☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺
🌐ابو اسماعیل گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم فدایت شوم شیعه در محیطى که ما زندگى مى کنیم بسیار زیاد است .
🔅امام علیه السلام فرمود: آیا توانگر به فقیر توجه دارد؟ آیا نیکوکار از خطا کار در مى گذرد؟ و آیا نسبت به یکدیگر همکارى و برادرى دارند؟
عرض کردم : نه .
💠حضرت فرمود: آنها شیعه نیستند شیعه کسى است که این کارها را انجام دهد.
🌐ابوعبیده گوید: از مدینه تا مکه در یک کجاوه همراه امام باقر علیه السلام بودم ، حضرت در بین راه پیاده شد و قضاء حاجت کرد و برگشت و فرمود: اباعبیده دستت را بده ، من دستم را دراز کردم حضرت چنان فشرد که فشار دست او را در انگشتانم احساس کردم .
🔸آنگاه فرمود: اى اباعبیده ! هر مسلمانى که برادر مسلمانش را ملاقات کند و با او مصافحه نماید و انگشتان خود را با انگشتان او در هم کند، گناهان آنها مانند برگ درختان در فصل زمستان بریزد
👉 @mtnsr2
☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺
10.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔅بویی به مشام می آید
🔸آری بوی ماه رجب و بوی دعای دلنشینش است
🔻این الرجبیون.....
👉 @mtnsr2
هدایت شده از مهدویت تا نابودی اسرائیل
4_423765018434076701.mp3
1.06M
🌷دعای ماه رجب
🔸دوستان التماس دعای فرج
👉 @mtnsr2
🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅
🌐امام باقر علیه السلام و آخر الزمان
🔸امام باقر خطاب به ابوخالد کابلی: من به قومی، مىنگرم که از طرف مشرق زمین به پا مىخیزند. آنان به دنبال طلب حق و ایجاد حکومت الهى تلاش مىکنند. بارها از متولیان، اجراء حق را خواستار مىشوند، امّا با بىاعتنایى مواجه مىشوند.
🔸وقتى که وضع را چنین ببینند، اسلحههای خود را به دوش مىنهند و با اقتدار و قاطعیت تمام در انجام خواستهشان اصرار مىورزند تا این که سردمداران حکومت نمىپذیرند و آن حق طلبانِ ثابت قدم، ناگزیر به قیام و انقلاب مىگردند و کسى نمىتواند جلوگیرشان شود. این حقجویان وقتى که حکومت را به دست گرفتند، آن را به غیر از صاحب الامر علیهالسلام به کس دیگرى نمىسپارند. کشتههاى اینها همه از #شهیدان راه حق محسوب مىشوند.
🔹در اینجا امام باقر علیهالسلام به ابو خالد کابلى، جملهاى زیبا فرمود که مىتواند نصب العین همه منتظران لحظات ظهور باشد. آن حضرت فرمود: اَما اِنِّى لَوْ اَدْرَکْتُ ذلِکَ لاََسْتَبْقَیْتُ نَفْسى لِصاحِبِ هذَا الاَْمْرِ؛
✨مطمئنا بدان! اگر من آن روزگاران را درک کنم، جانم را براى فداکارى در رکاب حضرت صاحب الامر علیهالسلام تقدیم مىدارم.✨
👉 @mtnsr2
🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅
🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘
❓چرا به امام زمان قائم گفته می شود؟
🔘این بخش از روایت، نشان میدهد بین حکومت ایرانیان #زمینه_ساز_ظهور و قیام امام عصر، به اندازه عمر یک انسان معمولی، فاصله میباشد که امام باقر، چنین میفرمایند.
🔹علت نامگذاری امام عصر به #قائم در کلام امام باقر(ع)
امام محمد باقر، در پاسخ به پرسش ابوحمزه ثمالى از علت نامگذارى آن حضرت به #قائم چنین فرمود :
چون جدّم حسین علیهالسلام کشته شد فرشتگان با گریه و فغان به درگاه خداوند عزّ و جلّ فریاد برآوردند که:
اى خداى و سرور ما! آیا از کسانى که برگزیده تو و فرزند برگزیده تو و بهترین آفریده تو را مىکشند چشم مى پوشى؟
خداوند عزّ و جلّ به آنان وحى فرمود که: فرشتگان من! آرام گیرید؛ به عزّت و جلالم سوگند از آنان انتقام خواهم گرفت گر چه به طول انجامد. آن گاه خداوند عزّ و جلّ امامانِ نسل حسین علیه السلام را به فرشتگان نشان داد و فرشتگان بدان شادمان گشتند.
🔸 در میان آنان یکى ایستاده بود و نماز مىخواند. خداوند فرمود: با این #قائم (ایستاده) از آنان انتقام مىکشد!
👉 @mtnsr2
🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😔جانم به قربان امام باقر علیه السلام
🌐ویژگی های شیعیان از دیدگاه حضرت امام باقر علیه السلام
👉 @mtnsr2
هدایت شده از مهدویت تا نابودی اسرائیل
✋سلام به دوستان
لازم نیست گاهی اوقات بعضی مسائل رو به عده ای تفهیم کنیم
کافیه نگاه ها متفاوت باشه
اونوقت درک و فهم افراد و افق دید اونها کم یا زیاده
من اغلب فکر میکردم این مدافعان حرم هستند که مورد کم لطفی عده ای قرار میگیرند
گویا رزمنده های جنگ تحمیلی ما از این قائده مستثنی نبوده اند
چاره ای نیست نگاه های مادی از درک عالم عشق بیگانه اند
👉 @mtnsr2
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
غرض و مرض
تا بعد از شهادتش، هیچ وقت نفهیمدم تو جبهه مسؤولیت مهمی دارد. خیلی از فامیل و در و همسایه هم نفهمیدند.
گاهی که صحبت منطقه رفتن او پیش می آمد، بعضی از آشناها می گفتند: این شوهر تو از جبهه چی می خواد که این قدر می ره؟
یک بار تو همسایه ها صحبت همین حرفها بود. یکی از زنها گفت: من که می گم آقای برونسی از زن و بچه اش
سیر شده که می ره جبهه و پیش او نا نمی مونه.
کسی تحویلش نگرفت. تا دست و پای بیشتری بزند، ادامه داد: آدم اگر رویی و محبتی ببینه، بالاخره ملاحظه ی
زن و زندگی رو هم حتماً می کنه دیگه.
حرفش به دلم سنگینی کرد. نمی توانم غرض داشت یا مرض؟! هرچه بود، چیزی نگفتم. سرم را انداختم پایین و با
ناراحتی آمدم خانه.
همان موقع عبدالحسین هم مرخصی بود. حرف آن زن را به اش گفتم. فهمید خیلی ناراحت شده ام. شاید برای طبیعی جلوه دادن موضوع،خندید و گفت: می دونی من باید چکار کنم؟
گفتم: نه
گفت: باید یک صندلی تو کوچه بگذارم و همسایه ها رو جمع کنم، بعد به شون بگم که بابا! من زن و بچه ام رو دوست دارم، خیلی هم دوست دارم، اما جبهه واجبتره.
خنده از لبش رفت. تو چشمهام نگاه کرد و پی حرفش را گرفت: اون خانمی که این حرف رو به تو زده، لابد نمی دونه زن و بچه ی من این جا در امن و امان هستن، ولی تو مرز خیلی ها هستن که خونه و همه چیزشون از بین رفته و اصلاً امنیت ندارن.
👉 @mtnsr2
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃🌸🍃