eitaa logo
ܩࡎܢ̣ߊ‌ح
25 دنبال‌کننده
380 عکس
120 ویدیو
2 فایل
بسم‌رب‌الحسین‌ ܩࡎܢ̣ߊ‌ح=ިوܢܚ݅ܝ̇ߺߊ‌ی‌ܝ‌ߊ‌ܘ تاریخ‌شروع‌خادمی: •۱۰:۳۰• ¹⁴⁰¹.⁹.⁸ بیسیم‌چی‌گردان‌مون👇🏻 https://harfeto.timefriend.net/16698893249584 @Rah_il 〰〰〰〰〰〰〰〰 پشت‌سنگرمونه:)))) @Posht_sangar1401 ____ پیام‌سنجاق‌شده‌رو‌بخونید❌ 70........🚶🏻‍♂️.60
مشاهده در ایتا
دانلود
{پویش‌باحاج‌قاسم‌حرف‌بزن}.mp3
12.13M
آقای عزیز دل ایران! این پنج‌دقیقه، این چکیده‌ی هزاران آوای دلتنگی از نوجوان‌های این سرزمین در قالب «با حاج قاسم حرف بزن»، امروز، هدیه‌ی کوچک ماست به شما؛ https://eitaa.com/joinchat/38535425C03e235a4d7
اونایی که حاج قاسم رو متهم میکنن به تروریست بودن،نیروهای امنیتی و جان بر کف رو متهم میکنن به مزدور بودن و بیشرف بودن ! بگن قیمت این لحظه چند؟حتی تصور این صحنه رو ندارن! ازدواج فرمانده داعش با کودک ۸ساله مسیحی عراقی!
ܩࡎܢ̣ߊ‌ح
اونایی که حاج قاسم رو متهم میکنن به تروریست بودن،نیروهای امنیتی و جان بر کف رو متهم میکنن به مزدور ب
یه مشت بی شرف ریخته توی دنیا🤬 بابا نامرد اون جای دخترته اون هنوز دلش عروسکاش رو میخواد چرا...
هدایت شده از ♡سرداران شهید♡
یه دستی میرسونین برسیم به ۷۰ تا؟✨
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 حتما ببینید سرنــوشت حـــادثه هــواپیمای اوکراینی کی می‌رود از یادمان غمگینی این داستان 🔻@seyyedoona
خوش اومدین ممنون از صبوری تون لفت ندیدن کارای جدیدی در پیشو رو داریما😁
هدایت شده از ماح'
بسم‌الله . . خداقوت ! میخوایم لیست ِ همسایه ها رو بروز کنیم اگه با کانال ِ ' یااباعبدالله ' تمایل ِ همسایگی رو دارید این پیامو فور کنید تا در لیست ِ همسایگی ، قرار بگیرید 🚶🏾‍♂✨!- یاعلی🖐🏽 ؟ ! . .
هدایت شده از حیات ♡⁩
بشیم‌1K‌حمایتی‌داریم! واسه‌کانالای‌زیر٥٠٠! بالای‌۳۰تاکانال‌حمایتی!!!!✨ پس‌1kمون‌کنید‌دیگه!🚶🏽‍♂👌🏻
زندگی ماننده دوچرخه سواریست.... مابقی جمله رو شما تکمیل کنید من میخونم🙂❣ https://harfeto.timefriend.net/16698893249584 ناشناسمونه
بفرمایید @Fgitth @s
مراقب باشیم!.mp3
1.12M
•| |•   💥 مراقب باشیم! 🔺 فرزندم هرچی اراده میکنه باید زود براش فراهم بشه، وگرنه عصبی میشه؛ چرا اصلا صبر نداره؟ ـــــــــــــــ🌸🌱 ــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍دعوتید به جشن عروسی❤️ برادر و خواهر 💐همزمان با میلاد حضرت زهرا(س) 🌟زمان:چهارشنبه۲۱دی ماه ساعت۱۵ 🌟مکان:مترو بهارستان،نرسیده به سرچشمه ،کوچه شهید صیرفی پور،مجموعه سرچشمه 📌با حضور خواهر و مادر❤️
با وجود گرمای پتو و زمزمه های من در گوشش، عمرا بتونه برا نماز صبح بلند شه ؛) راستی اصلا کسی هم پیدا میشه که نماز صبحاش اول وقت باشه؟! هه عمرررا😂 !
🙂 بسی زیبا
هدایت شده از 『جـهادے براے جهاد』
Parix🌿 سلام و عرض ادب خدمت همگی عزیزان امام زمان جان .. یه کار فرهنگی جذاب به ایده گروه شهید مرتضی عبداللهی داریم و به نیت تمامی شهدای عرصه فرهنگ و مقاوت و حاج قاسم عزیزمون..از شما درخواست کمک داریم هرچند کم قرار بر اینه که تعدای جلد کتاب تهیه کنیم ک دارای محتوای با ارزش و مذهبی فرهنگی باشه و تقدیم کنیم به عنوان وقف در گردش که روشنگری بشه خصوصا تو این برهه از زمان که جنگ نرم ناجوانمردانه داره پیش میره،پس در شأن یک انسان مومن و دغدغه مند نیست که دست روی دست بزاره و هیچ کاری نکنه... لذا از شما عزیزان میخایم که ما رو تو این مسیر همراهی کنید چه بسا ثواب دنیوی و اخروی هم داره☘ کمک های مومنانتون رو به این شماره کارت واریز کنید: 6037697462849685 بانک صادرات به نام محسن احمدی ارسال فیش واریزی @prsh591 و ان‌شاءالله پس از انجام فعالیت میتونید از طریق کانالمون پیگیر فعالیت باشید.. لینک کانال در پیامرسان ایتا: @jahadi_baray_jahad و من الله توفیق یا علی
السلام‌علیک‌یا‌اباعبدالله برای‌راحتی‌شما‌به‌پست‌هامون‌بزنیدروهشتگ‌ها👇🏻 برای‌دسترسی‌به‌رمان👇🏻 لینک‌پارت‌اول‌رمان‌مسافرعشق: https://eitaa.com/msbah113/139 لینک‌ناشناس‌رمان‌مسافرعشق: https://harfeto.timefriend.net/16714645820180 لینک‌پارت‌اول‌رمان‌شاخه‌زیتون: https://eitaa.com/msbah113/819 لینک‌ناشناس‌رمان‌شاخه‌زیتون: https://harfeto.timefriend.net/16750878715222 سفارش‌مداحی(:👇🏻 https://harfeto.timefriend.net/16732626410864 کافه‌رمان‌سفارش‌میپذیرد🙂 https://harfeto.timefriend.net/16732627771363 بیسیم‌چی‌کانال‌مون: https://daigo.ir/pm/fdp6TT آیدی‌ادمین‌پاسخگویی‌به‌احکام: @Fgitth @sul1ger313 (سوالات‌شرعی‌خودتون‌رو‌از‌ادمین‌ومدیرمحترم‌ بپرسید) ✨🌼✨🌼✨🌼 آیدی‌ارسال‌نظرات: @ra_hill (اگرناشناس‌بالانیومد‌یا‌نخواستید‌در‌ناشناس پیام‌دهید‌،به‌این‌ادمین‌عزیزمون‌پیام‌بدید.) ✨🌼✨🌼✨🌼 آیدی‌ارسال‌چالش‌ها: @Sarbaz_seyedAli (جواب‌چالش‌هارو‌به‌این‌ادمین‌عزیزمون‌بفرستید) ✨🌼✨🌼✨🌼 نکته:عزیزان‌خواهشا‌فقط‌در‌راستا‌ی‌فعالیت‌های مشخص‌شده‌برای‌ادمین‌ها، به‌ادمین‌موردنظر‌پیام‌دهید.🚫❗️ 〰〰〰〰〰〰〰 همسنگرهای‌عزیزمون:👇🏻 @eltejaa_313 •💛🌼•الٺجـاء @sardar_313_martyr •💙🦋•ازدمشق‌تافکه @Tarighol_jahad313 •💚🍃•طَـریـقُ‌الجَـھٰاد @hooseynjanam •🧡🍊•حُسِین‌جآنَم♡(: @ef_zed_komeyl •💗🌸•اِف زِد کمیل ~~ ودرآخر‌خودمون: @msbah113❤️🌹 جہٺ‌ہمسآیڱے‌ݕہ‌آيدي‌زیرݐیآم‌دهید @Fgitth اگر‌دلتون‌خواست‌استیکری‌که‌دوست‌دارید وداشته‌باشید‌وپیدا‌نکردیدمیتونید‌‌به‌آیدی‌بالا‌پیام‌بدید😇 شرایط‌کپی: کپی‌از‌مطالب؟آزادِرفیق(این‌وسط‌یه‌صلوات‌هم‌بفرست) کپی‌از‌عکس‌ها؟با‌ذکر‌صلوات‌برای‌ظهور‌آزاداست کپی‌از‌؟ برای‌این‌پست‌ها‌زحمت‌کشیده‌شده‌و‌زمان‌صرف‌شده قطعا‌ایده‌شما‌قشنگ‌تره لطفا‌لوگو‌ادیت‌هارو‌حذف‌نکنیدیاباز‌ارسال‌کنید‌ ممنون‌از‌درک‌تون پشت‌سنگر‌ما:@Posht_sangar1401 ورودآقایون‌به‌شدت‌ممنوع‌است وبه‌‌هیچ‌عنوان‌راضی‌نیستیم❌
هدایت شده از شرح‌ِدل
یک بیت شعرِ تقدیمی میزارم کنین !🌿
هدایت شده از از فکه تا دمشق
https://abzarek.ir/service-p/msg/927634 ناشناسمون✨ حرفی... پیشنهادی... اگه هست در خدمتم
https://eitaa.com/msbah113/472 بله‌راحت‌باشید😊😁 هرچندتادوست‌داشتین‌جمله‌بسازین💛 زیبااااااا(::
هدایت شده از از فکه تا دمشق
همسنگری ها یه کمک می کنید زیاد بشیم؟
سلام و رحمت الهی ‌. 💛 لیست متحدین و همسنگری های التجاء : @oshaghalhosein_1401 | عشاق الحسین @az_haqir | ... ازحَقیر • @henasamm | اࢪبــــابَــم @fatemehzahra8765 | ظُهورِمَهدَویت @Sparanza | - اںـــپ‍ࢪنزآ - @miss_him | (!...دلتنگ او @Banatozzahrahh | بَنآت‌ُالزَهرآ @SEDAYESOKOOOT | !صدای‌سکوت @aye_110 | ⿻ آیه هآی جنون ⿻ @Parishan_khasteh | پریشانِ خسـتھ @rdsghu | " ن‍‌س‍‌ل‍‌ ق‍‌اس‍‌م‍‌ س‍‌ل‍‌ی‍‌م‍‌ان‍‌ی‍‌ @montazeran_mahdi1380 | ♡منتظران مهدی♡ @niazmand_Hussein | (: بَضعهً‌الْحُسَیْنِ @msbah113 | ܩࡎܢ̣ߊ‌ح @fatematoon | |فــاطِـمَة النَبــے • @hosein_moezgholami | "شهید حاج حسین معزغلامی"❤️ و در آخر خودمون : @eltejaa_313 🙈☔️ از جھٺ‌ همسنگرے با الٺجـاء ، بہ‌ آیدۍ زیر مراجعہ‌ ڪنید(:👀 @JanFada_01🍬 جهٺ‌ ٺائید ݪیسٺ :
هدایت شده از از فکه تا دمشق
بسم رب الشهدا و الصدیقین نیازمند به یک ادمین جهت خادمی مولا صاحب الزمان (عج) و شهدا جهت ادمین شدن : @sadrzadeh31
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃📝 💚 لباسـت را عوض میکنے و ڪنارم روے تخـت می نشینی سڪوت خستہ کننده ات حوصلہ ام را سر میبرد تلفـنت را از جیب لباست در میاورے و قسمـت موسیقے را می آورے مداحے را میگذارے و روے تخـت دراز میکشے دلم میگیرد بہ صورتت نگاه میکنم سنگینے نگاهم را حس میکنی و رویت را به سمتم میکنے زیر لب همـراه مداحے میخوانی ... بہ آرامی میپرسم : یعنے واقعا فقط چهار روز دیگہ مونده؟! نمی شنوے و میگویی : چی؟! بغض میکنم میخواستم دوباره بپرسم اما میترسیدم از روے صدایم بفــهمے مڪثے میکنم و بغـضم را فرو میدهم دوباره میـپرسم : محمد بہ چهره ام نگاه میکنے و ادامہ میدهم : وقتـے رفتے...مـن چیکار کنم؟! از جـایت بلند میـشوے و میـگویے : بہ اون بالایے توڪل کن! _وقتے دلم برات تنگ شد؟اون موقـع چے؟ صـورتت را جـلو مے آورے و بہ چشـمانم نگاه میکنے... وقتے رویم را بالا می آورم یڪدفعه خنده ات میگیـرد و میـگویی : نگاش کن!شبیہ بچہ هایی شدے کہ مامانشونو گم کـردن لبـخند تلخے میزنم و جـواب میدهم : آخہ...تو مــادرمے...خواهرے...برادرمے...همسـرمے...دوستمـے...تو همہ کسمے محمــد بدون تو من هیـچکیـو ندارم... لبـخندت خشـک میشود و پاسخ میدهے : اشتبـاه نکن!حـتے اگہ منو هم نداشتہ باشے...یکیو دارے کہ همیشہ حواسش بہ توئہ...همیـشہ... 🖊••بھ قلــم: ••مریـم یونسے ☺️ 🍃📝
🍃📝 💚 _اصـلا حواست بہ بچہ مون هست؟ _منظورت چیہ؟ _اگہ تو برے پـس کے براش پدرے میکنہ؟ نفـس عمیقے میکشے و میگویی : باز شروع ڪردے مریم؟ صـورتم را از رویـت بر میگردانم و از تخـت بلند میشـوم مداحے از داخـل گوشے ات هنوز روشـن است جالب اسـت انگار همان لحظہ جواب تـورا داد! ! ! مـداحے را قطع میکنے و بہ دنبالم مے آیی و میگـویے : منم خیلے دلم برات تنـگ میشہ...خیلے زیـاد...اون لحظہ کہ اسلحتہ امو جلو میگـیرم و بلنـد میشم...اون لحظہ کہ باید ڪارو تموم کنیم...همـہ ے زندگی آدم میـاد جلو چشـماش...زنش...زندگے اش...همہ چے... امـا همہ چے رو باید ڪنار بزاریم...هـر وقت دلمون لرزید...باید همہ چی رو پشـت پا بزنیم... چـون این یہ امتحـانہ...این یہ امتحانہ خانومم! هممون داریم امتحـان میشیم...تـو...مـن...همہ... مـطمئن باش اگہ ثواب این صبـرت بیشتر از دفاع نباشہ ڪمترم نیـست صـبر کن عزیزم...ان شاءللہ از ایـن امـتحان سربلنـد بیرون بیایم دسـتت را روے شانہ هایم را میگذارے و با خنده میگویی : بعدشـم مـن حالا حالا بیـخ گـوشتم! الکے نقشہ نکش! میـخندم و میگویم : ان شاءاللہ... 🖊••بھ قلــم: ••مریـم یونسے ☺️ 🍃📝
🍃📝 💚 پـرده هارا کنار میزنـم نــور آفتــاب به چشمانت میخورد...از خواب بیدار میشوی...می خنـدم و میگویـم:ســلام آقــــا صبح قشنــــــــگ بخیــر... غلتی میزنی و ملافه ات را روی صـورتت میکشی و با خواب آلودگـی میگویی: سلام علـیکم... روی تخـت مینشینم و ملافه را از روی صورتت کنار میکشم و میگـویَم:بلند شــو خورشید در اومده...خروسه بیداره...گنجشک سرکاره...! –ساعت چنده؟! _۷:۳۰ دوباره غلتی میزنی و میگویی:باشه...فعلا برو یه دوری بزن بعد بیا... میخــندم و دستت را میـکشم و جواب میدهم: بیــدار شو بـــرادر...پاشو باهم خاطره بسازیــم... از جایت بلند میشوی و ابرو در هم میکشی و ملافه ات را از رویت کنار میزنی... _به بـه...آقـا محمد... از روی تخت پایین می آیی و دستی به صورتت میکشی و به سمت دسشویی می روی... قوری چای دم شده را از روی سماور بر میدارم و در فـنجــان میریزم... سفره صبـحانه را آماده میکنم...به سمتم می آیی...حوله را بر میداری و صورتت را خشک میکنی... لبخند میزنی و میگویی: یا الله _سلام عزیزم...بفرما پشت میز مینشینی و دستانت را به هم میـمالـی و با اشتــیاق میگویی: لبخند پر رنگی میزنم... خب دیگر...آقای من شاعر عاشق است... با سیـنی چای بر سر میز می نشینم...لقـمـه ی کوچـکی درست میکنـی و در دهـانت میگـذاری...فنجان چای را از سینـی بر میـداری و کمی شکر را با قاشق در آن حل میکنی... لیوان چـایم را رو به روی لب هایم میگیرم و آرام فــوت میکنم... در همان حال به چهره ات نگاه میکنم... سرت را بالا می آوری و با دیدن من میخـندی و میگویی: الآن داری خاطره میسازی؟... لبخند میزنم و چشمانم را به علامت تائید باز و بسته میکنم... 🖊••بھ قلــم: ••مریـم یونسے ☺️ 🍃📝
🍃📝 💚 بعـد از صـبحانہ از پشـت میز بلنـد میشوے و وسایل را باهم جـمع میکنیـم استـکان ها را آب میـکشے و من هم بقیہ ی وسایل روے میز را برمیدارم وقتے کارت تمـام شد دسـتت را خشـک میکنے و بہ سمـت اتاق خواب میروے تا براے رفتن بہ محـل کارت آماده شوے جـلو مے روم و زودتر از تو لباس نظامے اتو کشیده ات را از روے جا لباسی بر میدارم و بہ سینہ ات مے چسبانم بہ چهره ام نگـاه میکنے طورے کہ انگـار منتظر حرفے هستے از جانب من! با لبـخند میگویم : با لباس ارتشے محشرترے ارباب من! جـوابم را با لبخند میدهے و پیراهنت را از دستم میگیرے همانطـور کہ در حال پوشیدن لباست بودے ناگهان چشمم بہ تقـویم دیوار میخورد... قلبم تیر میکـشد...اما از ترس اینکہ تو متوجہ شوے خودم را بہ بی تفاوتے میزنم فـقط سہ روز مانده...! از اتاقمـان بیرون مے آیم و پوتین هایت را از روے جا کفشے بر میدارم مقابل پاهایـم میگذارم و مشغول واکس زدنشان میشوم چند دقیقہ بعد از آماده شدنت بہ سمـت در میروے و تا مرا با این حالت میبینی خم میـشوے و دستت را مانع ادامہ کارم میکنے و با اخم میگویی : قرارمون این نبودا... _فقـط خـواستم کمکت کنم سریعتر آماده شے...! _نمیخواد اینجورےشرمنده ام میکنے _چشم هرچی شما بگے شـت واکس را از دستم میگیرے و باقے کفشت راهم تمیز میکنے پوتینت را میپوشے و از جایـت بلند میشوے با حــسرت لحظہ لحظہ بودنت را تبدیل بہ نگاه میکـنم و بہ حرکاتت زل میزنم رویت را بہ سمـتم میکنے با خنـده میگویی : خـب بانو...رخصت میدے؟ _برو عزیزم مراقـب خودت باش! _یاعلی * * * * * * بعد از رفتنت بہ سمت اتاقم میروم و از قفسہ کتاب ها دفترچہ ے خاطراتم را بیرون مے آورم و مے نویسم: ... چــقدر زود میگذرد انگار همین دیروز بود کہ راهے مشهدالرضا بودیم آرے زود گذشت همیشہ با تو بودن خاطره هایـم را جورے میسازد کہ زود میگذرد! از آن پانزده روز دوازده رو بہ اندازه ے دوازده ثانیہ گذشت... 🖊••بھ قلــم: ••مریـم یونسے ☺️ 🍃📝
🍃📝 💚 دوازده ثانیہ... دوازده خاطــره... دوازده اتــفاق... هر روزش یڪرنگ... هر ثانیہ اش پر شده بود از نـفس هاے پاکت کہ مـرا مهمان با تو بودن کرده بود! چہ زیبـا زندگے من در کنارت زینت بخشیـده شد...! قلمم را روی کاغذ میگذارم و نوشتہ ام را مرور میکنـم...دستـم را زیر چانہ ام میگذارم و خـط بہ خـط را دور میزنم وقتے از آخرین کلمہ هم میگذرم نفس عمیقے میکـشم با حــرف پایانے ام دفـترچہ ام را میبندم و دوباره در قفسہ ام جایش میدهم تابــستان۹۵ از پـشت پنجره بہ حیاط خانمان نگاه میکنم...آفتاب پر نور روے شاخہ هاے درخـت انار حیاطمان برق انداختہ است آب باقے مانده ے توے حوضچہ ے آبی رنگ ڪنار باغچہ امان هم همـــراه شاخہ ها میدرخـشند... آفتاب بہ همہ ے آنها روشنایی میبخـشد!عجـــب مخلوق بخــشنده اے... بہ در سفیـد رنگ حیاطمان خـیره میشوم...هربار کہ از بیــن چارچوبـش میگذرے پشـت همین پنجره ها مدام منتـظر میمانم تا قفـل آهنے اش بچــرخد و تو از پشـت در دوباره وارد خانہ امان شوے! انـتظار خنده داریســت مگر نہ؟! البتہ دیگـر اسمـش را انتظار نمی گذارم خـطابش میکنـم دیوانگے!جـنون! بہ هـر حال کہ تو در این داستان اسـتاد بہ آتش کشیدن لیلی ات شده ای و من هم مجــنونے برای مجنون! * * * * * * _غــــذام ســـــوخت...! مے خنــدے و در را میبندی و وارد اتاق میشـوی هراسان بہ سمـت آشپزخانه میروم و قرمہ سبـزے سوختہ ام را از روے اجاق گاز بر میدارم... آنقـــدر با عجلہ کہ حتے فراموش میکنم دسـتمالے براے برداشتن دیگ بردارم دســتم میسوزد و دیگ از دستم بہ زمین مے افــتد و تمــام خورشت سبزے ام روے سرامیک هاے آشپـزخانه پخـش میشود با صداے جیغ و افتادن غـذا بہ سمت آشـپزخانہ می آیی و میگویی : چیشده؟؟؟؟ 🖊••بھ قلــم: ••مریـم یونسے ☺️ 🍃📝
🍃📝 💚 با هُل قاشقے بر میدارم و خـورشت را از زمین داخل دیگ میریزم دسـتانم قرمز میشوند بہ سمتم میدوے و دسـتم را میگیرے و با نگرانے میپرسے : سـوختے؟ مشغول کارم میشوم قاشق بزرگے میگیرے و مقـدار باقی مانده از غذا را هم از روے زمین داخل ظرفی میریزی و میگویی : تو برو من تمیز میکنم با اعتـراض میگویم : نـــــہ...من تمیز میکنم دیگہ چیہ...برو لباستو عوض کن خودم مرتبش میکنم اخم میکنے و با جدیت میگویی : گفتم نمی خواد _آخہ...تازه...از سرڪار... _مــریم جان بلند شو برو خانومم برو _عہ محــمد...کجـا برم؟ همانطور کہ مشغول پاڪ کردن زمین بودے پاسخ میدهے : برو آماده شو بی پاسـخ با تعجـب بہ چهره ات نگاه می کنم کلافہ میگویی : هنــوز نشستہ اے کہ... از جایم بلند میشوم و مانتو و روسرے ام را میپوشم چادرم را سرم میگذارم و دوباره بہ پیشت می آیم... تمام آشپزخانہ را پاک کرده اے و روے سرامیک هارا دستمـال کشیدے دسـتت را میشورے و بہ سمـت اتاقمان میروے 🖊••بھ قلــم: ••مریـم یونسے ☺️ 🍃📝