته بودند، به شديدترين وجه ممکن تکهتکه شده و روی زمين پراکنده بودند.
ناگهان به ياد آن کسی که لحظاتي قبل ما را به چادرشان دعوت کرد، افتادم. جلويم دَمرو درازکش شده بود روی زمين. خودم را بالاي سرش رساندم. با دست که بر شانهاش گذاشتم تا رويش را برگردانم، از ترس بدنم بهلرزه افتاد. صورتش از وسط بيني به بالا، کاملا رفته بود. دوستش را که بغلش افتاده بود، برگرداندم؛ سر او هم کاملا از گردن متلاشي بود. تازه فهميدم،