eitaa logo
نبأ
141 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
19 فایل
امام خامنه ای :هر کس که در راه روشنگریِ فکر مردم تلاشی بکند، از انحرافی جلوگیری نماید و مانع سوءفهمی شود، از آن‌جا که در مقابله با دشمن است، تلاشش «جهاد» نامیده می‌شود نبا محفلی برای تحلیل و اتفاقات روز جامعه ومعرفی کانالهای مفید است ادمین - @haghighatju
مشاهده در ایتا
دانلود
3.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺ببینید| فیلمی که سال‌ها رسانه ها آن را سانسور کرده بودند!؟ 🚨شادی مردم لبنان از پیروزی ایران مقابل آمریکا 🆔 @nabaaa
🔴سرلشکر فیروزآبادی ویلای لواسان را تخلیه کرد و تحویل داد. 🌍 eitaa.com/ebratha_ir ایتا 🔴سرلشکر فیروزآبادی ویلای لواسان را تخلیه کرد و تحویل داد ♦️رئیس سابق ستاد کل نیروهای مسلح دیشب ویلای لواسان را تحویل ستاد اجرای فرمان امام (ره) داد. باتوجه به تخلیه محل ذکر شده این سوال بدون پاسخ می ماند که چه اهدافی شومی در پی انتشار نامه عنوان شده از سوی اقای فیروز ابادی در کانالهای اصلاح طلبان و معاندان وجود داشته است؟ @ nabaaa
🔴 قساوت و سنگدلی عجیب یک قاتل وحشی 🔻روایت یک شاهد از قصاص راننده اتوبوس خیابان پاسداران ⚠️ثلاث هرگز تقاضای بخشش یا عفو نداشت/ پای چوبه دار هم گفت «پشیمان نیستم» پدر شهید محمد علی بایرامی از شهدای ناجا در غائله خیابان پاسداران: 🔹محمد ثلاث 2 بار در دادگاه صراحتاً عنوان کرد که راننده اتوبوس بوده و دست به این اقدام زده است؛ او حتی تاکید داشت که از روی عصبانیت دست به این اقدام زده و حتی اگر 50 نفر هم کشته می‌شدند، در راه خدا جان داده بودند. 🔹او در هیچیک از جلسات دادگاه ادعا نداشت که راننده اتوبوس نبوده است و حتی گفته شد که اتوبوسی که با آن پسرم و دو همکارش به شهادت رسیدند، از 15 روز قبل در آنجا بوده و حتی صندلی‌ها را برداشته بودند و فضای آن را برای پذیرایی از کسانی که به گفته خودشان برای زیارت از تمام ایران آمده بودند، مهیا کرده بودند. 🔹او نه تنها هیچ وقت تقاضای بخشش نکرد بلکه 2 بار در پاسخ به دادگاه که از وی در خصوص پشیمانی‌اش از این اقدام سوال کرد اعلام کرد «پشیمان نیستم». 🔹لحظه اجرای حکم قصاص محمد ثلاث و قصاص او، من در محل اجرای حکم حاضر بودم؛ وقتی آقای شهریاری (سرپرست دادسرای جنایی) پای چوبه دار از وی سوال کرد که آیا از این اقدامش پشیمان است یا نه؟ صراحتاً گفت «نه! اصلاً پشیمان نیستم». @nabaaa
.☎️زنگ عبرت 🔴 دامی که غربگرایان برای فریب زنان ایرانی گذاشته اند.... ♦️دیشب قبل از شروع بازی ایران و اسپانیا تا این لحظه که این مطلب را مینویسم در یک بررسی از صفحات مجازی و کانالها و رسانه ها و خبرگزاری های جریان اصلاحات ،میبینیم که حدود ۸۰ درصد از مطالب و تصاویر آنها مربوط به حضور چند خانم در ورزشگاه برای دیدن مسابقه فوتبال است. ♦️انگار که تمام آرزوها و آمال و کمبودهای زنان ایران فقط در رفتن به ورزشگاه برای دیدن مسابقه فوتبال خلاصه شده است و زنان ایرانی در قفسی هستند که تنها هدف زندگی آنها دیدن مسابقه فوتبال شده است. و البته نمایندگان ناکارآمد و بی خاصیت لیست افسرده و فشل امید در مجلس که بزرگترین افتخار و هنرشان گرفتن یک عکس سلفی با موگیرینی بود دیروز و دیشب بشدت در این زمینه فعال بودند... ♦️اینکه مدیران غربگرا چه بلایی بر سرجامعه از اقتصاد تا فرهنگ و سیاست آورده اند که آمار طلاق در این ۵ ساله مدیریت سیاه اصلاحطلبان بطرز وحشتناکی چندبرابر شده و فروپاشی خانواده ها به مرز بحران رسیده و هر روزه خبری وحشتناک از تجاوز به زنان و کودکان و دانش آموزان میشنویم هم بماند.... ♦️اما اگر بعد از ۵ سال از جماعت پر ادعا درعرصه مدیریت و پر نیرنگ درعرصه رسانه بپرسیم دستاورد شما از مدیریت اجرایی کلان در این مدت طولانی چه بوده است ؟ بجای نشان دادن قیمت دلار و سکه و مسکن و آمار وحشتناک طلاق و بیکاری و تورم و تعطیلی کارخانجات، حتما به شما میگویند به زنان اجازه دادیم یک شب در ورزشگاه آزادی مسابقه فوتبال ببیند.... ♦️بله این تنها دستاورد ساختگی جماعت غربگراست برای فریب مردم از مدیریت سیاه و فلاکت بار خود در این چندساله اخیر.... @ nabaaa
❎♦ *_اشتباه بزرگ_*♦❎ 🔴♦ *اشتباه بزرگ شیعیان در سال ۶۰ و ۶۱ هجری ، این نبود که در مقابل سپاه امام حسین(ع) ایستادند و اینکه در سپاه إبن زیاد و پسر سعد بن ابی وقاص حضور داشتند* 🔵♦ *در تاریخ نیامده است که از شیعیانِ مشهور، کسی در جنگ علیه امام حسین (علیه السلام) شرکت کرده باشد* . 🔴♦ *اما اما اما ... اشتباه بزرگ و غیرقابل جبران شیعیان این بود که نماینده امام را رها کردند و تنها گذاشتند* ◀♦ *با این عنوان که:* 👈 *مگر مسلم ابن عقیل، معصوم است که به همه دستوراتش عمل کنیم (!)* ◀♦ *با این عنوان که:* 👈 *تو دستور مستقیم جهاد و ایستادن در مقابل دشمن را نداری (!)* ◀♦ *با این عنوان که:* 👈 *او جوان است و تجربه ندارد (!)* ◀♦ *با این عنوان که:* 👈 *فقط امام معصوم میتواند حکم جهاد صادر کند (!)* ◀♦ *با این عنوان که:* 👈 *ما منتظر می‌مانیم تا امام معصوم بیاید و آن گاه برای او جان خواهیم داد (!)* 🔴♦ *راست هم می‌گفتند ، جان میدادند* 🔴♦ *اما قتلگاه "عینُ الورده" و توّابین کجا ! و کربلا کجا ...* 🔴♦ *با همین شک و شبهه ها، نماینده امام را تنها گذاشتند و شد آنچه میدانید ...* 🔴 *و قرن هاست عبرت نگرفته ایم !* *هنوز می‌شنویم که:* ◀ *مگر ولی فقیه معصوم است ؟!* *هنوز می‌شنویم که:* ◀ *می مانیم تا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیاید و برایش جان خواهیم داد ؛* ⏪ *اهل کوفه نبودن یعنی :* 👈 *تا وقتی حسین(ع) نیامده، مُسلم ابن عقيل، «ولیّ امر» است .* ⬅ توابین : 👈«توابین» وقتی آمدند که کار از کار گذشته بود.. توابین وقتی باید می آمدند نیامدند؛ وقتی آمدند که کار از کار گذشته بود! ☝بیایید مثل توابین نباشیم؛ اماممان اکنون به ما احتیاج دارد. 🌷 *بصیرت* 🌷 ✅ توابین کسانی بودند که جان خود را برای امام حسین علیه السلام فدا کردند و شهید شدند؛ 👈 اما اشکالشان این بود که جان‌فشانی شان *"به موقع"* نبود؛ لذا اثر کارشان یک هزارم کار شهدای کربلا نبود. ⬅ اگر آنها همان جان‌فشانی را در زمان ورود حضرت مسلم به کوفه انجام می‌دادند، چه بسا "مسیر تاریخ" عوض می‌شد. 👈 این یعنی هر حرکتی "در زمان خودش" چقدر مهم است. 👈شاخص ما هم "ولایت فقیه" است که : ☝نه جلوتر برویم ☝و نه عقب‌تر 👈 «وَ اللَّازِم لَکُم لاحق»... و ان‌شاءالله همه مان جزو لازمین این مسیر باشیم و وظیفه‌مان را «به‌ موقع» انجام بدهیم. @ nabaaa
💢امام سجاد علیه السلام فرمودند: ♦️به درستی که مردمان زمان غیبت مهدی(ع) که امامتش را باور دارند و منتظر ظهور اویند، از مردمان همه زمانها برترند، زیرا خدا چنان عقلها و فهم ها و شناخت آنان را قوت بخشیده است که غیبت نزد آنان همچون دیدن باشد... آنان به حق اخلاص ورزانند. 📚کمال‌الدین شیخ صدوق، جلد ۱، صفحه ۳۲۰ @nabaaa
🔴 در یمن چه خبر است؟ در اعتراضات گسترده خیابانی در 2011 رئیس جمهور مادام العمر (علی عبدالله صالح) پس از 3 دهه مجبور به برکناری از قدرت میشود و معاون او (عبدربه منصور هادی) در یک انتخابات تک نفره خود را به عنوان رئیس جمهور معرفی میکند. اعتراضات مردمی با پیشتازی جنبش گسترش می یابد، در 2013 میشود، و میکند. دولت ملی به رهبری انصارالله با وجود همه احزاب و گروهها تشکیل میشود. اما عبدربه پس از استعفا با حمایت و ، دوباره ادعای ریاست جمهوری میکند و کشورهای بیگانه برای به تخت نشاندن "شخص او" به کشور و مردمش حمله میکنند! 4 سال است این حملات به ، به مردم یمن و به انصارالله ادامه دارد و تمام مدعیان و از این حملات دفاع میکنند و کشتار بیگناهان را تایید و حتی تسلیح میکنند. این جهان امروز ماست.. جهانی که دیکتاتورهای زمان (عربستان، امارات، سودان، بحرین و..) که هرگز انتخاباتی نداشته اند، پرچمدار دموکراسی و قانون میشوند.. جهانی که برای نشاندن یک "مزدور" بر تخت شاهی، قیصریه نه یک کشور بزرگ به آتش کشیده میشود. جهانی که کشورهای همسایه و ، خلاف همه مقررات بین المللی، به مردمی حمله میکنند تا حکومتشان را تعیین کنند و نام این وحشیانه را کمک به مردم میخوانند.. این اوضاع یمن است.. کشوری با 27 میلیون نفر جمعیت که جرمش این است که انقلاب کرده و سلطه اجنبی و بیگانه را بر کشورش نمیپذیرد.. اینک شهر بندری یمن (دومین بندر بزرگ یمن و در واقع دروازه اشغال صنعا) که اکثر کمک‌های غذایی و دارویی برای میلیون‌ها تن از ساکنان این کشور از طریق آن وارد یمن می‌شود؛ کشوری که 8 میلیون نفر از مردمش با گرسنگی و قحطی زندگی میکنند، آوردگاه بیگانگان با یمنی ها شده است. درست در بحبوحه . 🔶جنگ در یمن چگونه پایان خواهد یافت؟ با کشتار و نسل کشی همه یمنی ها و انصارالله؟! یا با نشاندن متجاوزین بر جای خود؟! 🔷راه حل خاتمه چیست؟! برگشتن رئیس جمهور مستعفی که 4 سال است با مردم خود میجنگد؟ یا برگزاری یک و پذیرفتن انتخاب مردم یمن که با حضور میلیونی و اعجاب انگیز خود در خیابانها بعد از سالها جنگ و قحطی همچنان حامی انصارالله هستند؟! از چه کسی انتظار داریم به یاری یمنی ها بشتابد؟ وقتی و و تامین کننده اصلی سلاح به متجاوزان هستند، از آنها انتظار قطعنامه پایان جنگ دارید؟! وقتی کشورهای یا از عربستان و امارات حق السکوت گرفته اند یا درگیر نزاع های حزبی و فتنه های داخلی و تفرقه بر سر فوتبال و توئیت فوتبالی هستند، از آنها انتظار "کمک به یمن" دارید؟! چه کسی باید برخیزد و جلوی تجاوز به یمن را بگیرد؟! وقتی دولتها خوابند.. ملتها باید برخیزند.. ✍ متن کامل یادداشت در سرمقاله امروز روزنامه رسالت: http://www.resalat-news.com/newspaper/item/23887 @babaaa
🔴آیا می‌دانستید عضو «کلوپ روتاری زونتا» و رابط بوده است؟ 🔺محمدعلی عبادی پدر شیرین عبادی از سال ۱۳۴۵ در «لژ فراماسونری مولوی» عضو بوده و عضويت شیرين عبادی (برنده جايزه صلح نوبل) در «کلوپ روتاری زونتا» هم مربوط می‌شود به سال ۱۳۵۴ هجری شمسی... 🔺جريان فمینيسم سکولار در ايران يک جريان ورشکسته صددرصد سلطنت‌طلب و هوادار است که در بيانيه رسمی ۳۰دی سال ۱۳۸۸ اهداف‌ استراتژيک خود را «حمايت از همنجس‌بازی زنان»، «قانونی شدن روسپی‌گری» و «حمايت از تز چندشوهری زنان» و «حق زنان برای داشتن شرکای جنسی متعدد در زمان واحد» اعلام کرده‌اند!!! 🔻زهرا رهنورد همسر میرحسین موسوی که نام اصلی او "زهره کاظمی" است در زمان مدیریتش «دانشگاه الزهرا» را که براي تربيت زن متفکر مسلمان تأسيس شده بود، به محفل اين جريان و فمنيست‌های بهايی تبديل کرد... 🔻در دوران حکومت رهنورد چهره‌های بهایی اين جريان مانند «ژانت آفاری» به دعوت رهنورد از «بنياد اشرف پهلوی» برای همکاری با «دانشگاه الزهرا» به ايران آمده بودند. آفای یکی از نظريه‌پردازان سرشناس فمینیسم ایرانی در دنيا است و پايان‌نامه دکترای وی برنده «بنياد مطالعات ايران» به رياست عاليه «اشرف پهلوی» شد و اکنون نيز همين باند، حمايت رسانه‌ای- سياسى ‌از «زهرا رهنورد» و «ميرحسين موسوی» را در رسانه‌های صهيونيستی پيش می‌برند. 🔻زهرا رهنورد در عصر اصلاحات همچنين با شيرين عبادی برای حضور مداوم در دانشگاه الزهرا رايزنی‌های گسترده‌ای انجام داد و وی نيز با مجوز رهنورد به ايراد سخنرانی در ستايش فمينيسم سکولار و ضدمذهب در اين دانشگاه پرداخت. 🔻در تبار‌شناسی سياسى- خانوادگی سران گروهک‌های فمينيستی سلطنت‌طلب در ايران باید به وضعیت پدر شیرین عبادی هم اشاره کرد... 🔻محمد علی عبادی در ۲۷ ارديبهشت ماه ۱۳۴۵ با معرفی غلامحسين اميری قراگوزلو و پرويز يگانگی به عضويت لژ فراماسونری مولوی در تهران درآمد و دخترش شيرين هم از سال ۱۳۵۴ عضو کلوپ روتاری زونتا به عنوان خواهرخوانده کلوپهای روتاری ايران بود. 🔻اين کلوپ با سازمان زنان ايران به رياست عاليه ارتباط تشکیلاتی تنگاتنگی داشت و فعالان آنکدر حوزه "حقوق بشر" و "زنان" فعاليت می‌کنند. 🔻با گذشت ده‌ها سال، افرادی که با عنوان «باند اشرف پهلوی» شناخته می‌شوند، اکنون حلقه مرکزی‌ای هستند که حمايت از زهرا رهنورد را در خارج از کشور بر عهده دارند... منبع: مشرق نیوز @nabaaa
🔴خبر جعلی بود همانطور که ما در بیداری ملت تحلیل کردیم این خبر جعلی و دروغ از آب درآمد ◀️خبر «اخراج آقازاده ها از آمریکا» جعلی است 🔹شب گذشته ایسکانیوز (خبرگزاری وابسته به دانشگاه آزاد اسلامی) خبری اختصاصی با عنوان «اخراج آقازاده ها از آمریکا» منتشر کرد، اما جستجو در منابع خبری معتبر بین المللی نشان می دهد که چنین اظهاراتی از سوی وزیر خزانه داری آمریکا هرگز بیان نشده اند. 🔹صرفا فردی مجهول الهویه در صفحه توئیتر خود چنین ادعایی را به زبان انگلیسی مطرح کرده است. ایسکانیوز امروز این خبر را سایت و کانال خود حذف کرد. ✍اساسا آقازاده هایی که به ناحق سرمایه ای بهم زده باشند و به آمریکا رفته باشند خود سرمایه ای گرانبها برای دستگاه های جاسوسی آمریکا هستند و دلیلی ندارد که بخواهند سرمایه سوزی بکنند.... @nabaaa
کیمیای کلمه، زبیر پسرعوّام از علی پنج سال بزرگتر بودم. هر دوی ما در نوجوانی اسلام آورده بودیم. با پیامبر و علی خویشاوند بودم. مادرم صفیه عمه محمد بود و پدرم عوّام، برادر خدیجه همسر پیامبر. من پیش از پیامبر با اسماء خواهر عایشه و دختر ابو بکر ازدواج کرده بودم. پسرم عبدالله اولین پسری بود از مهاجران که در مدینه متولد شد، در تمام جنگ ها در کنار پیامبر بودم. حتی در جنگ تبوک که علی به عنوان جانشین پیامبر در مدینه مانده بود، من در جنگ شرکت کردم. دعای پیامبر در باره من و شمشیرم برکت زا و شور آفرین و شوق انگیز بود. بر تمام تنم نشانه های ماندگاری از جبهه و جهاد بود. گویی هیج نقطه ای از شانه ها و سینه و پس و پشتم بی نشان زخمی عمیق از نیزه ای، خنجری و یا شمشیری نبود. پیامبر مرا دوست داشت. آن روز را هیچگاه از یاد نمی برم. پانزده سالم بود. شنیدم، مشرکان مکه می خواهند به محمد آزار برسانند. نگران و بی تاب شمشیرم را برداشتم. با شمشیر برهنه و آخته به سوی پیامبر رفتم. پیامبر با لبخند و شگفتی پرسید: زبیر شمشیر کشیده ای!؟ گفتم شنیدم مشرکان می خواهند آزارت دهند، با خودم گفتم بیایم و از شما دفاع کنم. پیامبر لبخند زد و برای من و شمشیرم دعا کرد. گفتند شمشیر من نخستین شمشیری بود که در راه اسلام و دفاع از پیامبر آخته شده بود. پیش محمد، پسر دایی ام نشسته بودیم. می دانستم علی را دوست دارد. علی آمد! گفتم: ببینید این پسر ابو طالب با چه تبختری مثل طاووس می خرامد! محمد لبخند زد و گفت: در او تبختری و غروری نیست. اما تو بر او تیغ می کشی، با او خواهی جنگید. بر او ستم روا می داری! نمی دانم چه اتفاقی افتاد که بر علی شوریدم. من که با او بیعت کرده بودم. بیش از همه پسرم عبدالله، شعله تقابل با علی را می افروخت. عایشه ام المومنین هم می گفت ما بایست انتقام خون عثمان را بگیریم. علی باید قاتلان عثمان را به ما تحویل دهد. طلحه هم با آن ها همداستان بود. انگار سیلابی به حرکت در آمد و مرا با خود برد. دو سپاه در برابر هم صف زده بودیم. صدای علی را شنیدم. مرا صدا می زد. عایشه زیر لب گفت: آه بر خواهرم اسماء! گمان می کرد علی مبارز می طلبد و مرا می خواند. بدیهی بود، کسی را که علی به جنگ فرابخواند، طومار زندگی اش پیچیده خواهد شد. با لباس رزم از خیمه بیرون آمدم. علی لباسی معمولی بر تن داشت. نه شمشیری و نه لباس رزم. بر اسب پیامبر نشسته بود. اسب را هم زین نکرده بود. دلم لرزید! علی عمامه زردرنگی بر سر پیچیده بود. همان عمامه بود که در جنگ بدر بر سر داشت. عمامه من هم زردرنگ بود. من فرمانده جناح راست سپاه محمد بود، مقداد فرمانده جناح چپ و علی فرمانده میانه میدان، چرا چنین شد!؟ سلام کرد. صدایی آرام و مهربان و همراه با حسرت و افسوس. گرم مرا در آغوش گرفت. بر سینه فشرد. اسب های ما هم گویی دیده بوسی می کردند. پیشانی شان را بر هم می سائیدند. گردن هایشان مماس بر یکدیگر بود. علی پرسید. - زبیر! چرا ما بایست در برابر هم بایستیم؟ چرا قصد خون مرا داری؟ داستان تو همانند داستان آن زنی نیست که قرآن روایت می کند؛ رشته های بافته خود را پنبه می کرد و یا آنانی که از سوگند ابزار فریب ساخته بودند. وَلَا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّةٍ أَنكَاثًا تَتَّخِذُونَ أَيْمَانَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ تو خون مرا مباح می شمری؟ سخنان پیامبر را از یاد برده ای؟ به علی گفتم، اکنون که سخن پیامبر را به یادم آوردی، به خدا سوگند هیچگاه با تو نبرد نمی کنم و قصد خونت را ندارم. از جنگ کناره می گیرم. چهره علی باز شد. انگار افتاب از مشرق پیشانی او تابید. با مهر در چشمانم نگریست. نگاهش را به افق دور دست برگرداند. به اسمان نگریست و گفت: اَلّلهُمَّ فَاشْهَدْ! خدایا شاهد باش!وقتی علی با من سخن می گفت، در چهره اش آرامش و محبت و حسرت جمع شده بود. نهیبی در سینه ام پیچیده بود، این چه کاری بود که کردی؟ به علی گفتم اگر سخن پیامبر را زودتر به یادم می آوردی، اکنون، اینجا نبودم. عمامه زردرنگ علی مرا به یاد غزوه بدر انداخت. دیدم پیامبر با دست خود عمامه زردرنگ علی را می بست. عمامه را که بست. هر دو دستش را در دو سوی گونه های علی قرار داد. خم شد و پیشانی علی را بوسید و برایش دعا کرد. علی گفت: زبیر تو از ما بودی، از خاندان عبدالمطلب، پسرت تو را از ما گرفت! در ذهنم گذشت اگر مادرم صفیه زنده بود، نمی گذاشت به روی علی تیغ بکشم. وقتی علی در جنگ خندق به نبرد عمرو بن عبد ودّ رفت. مادرم هر دو دست را به دعا به سوی آسمان دراز کرده بود و اشک می ریخت و نام علی را زمزمه می کرد. در احد هم مادرم به زخمی های جنگ می رسید. همیشه نگاهش به سوی علی بود. همیشه می گفت:الّلهمَّ رَبّنا، خدایا، پروردگارا، علی را نگهدار!