eitaa logo
لبیک یا مهدی(عج)
138 دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
3.1هزار ویدیو
27 فایل
لینک کانال خودمون👇👇👇 eitaa.com/mwyfga و اشتراک با ادمین اصلی کانال👇👇 https://eitaa.com/Hdhffbc
مشاهده در ایتا
دانلود
🔥🔥🔥 عذاب های زنان در شب معراج 🔥🔥🔥 شیخ صدوق‏ در کتاب « عیون أخبار الرضا » به نقل از حضرت علی (علیه السلام) آورده اند: « من و فاطمه بر رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شدیم. پس ایشان را در حالی که سخت می گریست، یافتیم. من عرض کردم: پدر و مادرم فدایت یا رسول اللَّه! چه باعث شده که شما این چنین گریه می کنید!؟ در پاسخم فرمودند: ای علی، شبی که مرا به آسمان بردند ( معراج ) زنانی از امّتم را در عذابی شدید، نگریستم و آن وضع برای من سخت گران آمد. گریه ام از جهت عذاب سخت آنان است که به چشم خویش وضعشان را دیدم؛ زنی را به مویش در دوزخ، معلّق، آویخته بودند که مغز سر او می جوشید. زن دیگری را دیدم که به زبانش در جهنّم آویزان بود و آتش در حلقوم او می ریختند. زن دیگری را مشاهده کردم که او را به سینه هایش آویخته بودند. زن دیگری را دیدم که گوشت بدن خویش را می خورد و آتش در زیر او شعله می کشید. زنی دیگر را دیدم که پاهایش را به دست هایش زنجیر کرده بودند و مارها و عقرب ها بر او مسلّط بودند. زنی را دیدم کر و کور و لال که در تابوتی از آتش است و مخ او از بینی اش خارج می شود و همۀ بدنش قطعه قطعه از جذام و برص ( خوره و پیسی ) است. زن دیگری را مشاهده کردم که در تنوری از آتش به پاهایش آویزان است. زنی را دیدم که گوشت بدنش را از پس و پیش با قیچی آتشین می بريد. زن دیگری را دیدم که صورت و دست هایش آتش گرفته و مشغول خوردن روده های خویش است. زنی را دیدم که سرش سر خوک و بدنش بدن الاغ است و هزار هزار نوع او را عذاب می کنند. زنی را به صورت سگ دیدم که از عقب به شکم او آتش می ریزند و از دهانش بیرون می ریزد و فرشتگان با گرزهايی آتشین بر سر و پیکر او می زدند. پس فاطمه ( سلام الله علیها ) به رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) عرض کردند: ای حبیب من، و ای نور دیدگانم، به من بگو که اینان چه کرده بودند و رفتارشان چه بود که به این عقوبت گرفتار شدند. رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمودند: ای دختر عزیزم، امّا آن زنی که به موی سرش معلّق در آتش بود؛ آن زنی بود که موی سر خویش از نامحرمان نمی پوشانید. آن زنی که به زبانش آویخته بود، او کسی بود که با زبان، شوهر خویش را آزار می داد. آن که به سینه هایش آویزان بود، زنی بود که از آمیزش با شوهرش پرهیز داشت و امّا آن که به پاهایش معلق در دوزخ بود، کسی بود که بدون اذن همسر خود، از خانه بیرون می رفت. امّا آن که گوشت بدن خویش را می خورد، زنی بود که خود را برای نامحرمان زینت می کرد. آن که دست و پایش را به هم زنجیر کرده بودند و مارها و عقرب ها بر او مسلّط بودند،زنی بود که درست وضو نمی ساخت و لباسش را از آلودگی به نجاست، تطهیر نمی کرد و غسل جنابت و حیض به جای نمی آورد و خود را نظیف نمی ساخت و به نماز اهمیت نمی داد. آن کر و کور و لال، زنی بود که از غیر از شوهر خویش، دارای فرزند می شد و به شوهر خود نسبت می داد. آن که گوشت بدنش را با قیچی می برید، زنی بود که خود را در اختیار مردان اجنبی می نهاد و خود را بدان ها عرضه می نمود و امّا آن زنی که سر و رویش آتش گرفته بود و مشغول خوردن روده های خود بود، آن کسی بود که دلّالی جنسی به حرام می کرد. آن که سرش، سر خوک و بدنش بدن الاغ بود، زنی بود که سخن چینی به دروغ می نمود و آن که رخسارش رخسار سگ بود و آتش در دبر او می ریختند و از دهانش بیرون می آمد، زنی آوازه خوان و نوحه گر و حسود بود. آن گاه پیامبراکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمودند: وای بر زنی که شوهر خویش را به غضب آورد و خوشا به حال بانويی که شوهرش از او راضی باشد. »
❌راز شرفیاب شدن به محضر امام زمان (عج)❌ در کتاب « ملکوتیِ خاک‌ نشین » آمده است : « از شیخ محمد تقی بهلول(ره)، پرسیدند: چه وقت می‌شود به حضور آقا امام زمان (عج)، مشرّف شد؟ فرمودند: با تقوا باشید؛ وقتی که بین شما و حضرت صاحب الامر (عج) سنخیّت باشد. سپس فرمودند: دیدن امام زمان(عج)، روحی‌فداه، مهم نیست، مهم این است که ایشان ما را ببینند. خیلی‌ها هم حضرت علی ( علیه‌السلام ) را دیدند اما دشمن او شدند. اگر کاری کردیم که نظر آنها را جلب کنیم، آن ارزش دارد. » در کتاب « شیفتگان حضرت مهدی(عج) » آمده است : « مرحوم آیت الله سید محمد باقر مجتهد سیستانی (ره) پدر آیت الله سید علی سیستانی ( از مراجع عظام تقلید و ساكن در نجف اشرف ) تصمیم می گیرد برای تشرّف به محضر امام زمان (عج) چهل جمعه در مساجد شهر مشهد زیارت عاشورا بخواند. در یکی از جمعه های آخر، نوری را از خانه ای نزدیک به مسجد مشاهده می کند. به سوی خانه می رود، می بیند که حضرت ولی عصر (عج) در یکی از اتاق های آن خانه تشریف دارند و در میان اتاق جنازه ای قرار دارد که پارچه ای سفید روی آن کشیده شده است. ایشان می گوید: هنگامی که وارد شدم اشک می ریختم، سلام کردم. حضرت به من فرمودند: چرا این گونه به دنبال من می گردی و این رنج ها را متحمّل می شوی؟! مثل این باشید ( اشاره به آن جنازه کردند ) تا من به دنبال شما بیایم. بعد فرمودند: این بانویی است که در دورۀ کشف حجاب ( در زمان رضا خان پهلوی ) هفت سال از خانه بیرون نیامد تا چشم نامحرم به او نیفتد. »
💥💥💥نارضایتیِ مادر، مانع گفتن شهادتین 💥💥💥 در کتاب « منازل الآخره » آمده است: « حضرت امام جعفر صادق ( علیه السلام ) فرموده اند؛ هر که بخواهد که حق تعالی بر او سکرات مرگ را آسان کند باید صله ارحام و خویشان خود کند، و به پدر و مادر خود نیکی و احسان نماید. پس هر گاه چنین کند خداوند دشواری های مرگ را، بر او آسان کند و در حیات خود فقر به او نرسد. و روایت شده که حضرت رسول ( صلی الله علیه و آله و سلم ) نزد جوانی به هنگام وفات او حاضر شدند. پس به او فرمودند: بگو "لا اله الا الله". ولی زبان آن جوان بسته شد و نتوانست بگوید و هر چه حضرت تکرار کردند باز نتوانست بگوید؛ پس حضرت به آن زنی که کنار جوان بود، گفتند: آیا این جوان مادر دارد؟ عرض کرد: بلی، من مادر او می‏باشم. فرمودند: آیا تو بر او خشمناکی؟ گفت: بلی و الآن شش سال است که با او سخن نگفته‏ام. حضرت فرمودند که از او راضی شو. آن زن گفت: رضی الله عنه برضاک یا رسول الله. و چون این کلمه را که مُشعِر بر رضایت او بود از پسرش گفت، زبان آن جوان باز شد. حضرت به او فرمودند: بگو"لا اله الا الله". آن جوان گفت: "لا اله الا الله". حضرت فرمودند: چه می‏بینی؟ عرض کرد: مرد سیاه قبیح المنظر با جامه‏های چرکین و بدبو که نزد من آمده و گلو و راه نفس مرا گرفته. حضرت فرمودند: بگو: یا من یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر اقبل منی الیسیر واعف عنی الکثیر انک انت الغفور الرحیم. آن جوان این کلمات را گفت آن وقت حضرت به او فرمودند: نگاه کن، چه می‏بینی؟ گفت: مردی سفید رنگ، نیکو صورت، خوشبو با جامه‏های خوب را می‏بینم که به نزدم آمده و آن سیاه پشت کرده و می‏خواهد برود. حضرت فرمودند: این کلمات را تکرار کن، تکرار کرد. حضرت فرمودند: چه می‏بینی؟ عرض کرد: دیگر آن سیاه را نمی‏بینم و آن شخص نورانی نزد من است، پس در آن حال آن جوان وفات کرد. »
💫💫 ارمغانی به نام توبه برای بندگان گنهکار 💫💫 « و من هر كه را توبه كند و ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد، سپس هدايت شود، می آمرزم. » [ سورۀ طه / آیه۸۲ ] « هر کس بدی کند یا ظلم کند به نفس خود با ارتکاب گناهان و سپس آمرزش بخواهد از خدا و توبه نماید، خدا را آمرزنده مهربان می یابد. » [ سورۀ نساء / آیۀ۱۱۰ ] « ای کسانی که ایمان آوردید، به سوی خدا توبه کنید، توبه ای نصوح. امید است که او بپوشاند گناهان شما را و شما را وارد باغهايی در بهشت کند که در زیر آن نهرهای زیبا جاری است. » [ سورۀ تحریم / آیۀ۸ ] ابوالصباح کنانی گوید از حضرت صادق ( علیه السلام ) دربارۀ قول خدای تعالی در سورۀ تحریم آیۀ ۸ پرسیدم، که آن حضرت فرمودند: منظور از توبۀ نصوح این است که بنده از گناه توبه کند و تصمیم بگیرد که دیگر به آن گناه باز نگردد. [ اصول کافی ، ج ۴، ص۱۶۸] « وآن کسانی که از گناهان توبه کنند و با ایمان به خدا عمل صالح به جای آورند، پس خداوند گناهان آنها را می آمرزد و گناهانشان را به نیکی ها تبدیل می کند. زیرا که خداوند در حق بندگانش بسیار آمرزنده و مهربان است. » [ سورۀ فرقان آیه / ۷۰ ] رسول اكرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) : هیچ کس نزد خدا محبوب تر نیست از مرد و زنی که توبه کرده باشند. [ عین الحیوه، ص ۱۸۷]
💫💫عنایت یل ام البنین به افسر روسی 💫💫 در کتاب « کرامات العباسیه » به نقل از مرحوم حاج ملاّ محمود زنجانی آمده است : « در شهر خانقين برای اداي نماز به مسجد رفتم و در آنجا مرد سفيد پوست و درشت و فربهي را ديدم كه مثل شيعه ها نماز مي خواند. از اين موضوع تعجب كردم. نمازش که تمام شد، نزديكش رفتم و پس از عرض سلام از لهجه اش يقين پيدا كردم كه او روسی است. با اين وصف از وطن و مذهبش پرسيدم، گفت: دوست عزيز من اهل لنينگراد شوروی هستم و در جنگ اول جهاني افسر و فرماندۀ دو هزار سرباز روسي بودم و ماموريتم تسخير كربلا بود. بيرون شهر اردو زده و در اوج آمادگي در انتظار دريافت فرمان يورش به كربلا بوديم كه شبي در عالم رؤيا شخصيّت گرانقدری را ديدم كه نزدم آمد و با من به زبان روسي سخن گفت و خطاب به من فرمودند: دولت روس در اين جنگ شكست خورده است و اين خبر فردا به عراق مي رسد و از پيِ انتشار خبر شكست روس، همۀ سربازان روس كه در عراق مستقرّ هستند به دست مردم كشته مي شوند و تو براي نجات خويش از مرگ به دست مردم، اسلام را برگزين. گفتم: سرورم شما كيستيد؟ فرمودند: من عباس قمر بني هاشم هستم. شيفته جمال پر فروغ و كمال وصف ناپذير و بيان گرم و گيراي او شدم و همان جا به راهنماييِ او اسلام آوردم. آنگاه فرمودند: برخيز و از نيروهای ارتش روس فاصله بگير. گفتم: آقا كجا بروم !؟ فرمودند: نزديك مقرّ فرماندهي ات اسبي است، بر آن سوار شو كه تو را به نجف مي رساند و آنجا پيش وكيل و شخصيت مورد اعتماد خاندان ما سيد ابوالحسن اصفهانی برو. گفتم: سرورم، من تنها ده نفر مامورِ مراقب دارم، چگونه بروم!؟ فرمودند: آنها همه مست افتاده اند و متوجّه رفتن تو نخواهند شد. از خواب بيدار شدم و خيمۀ خويش را عطرآگين و نوراني احساس كردم. با عجله لباس خود را پوشيدم و حركت كردم. مراقبين من مست بودند. من از ميان آنها گذشتم، امّا گويي متوجّه نشدند. در نزديك قرارگاه خويش اسبی آماده بود. سوار شدم و آن مركب با شتاب پس از مدّتی كوتاه مرا در شهری پياده كرد. در بهت و حيرت بودم كه ديدم درب خانه ای باز شد و مرد كهنسال و منوّري بيرون آمد و به همراه او يك شيخ بود كه با من به زبان روسي سخن گفت: مرا به منزل دعوت كرد، از او پرسيدم: دوست عزيز، اين آقا كيست؟ پاسخ داد: همان مرد فرزانه و بزرگي كه حضرت عباس ( علیه السلام ) شما را به سوی او فرستاده و پيش از رسيدن شما، سفارشتان را به او نموده اند. بار ديگر اسلام آوردم و آن مرد بزرگ ( آیت الله سيد ابوالحسن اصفهانی ) ، به شيخ دستور داد كه دستورات اسلام را به من بياموزد و شگفت انگيز تر اينكه روز بعد هم خبر شكست دولت بلشوی روس در عراق انتشار يافت و عربهاي خشمگين و به جان آمده، به سربازان روسی يورش بردند و همه را قتل عام كردند. پرسيدم: شما الان اينجا چه مي كنيد!؟ گفت: هواي نجف بسيار گرم است به همين جهت آيت الله سید ابوالحسن اصفهانی در تابستان ها كه هواي اينجا بهتر است مرا به اينجا مي فرستد. از او پرسيدم: آيا باز هم حضرت عباس ( علیه السلام ) را زيارت كرده اي؟ گفت: گاهي ما را هم مورد عنايت قرار مي دهند. »
🔻♦️انفاق یک قرص نان و طبیب شدن♦️🔻 در کتاب « مکافات عمل » به نقل از حاجى ميرزا خليل آمده است : « من در علم طب چندان درس نخوانده بودم. همۀ اين مهارت و بصيرت از بركت دادن يك قرص نان بود و داستان آن بدين صورت بود كه من در ايّام جوانى به قصد زيارت كريمۀ اهل بيت حضرت معصومه ( سلام الله علیها ) به قم مشرف شدم. در آن زمان در شهر قم و در شهرهاى ديگر ايران گرانىِ سختى به وجود آمده بود به طورى كه نان به زحمت به دست مى آمد و اين وضعيت نتيجه جنگ بين دولت ايران و روس بود. علّتش هم اين بود كه اسيران زيادى از زن و مرد، بزرگ و كوچك وارد كشور و در شهرهاى مختلف متفرق شده بودند. من در يكى از حجره هاى دارالشّفاء حوزه علمیه منزل كرده بودم. روزى به بازار رفتم و با رنج فراوان نانى به دست آوردم. در بين راه به زنى از اسيران مسیحی رسيدم كه طفلى در بغل داشت و از گرسنگى صورتش زرد شده بود. همين كه او نان را در دست من ديد، گفت: شما مسلمانان رحم نداريد؟! خلق را اسير مى گيريد و گرسنه نگه مى داريد!؟ من دلم به حالش سوخت و نانى را كه در دست داشتم به او دادم. يك شبانه روز را با گرسنگى سپرى كردم. تنها در منزل نشسته بودم كه ناگهان مردى داخل حجره شد و گفت: بى بىِ من از درد رنج مى برد و بى طاقت افتاده، اگر دكترى سراغ دارى به من بگو تا علاجش را بپرسم؟ يك دفعه به او گفتم: فلان چيز خوب است. او گمان كرد من پزشك هستم. بنابراين فوراً برگشت و دارويى را كه من گفته بودم به مريض خوراند و در كمال تعجّب مريض فوراً خوب شد. بعد از اين قضيه او با جمعى سراغم آمدند و از من تشكر كردند. خبر معالجه کردن من منتشر شد و از هر جا براى معالجه به من هجوم آوردند. من با مراجعه به كتاب هاى طب قديم به تهران مراجعه كردم و در اندك زمانى معروف و مشهور شدم و اسمم در زمره اساتید طب ثبت شد و همۀ اين قضايا در اثر گذشتن از يك قرص نان و انفاق کردن آن بود. » رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) : چیزی به دست مستمند و فقیر بگذار، اگر چه سم سوخته ای باشد. [ نهج الفصاحه ] حاج مرشد چلويي می گفت: « سالها قبل در سنین جوانی که تازه به تهران آمده بودم، فقیری را دیدم که از گرسنگی هیچ جانی نداشت و صدایش در نمی آمد. من هم فقط یک سکه را که تمام دارایی ام بود به فقیر دادم و او برای خود غذا خرید. از آن روز به بعد حالات عجیبی به من دست می داد. آن سکه سرنخی برای پیشرفت های معنوی ام بود. »
دل چـون حـرم و دفـتـــر و دیــوان اسـت از روز ازل بــــر ســـــر پــیـمـان است زیـبـا ســخـن از اگــــر آمــده هــــر جــا نـقـشی اســت کــہ ســر لوحه ی دیوان حسین اسـت @mwyfga
وَ هُوَ لِلدَّعَوَاتِ سَامِعٌ وَ لِلْكُرُبَاتِ دَافِعٌ وَ لِلدَّرَجَاتِ رَافِعٌ وَ لِلْجَبَابِرَهِ قَامِعٌ اوست كه دعای بندگان را مستجاب می‌گرداند و گرفتاريی‌هايشان را دفع میكند و مقامشان را بالا می‌برد و گردن‌كشان را سركوب میكند @mwyfga
⭕ همین قدر ساده ومردمی👏 @mwyfga
تنها ڪسی ڪہ قلبت را نخواهد شڪست هماڹ ڪسی است ڪہ آڹ را ساختہ است ️‍ پس همیشہ فقط بہ خدا تڪیہ ڪڹ @mwyfga
بر گنبد تو ،دست توسّل مى‌زد بر مصحف نام تو تفأّل مى‌زد اينگونه شفاعت تو را حاجت داشت "خورشيد" كه سوى حرمت زل مى‌زد @mwyfga