eitaa logo
" آقای ۱۲۸ "
222 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
908 ویدیو
14 فایل
سی مهر:) _میشه بشینی پیشم واسم مداحی بخونی؟(: _ از لحاظِ روحی‌وجسمی‌وعاطفی‌و شرعی‌وعرفی‌‌و عقلی‌واحساسی‌‌وروانی حرم لازمم...(: _کپی؟کدوم پستُ میخوای!کادو کنم ببری؟ |خدا قبول کند فقیرِ حسینیم|
مشاهده در ایتا
دانلود
98.6K
شب ششم محرم ۱۴۰۲ _مسجد_
جهان پایان خوبی با تو دارد:) با توییی که هوای منو داری با تویی که دیدی امشبُ نزاشتی ارزو به دل بمونمو شب ششمم بدون اشک بمونه! با تویی که عزیزِ قلبمی♥️🚶🏻‍♀️ با تویی که بابای من🤍🤌🏻 بابا جانِ من :) حسین جان...🙂
- تنها سواره یِ حَسَن که مانده بود ؛
یك نیمه یِ دهه اول گذشت ، و من هنوز غرق گناهم :)))))))
بهتره آگاهی پیدا کنیم که یکسری از این موردا به این صورت سازماندهی شده وارد میشن و نباید بهشون پرو بال داد و بی فکرانه فاز جذب براشون گرفت چون اینها نه تنها جذب نمیشن بلکه هدفشون ضربه زدنه ‹؏ـقیلہ‌بنے‌هاشم⁶⁹› ↓ 𝐈𝐃: @AGHILEH_BANIHASHEM
نریمان پناهی تا به ابد>>>>
چرا انقدر شعرایی که می‌خونه سوز دارن؟
ارام‌ارام‌وخمیده‌به‌سمت‌خیمگاه می‌امدوزیرلب‌میگفت؛ خدایارباب رباب‌راچه‌کنم... عباراروی‌جگرگوشه‌اش‌انداخته بودانتهای‌تیرازعبابیرون‌زده، روی‌برگشتن‌نداشت‌قدم‌میزدو قدم‌میزد... ورباب، درون‌خیمه‌نشسته‌بود، مادربود؛ سریع‌میفهمیدازصدای‌هلهله‌و تکبیردشمن،به‌خودش‌میگفت؛ خدایااین‌کم‌رازمن‌قبول‌کن؛ سن‌ نرسید‌شمشیروزره‌داشته‌باشد... دلش‌ارام‌نمیشد..، باخودش‌زمزمه‌میکردبروم‌یانروم، وآن‌طرف‌خیمه‌گاه‌هم‌همین‌تردید به‌جان‌حسین‌افتاده‌بود... رباب‌زمزمه‌میکرد؛ نکندبروم‌وشرمنده‌شود! خدانکند!رباب‌بمیردحسین‌شرمنده‌نشود(: نکندنروم‌وبی‌احترامی‌باشد، من‌محرمش‌هستم‌من‌ارامش‌نکنم چه‌کسی‌میتواند؟!... تصمیمش‌راگرفت، لبه‌های‌خیمه‌راکنارزدوبیرون‌رفت؛ حسین‌روی‌دیدنش‌رانداشت‌رو برگرداندوسرش‌رابه‌زیر‌انداخت... توان‌دیدن‌چشمان‌رباب‌رانداشت، اخرین‌بارقبل‌ازرفتن‌چشمان‌رباب به‌علی‌دوخته‌بودوبه‌حسین! یعنی‌حسین،علی‌رااول‌به‌خدا وبعدبه‌تومیسپارم.... حسین‌این‌بارنتوانسته‌بود امانت‌داری‌کند؛ رباب‌حال‌روزحسین‌راکه دیدقدم‌هایش‌راسرعت‌بخشید...
" آقای ۱۲۸ "
ارام‌ارام‌وخمیده‌به‌سمت‌خیمگاه می‌امدوزیرلب‌میگفت؛ خدایارباب رباب‌راچه‌کنم... عباراروی‌جگرگوشه‌اش‌
اباعبدالله!اقا‌جانم! پدرومادرم‌به‌فدایت؛ اقاببخش‌ربابت‌را علی‌اکبرت‌که‌شهیدشد دورت‌شلوغ‌شدنشد‌بیایم، اقا‌شهادت‌علی‌اکبرت‌را تسلیت‌میگویم.... _رباب! نگواین‌حرف‌رامراشرمنده‌تر نکن‌رباب،علی‌اصغرت... آقااین‌حرفاراکناربگذار خودت‌خوبی؟...(: علی‌اصغرفدای‌سرت، جانم‌به‌فدایت‌چرادستت‌خونیس؟ زخمی‌شده‌ای؟ تکه‌ای‌ازچادرش‌راپاره‌میکند، وبه‌دست‌حسین‌میبنددوزیرلب زمزمه‌میکند؛ اشکال‌نداردقراراست به‌غارت‌برود،اشکال‌ندارد... وحسین‌دل‌شکسته‌تربه‌پشت خیمه‌میرود،جگرگوشه‌اش‌راکنارش میگذاردوبادست‌شروع‌به ک‌کندن گودالی‌میکند... ولی‌دل‌شکسته‌رباب‌ندامیدهد؛ ای‌کاش‌حداقل‌میگذاشت‌برای اخرین‌بارعلی‌راببینم... پسرم‌تازه‌دندان‌دراورده‌بود:)... زینب‌ازدور‌نظاره‌گرامد‌نزدیک، رباب... چه‌شده‌است‌عروس‌مادرم،؟ ... خودش‌مادربودمیفهمیددرد رباب‌را.... ارام‌حسین‌راصدازد وباچشم‌اشاره‌ای‌به‌رباب‌کرد... هردونزدیک‌ترامدندوانچه‌شد که‌نباید..بلندای‌تیروگلوی‌علی... مادربه‌قربان‌پسر گفتم‌به‌تواب‌دهند باخون‌سیراب‌شدی...(:
داداش ما یک ماه روزه می‌گیریم نذری حذف بشه که چیزی نیست ///
ایتارو چسبیدیم سروش و بقیه پیامرسانارو رها کردیم؟حواستون هست به چنلایی به قول خودشون برای ازادی؟ https://splus.ir/Azadiie برین فیل کنین سروش حساب کار دسشون بیاد بدونن این کشور هنوز اونقدر بی صاحب نشده:)