eitaa logo
مدرسه تخصصی نویسندگی لبیک
61 دنبال‌کننده
39 عکس
0 ویدیو
3 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خط سرخ بخش دوم 👮‍♂ سربازها سوار جیپ ارتشی شدند و جیپ راه افتاد. نفس راحتی کشید، با این‌که نفس‌هایش به‌زور از سینه درمی‌آمد. داشت با مرگ دست‌وپنجه نرم می‌کرد. با همۀ توانش دستش را به میله‌ای که از یک مغازه بیرون زده بود، گرفت و بلند شد. بیمارستان هم نمی‌توانست برود. باید خودش را به خانۀ امنی می‌رساند. چشمش به نام خیابان افتاد. تار می‌دید. چشمانش را ریز کرد تا بهتر ببیند. نزدیک خانۀ دوستش بود. می‌توانست به او اعتماد کند. به‌سمت آنجا کشان‌کشان راه افتاد. کعبه‌اش را یافته بود. تا آن خانه ده دقیقه‌ای بیشتر راه نبود؛ اما با پاهای او... ✨ وارد کوچه‌ای شد. در انتهای کوچه خانۀ احمد قرار داشت. احمد از رفقای دانشگاهی بود و با هم درس می‌خواندند. با هم صمیمی بودند، ولی احمد به دنبال مبارزه نمی‌گشت. این کارها را بیهوده می‌دانست. با هم خیلی بحث می‌کردند و آخرش هم هیچ کدام آن یکی را نمی‌توانست قانع کند. اما با هم رفیق بودند و می‌دانست در این موقعیت، مرام احمد اجازه نمی‌دهد تنها بماند. 🚪 با همۀ توانش به‌سمت انتهای کوچه می‌رفت. چند باری از حال رفت. خون زیادی از دست داده بود... خربزه را از دست مادر گرفت. آن را قاچ کرد و وسط سفره گذاشت. چنگال را برداشت و یک قاچ از آن را به چنگال گرفت و گاز زد. شیرین بود، شیرین؛ مثل لبخند مادرش که همان لحظه به او می‌نگریست. 🌐 کانال مدرسه نویسندگی لبیک @mtnlabbayk 🌐 کانال مدارس تخصصی لبیک @madareselabbayk
خط سرخ بخش سوم 🙍‍♂ چشمانش را باز کرد. هنوز وسط کوچه بود. چیزی نمانده بود که برسد. حتی گربه‌ها هم در آن کوچه خوابیده بودند و هیچ صدایی نمی‌آمد. دوباره نیم‌خیز بلند شد. نمی‌توانست روی پایش بایستد. خود را کشید به‌سختی، به‌زور، با همۀ زور... 🐳 نهنگ‌ها آب را با فواره بیرون می‌دادند و از کنار صخره‌های لب ساحل، خود را دور می‌کردند. مستند جالبی بود؛ اما باید می‌رفت. تلویزیون را خاموش کرد، از پدر خداحافظی کرد و راه افتاد. پدرش هم به قد و بالای پسرش نگریست و لبخندی غمناک زد. دوباره چشمانش را باز کرد. تنها چند خانه تا مقصد فاصله داشت؛ ولی نمی‌توانست بلند شود. دیگر خود را روی زمین می‌کشید. دستانش هم دیگر توان نداشت. ناگهان صداهایی شنید. همان سربازها بودند که با سرعت از آخر کوچه گذشتند. هنوز دنبالش بودند. چند لحظه‌ای مکث کرد و خوابیده خود را به دیوار چسباند. صداها دور و دورتر می‌شد... 🧋 آبمیوه‌فروش، هویج‌ها را توی قیف آبمیوه‌گیری می‌انداخت و آب‌هویج می‌گرفت. صدای قیژقیژ دستگاه همه جا می‌پیچید. علی و احمد منتظرِ آبمیوه با هم حرف می‌زدند. آبمیوه‌فروش دو تا لیوان را از آب‌هویج پر کرد و به دست آنها داد. همان‌طور که می‌خندیدند، آب‌هویج‌ها را هم سر کشیدند. احمد به چهرۀ دوستش لبخند می‌زد. این بار دیگر چشمانش باز نشد. 🌐 کانال مدرسه نویسندگی لبیک @mtnlabbayk 🌐 کانال مدارس تخصصی لبیک @madareselabbayk
خط سرخ بخش چهارم ☀️ آفتاب، آرام‌آرام خودش را از دیوارهای شهر بالا می‌کشید. نور سپیده‌دم همه جا را ذره‌ذره روشن می‌کرد. احمد صبحانه خورده بود و می‌خواست از درِ خانه بیرون بیاید. صداهایی از پشت درِ خانه و داخل کوچه می‌آمد. نگران شد. سریع کفش‌ها را پا کرد و بیرون رفت. تا در را باز کرد، دو سه نفر از همسایه‌ها را دید که بالاسر یک نفر ایستاده بودند. آن فرد روی زمین افتاده بود و انگار نفس نمی‌کشید. - چی شده؟! - سلام احمدآقا. اول عباس‌آقا این بنده‌خدا رو دیدش. زنگ زده به آمبولانس تا بیاد. تیر خورده به پاش. احمد دیگر بالاسر علی رسیده بود. نشست. دوست داشت حدسش درست نباشد. نمی‌خواست چهرۀ آشنایی را ببیند؛ ولی همه چیز آن‌طور که ما می‌خواهیم نمی‌شود. روی علی را برگرداند. حدسش درست بود. بغضش شکست و به هق‌هق افتاد. - احمدآقا! می‌شناسیش. سرش را تکان داد و تأیید کرد. - ای وای! رفیقته؟! حتمی مأمورها زدنش. 🚑 آمبولانس آمد و پیکر علی را با خود برد. احمد به رفتن آمبولانس که داشت به انتهای کوچه می‌رسید، نگاه می‌کرد. اما چیزی درونش در حال شکل‌گیری بود؛ یا شاید چیزی درونش داشت می‌جوشید. 🌐 کانال مدرسه نویسندگی لبیک @mtnlabbayk 🌐 کانال مدارس تخصصی لبیک @madareselabbayk
🇮🇷دوره تربیت معلم تحول۹🇮🇷 💠 نهمین دوره کشوری تربیت معلم دبستان 🌐 لینک ثبت‌نام و کسب اطلاعات بیشتر: https://survey.porsline.ir/s/VhdwMFy ⏱ شروع دوره: ۱۸ بهمن‌ماه 🌐 نام‌ کاربری سرپرستی‌ دوره: @doreyetahavvol ☎️ شماره تماس: ۰۹۱۵۸۳۵۶۵۹۱ 🌐 کانال واحد فرهنگیان لبیک @farhangianelabbayk 🌐 کانال طرح نخبگانی لبیک @tarhelabbayk
🇮🇷 مدرسهٔ نویسندگی لبیک و کارگروه شعر و ادب برگزار می‌کند 🇮🇷 🔰 محفل شعر محیا 🔰 🕌 روایت انقلاب 🕌 🔻با حضور شاعر آیینی🔺 🔸جناب آقای رضازاده ورقچی🔸 ⏰ زمان: چهارشنبه، ۱ اسفندماه، ساعت ۱۵ 📍مکان: سجاد ۳، میلاد ۱۰، پلاک ۳۸، دبستان پسرانهٔ لبیک، طبقهٔ اول 📣 از شاعران و ادیبان بزرگوار، خصوصاً نوجوانان عزیز، دعوت می‌شود اشعار خود را برای شرکت در این محفل به آیدی زیر ارسال  کنند: @hoseinalinaghi 🌷 زمینه‌های سرایش شعر: 🖋 حماسه‌آفرینی 🖋 مقابله با ظلم 🖋 رهبری امام 🖋 شهدای انقلاب ⭕️ اشعار بزرگواران پس از داوری، توسط خودشان در محفل خوانده خواهد شد و پس از آن در شعرنامهٔ لبیک به چاپ می‌رسد. 🌐 کانال مدرسهٔ تخصصی نویسندگی @mtnlabayk 🌐 کانال مدارس تخصصی لبیک @madareselabbayk
🇮🇷 کارگاه نقاشی روی سفال 🇮🇷 🔸 با رویکرد شناسایی استعداد‌های برتر در عرصه طراحی و نقاشی 🔸 پسران و دختران ⏳ مهلت ثبت‌نام: ۴ اسفندماه 🔹 شروع کارگاه: ٩ اسفندماه  🌐 لینک ثبت‌نام و اطلاعات بیشتر: https://survey.porsline.ir/s/D1GeCG8 ☎️ شماره تماس: ۰۹۰۵۵۸۰۵۳۷۵ 🌐 کانال مدرسه تخصصی هنر @mthlabbayk 🌐 کانال مدارس تخصصی لبیک @madareselabbayk
🇮🇷 دوره مقدماتی آموزش شعر 🇮🇷 🔸با رویکرد شناسایی استعداد‌های برتر در عرصه شعر و ادبیات 🔸 ویژهٔ پسران نوجوان ⏳ شروع دوره: ١٣ اسفندماه  🌐 لینک ثبت‌نام و اطلاعات بیشتر: https://survey.porsline.ir/s/30JuaI8 ☎️ شماره تماس: ٠٩١٧۴٠٣۴٨٣١ 🌐 کانال مدرسه تخصصی نویسندگی @mtnlabbayk 🌐 کانال مدارس تخصصی لبیک @madareselabbayk
🌹 روح مقاومت 🌹 خونت همیشه در رگ دل‌های ما روان نامت همیشه تا به ابد بر دل و زبان ای آتشی که بر دل دشمن نشانده‌ای سوز و گداز و درد و تباهی بی‌امان با رفتنت چگونه بمانیم در زمین بی ماندنت چگونه بیاییم در زمان دشمن برای کشتن تو جشن می‌گرفت وقتی که رفت گریه‌ی کودک به آسمان بر صدر جان ما تو همیشه نشسته‌ای تو جانشین صدر شدی با همه نشان روح مقاومت ز تو سرچشمه می‌گرفت اکنون چگونه آب خورد روح کودکان تنها خروش قطره‌ی خونت امید ماست خونت همیشه در رگ دل‌های ما روان 🌐 کانال مدرسهٔ تخصصی نویسندگی @mtnlabbayk 🌐 کانال مدارس تخصصی لبیک @madareselabbayk
▪️همان صبحی که زیتون در دل آوارها افتاد و غلتید// میان دود و آتش، سهم قرآن‌های لبنان سوختن شد ▪️ندای حق «قطعا ننتصر» پیچید تا خورشید و طارق// شعار حک شده بر قلب‌ها «لبیک یا سیدحسن» شد... بسم الله الرّحمن الرّحیم 🔅قال الله عزّ و جل: وَ لِلّٰهِ العِزَّةُ وَ لِرَسولِهِ وَ لِلمُؤمِنینَ وَ لٰکِنَّ المُنافِقینَ لا یَعلَمون. 📍فراری از پیام رهبر معظم انقلاب به مناسبت تشییع پیکر شهید نصرالله 💠 مجاهد کبیر و زعیم پیشتاز مقاومت در منطقه، حضرت سیّدحسن نصرالله (اعلی الله مقامه)، اکنون در اوج عزّت است. بدن پاک او در سرزمین جهاد فی‌سبیل‌الله به خاک سپرده می‌شود، ولی روح و راه او هر روز سرافرازتر از پیش جلوه خواهد کرد ان‌شاءالله، و راه را به رهروان نشان خواهد داد. 🌐 مدرسه تخصصی نویسندگی @mtnlabbayk 🌐 مدارس تخصصی لبیک @madareselabbayk
هدایت شده از مدارس تخصصی لبیک
🇮🇷 افطاری جوانه‌ها 🇮🇷 ❇️ فرصتی ارزشمند برای بهره‌مندی از برکات ماه مبارک رمضان جهت همدلی مومنانه
📝 راهیان نور، جایی در فراسوی تاریکی‌‌ها و آلودگی‌ها... جایی در میان نور و از جنس نور؛ نوری که قلب‌ها و افکار تیره‌‌ای که در حسرت نور هستند را در آغوش گرفته و در خود محو می‌کند. 📌 و اما فکه... 🔅جایی در دنیای خاکی ولی دور از هیاهوی آن! 🔅جایی که خاکش غریب‌نواز است و سکوتش پر از فریاد... فریادهایی که برای شنیدنش به هیچ‌چیز نیاز نیست مگر وجود یک دل عاشق❣ ➿دلی که اگر باشد، صدای مبهم و سخنان سنگین آوینی را که در گوش سکوت فکه می‌پیچد، با می‌شنوی و می‌فهمی. ✨ این خاک ذاتا اهل انس و رفاقت است! پایت که به آن باز شود و در آغوشش بگیری، دلت می‌خواهد فقط درددل کنی‌.🥺 🔥درددل زیاد بود، اما وقتی که به سید اهل قلم رسیدیم، به یاد جمع خودمان و کارگروه نویسندگی افتادم که مدت‌هاست در تکاپوی اسوه‌ و الگوییم! 🤲 امیدوارم آوینی جمع ما را هم بپذیرد و از روح قلمش در دست و ذهن ما نیز بدمد تا... ▪️قلم‌مان را ارزان نفروشیم... ▪️خودمان را مدیون استعدادها و توانایی‌هایمان نکنیم... ▪️حرف‌مان را با جوهر هویت‌مان بنویسم تا به هیچ وجه پاک و کم‌رنگ نشود‌... ▪️و انشالله که به خوبی در این مسیر بی‌انتها قدم برداریم... آمین🤲 🖋️ آقای محمد ناصری 🌐 مدرسه تخصصی نویسندگی @mtnlabbayk 🌐 مدارس تخصصی لبیک @madareselabbayk