🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌐خطر بیشتر در این دو قسم
خطر این قسم دوم از وسوسه، بهدلیل وجود #توجیه، بسیار بیشتر از قسم اول است.
زیرا انسان #توجیهگر، خود را #گناهکار نمیبیند که به فکر #توبه بیفتد و تصمیم به جبران گناهان خویش بگیرد. و لذا چنان در سراشیبی سقوط، قرار میگیرد تا به هلاکت برسد.
😏گناه را به نیت ثواب انجام دادن
گاهی اوقات، خطر توجیه گناه، تا حدیاستکه باعث میگردد انسان، آن عمل، را حتی به نیت #ثواب و قرب به خدا، هم انجام دهد. قرآن کریم اینگونه افراد را ورشکستهترین افراد میداند:
«قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرينَ أَعْمالاً، الَّذينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً
📚کهف 104-103
بگو: آيا شما را از زيانكارترين مردم آگاه گردانم؟ آنان كسانىاند كه كوشششان در زندگى دنيا به هدر رفته و خود مىپندارند كه كار خوب انجام مىدهند.»
👉 @mtnsr2
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌐توجیه گناه در جریان کربلا
🔸در جریان کربلا، افراد بیبصیرتیکه در رکاب یزید شمشیر زدند، کسانی بودند که با
👈توجیه خروج حسین بن علی علیه السلام بر خلیفه وقت، در مقابل امام صف کشیدند.
😔و آن جنایت عظیم را با قصد قربت، رقم زدند.
🌷امام باقر عليه السلام مىفرمايد:سى هزار نفر در كربلا جمع شده بودند براى كشتن پسر پيغمبر وَ كُلٌ يَتَقَرَّبونَ الَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِدَمِهِ و همه آنها به قصد قربت آمده بودند؛ به حسين بن على شمشير مىزدند براى اينكه به بهشت بروند
👉 @mtnsr2
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴
💐 امام صادق علیه السلام در رابطه با توجیه گناه میفرمایند:
بهمانند اينگونه توجيههای زشت و ناپسند، مردم را گمراه میكنند و خود گمراه میشوند.»
🔘ریخته شدن قبح گناه
با توجه به اینکه رفتارهای فردی و اجتماعی انسان، تابع ارزشها و نظام ارزشی اوست، توجیه گناه مفسده دیگری نیز در پی دارد. و آن اینستکه باعث میگردد قبح گناه، بهدلیل عادی شدن آن در جامعه، ریخته شود. و نتیجه چنین حالتی، عمومی شدن و شیوع گناه در جامعه، و تغییر سبک زندگی در جامعه میباشد.
🔘شیوع گناه
یکی از آفات توجیه گناه، شیوع معصیت است. و در صورتیكه گناه در جامعهای بسيار شايع گردد خداوند بر مردمان آن ملت عذاب نازل میكند و اين عذاب میتواند جنبههای مختلفی همچون؛ از بين رفتن بركت، شيوع بيماری، قحطی و ... داشته باشد.
🔸خداوند در سوره نور میفرماید
آنانكه دوست مىدارند كه در ميان اهل ايمان كار منكرى اشاعه و شهرت يابد آنها را در دنيا و آخرت عذابى دردناك خواهد بود. و خدا فتنهگرى و دروغشان را مىداند و شما نمىدانيد
بنابراین باید از کمین این خطریکه هر انسانی را تهدید میکند بر حذر بود. که با وجود توجیه گناه، انسان هیچگاه در صدد اصلاح خویش بر نمیآید
👉 @mtnsr2
🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱
🔘 #عذر_بدتر_از_گناه در انقلاب اسلامی
عذر آوردند گفتند تنش میشه
فرمان ولی فقیه را با تنش توجیه کردند و انجام ندادند
نتیجه این شد آنها هواپیمای مسافر بری ما را زدند
جیش الظلم اخیرا چندین با مارو تست کرد
نزدیم
نتیجه این شد اتوبوس سپاه رو زدند
👌اما اینبار عذری در کار نخواهد بود
👉 @mtnsr2
❓آیا میدانید برای نیامدنشان چقدر عذر داشتند ؟
❓آیا میدانید چه توجیه هایی برای نیامدنشان وجود داشت؟
🔻 اما آمدند
👉 @mtnsr2
❓آیا میدانید با تک تک توجیه هایی که برای گناهانمان می آوریم
😔روز به روز ظهور صاحب الزمان عجل الله را به عقب می اندازیم
👉 @mtnsr2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔘گناه تاخیر در ظهور امام زمان (عج)
🔹برای گناهانمان عذر نیاوریم
🔸استاد پناهیان
👉 @mtnsr2
هدایت شده از مهدویت تا نابودی اسرائیل
خدایا مرا به خاطر تمام گناهانی که انجام دادم و با قدرت عقل توجیهشان کردم ببخش
👉 @mtnsr2
✋سلام به همه دوستان
این خاطره شهید برونسی رو حتما مطالعه کنید
👉 @mtnsr2
مهدویت تا نابودی اسرائیل
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 یک قطره اشک صدای زنگ خانه بلند شد. چادرم را سرکشیدم ورفتم دم در. چشمم افتاد به دو، س
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
در ادامه خاطره یک قطره اشک
خنده از لبش نمی رفت. با دلخوری به اش گفتم: «برای چی بی سرو صدا اومدین؟!
بقیه هم انگار تازه فهمیدند چی شده. شروع کردند به اعتراض. گفت: اصلا ناراحت نباشین، فردا صبح زود انشاءاالله می خوام مشرف بشم حرم. وقتی برگشتم، هر کار دلتون خواست، بکنید.
دلخورتر شدم.رو کردم به برادرم. با ناراحتی گفتم: شما چرا همین جور وایستادی؟
چکار کنم آبجی؟
اقلاً برین یکی از گوسفندها رو بیارین سر ببرین.
به شوخی گفت: من الان این جا خودم رو می کشم و گوسفند رو نه، حال آقا خیلی ضد حال زد به ما.
گفت که، من فردا صبح مشرف می شم حرم، شما طاق ببندید، گوسفند بکشید، خلاصه هر کار دارید، بکنید.
حرصم در آمده بود.گفتم:الان کارتون خیلی اشتباه بود، مردم فکر می کنن ما چون نمی خواستیم خرج بدیم و از کسی پذیرایی کنیم، شما بی سرو صدا اومدین.
شما ناراحت نباشین، تا فردا صبح.
صبح فردا، دم اذان آماده ی رفتن شد.گفت: اصلاً نمی خواد دستپاچه بشین، ما سه نفری مشرف می شیم حرم و تا ساعت ده نمی آیم.
از خانه رفتندبیرون.دیگر خاطر جمع بودم ساعت ده می آیند...
بچه ها هنوز از خواب بیدار نشده بودند. فکر آماده کردن صبحانه بودم، یکدفعه در زدند. رفتم دیدم هر سه تاشان برگشتند!
شما که گفتین ساعت ده می آین؟
چیزی نگفت. آن دو نفر حاجی رفتند توی خانه. من هم خواستم بروم، صدام زد.
بیا این جا کارت دارم.
رفتم.نگام کرد. گفت: شما که می خواین طاق ببندین، مگر من رفتم اسم عوض کنم؟
چیزی نگفتم. دنبال حرفش را گرفت.
حالا خدا خواسته مشرف شدم مکه و مدینه، نرفتم که اسم عوض کنم، رفتم زیارت، توفیقی بوده نصیب شده.
دقیق شد تو صورتم. گفت: خوب گوش بده ببین چی می خوام بگم؛ من یک بسیجی ام، فرض کن که تو جبهه،چند نفری هم زیر دست من بودند، مثل همین شهید صداقت و شهدای دیگه؛ خودت رو بگذار جای همسر اونا که یک کسی با شرایطی که گفتم، رفته مکه و برگشته، حالا هم طاق بسته؛ شما از اون جا رد بشی، با خودت چی می گی؟ اون هم تازه با چند تا بچه ی کوچیک؟
باز چیزی نگفتم. پرسید: نمی گی:ها، شوهر ما رو کشتن، خودشون اومدن رفتن مکه، همین رو نمی گی؟
ساکت بودم. قسمم داد جوابش را بدهم. و راست هم بگویم.سرم را انداختم پایین. کمی فکر کردم. آهسته
گفتم: شما درست می گی.
انگار گرم شد.گفت: اگر یک قطره اشک از چشم یتیم بریزه، می دونی خدا با من چیکار می کنه زن؟!طاق بستن یعنی چی؟ مراسم چیه؟
وقتی دید قانع شدم، گفت:حالا هر کس می خواد بیاد خونه ی ما قدمش رو چشمهامون، ما خیلی هم خوب ازشون پذیرایی می کنیم...
تا سه روز مهمانها همین طور می آمدند و می رفتند.ما هم پذیرایی می کردیم.
بعد از سه روز، گوسفندها را هم کشتند، خرج دادند و همه را دعوت کردند.
تو این مدت، جالب تر از همه این بود که هر کس می آمد خانه مان، تازه می فهمید حاج آقا رفتند مدینه و مکه.
👉 @mtnsr2
🌸🍃🌸🍃🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃