⭕️ #دلنوشته_مهدوی
می گذرد از آخرین روزی که دست به قلم برده ام..اما حالا می خواهم دوباره بنویسم..ازشادی و غم...از سرد و گرم..از این زندگی...
چه بگویم که دلخورم از او...از آدم هایش.. از قصه هایش...
نمی دانم دگر..
فقط...
این را میدانم که اگر تو نباشی دنیا این چنین راهش را می پیماید...
پس بیا که منتظریم!
✨اللهم عجل لولیک الفرج✨
👉 @mtnsr2
⭕️ #دلنوشته_مهدوی
مــهــدے جــآن
آلــودگے هــوا که سهـل اسـت .. !
آلودگے دلـهـایمان نیز از 【 حــد هـشـدار 】 گـذشـتـه ،
نــفــسهـایـمـان به شــمــاره افــتــاده .. !
ســال هـاست زنـدگےمـان ::: تــعــطــیــل رســمــے ::: ســت …
هوآے بــآریــدن نــدآرے مــولآ ؟!
👉 @mtnsr2
⭕️ #دلنوشته_مهدوی
🌾سلام ای شهدا
دوباره منم اون بنده گهنکار خدا که راهشو گم کرده
شهدا جون هرکی دوس دارین کمکم کنید بدجور تو باتلاق گناه افتادم
دارم تلاش میکنم از گناه دوری کنم ولی بدون کمک شماها نمی تونم
شمارو قسم به خدا خدا نظری بهم بکنید
👉 @mtnsr2
⭕️ #دلنوشته_مهدوی
ألا يا أيّها المهدى، مدامَ الوصل ناوِلها
كه در دوران هجرانت بسى افتاد مشكلها
صبا از نكهت كويت نسيمى سوى ما آورد
زسوز شعله ى شوقت چه تاب افتاد در دلها...
اگر دانستمى كويت، به سر مىآمدم سويت
خوشا گر بودمى آگه، زراه و رسم منزلها
چو بينى حجت حق را، به پايش جان فشاناى فيض
متى ما تَلق مَن تَهوى، دَعِ الدّنيا و أهمِلها
👉 @mtnsr2
⭕️ #دلنوشته_مهدوی
🌷 و او تنها و غریب ، دوازده قرن است که در غدیر خمّ غیبت بر فراز بلندای غربت تنها منتظر است..
🌷منتظر شیعیانی که گاه فرسنگ ها عقب تر مانده اند از او و گاه فرسنگ ها از حجّت خدا جلوتر..
♻️ و شاید ولایت یعنی همین
😔همیشه یک نفر ایستاده است
تا آنهایی که عقب مانده اند برسند
و آنهایی که جلوتر رفته اند برگردند
👉 @mtnsr2
⭕️ #دلنوشته_مهدوی
🌷دست بـﮧ قلم بردم تا برایتان حرف ها بزنم
🌾اما نشد ...
🌷خواستم از "دردم" بگویم
🌾دیدم دردِ شما ، خودِ (( من )) م ...
🌷خواستم از "بـﮯ کسـﮯ" ام حرف بزنم
🌾دیدم 「تنها」 تر از شما در عالم نیست
🌷خواستم بگویم "دلم از روزگار گرفتـﮧ"
🌾دیدم خودم در 「خون بـﮧ دل」 کردنِ شما کم نگذاشتـﮧ ام ...
🌀قلم کم آورد ...
♻️بـﮧ راستـﮯ کـﮧ وسعت مظلومیت شما قابل اندازه گیرے نیست
👉 @mtnsr2
⭕️ #دلنوشته_مهدوی
می نویسم، برای روزهایی که عطر عدالت، کوچه های دلتنگی را لبریز کند و نسیم شادی بخش شاپرک ها چتری برای دلخوشی شمعدانی ها باشند.
به امید روزی که یک بار دیگر، صدای دلنشین بلال، از مأذنه های شهر بلند شود و خستگی را، از تن منتظران بزداید ........
👉 @mtnsr2
هدایت شده از مهدویت تانابودی اسراییل
⭕️ #دلنوشته_مهدوی
🌸من مسافر این جاده ام
🌴ای امام زیبایی ها! سلام.
پائیز هم آمد، می بینی؟ گویی او هم منتظر است. ابرهایش را بنگر،
برای دوری از تو اشک می ریزند. برگ ریزان برای توست؛ او هر سال به امید آمدنت زمین را فرش می کند. چشم برگ ها به آسمان خیره مانده، بلکه منت نهی و بر سرشان قدم گذاری. درخت هم عریان می شود تا وقتی تو می رسی، لباس نو بر تن کند و سبز بپوشد.
ولی آقای من؛ بین پائیز و بهار، تنها یک زمستان فاصله است. اما بین من و تو جاده ای بی انتها به نام انتظار. من مسافر این جاده ام. جمعه منزلگه من است و اشک، تنها دارایی ام. هر کجا تو باشی، مسیر زندگی من از همان می گذرد.
مولای من؛ می ترسم از خزان. نکند تو نیایی و قلب من در این جمود یخ زده منجمد شود! و در این راه، پیش از آنکه به تو برسم، چشمانم به راه سپیدت خیره بماند و تو را ندیده بمیرم!
راه به تو دور و بی نهایت شده است
این فاصله مایه خجالت شده است
انگار که خواندن دعای فرجت
در وقت سحر ز روی عادت شده است
👉 @mtnsr2
⭕️ #دلنوشته_مهدوی
🌴از قنوت عارفان...
🌸خدای فریاد رس من!
🌸به شکایت نزد تو آمدم اما
🌸نمی دانم از کدامین درد بایدم بنالم،
🌸از فراق محبوب تو مصطفی(ع)
🌸یا غیبت آشکار ترین حجتت بر گستره ی هستی،
🌸از کمی دوستان یکرنگ و یکدل
🌸یا بسیاری دشمنان هرزه،
🌸از هجوم نا پاک مردمان
🌸یا برآمدن طوفان های بلا،
🌸نمی دانم کدامین رنج، دست نوازش تورا بر سرم می کشاند
🌸لیک کویر تفتیده ی جانم
🌸باران عدل تورا انتظار می کشد،
🌸تا کام خشکیده اش سیراب گردد
🌸و دل آزرده ام ظهور عزیزی را می طلبد
🌸تا عمق زخم هایش التیام یابد.
🌸به لطف و رحمتت دل بسته ام
👉 @mtnsr2
⭕️ #دلنوشته_مهدوی
🌱میگویند جمعه می آید …
💫آری، روزی که بازار تعلقات دنیا را تعطیل کنیم......
🌸او خواهد آمد
👉 @mtnsr2
⭕️ #دلنوشته_مهدوی
🌷☘صبح جمعه بود بعد نماز صبح با کلیپی از امام زمان با اشک از دوری او به خواب رفته بود😴....
🍃صبح دیر وقت چشم باز کرد نگاهی به ساعت انداخت ......
🔅نزدیک ظهر بود
❗️سریع گوشی اش رو برداشت پیامهای روز را چک می کرد
به خبرگذاری های روز دنیا سر زد اما انگار دنبال خبری بود ....
😒هرچه گشت چیزی پیدا نکرد نا امیدانه گوشی📱 از دستش آرام به زمین افتاد
😢اشک از گوشه چشمانش حلقه زد و قطره قطره روی گوشی اش می چکید
کم کم سوز ناله اش بلند شد و به سجده افتاد دیگر نمیتوانست بغضش را در سکوت صدایش مخفی کند
🍃ناگهان بغضش ترکید😭 همراه اشک و آه صدا سر داد اینا صاحبنا ؟؟؟این دلیلنا؟؟؟این امامنا؟؟؟.....
🍃چه شد این هفته ام که نیامدی ؟
❗️قرار دلم جمعه ها بود دلخوش به جمعه ها هستم...
🌱اینجا دیگر گریه امان صحبت به او را نداد .😭😭 اشک ریخت و اشک ....
با کمی گریه آرام شد اما اینبار لب به شکوایه باز کرد شکایتش را به خدا میکرد .
باشروع شکوایه اش به خدا اشکهای من هم سرازیر شد😢
الهم انا نشکو علیه فقد نبینا و غیبت ولینا و کثره عدونا و قلیله عددنا
🌀ادامه داد خدایا اینکه امام زمان رو ندارم مقصر خودمم اما هرچه تونستم برای اینکه خوب باشم انجام میدم . وسع من همینه یعنی آخرش اینه
🍃اما خدا تو که بزرگی تو که خدایی .....
🍃خدایا جز به امام زمان به هیچ چیزی راضی نخواهم شد....
سرش رو از سجده بلند کرد چشمانش قرمز شده بود از اشک
آرام آرام شروع کرد به خواندن #دعای_ندبه.....
👉 @mtnsr2