eitaa logo
قَلْبــــــ سَلِیمــْـــ♥
404 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1هزار ویدیو
362 فایل
﷽ ولتکن منکم امة يدعون الي الخیر کانال «قلب سلیمـــــ» یک پشتیبان برای مبلغین از جهت تولید محتوا می باشد. "گروه فرهنگی،تبلیغی قلب سلیمـــ "استان قم. 📲ادمین کانال👇 🌍 @moballegh_110
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 از اساتید معزز و مبلغین محترم که با امعان نظر و دقت محتوای متقن را برای این کانال تبلیغی علمی ارسال می نمایند تشکر می گردد. اگر احیانا نامی برده نمی شود: اجرکم عند الله🌺
374-استاد انصاریان.mp3
2.16M
🔖منبر کوتاه 🔖 #استاد_انصاریان #شفیعه_روز_جزا 🔹️برکات فراوان حضرت معصومه(س) ⏳مدت ۲ دقیقه 📥حجم ۲ مگابایت #حضرت_معصومه ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
✳️ به نام خداوند متعال ضمن تشکر از تمامی سروران و فعالان گروه های مقدس تبلیغی و معرفتی افتخار دارد که یکی از 🔸طرح ها و ایده های 🔸نشر معارف و محتوای متناسب به نحو فرا گیر را به اجمال جهت استحضار و هم افزایی دوستان معرفی نماید: 🔰 این طرح توسط 💥 صدیق و مبلغ ارجمند جناب آقای حسین سلیمانی💥 ارائه و جهت اتقان آن مشورت های مکرری با اساتید و دیگر دوستان انجام شده و مدیر محترم و متولیان مربوطه در مرکز شفاها در جریان بودند و رسما طرح این عزیز جهت پیگیری و بررسی 1398/9/27به معاونت تبلیغ استان قم ارسال گردید. 🌺ضمن تقدیر و با اجازه از ایشان 🌺👇👇
هم اکنون طرح فوق⬆️⬆️در مقیاس مدرسه ای بین کانال وگروه های تبلیغی مدرسه در جریان است.
نمونه‌ای از یاوران خاصّ امام عصر - ارواحنا فداه - مرحوم آیت اللَّه حاج شیخ مرتضی حائری(14) در یادداشت‌های منابر خود، که توسط آیت اللَّه شب‌زنده‌دار در اختیار این حقیر قرار گرفت، فرموده‌اند: مسلّم است که در این عصر حضرت خلیفة اللَّه اعظم، اعوان و انصاری دارند که در مواقع مقتضی به مصالح عباد و بندگان شایسته حق که صلاحیت تکمیل دارند، قیام می‌فرمایند. سپس برای نمونه داستان دکتر شیخ را که فرموده یکی از داستان‌های محکم و قابل استناد است به دو طریق صحیح: 1 - حاج سید عیسی جزایری از حاج عبّاس خان آصف، 2 - جناب عالم جلیل نبیل صالح آقای حاج شیخ محمّد صدوقی از حاج اکبرآقا ساکن مشهد مقدّس از دکتر شیخ ذکر نموده است و اضافه فرموده که تمام سلسله سند را حقیر دیده‌ام و می‌شناسم و همه آنان مردمان مورد اعتمادی بوده و می‌باشند. آیت اللَّه حائری‌رحمه الله اصل داستان را از دکتر شیخ حسن خان عاملی نقل فرموده که خلاصه آن به شرح زیر است: دکتر شیخ گفت: در جنگ بین المللی اوّل که علی الظاهر از 1914 تا 1918 میلادی طول کشید دولت ایران بی‌طرف بود، ولی لشکری در اختیار مجلس شورای ملی بود که ژاندارمری نامیده می‌شد، این لشکر به تیپ‌های مختلف تقسیم شده بود و در مرزهای ایران به حفاظت می‌پرداخت، از جمله دو هزار نفر در کوه‌های ارومیه مستقر بودند تا از تجاوز روس‌ها به ایران جلوگیری نمایند، و من جرّاح همین قسمت و تیپ دو هزار نفری بودم. شبی در همان کوه‌های اطراف ارومیه به رسیدگی مجروحین اشتغال داشتم، دیدم دو نفر نعشی (تابوتی) را حمل می‌کنند که آن نعش از ترکه مانند سبد ساخته شده و مرد زنده‌ای در آن خوابیده است، آن نعش را جلوی من گذاردند و همان مرد زنده از توی نعش با من صحبت کرد که تیری از طرف پشت قسمت راست وارد بدن شده از شما می‌خواهم که آن را در آورید. من گفتم: این کار در شب مشکل است و وسایل لازم را ندارم. آن مرد گفت: مگر چاقو و نخ و سوزن نداری. گفتم: چرا. گفت: با چاقو پاره کن و پارگی را بخیه بزن. گفتم: طاقت و تحمّل درد را نداری؟! گفت: طاقت دارم. گفتم: می‌توانی روی این سنگ بنشینی! گفت: آری. او را روی سنگ نشاندند، پشت او به طرف من بود و روی او به طرف زمین بود، با چاقو قسمتی از پشت او را پاره کردم و تیر را درآوردم، دیدم اصلاً ناله‌ای از او بلند نمی‌شود، تصور کردم که قلب او ایستاده و مرده است، خم شدم و به صورتش نگاه کردم دیدم زنده است و به ذکر الهی اشتغال دارد و زمین پیش روی او می‌درخشد. خیلی تعجّب کردم. به کار خود ادامه دادم و پشت او را بخیه زدم و او را در چادر مخصوص خواباندم. فردای آن روز که برای رسیدگی به وضع او و پانسمان به چادرش رفتم، به او گفتم: من از این‌که هیچ ناله‌ای نکردی تعجّب نمودم، گفت: این طبیعی است، مگر نشنیده‌ای که مولی امیرالمؤمنین‌علیه السلام تیر را در حال نماز از بدن مبارکش بیرون آوردند و ابداً اظهار تألّم و درد نفرمود، سرّش همین بود که توجّه او به طور کامل به سوی حقّ بود و متوجّه بدن خود نبود تا درد آن را حسّ نماید، احساس درد متوقّف بر توجّه است، بحمداللَّه این قدرت در من موجود است. دکتر شیخ گفت: این مرد کُرد در نظرم خیلی بزرگ جلوه نمود، و در همان ایام دیده‌بانان خبر دادند که لشکری از روسیه به طرف مرز ایران در حال حرکت است و این لشکر حدود سی‌هزار نفر می‌باشند. این خبر را رئیس تیپ دریافت کرده بود و به من اطّلاع داد و توصیه نمود کسی از آن مطّلع نشود تا بتوانیم به طور منظّم عقب‌نشینی کنیم. من این خبر را به کسی نگفتم مگر به همان مجروح، چون او را صاحب سرّ و مرد جلیلی یافته بودم. وی پس از شنیدن این خبر توجّهی کرد و گفت: آنان مراجعت می‌کنند و یا الساعة در حال مراجعت هستند (تردید از نویسنده این سطور است). من جریان را به رئیس تیپ گفتم، او گفت: ایشان مردمان دروغ‌گویی هستند و حرفشان بی‌اساس است، چند ساعتی نگذشت دیده‌بانان اطّلاع دادند که روس‌ها برگشتند و به سوی مملکت خود رهسپار شدند. من پس از مشاهده این دوچیز عجیب از آن مرد، به او گفتم: شما کیستید؟ گفت: ما چهار نفریم که از اعوان و یاران حضرت خلیفة اللَّه امام زمان‌علیه السلام هستیم، یک نفر ما فعلاً در پاریس است و دیگری در مراکش و من مأمور این حدود هستم. گفتم: شما که چنین قدرتی دارید، پس یک تصرفی بکنید که دولت روس به طور کلّی از بین برود. گفت: ما تا حدودی که نگذاریم کشور شیعه پامال اجنبیان شود دستور داریم که اعمال نفوذ کنیم و بیش از آن مجاز نیستیم. گفتم: آیا شما می‌میرید و آلات قتل در بدن شما مؤثّر است؟ گفت: آری، از این لحاظ ما کاملاً یک موجود عادّی هستیم، نهایت به محض آن‌که ما مُردیم جانشین شخص متوفّی ازطرف ساحت مقدّس ولی اعظم تعیین‌می‌شود تا کارها معطّل نماند. گفتم: من به شما حقّ حیات دارم، شما باید در مقابل آن پاداشی به من بدهید. فرمود: شما که به مشهد بروید، من در آن‌جا شما را خواهم دید و حقّ شما را ا
دا می‌کنم إن شاء اللَّه. من پس از مدّتی به مشهد رفتم و در دستگاه جان محمّدخان بودم(15) که با لشکر تهران در جنگ و ستیز بود و آن ایام آغاز شاهنشاهی یا هنگام سردار سپهی رضاخان به حساب می‌آمد، کار من در دستگاه جان محمّد خان جرّاحی بود. شبی به دنبال من فرستاد و گفت: به فلان پاسگاه که در چند کیلومتری شهر است، برو و مجروحین آن‌جا را پانسمان کن. آن شب سرد و بارانی بود، درشکه‌ای برای من گرفتند، من به تنهایی با لوازم جرّاحی روانه آن محل شدم، کسی در بیابان دیده نمی‌شد و هوا تاریک و سرد و بارانی بود، همان موقعی که درشکه در حال حرکت بود، دیدم هوا لطیف است و دو نفر در درشکه دیگری نشسته‌اند، یک نفر آنان همان کُرد است که من او را معالجه کردم، او با رفیق خود صحبت می‌کرد و می‌گفت: ایشان آقای دکتر شیخ است و حقّ حیات بر من دارد، وظیفه او این است که پس از رفتن به پاسگاه و انجام جرّاحی شبانه به شهر بازگردد، چون همین امشب لشکر از تهران می‌رسد و این پاسگاه را به توپ می‌بندند، باید از کار جان محمّدخان فاصله بگیرد و برکنار شود، چون او مغلوب و منکوب می‌گردد. رفیقش به او گفت: پس این مطالب را به او بگو. گفت: او سخنان ما را می‌شنود. پس از این جریان دیدم وضع عوض شد، کسی در بیابان دیده نمی‌شود و چیزی جز باد و باران و سرما و سر و صدای شلاق که درشکه‌چی به اسب‌ها می‌زند، احساس نمی‌شود. به درشکه‌چی گفتم: شما کسی را همین حالا ندیدی؟ گفت: کدام دیوانه در این حال به این بیابان می‌آید. من به گفته آن مرد عظیم کُرد عمل کردم، و همان طور شد که خبر داده بود.(16)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
02.mp3
4.5M
🔖منبر کوتاه🔖 #استاد_عالی 💎حرم #حضرت_معصومه سلام الله علیها حرم اهل بیت است ♦️امام صادق علیه السلام : إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَکَّةُ وَ إِنَّ لِلرَّسُولِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِینَةُ وَ إِنَّ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَرَماً وَ هُوَ الْکُوفَةُ وَ إِنَّ لَنَا حَرَماً وَ هُوَ بَلْدَةُ قُم ♦️دلیل اینکه حرم حضرت معصومه سلام الله علیها در قم حرم اهل بیت است چیست ؟ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
حضرت معصومه.mp3
746.7K
🔖منبر کوتاه 🔖 #استاد_رفیعی 🔹فضائل #حضرت_معصومه سلام الله علیها🔹 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈