eitaa logo
"𝘔𝘪𝘯𝘥'𝘴 𝘙𝘦𝘧𝘭𝘦𝘤𝘵𝘪𝘰𝘯"
227 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
511 ویدیو
9 فایل
غیرفعال. اینجاست هر آنچه از ذهن بر آید..! این‌جانب ، آدریِنا هستم. جهت گفت‌وگو: https://daigo.ir/secret/324154056 https://eitaayar.ir/anonymous/Fg6B.W17hBk پاسخ؟ @lostincastle @Adriena39 : بنده
مشاهده در ایتا
دانلود
"𝘔𝘪𝘯𝘥'𝘴 𝘙𝘦𝘧𝘭𝘦𝘤𝘵𝘪𝘰𝘯"
1
2 خب درواقع دوران نوجوانی اینطوریه که انگار وقتی واردش میشی یهو کلی در جدید به روت باز میشن و یه فشار ناگهانی از هر طرف بهت تحمیل میشه و یه کوله بار سنگینی روی دوشت گذاشته میشه...این جدا سخته ولی مهم اینه که چجوری باهاش کنار بیای و نزاری که بشه همون دوران تاریک و تباهی که گفتم... اول اینکه آدم یهو زاویه دید و بینشش نسبت به دوران کودکی خیلی بازتر میشه و ذهنش به جاهای خیلی مختلفی میره.. بعدم اینکه خب داری به بلوغ عقلی ، جسمی ، جنسی و و و...میرسی و همزمان با این یه سری عوامل مختلف از درون هم رشد میکنن و اوج میگیرن که روت تاثیر میزارن. بعد هم اینکه انگار ذهنت و روحت هنوز تو دوران کودکی مونده ولی جسمی و بیرونی باید بری توی دوره بعدی و خودت و اطرافیانت توقع یه رفتار و برخورد بزرگانه رو ازت دارن و خب انجام این کار جدا سخته... البته این شرایط بیشتر توی اوایل و اواسط دوران نوجوانیه و خب مثلا وقتی میرسی به آستانه ۱۷ ، ۱۸ سالگی دیگه این نیست چون دیگه شخصیتت شکل گرفته اونجا..
_چند تا خواهر داری؟ +دوتا
"𝘔𝘪𝘯𝘥'𝘴 𝘙𝘦𝘧𝘭𝘦𝘤𝘵𝘪𝘰𝘯"
2 خب درواقع دوران نوجوانی اینطوریه که انگار وقتی واردش میشی یهو کلی در جدید به روت باز میشن و یه فشا
3 بعد یه چیزی که به نظر شخص من توی دوران نوجوانی آدم باهاش زیاد دست و پنجه نرم میکنه ، لجاجته..! بین تمام نوجوونا بلا استثناء اینو دیدم و خودم هم به شدت باهاش درگیر بودم. به طوری که مثلا به نوجوون بگی آب نخور ، از سر لج پا میشه میره آب میخوره حتی اگر تشنه ش نباشه. و این گاردی که نوجوون میگیره با پدر و مادر بیشتر از بقیه ست چون آدم بیشتر دوست داره با همسن هاش باشه تا اینکه مثلا عصر بشینه با مامان باباش چای و بیسکوییت بخوره😂 و چیزی که سخت ترش میکنه اینه که فاصله سنی پدر و مادر هرچی با بچه شون بیشتر باشه ، این حرف شنوی نوجوون ازشون هم کمتر ، و لجاجت نوجوون باهاشون هم بیشتر میشه...
وقفه ای ایجاد شد به دلیل نیاز خانواده به همکاری بنده در کارها ، که البته هنوز هم ادامه داره..من فقط این وسطا میام یه طومار کوتاه مینویسم و میرم.
"𝘔𝘪𝘯𝘥'𝘴 𝘙𝘦𝘧𝘭𝘦𝘤𝘵𝘪𝘰𝘯"
3 بعد یه چیزی که به نظر شخص من توی دوران نوجوانی آدم باهاش زیاد دست و پنجه نرم میکنه ، لجاجته..! بی
4 نکته بعدی اینه که آدم توی نوجوونی تحت این شرایط و فشار که قرار میگیره...متاسفانه تصمیمات بزرگی هم باید بگیره برای زندگیش مثل انتخاب رشته...خیلی ها هم ازدواج میکنن توی این سن که البته بنظر بنده درست نیست ولی خب چیزیه که هست و آدم زمانی باید اینکارو انجام بده که به بلوغ کامل عقلی بالاتر از سن خودش رسیده باشه که بین نوجوون های الان بسیار کم دیده میشه. این تصمیمات مهمن ، نوجوون باد تو کلشه(بالاخره حقیقت تلخه😔😂) و لج هم داره ، به خاطر همین یه جورایی انگار زورش میاد بره از والدینش یا بزرگترها مشورت بگیره...آدم عاقل همیشه از داناتر از خودش مشورت میگیره.. برای تصمیم گیری یه عقل و ذهن بالغ نیازه...بزارید این نکته رو تو ویس بگم چون یکم پیچیده ست توی متن.
6 واسه همین تصمیمات اشتباه و فشاری که روی آدم میاد...خیلیا میگن نوجوونی دوران بد و مسخره ای بود و میگن توش بهشون بد گذشته.. خب رفیق اینهمه آدم عاقل روی زمین ریختن...ماشاالله الانم که ارتباطات گسترده تر و وسیع تر شدن آدم از اینور دنیا میتونه با اونور دنیا ارتباط بگیره...مشورت بگیر از بقیه.. من نمیگم این تنها دلیلشه ولی خب دلیل بزرگیه. آدم با چند تا انتخاب درست که براساس دلیل و منطق گرفته میتونه دوره نوجوونی خودشو خوب و شاد بکنه. البته عوامل دیگه ای هم مثل خانواده هستا.. مثلا خیلیا میان میگن خانواده م اجازه نمیدن با دوستام برم بیرون...خانواده م محدودم میکنن..خانواده م درکم نمیکنن.. من اینو قبول دارم ، ولی هر والدینی زبان و شیوه خاص خودشونو دارن...آدم باید اول با این شیوه های مدنظر والدینش ، اعتمادشونو جلب کنه. اونا قطعا بد بچه شونو نمیخوان. الان جامعه پر از گرگه پدر و مادرت از کجا انقد مطمئن باشن که دوستات به تو آسیب نمیزن؟؟ حالا چه جسمی چه روحی...آدم مثلا چندبار با دوستش میره بیرون بعد اگه خدایی نکرده دوستش ولش کرد دیگه جوری بهش وابسته شده که دنیای بدون اون براش میشه جهنم...خب هیچ پدر و مادری اینو نمیخواد. وقتی میگم انتخاب درست یعنی همین ، یه دوست خوب و درست انتخاب کن ، اعتماد والدینتو کسب کن ، هم زندگی خوبی داری با دوستت ، هم والدینت ازت راضی ان ، هم اینکه چون اعتماد والدینت رو داری راحت تر میتونی خواسته هات رو باهاشون درمیون بزاری اونا هم چون قبولت دارن راحت تر با خواسته هات کنار میان. همش زنجیره ای درست میشه!
خب ناشناس ها رو بزارم.
_حالا تجربه منو گوش بدید من تا ۱۲ سالگی خیلی دوست داشتم با هم سن و سالام وقت بگذرونم ولی سال هفتم رفتم‌ مدرسه و دیدم این بچه ها چقدر کوته فکرن دور از جون شما و اینقدر به خاطر موندن تو مدرسه اذیت شدم که ازش فراری بودم چون از هم سن و سالام اصلا خوشم نمیومد و باهاشون حال نمیکردم سال هشتم هم همینطور. من خیلی از لحاظ سلیقه و تفکر با بچه های کلاس مون و کلا هم سن و سالام که می‌شناختم فرق داشتم برای همین دیگه سال نهم دیدم دارم اذیت میشم به خاطر جو مدرسه زدم به بیخیالی و دیگه بهشون اهمیت ندادم. رفتم دنبال چیزی که خوشحالم می‌کرد و با بزرگتر ها وقت میگذروندم البته الان هم همینه. الانک دوستام ۲۰ سال به بالا هستن اکثرا البته همشون دوست نیستن با یه عده فقط آشنام ولی خب کلا با هم سن حال نمیکنم +خب این از خیلی از لحاظ خوبه..آدم ناخودآگاه چون با یه آدم بزرگتر میگرده ، فکرش ، ذهنش و عقلش هم بزرگتر میشه... هرکسی با یه سری آدما حال میکنه بالاخره... ولی خب بدم هم نیست که آدم با همسن هاش بگرده...و مطمئن باش افرادی هستن که همسن تو هستن و فکرشون بزرگتر از سنشونه... من خودم هم دوست کوچیکتر از خودم دارم ، هم همسن خودم ، هم بزرگتر از خودم...با همشون هم طوری که مناسبه رفتار میکنم و اوکی ایم با هم.. کلا انتخاب دوست خیلی موارد و نکات مهم داره ولی خب جایی گفته نشده که دوستت باید همسنت باشه ، دوستت باید از خیلی از لحاظ شبیهت باشه...البته قرار نیست کاملا شبیه باشین خیلی از تفاوت ها هم هستن که دوستی ها رو قشنگ میکنن. ولی از من به شما نصیحت ، یه دوستی انتخاب کنید که والدینتون باهاش مخالف نباشن. اونا صلاحتونو بیشتر میدونن.
_مریض شدی؟ +هاا؟؟ من؟؟ نه. چطور مگه؟؟
_کلاس چندمی؟ +میرم دوازدهم.