✍یک نکته جهت یاد آوری:
🍃اگر رفیق شهید دارید
🍃اگر دلبسته به امام زمان هستید
🍃🌷گوشی تون رو بر دارید و یک کانال خصوصی باز کنید و چند جمله برای دوست شهید ویا امام زمان بنویسید
این کار ، حال شما رو خوب می کنه
همین که دارید تایپ می کنید، اشک تو چشم تون جمع میشه 😢
اگر اشک تون زیاد شد وحِق حِق گریه تون شکست 😭
🍃همون حالت به سجده برید و خدا را شکر کنید
حالا دیگه شما مورد عنایت امام زمان و شهدا قرار گرفته اید
قبل از اینکه سر از سجده بر دارید. برای تعجیل در فرج آقا امام زمان دعا کنید این همون موقعی است که دعا مورد توجه پروردگار قرار میگیره
🍃بر قرار باشید وپیروز......
👉 @mtnsr2
هدایت شده از مهدویت تا نابودی اسرائیل
⭕️ #قرارشبانه
🔷 #شهدارایادکنیدباذکرصلوات
🌷 #شهیدابراهیم_هادی
🌷 #شهیدعبدالصالح_زارع
🌷الهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🌷
👉 @mtnsr2
☘التماس دعای #فرج
☘شب شما #مهدوی
🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘
⭕️ #حدیث_مهدوی
🌷قال رسول الله (ص):
🍃«امنا المهدی ام من غیرنا یا رسول الله؟» قال:«بل منا بنا یختم الله کما بنا فتح و بنا یستنقذون من الشرک و بنا یؤلف الله بین قلوبهم بعد عداوة الشرک ».
🌷رسول خدا (ص) فرمودند:
🍃«بلکه از ماست خداوند همچنانکه به ما آغاز فرمود به ما هم ختم خواهد کرد به وسیله ماست که مردم از شرک نجات می یابند به وسیله ماست که خداوند بین دلهای مردم الفت و پیوند ایجاد می کند بعد از آنکه دشمنی حاصله از شرک بینشان جدایی افتاده باشد
👉 @mtnsr2
🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘
🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘
🌷امیرالمومنین على علیه السلام:
🍃 مرگ بهتر از تن به ذلت دادن،
☘ به اندك قانع بودن بهتر از دست نياز به سوي مردم داشتن است
🍃اگر به انسان نشسته در جاي خويش چيزي ندهند، با حركت و تلاش نيز نخواهند داد (( انسانى كه از راه معتدل به چيزى نرسيده گمان نكند كه از راه افراط بدان خواهد رسيد ))
☘ روزگار دو روز است، روزي به #سود_تو، و روزي به #زيان_تو است، پس
1⃣آنگاه كه به #سود_تو است به #خوشگذراني و #سركشي_روي_نياور
2⃣ و آنگاه كه به #زيان_تو است #شكيبا باش.
📚نهج البلاغه، حکمت 396
👉 @mtnsr2
☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿
🌿☘🌷
آیا از همسر و بچه های حضرت عباس خبر دارید؟ برای من خیلی جالب بود.
حضرت عباس(ع) تنها با یک زن ازدواج کردند. او لبابه دختر عبیدالله بن عباس بود.
لبابه زنی بسیار شایسته پاکدامن و از خاندانی شریف بود. او از بهترین زنان زمانه خود و از محبان امام علی ع بود.
لبابه از حضرت ابوالفضل ع پنج پسر و یک دختر بدنیا اورد.
لبابه در کربلا حضور داشت. یکی از پسران او بنام قاسم در کربلا شهید شد. خود او نیز اسیر شد. همراه با سایر اسرا زجر و شکنجه ها را تحمل کرد. پس از ازادی اسرا او به مدینه برگشت.
لبابه روز و شب گریه میکرد چندان که بیمار شد و در سن ۲۸ سالگی
از دنیا رفت. خدای رحمتش کند.
فرزندان او مدتی توسط مادربزرگ پاکشان ام البنین سلام الله علیها تربیت شدند اما اوهم دوسال بعد از واقعه کربلا از دنیا رفت و سرپرستی فرزندان به امام سجاد علیه السلام منتقل شد.
گفتنی است هر گاه یکی از فرزندان حضرت عباس ع نزد امام سجاد ع می آمد اشک بر گونه های حضرت جاری می شد.
هدیه کنید به پیشگاه مقدس قمر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس(ع) صلواتی بر محمد و آل محمد.
یاعلی
📚سید بن طاووس اقبال الاعمال ص 28
👉 @mtnsr2
11.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️درگیر امام زمان باش.....
🍃چگونه خود را درگیر امام زمان کنیم؟
🍃استاد علی اکبر رائفی پور
👉 @mtnsr2
🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘
👈شما شیعه اهلبیت از کدام دسته ای⁉️
🌷 امام صادق(ع) فرمودند:
مردم درباره ما سه گروهند:
1⃣گروهی ما را دوست دارند،
سخن ما را می گویند و منتظر فرج ما هستند، ولی عمل ما را انجام نمی دهند؛ اینان اهل دوزخند.🙁
2⃣ گروه دوم نیز ما را دوست دارند، سخن ما را می گویند، منتظر فرج ما هم هستند، عمل ما را انجام می دهند، اما برای رسیدن به دنیا و دریدن مردمان. اینان نیز جایگاهشان دوزخ است ☹️
3⃣و گروه سوم ما را دوست دارند، سخن ما را گفته، منتظر فرج ما هستند و عمل میکنند (برای خدا) اینان از ما و ما از آنانیم."😭
📗 تحف العقول؛ص۵۱۳.
👉 @mtnsr2
☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿
مهدویت تا نابودی اسرائیل
⭕️دوست شهیدت کیه؟ 🌷شهید #باکری 🌷شهید #همت 🌷شهید #بروجردی 🌷شهید #امینی 👈یا اینکه ...... 🌷شهید #ابراه
در ادامه طرح رفاقت با شهدا ....
ودر ادامه معرفی شهید
🌷 #عباس_بابایی
👉 @mtnsr2
⭕️ #خاطره_ای_ازشهیدبابایی
در مراسم چهلم شهادت تیمسار بابایی در میان ازدحام سوگواران ، مرد میان سالی با کلاه نمدی و شلوار گشاد که معلوم بود از اطراف اصفهان است بر مزار عباس خاک بر سر می ریخت و به شدت گریه می کرد.
گریه اش دل هر بیننده ای را به درد می آورد .آرام به او نزدیک شدم و با بغضی که درگلو داشتم پرسیدم :
پدر جان این شهید با شما چه نسبتی دارد؟
مرد گفت: من اهل روستای ده زیار هستم .اهالی روستای ما قبل از اینکه شهید بابایی به آنجا بیاید از هر نظر در تگنا بودند . ما نمی دانستیم که او چه کاره است ؛ چون همیشه با لباس بسیجی می آمد . او برای ما حمام ، مدرسه و حتی غسالخانه ساخت . همیشه هر کس گرفتاری داشت برایش حل میکرد. همه اهالی او را دوست داشتند . هروقت پیدایش می شد همه با شادی می گفتند : اوس عباس آمد .
او یاور بیچاره ها بود . تا اینکه مدتی گذشت وپیدایش نشد گویا رفته بودتهران . روزی آمدم اصفهان ، عکس هایش را روی دیوار دیدم . مثل دیوانه ها هر که را می دیدم می گفتم : اودوست من است .
گفتند: پدر جان ، می دانی او چه کاره است ؟ گفتم: او همیشه به ما کمک می کرد. گفتند: اوتیمسار بابایی فرمانده عملیات نیروی هوایی بود.
گفتم: اوهمیشه می آمد برای ما کارگری می کرد . دلم از اینکه اوناشناس آمد و ناشناس رفت آتش گرفته بود
👉 @mtnsr2
⭕️خاطره کوتاه از شهید عباس بابایی از زبان همرزمش
خوب كه نگاه كردم ديدم لباس شهید بابايي سربازي نيست او لباس ساده بسيجيها را پوشیده است.
به گزارش نوید شاهد اردبیل، جمله بالا بخشی یاز خاطرات رزمنده ایثارگر سرهنگ صمدعلي بالازاده از خلبانان پشکسوت دوره هشت سال دفاع مقدس از استان اردبیل است که نیمی از خاطراتش با شهدای شاخص کشور در نیروی هوایی شکل گرفته است که در ادامه می خوانیم.
داشتم صبحانه ميخوردم كه يك نفر با لباس سربازي وارد گردان شد. براي صبحانه سرشير و عسل گرفته بودم. بي آن كه چيزي بگويد جلو ميز چمباتمه زد. ته مانده سرشير و عسل را لقمه گرفت و توي دهانش گذاشت. مات و مبهوت نگاهش كردم. گفتم: ميخوري بگويم بياورند؟!
گفت: ممنون. همين يك لقمه كافي است!
اولين بارم بود او را ميديدم. با خودم گفتم: حتما از سربازان تازه وارد است. شايد دلش ميخواهد ولي خجالت ميكشد.
گفتم: خجالت نكش؛ ميخوري بگويم بياورند!
گفت: نه!
بلند شد رفت. من هم سيني صبحانه را كنار گذاشته و مشغول كارم شدم. ظهر صداي اذان را از ساختمان شنيدم. بلند شدم. آستينهايم را بالا زدم و به طرف در رفتم. همان سرباز جلو در ظاهر شد و گفت: ببخشيد! ميشود يك دمپايي به من بدهيد؟
با خودم گفتم: خير؛ مثل اينكه اين سرباز ما را گرفته! بزرگترهايش دور و برم نميچرخند ولي انگار اين يكي طورياش ميشود.
گفتم: ميخواهي چه كار؟
گفت: ميخواهم بروم وضو بگيرم.
گفتم: الان برايت ميآورم.
رفتم از يكي از اتاقها دمپايي آورده و جلويش جفت كردم. دمپايي را پايش كرد و باز بيحرف رفت وضو گرفت. يكي از اتاقها را نمازخانه كرده بوديم. وضو گرفته و نمازم را خواندم ساعت دو اعلام كردند: جناب سرهنگ بابايي رئيس عمليات نيروي هوايي به پايگاه آمدهاند. هر كس مشكلي و حرفي دارد بيايد و بگويد.
بچهها از روي احترام اجازه دادند اول من پيش بابايي بروم. تا وارد اتاق شدم ديدم همان سرباز در دفتر فرمانده گردان نشسته است. كم مانده بود خندهام بگيرد. جلو خودم را گرفته احترام گذاشتم. خوب كه نگاه كردم ديدم لباس بابايي سربازي نيست و از لباس بسيجيها است
👉 @mtnsr2