eitaa logo
مهدویت تا نابودی اسرائیل
1.7هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
61 فایل
🌷اسرائیل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید 🍃امام خامنه ای(حفظه الله) نظرات و پیشنهادات @Mtnsrx ارتباط با ادمین جهت تبادل @fzz_135 لینک کانال مهدویت تا نابودی اسرائیل در ایتا http://eitaa.com/joinchat/1682636800Cc212ba55ee
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): 🍃«المهدی منا اهل البیت، یصلحه الله فی لیلة ». 🍃«مهدی از ما اهل بیت است خداوند امر او را در یک شب اصلاح خواهد فرمود» 👉 @mtnsr2
⭕️قابل توجه اونهایی که هرز چندگاهی فکر میکنن خدا ازشون دور شده وحال عبادت ندارن ☘ مرحوم دولابی (ره) : 🌷🍃 همان طور ڪه در ظاهر، خداوند راه ڪربلا را چند وقت باز می ڪند تا مؤمنین بهره مند شوند و چند وقت می بندد تا قدر بدانند و شاڪر شوند، در دل هم خداوند همین ڪار را می ڪند؛ . 🌷🍃 چند روز بسط و گشایش و چند روز قبض و گرفتگی ایجاد می ڪند. چند روز حال عبادت دارید و چند روز از عبادت و نماز خودتان خوشتان نمی آید. 🌷🍃 اگر دیدید حال عبادت ندارید، خیلی شلوغ نڪنید و صابر باشید چون خدا ڪه صانع و پروَرَنده ماست، براۍ رشد دادن ما این ڪار را ڪرده است. وقتی هم راه باز شد و ڪار روۍ دور افتاد، شڪر ڪنید و بهره ببرید. 📚مصباح الهدی 201 👉 @mtnsr2
⭕️خداوند را به اندازه حالت گوشی روی آیفون ، به حساب بیاوریم ☘🌷خدای متعال می فرماید: وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ و خدا نسبت به آنچه انجام مي ‏دهيد، بيناست» 🌿 🍃آیا شما حاضر هستید: وقتی موبایل طرف مقابل شما در جمع بر روی آیفون باشد، هر حرفی را بزنید؟ ☘دنیای ما بر روی آیفون است. هم صوتی و هم تصویری ☘🌷یعنی:الله متعال هم صدای ما را می شنود و هم ما را می بیند، الله به بندگان خود آگاه و بیناست، پس با احتیاط و با ملاحظه رفتار کنیم. ☘🌷إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِيرٌ بَصِيرٌ به راستى كه او به (حال‌) بندگانش آگاهِ بيناست 👉 @mtnsr2 ☘عاقلان را اشاره ای کافیست...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️مکاشفه آیت الله نائینی در مورد ایران و جواب امام زمان(ع) به ایشان.. 🔶 👉 @mtnsr2
مهدویت تا نابودی اسرائیل
⭕️مکاشفه آیت الله نائینی در مورد ایران و جواب امام زمان(ع) به ایشان.. 🔶 #عنایت_امام_زمان_به_ایران
✍این کلیپ رو به دقت ببینید تحولات ایران از روز پیروزی انقلاب تا به الان را در ذهن خودتان مرور کنید ... منصف اگر باشید به این نتیجه خواهید رسید یک قدرتی ماورای قدرت مادی وزمینی این کشور را مدیریت میکند کشور های ابر قدرت جهان با توطئه های اینها (غربیها)از هم پاشیدند . خنده دار است با رنگ پارچه دولتها را عوض میکنند( انقلابهای رنگی) 🍃مگر میشود در کشوری مسئولین بلند پایه مثل رییس جمهور و فرمانده کل قوا(بنی صدر)ودبیر شورای امنیت ملی وغیره جاسوس باشند در همین حین ۷۲ نفر از بهترین مسئولین کشور را در جایی جمع کنند وشهید کنند در همین حین با کل دنیا در جنگ باشی وتحریم و حتی سیم خار دار به شما ندهند در همین حین ۱۸۰۰۰ترور انجام شود و...... در نهایت نقشه به نابودی ات بکشند تا ضربه آخر را وارد کنند اما خدای شنها🌪(ماجرای طبس) اینجا به داد شما برسد بنده هم فکر میکنم دوران انداختن عصا وتبدیل به اژدها🐉 شدن گذشته ✨بی انصافیست که گذر از این همه دسیسه وسالم ماندن و اسراییل را تهدید کردن و عنقریب در مسجد الاقصی نماز خواندن را معجزه الهی ندانیم..... 🎃شاید برخی از مردم به سادگی از این قضایا بگذرند اما هر کدام از این دسیسه ها برای نابودی کشور ابر قدرتی کافی بود 🍃هم اکنون هم نقشه ها وحرفها وتصمیم گیری های غربی ها وقیهانه از زبان مسئولین ما شنیده میشود😏 وما همچنان در منطقه یکه تازی میکنیم و دولتهای ابرقدرت غربی در حسرت مستعمره کردن ایران مانده اند 🤔 👉 @mtnsr2
💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝 ادامه... 🌷 حتي يک بار يک دختر آمريکايي آنجا او را مي بيند و خوشش مي آيد و مي آيد به انگليسي به عباس چيزهايي مي گويد. او هم عکس مرا در مي آورد و نشانش مي دهد، مي گويد من زن دارم.فرداي آن شب صحبت کردن عباس با خانواده ام، با پدر و مادرش آمد و از من خواستگاري رسمي کردند. صبح همان روز هم خودش تنها آمد که ببيند نظر من راجع به ازدواجمان چيست. از صداي زنگش فهميدم که خود اوست، دو تا زنگ پشت سرهم. کسي خانه نبود، يعني پدربزرگ و مادربزرگ بودند و من بايد مي رفتم در را باز مي کردم. در را بازکردم و او را ديدم، سرم را انداختم پايين.  سلامش را جواب داده و نداده، پشتم را کردم طرفش و دويدم طرف اتاق.😁 رويم نمي شد. رفتم توي اتاق و در را بستم. بعدها هميشه اين صحنه يادمان مي آمد و مي خنديديم😂. از خواستگاري تا عروسي زياد طول نکشيد. خانواده ها با هم صحبت مي کردند و ما به رسم قديم خبر نداشتيم. عباس نگران بود نکند نشود. نکند مادر من يک چيزي بگويد آنها قبول نکنند، آن ها يک چيزي بگويند اينها قبول نکنند. مهريه ام آن موقع صد هزار تومان بود. مراسمي هم که گرفتند خيلي سنگين بود. شايد رسم آن وقت ها بود. از اين عروسي هاي هفت شبانه روزي شد. کوچه را گل🌷 و چراغ زدند. آدم ها سرشان سيني گذاشته بودند و وسايل حنا بندان را از اين خانه به آن يکي مي بردند. يک روز حنا بندان، يک روز عقد، يک روز عروسي و….  چند روز طول کشيد. ديگر به همديگر محرم💝 شده بوديم. داشت از او خوشم مي آمد. ديگر نه مي توانستم و نه مي خواستم به چشم برادر بزرگ تر به او نگاه کنم.  عروسي که تمام شد، مهماني که داده شد، براي ماه عسل رفتيم مشهد. عباس آن موقع يک پيکان جوانان آن موقع گل ماشين هاي توي ايران بود. سه روز آن جا مانديم. ماه عسلم سه روز شد. عباس نظامي بود و وقتي تقسيمشان کرده بودند افتاده بود دزفول. بايد زودتر برمي گشتيم که برويم آنجا. برگشتيم قزوين و بعد راه افتاديم طرف دزفول. اولين مسافرت دور و دراز دو نفره مان بود.  دزفول شهر قديمي و قشنگي بود. پايگاه شکاري هم پايگاه خيلي زيبايي بود. فضاي سبز زيادي داشت. درخت ها و درخت چه هاي را که در آن آب و هواي شرجي در آمده بودند قبلاً هيچ جانديده بودم. کنار خيابان هايش خانه هاي ويلايي خلبان ها بود. پيچک هاي سبز دور خانه ها پيچيده بودند. بوي بهارنارنج توي هوا پيچيده بود. دم در خانه مان که رسيديم و ماشين توي پارکينگ گذاشتيم، عباس گفت: چشم هايت را ببند مي خواهم يک قصر نشانت دهم.توي خانه که رفتيم بي شباهت به قصر هم نبود. مادر من و عباس قبلاً آمده بودند و وسايل و جهيزيه ام را چيده بودند. احساس غرور کردم. پرده هاي هرکدام از اتاقهايمان يک رنگ متناسب با دکوراسيون همان اتاق بود. اتاق پذيرايي ام رنگش گلبهي بود، ناهار خوري يک قرمز خوش رنگ. اتاق خوابمان هم بنفش و سفيد بود. مبل و صندلي ها شيک بودند. ظرف هاي چيني و کريستال را توي کمد و روي ميز ها چيده بودند. پدر و مادرم در حد توانشان زندگي خوبي براي ما تدارک ديده بودند.  چند روز اول دلم گرفته بود . دختر کم سن وسالي بودم که تازه از پدر و مادرش جدا شده بود. گريه مي کردم. طبيعي بود. در آن شهر غريب عباس همه کس و کارم شده بود. در مدرسه اي بيرون پايگاه استخدام شده بودم . صبح ها من مي رفتم سرکار و عباس مي رفت اداره. ظهر که برمي گشتم، او بعضي وقت ها همان موقع برمي گشت، بعضي وقت ها هم که کار اداري يا پرواز آمادگي داشت ديرتر مي آمد. از معدود خانواده هايي که با آن ها رفت و آمد داشتيم خانواده آقاي بختياري، خانواده عروس فعلي مان بود. ما زن ها در خانه منتظر مي مانديم و غذا درست مي کرديم تا عباس و آقاي بختياري بعد از اين که از سرکارشان رفتند باشگاه، برگردند خانه. باشگاه پرورش اندام مي رفتند. به عباس مي گفتم: کم خوش تيپي، زيبايي اندام هم مي روي؟ حداقل برو يک ورزش ديگر مي گفت: سر به سرم نگذار مليحه، شکايتت را به مامانت مي کنم ها.از آنجا مي آمدند و با هم مي رفتيم بيرون هوا خوري و تفريح. بعضي وقت ها هم مي رفتيم توي شهر و آب ميوه مي خورديم. آب هويج توي ليوان هاي که اندازه پارچ بودند. خوش بوديم.  آن موقع وضع زندگي خلبان ها جور ديگري بود. خلبان ها ارج و قرب خاصي داشتند. حقوقشان هم خوب بود، ولي عباس اصرار داشت که من حتماً سرکار بروم . مي خواست با آدم ها سر و کار داشته باشم تا بفهم دورو برم چه خبر است. يک روز زنگ تفريح مدير مدرسه اي که آنجا درس مي دادم گفت که از اداره بازرس آمده و مي خواهد شما را ببيند. 🌷 ادامه دارد..... 👉 @mtnsr2 💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝
⭕️وصیت نامه دوم شهید عباس بابایی بسم الله الرحمن الرحيم  انا لله و انا اليه راجعون  خدايا ، خدايا ، تو را به جان مهدي (عج) تا انقلاب مهدي (عج) خميني را نگهدار . به خدا قسم من از شهدا و خانواده شهدا خجالت مي کشم وصيت نامه بنويسم . حال سخنانم را براي خدا در چند جمله انشاالله خلاصه مي کنم .  خدايا مرگ مرا و فرزندان و همسرم را شهادت قرار بده .  خدايا ، همسر و فرزندانم را به تو مي سپارم .  خدايا ، در اين دنيا چيزي ندارم ، هرچه هست از آن توست .  پدر و مادر عزيزم ، ما خيلي به اين انقلاب بدهکاريم .  عباس بابايي  22/4/61  21 ماه مبارک رمضان 👉 @mtnsr2
⭕️لوح تقدیر به جای مانده از شهید بابایی 👉 @mtnsr2
1_6853480.mp3
1.49M
⭕️ 🌷ما امت حذب الله در مکتب قرآنیم 🌷عشاق خمینی وهمرزم شهیدانیم 🌷در سنگر دین هستیم آماده آماده 🌷ما فدایی ات هستیم ای رهبر آزاده 👉 @mtnsr2
☘🌷🌿🍃☘🌷🌿🍃☘🌷🌿🍃 ⭕️دلنوشته_شهدایی 🍃🌷 🍃🌷 ..! ❗️نشان به آن نشان.... 🍃هنگامی که پایمان در جاده گناه لغزید آنها بودند که نور هدایت شدند ونجاتمان دادند.... 🍃🌷 ..... ❗️نشان به آن نشان... 🍃 که پا در مقتل شان بگذاری وقسمشان بدهی به رفاقتشان یقین داشته باش حاظرند تا پای جانبروند تا توجان بگیری... 🌷🍃 ... ❗️نشان به آن نشان..... 🍃 که خونشان جاری شد تا رشد کنیم، آماده شویم ،سرباز شویم وجاری 🍃🌷 ❗️نشان به آن نشان..... 🍃 که قتلگاهشان محل نزول فرشتگان آسمان است ومحل استجابت دعا 🍃🌷یقین کنیم ... 🍃اگر بودند، (که هستند) بازهم میرفتند .... می ایستادند....میجنگیدند(که میجنگند)....خون می دادند تا ما... بایستیم وبجنگیم وپای امام زمان ونائب برحقش باشیم 😔برای خودم میگم: 🌷☘میدان خالیست و او در پی سرباز است 🌷☘چون ما همه سربازیم وسردار نمی آید 👉 @mtnsr2 ☘🌷🌿🍃☘🌷🌿🍃☘🌷🌿🍃
⭕️ #شهید_ابراهیم_هادی 🔶ادامه قسمت سی وسوم 🔶 #فاتح_قله 👉 @mtnsr2