دوستان عزیز از اونجایی که سرم شلوغ بود نتونستم کتاب همیشگی رو بذارم برای همین امروز دو قسمت از کتاب رو می ذارم
#قسمت چهارم
حبیب خدا چه محزون بود، ردّ اندوه بر سیمای نورانیش نشسته بود، نگران چه بود؟ عاقبت امتش! غفلت دوستانش! عصیان پیروانش!
در خویش فرو رفته بود، فارغ از محیط پیرامون، سر بر بالین سکوت گذاشته بود، که ناگهان صدایی ملایم و زیبایی او را به خود آورد.
سلام بر محمد خاتم انبیا.
سر بلند کرد دو جوان زیبا و نیکو رخسار را پیش رو دید، چه ملاحتی بود در لبخندشان، جبرئیل پیش آمد و گفت: ایشان یحیی علیه السلام و عیسی علیه السلام پسرخاله یکدیگرند.
محمد صلی الله علیه و آله جلو رفت و با ایشان مصافحه کرد و صورتشان را بوسید، آنگاه بال در بال جبرئیل، آسمان دوم را سیر کرد عجب عظمت و شوکتی! چه جلال و جبروتی! چه زیبایی و چه عطری!
محمد صلی الله علیه و آله حیرت زده فارغ از اندوه درون به پیرامونش مینگریست. از عجایب خلقت در شگفت میشد فرشتگانی زیبا منظر دید، که نیمی از بدنشان از آتش بود و نیم دیگر از یخ، شگفت زده گفت: عجیب است، آتش یخ را آب نمیکند.
و جبرئیل گفت: یخ هم آتش را خاموش نمیکند.
محمد صلی الله علیه و آله مبهوت از آنچه میدید، با منظرهای شگفتتر روبرو شد.
ملکی نشسته بر کرسی با پنج هزار دست و بر هر دست دوازده انگشت.
پرسید او کیست؟
جبرئیل پاسخ داد: فرشته محاسب قطرات باران است.
محمد جلو رفت و از آن ملک پرسید: آیا حسابی هست که تو عاجز از آن باشی؟
گفت: آری آنگاه که امت تو بعد از هر نماز بر تو و آل تو صلوات میفرستند. خداوند ثواب آن را آنقدر مضاعف میکند که من از حساب آن عاجزم.
ناگهان حجمهای نور دیدگان محمد را بست. پلک چشمانش روی هم افتاد و لحظهای بد گشوده شد.
چه انوار عجیبی محملی از نور که
چهل نور در آن پنهان بود.
جبرئیل گفت : این انوار احاطه به عرش جلال دارند، آن نور زرد نوریست که همه رنگهای زرد از آن است، آن نور سرخ نوریست که همه رنگهای سرخ از آن است و آن نور سفید نوریست که همه سفیدی عالم ازآن است و......
و منشأ همه نورها در عالم ازینهاست.
محمد صلی الله علیه و آله دید که انبوهی از ملائک همچون امواج ملایم اقیانوس حرکت میکنند و به سوی حلقههایی نقرهای رنگ پیش میروند، آنگاه چون ساجدی بیریا متواضع و خاشع، در برابر انوار روحانی زانو میزنند و به لحظهای تسبیح گویان سر بر سجده میگذارند.
زمزمه تسبیحشان چه باشکوه بود! سٌُبوحٌ قَدوسٌ ما اَشبَهَ هذَالنّور بِنور رَبِّنا.
و اینها که بودند که نور وجودشان شبیهترین نور به پروردگارشان بود؟! محمد صلی الله علیه و آله، چشمهایش را بست و ارواح نورانی مؤمنین امتش را دید که چون حلقههای نور آسمان دوم را سیر میکنند.
لبهای محمد صلی الله علیه و آله به تبسمی شیرین گشوده شد و فرمود: اَلسّلام عَلیکُم وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُه
https://eitaa.com/myfriend1book
#قسمت پنجم
مرحبا مرحبا این صدای تحسین ملائک بود که گوش های محمد صلی الله علیه و آله رانوازش میداد و در جان او طنین میافکند.
سیر نورانی محمد صلی الله علیه و آله هر چقدر از زمین فراتر میرفت سبکتر و سریعتر میشد. فرشتگانی بس اعجاب انگیز و زیبا که چشمانش را به حیرت افکنده بود، همراه با انوار رنگین و رقصانی که هر کدام تشعشع غریبی داشتند لرزشی خفیف بر اندامش جاری کرده بود.
حکایت این عروج چه بود؟ و این اسرار به کدام زبان باید منتقل میشد؟
محمد صلی الله علیه و آله در این اندیشه بود که چگونه میتواند آنچه را که میبیند برای امتش نقل کند؟ او حیرت زده به اطراف نگاه میکرد و سعی میکرد همه چیز را به خوبی به ذهن و خاطر بسپارد.
آسمان سوم غرق در انوار حلقهای که هیچ شباهتی با انوار آسمان دوم نداشت. فوج فوج در اتصالی بیبدیل دور هم میچرخیدند و رقص کنان محمل نوری را با خود حمل میکردند که در هاله آن نور، فرشتگان به تسبیح و تقدیس خداوند مشغول بودند.
آنها پیاپی به سجده میافتادند زیر لب میسرودند:
سُبوحٌ قَدوسٌ رَبُ المَلائِکَةِ وَ روح
ما اَشبَهَ هذاالنّورُ بِنورِ رَبِّ الجَلیل
محمد غرق در پرسش بی پاسخ به جبرئیل نگریست که پیشاپیش فرشتگان میسرود :مرحبا! مرحبا! مرحبا! بسید المرسلین! مرحبا به خاتم النبیین! مرحبا بعلی سید الاوصیا المرضیین!
آنگاه فرشتگان نیز با جبرئیل میسرودند و آوایشان نرم و سبک بر جان محمد صلی الله علیه و آله مینشست.
روح او هر لحظه متعالیتر میشد با هر گام به عرش نزدیکتر و دیدگانش با شدت انوار آشناتر میشد.
گشوده چشم به اطراف مینگریست، که ناگهان جوانی دید بسیار زیبا، زیباتر از اطلس، چون گلبرگ حریر، چون آفتاب درخشنده و چون آب جاری شونده، نگاهش چون آبشار بر نگاه محمد فروخت و محمد صلی الله علیه و آله حیرت زده پرسید: او کیست جبرئیل؟ جبرئیل که گویی از زیباترین خلقت خداوند یاد میکند، گفت: برادرت(( یوسف))
https://eitaa.com/myfriend1book
🔔چالـــــش تقویت و افزایش اعتـــــــماد به نفس
💪 این هفته قراره بیشتر روی اعتمادبهنفسمون تمرکز کنیم!
🌟بـــــــــرای روز اول، بهت پیشنهاد میکنیم "چالش غرور مثبت" رو انجام بدی! بیتعارف، یه نگاه به خودت بنداز! ارزیابی دقیق و صادقانهای از تواناییهات داشته باش و۳ تا از ویژگیهای مثبت یا تواناییهایی که داری رو پیدا کن و روی کاغذ بنویس یا توی یه جمع (مدرسه، خونه، بین دوستا)، حداقل یک بار دربارهی موفقیت یا ویژگی خوبی که داری حرف بزن. مثلاً بگــــــــــو:
💬 "من توی طراحی خوبم"
💬 "امروز یه کار سخت رو عالی انجام دادم"
💬 "من توی فلان درس واقعاً قویام"
‼️📣چون اعتماد به نفس یعنی بدونی چی توی وجودت ارزشمنده و از گفتنش خجالت نکشی. ما معمولاً عادت کردیم فقط به ایرادهامون فکر کنیم، ولی وقتشه یه ذره منصف باشی و ببینی چقدر توانایی داری!
#چالش
https://eitaa.com/myfriend1book
چیستان!!!
آن چیست⁉️
به اندازه فیل بزرگ است
ولی وزن ندارد؟
به نظر شما جواب چیه؟
https://eitaa.com/myfriend1book
دوست من کتاب📚
سلام
به کانال دوست من کتاب خوش آمدید
ما اینجا کتاب های سودمندی را به شما معرفی میکنیم
امیدواریم دوستان کتاب خوان کانال از کتاب های معرفی شده خوششون بیاد
https://eitaa.com/myfriend1book
8.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎦 تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب معبد زیرزمینی رونمایی شد
#رهبری
#دهه_فجر
#روایت_انقلاب
https://eitaa.com/myfriend1book
تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «معبد زیرزمینی» منتشر شد
در هجدهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت با محوریت حماسه مجاهدت مقنّیهای یزدی، تقریظ حضرت آیتالله خامنهای بر کتاب «معبد زیرزمینی»، رمانی برگرفته از زندگی شهید «غلامحسین رعیت رکنآبادی» صبح امروز (پنجشنبه) در روستای رکنآباد میبد یزد منتشر شد.
متن تقریظ رهبر انقلاب اسلامی بر این کتاب به شرح زیر است:
بسمه تعالی
موضوع این رمان تازه و مبتکرانه است، نگارش آن هم شیرین و جذاب است. پرداختن به بخشهای حاشیهئی ولی مهم و تاثیرگذار دفاع مقدس کار لازمی است که نویسندهی این رمان شیوا از عهدهی آن برآمده است. استفاده از مقنّیهای یزدی را شهید صیاد شیرازی چند بار مطرح کرده بود و ماها از آن مطلع بودیم، اما اهمیت و ظرافت و دشواری آن به گونهئی که در این کتاب تشریح شده برای ما و دیگران امثال ما معلوم نبود. رحمت و رضوان خدا بر این هنرمندان کلنگ به دست.
#رهبری
#روایت_انقلاب
#دهه_فجر
https://eitaa.com/myfriend1book